این مرد سرطان خون را شکست داد
فتح هشت قله مرتفع کشور ازجمله دماوند در کمتر از سه ماه، شاید سخت و دشوار باشد، اما دستنیافتنی نیست.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، محمدرضا براز، متولد 1364 و فرزند چهارم یک خانواده هشت نفره است. تقریبا شش سال است که از بیماری سرطان جان سالم به در برده و با ارادهای آهنین سعی دارد، دیگر مبتلایان این بیماری هولناک را به مبارزه با سرطان تشویق کند. در سه چهار سال اخیر کارش همین بوده است. یک روز یکی از همین بیماران از او میپرسد، الان میتوانی درس بخوانی؟ او هم میرود سراغ کارشناسی ارشد و همین روزهاست که فارغالتحصیل شود.
اوایل امسال یکی از همین بیماران در کمال ناباوری از بهبود محمدرضا، نمیتواند بپذیرد که او از پس کارهای یک فرد معمولی برآید. محمدرضا برای این که به او ثابت کند، تصمیم میگیرد دست به کار سختی بزند؛ رفتن به کوه. به این امید که عکسی در قله بگیرد و برای این بیمار بفرستد. فتح قله زرین کوه، اما فصلی دیگر را در دفتر زندگی او ورق میزند.
سرطان از راه میرسد
زمستان 89 بدترین زمستان زندگی محمدرضا براز است. او که 25 سال بیشتر نداشته و در یک شرکت عمرانی کار میکرده، ناگهان دچار دردهای شدید عضلانی و استخوانی میشود. به پزشکان متعددی مراجعه میکند، اما دردش هر روز بیشتر و بیشتر میشود. به خانوادهاش پیشنهاد میکنند سری هم به متخصص خون بزنند. به دستور متخصص خون و سرطان در ماه اسفند از او آزمایش مغز استخوان میگیرند. تشخیص دکتر، یکی از کشندهترین گونههای سرطان خون است: لوسمی حاد لنفوئیدی یا ای.ال.ال. زمین و زمان بر سر خانواده او که این خبر را از پزشک میشنوند، خراب میشود. به آنها توصیه میشود هر چه زودتر درمان محمدرضا را شروع کنند. خودش میگوید: با گرفتن آزمایش مغز استخوان، شستم خبردار شد که به بیماری سختی مبتلا شدهام، اما فکرم به سمت سرطان نمیرفت. وقتی گفتند باید شیمیدرمانی کنم، دنیا برایم تیره و تار شد. با خودم گفتم چرا من؟ تمام روزنههای امید به رویم بسته شد. مادرم بیماری قلبی داشت. دلم بیش از این که برای خودم بسوزد برای او و پدرم میسوخت. من تنها پسر یک خانواده هشت نفره بودم.
محمدرضا شروع میکند به جستوجو در اینترنت تا اطلاعات بیشتری از بیماریاش به دست آورد. هر چه بیشتر میخواند ناامیدتر میشود. باید هر چه زودتر تصمیم میگرفت. یک روز هم برای درمان او تعیینکننده بود. بالاخره دل را به دریا میزند و پس از ده دوازده روز، شب عید تصمیم میگیرد، درمان را شروع کند.
دادن روحیه به بیماران سرطانی
محمدرضا از همان روزی که میفهمد به یکی از مهاجمترین انواع سرطان مبتلا شده، کارش را ول نمیکند. در کمال تعجب همکارانش سر کار میرود و فقط زمانی که برای شیمیدرمانی در بیمارستان بستری میشود، مرخصی میگیرد. روزهایی که بستری میشود، مثل بچههای بیش فعال یکجا بند نمیشود. سراغ بیماران دیگر میرود و به آنها دلگرمی میدهد. خودش میگوید: برخی مسائل را پرستاران و پزشکان با من در میان نمیگذاشتند و من نمیدانستم باید چه اقدامی بکنم. از آنها پرس و جو میکردم یا اطلاعات را از بروشورها یا بیمارانی کسب میکردم که تجربه بیشتری داشتند. با خودم عهد بستم اگر خوب شدم این اطلاعات را در اختیار دیگر بیماران قرار دهم. او همچنان بر سر این عهد میماند و مرتب به بیماران سر میزند و به آنها امید و دلگرمی میدهد.
فتح قلههای ایران
به او گفته بودند، زرینکوه شبیه همین قله دارآباد خودمان است. خیلی دشوار نیست، اما محمدرضا تصوری نه از دارآباد و نه از کوههای دیگر ندارد. وقتی قرار میشود، به کوه برود، با چند کوهنورد موضوع را در میان میگذارد و همه او را از این کار منع میکنند. سرانجام راهنمای یکی از باشگاههای کوهنوردی حاضر میشود، او را با تیم خود به زرین کوه ببرد. البته به او میگوید، هر جا که خسته شدی و مشکل پیدا کردی بگو که ادامه ندهیم. خرداد 96، یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، محمدرضا با زبان روزه برای نخستین بار در عمرش کوهنوردی را شروع میکند. خودش میگوید: زرین کوه نزدیک به 4000 متر ارتفاع دارد. 37 نفر بودیم و از این تعداد، 13 نفر صعود کردیم و من جزو 13 نفر بودم. وقتی بالای قله هستی انگار به خدا نزدیکتری. حس و حال عجیبی است. همیشه با خودم میگفتم، کوهنوردها خیلی بیکارند که این همه سختی و مشقت را تحمل میکنند برای رسیدن به قله، اما باید خودت به قله برسی تا حس و حالشان را درک کنی و بفهمی برای چه دست به این کار میزنند.
این صعود برای محمدرضا آنقدر شگفتانگیز است که از راهنما میخواهد تا اجازه دهد در صعودهایی دیگر تیم را همراهی کند. 28 تیر از جبهه جنوبی صعود را آغاز کردیم. تمام مدت به یاد بچههای سرطانی بودم. آنها به من انگیزه میدادند تا قدم بردارم.
محمدرضا بالاخره موفق میشود بام ایران را فتح کند و همان جا به خودش قول میدهد، سراغ قلههای سربه فلک کشیده جهانی برود و پا جای پای کوهنورد انگلیسی بگذارد.
پزشک معالج محمدرضا براز:
مثبتاندیشی و امیدواری، رمز غلبه بر سرطان
دکتر ملیحه حسینزاده، فوقتخصص بیماریهای خون و سرطان، پزشک معالج محمدرضا براز است. با او درباره بیماری براز و چگونگی درمان و فعالیتهای اخیر این کوهنورد جوان گفتوگو کردیم.
زمانی که محمدرضا براز برای درمان نزد شما آمد، امیدی به بهبودی او داشتید؟
محمدرضا براز، سرطان حاد خون داشت (لوسمی حاد لنفوئیدی یا ای.ال.ال.) که در کودکان پیشآگهی خوبی دارد؛ ولی متاسفانه در بزرگسالان پیشآگهی خوبی ندارد. این بیماری در بزرگسالان کشنده است و با توجه به آمار، تقریبا 20 تا 30 درصد بیماران مبتلا به این سرطان در طول دو سال زنده میمانند. زمانی که او با علائم بیماری به بیمارستان رسالت مراجعه میکند، با تیم درمانی تلاش کردیم با استفاده از آخرین اطلاعات علمی درمان او را شروع کنیم تا حال عمومیاش بهتر شود. از آنجا که آدم مثبتاندیشی است، به لطف خدا حالش رو بهبودی است.
تشخیص بیماری او بموقع بود؟
متاسفانه این بیماری بسیار پیشرونده است و سلولهای سرطانی با سرعت بالایی در بدن تکثیر میشوند و این سرعت ممکن است گلبولهای سفید را برای مثال از هزار تا، به 40 هزار تا طی 24 ساعت برساند. در این صورت تعداد گلبولهای قرمز و پلاکتها بشدت کاهش مییابد.کمخونی، ضعف عمومی، خونریزی و حتی تعداد بالای گلبولهای سفید میتواند به مغز آسیب برساند. خوشبختانه، تشخیص بیماری او بهنگام بود.
بسیاری از بیماران سرطانی با شنیدن خبر ابتلا به آن به سرطان روحیه خود را از دست میدهند و به باور برخی همین روحیه باختن سبب ناامیدی و مرگ زودهنگام این افراد میشود. مواجهه محمدرضا براز با بیماریاش چگونه بود؟
به هر حال، انکارناپذیر است که حتی نام این بیماری هم بسیاری را ناراحت میکند چه برسد به آن مبتلا شوی. در سرطانهای مختلف، مبتلایان اغلب با شنیدن خبر بیماری، روحیهشان را میبازند. اما پس از این مرحله با توجه به شخصیت فرد و اتکایش به خود و توکلش به خدا، با نگاهی مثبت، افکار منفی را از خود دور میکنند. محدرضا براز به احتمال 20 درصد از این بیماری جان سالم به در میبرد، اما با همین روحیه و مثبتاندیشی و کمکهای خداوند بر این بیماری پیروز شد.
فعالیتهای او برای روحیه دادن و کمک به مبتلایان به این بیماری تا چه اندازه موثر است؟
مطمئنا وقتی فردی دچاری مشکلی میشود، بهترین کسی که میتواند او را درک و با او همدردی کند، کسی است که به مشکل مشابهی دچار شده باشد. حالا هر چقدر من به عنوان دکتر این بیماری را مطالعه کرده باشم و به او توضیح بدهم، به دلیل این که چنین تجربهای نداشتهام، باز شاید نتوانم با او همدلی کنم. اما کسی که خود به این بیماری مبتلا بوده و آن را پشت سر گذاشته، حرف بیماران را بهتر میفهمد.
محمدرضا براز طی سه ماه اخیر هشت قله مرتفع ایران از جمله دماوند را فتح کرده است. با این شرایط کار خطرناکی نبود؟
خدا را شکر او درمان شده و بدنش از این بیماری پاک شده است و جزو آن دسته از افرادی است که میتواند فعالیت یک فرد معمولی را پی بگیرد.
امکان بازگشت بیماری اش وجود دارد؟
امکان بازگشت بیماری در دو سال اول وجود دارد و پس از گذشت پنج سال این امکان کم است و گفته میشود فرد کاملا بهبود یافته است و معمولا بیماری برنمیگردد. خدا را شکر، او پنج سال را گذارنده است و به او توصیه کردهام چکآپهای سالانه را انجام دهد.
منبع:جام جم آنلاین
انتهای پیام/