این تریلی سالن تئاتر کودکان روستایی است + عکس
تریلی سیار تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سال ۵۳ در آلمان تجهیز شد وبه ایران آمد. این ماشین روستابهروستا در کشور می گردد و خود را موظف می داند بین کودکان روستایی شادی تقسیم کند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در یکی از روستاهای کرمان بود. حتی روستایش را هم به خاطر نمیآورم. یک روستای چادرنشین بود. ما در حین اجرا متوجه شدیم یک دختر بچه شش هفت سالهای با گله ای از گوسفند روی تپه پیش گوسفندهایش چوپانی میکرد، به ما گفتند که نگران او نباشید او مراقب خودش هست؛ اما حین اجرا از بالای تپه صدای آواز ترانهها و موسیقی ما را شنیده بود و به سرعت برق و باد سمت ما دویده بود تا خودش را به ما برساند؛ولی وقتی رسید ما بساطمان را جمع کرده و در حال رفتن بودیم. وقتی به ما رسید، عروسکها را دید و فهمید که ما یک گروه نمایشی هستیم. شروع کرد به بی تابی کردن که هر طور شده باید من هم این نمایش را ببینیم. ما باید خودمان را به روستا و نمایش بعدی میرساندیم اما به احترام آن بچه یکبار دیگر بساط را پهن کردیم و دوباره از نو نمایش را اجرا کردیم بعد از اینکه نمایش تمام شد آرام گرفت و با یکی از عروسکهای ما بدو بدو از تپه بالا رفت و رسید پیش گوسفندهایش» این حرفها بریدهای از قصههای هایدی در کوههای آلپ نیست بلکه تنها بخشی از خاطرات کوچک و بزرگ «حمیدرضا مردمی» است. کسی که حالا سالهاست سرپرست و مسئول تریلی سیاری است که کار آن سر زدن روستا به روستای مناطق محروم در سراسر کشور و تئاتر اجرا کردن برای بچههایی است که شاید به خاطر شرایط زندگیشان هیچوقت شانس نشستن رو به روی پرده نمایش در سالنهای تئاتر را نداشته باشند.
سالن نمایش بچههای روستایی تا اتاق جراحی رزمندهها
آقای مردمی میگوید درست از زمانی که پای تریلی از آلمان به ایران باز شد این ماشین به همین نیت شروع به گشت زدن در جادههای ایران کرد. یعنی یک سالن نمایش سیار با هنرمندان و گروههای تئاتری مختلف که به نوبت کارشان گشت زدن در روستاهای مختلف و نمایش بازی کردن برای بچههای مناطق محروم بود. ماشینی که طی همه سالهای فعالیتش روزها و قصههای زیادی را به خود دیده است از صدای آهنگ و قهقه های بچههای روستایی تا صدای درد و انفجار جبهههای جنگ«این تریلی حدودا دهه 50 راه افتاد. یک تریلی که در آن سال ها مجهزتر از الآن بود. هر چیزی که فکر بکنید در آن وجود داشت؛ اما بعد از انقلاب وقتی جنگ شروع شد. این تریلی در اختیار جبهه و خط مقدم قرار گرفت و به خاطر پروژکتورهای قوی و بزرگی که در آن وجود داشت از آن به عنوان بیمارستان صحرایی و اتاق عمل رزمندهها استفاده میشد. این تریلی پس از جنگ باز در اختیار کانون پرورش فکری کودکان قرار گرفت. تریلی که به خاطر جنگ مثل سابق نبود و طبیعتا صدمه دیده بود. این تریلی 4 سال خوابید. حدوداً از سال 72 دوباره استارت کار زده شد و نمایشهای ما مجدداً با کارهایی مثل" خروسک پریشان" و "نون مثل نذر" به راه افتاد و تا الآن ادامه پیدا کرد.»
بعد از این همه سال هنوز همه روستاها را نرفتیم
آقای مردمی کارشناس نمایش سیار کانون پرورش فکری کودکان است او و راننده تریلی یار ثابت همه اجراهای نمایش در مناطق محروم هستند؛ چون اینطور که از صحبتهای او بر میآید چیزی حدود 9 تا 10 گروه نمایشی بسته به کار و زمان و نوبتی همراه این سالن نمایش سیار میشوند تا با سفر به مناطق محروم و روستایی برای بچههای قصه بگویند و تئاتر بازی کنند. وقتی از او درباره این میپرسیم که با وجود سالها فعالیت در این حوزه میتواند ادعا کند که همه روستاهای ایران را تمام و کمال دیده است یا نه، او با قاطعیت این ادعا را رد میکند. «ما گروه تئاتری ثابتی نداریم، در سال اگر اقبال یارمان باشد معمولا از9 تا 10 گروه به صورت چرخشی استفاده میکنیم. تعداد گروههای زیادی هستند که درخواست دارند بیایند در تریلی ما کار کنند ولی خب در حال حاضر بضاعت فعلی ما در سال 8 تا 9 سفر بیشتر نیست. ما قبلا 20 روز تا یک ماه در یک روستا میماندیم و تعداد اجراها هم دست خودمان بود. مثلاً میشد که بین 80 تا 100 اجرا را در یک استان میرفتیم ولی باز با این وجود کفاف نمیداد؛ ولی الآن این روزها شده یک هفته و تعداد این اجراها بسته به آن منطقه کاهش پیدا کرده است به چیزی حدود 15 اجرا رسیده. دلیلش هم این است که با این کار و تعداد بتوانیم به اکثر استانها سفر داشته باشیم.»
رسیدن به روستاهایی با یک خانه وار
گذر زمان همه چیز را تغییر میدهد از جمعیت و سبک زندگی آدمها گرفته تا رفتار و خلقوخو اما یکی از نکتههای قابلتوجهی که آقای مردمی از آن یاد میکند جمعیت روستاها در کشور است روستاهایی که روزی برای اجرای تئاتر به آنجا سر میزدند.«ما وقتی به روستاهای خالی میرسیم میگویند که این روستاها به خاطر بی آبی خالی از سکنه شدند آبادیهایی که تعدادشان هم از این حیث خیلی زیاد است. شاید باور نکنید ما سر راهمان به روستاهایی رسیدیم که حتی یک یا دو خانه وار در آنجا وجود داشت و بقیه اهالی روستا از آنجا رفته بودند.»
اجرای نمایش برای بچههای روستایی الویت ماست
مهمترین چیزی که میشود آن را بین جملههای آقای مردمی درباره این تریلی سیار پیدا کرد این است که الویت اعضای این گروه در سفرهایشان نمایش برای بچههای روستایی است.«چیزی که در کانون همیشه برای ما تأکید و تکرار میکنند این است که فلسفه حضور این تریلی برای مناطق محروم و روستایی است. یعنی اگر این تریلی وارد روستایی شود که در آن فقط چهار بچه هم باشد که مخاطب ما قرار گیرد برای ما خوشایندتر از این است که وارد شهری بشویم که دو هزار بچه مدرسه ای مخاطبمان باشند. چون الویت ما بچههای روستایی است که حداقل امکانات را هم ندارد و ممکن است حتی رادیو و تلویزیون هم در خانههایشان نداشته باشند. این را از این جهت میگویم که بچههای شهری در مدارسشان تئاتر را تجربه میکنند؛ ولی ما بسیاری از روستاها را رفتیم که در عمرشان هم تئاتر ندیدهاند و نمیدانند چیست! حتی در سفرها وقتی عروسکهای نمایشی را دستشان میدادیم نمیدانستند با چه چیزی رو به رو هستند. ما این تفاوتها را به وفور میبینیم برای همین هم میگوییم بچههای روستایی در دیدن نمایشهای مقدم هستند.»
دعای این بچهها پشتوانه ماست
این تریلی سیار و اعضایش 27 روز در سفر است و سه روز آزاد؛ علاوه بر این ها سختی راه و دوری از خانواده را هم اضافه کنید اما آقای مردمی میگوید چیزی که در همه این سالها آنها را به ادامه دادن دلگرم میکرده انرژی خوبی بوده است که از این بچهها گرفته و میگیرند«خب بخشی از تحمل این سختیها روال عادی و وظیفه شغلی ما در کانون است که باید آن را انجام دهیم و در خدمت باشیم اما به هر صورت چیز دیگری هم که در این کار وجود دارد دیدن آن ذوق و شوق نگاه بچههاست؛ عشقی باعث همراه شدن ما با بچههای مناطق محروم میشود و ما را به سمت خودش میکشد. طوری که ما مطمئن هستیم که امثال دعای این خانوادههای روستایی پشتوانه زندگیهای ماست.»
منبع:مهر
انتهای پیام/