باغی برای کودکان افغانستانی
«باغ» نام نشریه ای است که مهاجران افغانستانی در ایران آن را برای همه کودکان کشورشان در سراسر دنیا تولید میکنند تا هویت و فرهنگ سرزمینشان را به آنها یادآوری کنند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، برای همه ما که تازه الفبا را میشناسیم و یاد میگیریم چه طور«بابا آب داد»را درست بخوانیم و آرام آرام خودمان تنهایی به دنیای کتابها، نوشتهها و قصهها پا بگذاریم. نشریهها، مجلههای کودکانه با نقاشیها و تصویرهای پر از رنگ و لعابشان برایمان همراهان مهربانی محسوب میشوند که هفته به هفته یا ماه به ماه منتظرشان میمانیم.«کیهان بچهها»، «دوست»، «دوچرخه»، «سروش کودکان» و... همگی باهم خاطرات یک یا چند نسل از ما خواندن این نشریههای کودکانه به زبان فارسی را تشکیل میدهند؛ اما این روزها در کنار همه اینها باید«نشریه باغ» را هم به فهرست این نشریهها اضافه کنیم. نشریهای به زبان فارسی که همه فارسیزبانها و به ویژه کودکان افغانستانی را مخاطب خود قرار است . ماه به ماه با زبانش،قصههایش و حرفهایش میخواهد به بچههای مهاجر افغانستان فرهنگ سرزمینشان را یادآوری کند. در این گزارش پای حرفهای«محمد سرور رجایی» مدیرمسئول نشریه باغ نشستیم، باغی که خودش میگوید روزی حسرت کودکیهایش بوده است.
آخر هفتهها در افغانستان منتظر مجله کودکان بودیم
«کَمْکِیانو اَنیس» که ترجمهاش برای ما ایرانیها میشود انیس کودکان. این اسم نشریهای کودکانۀ 40-50سال پیش در افغانستان بود. چیزی که شیرینی خواندن آن در کودکی، آقای رجایی را امروز مدیرمسئول مجله باغ کرده است. شاید نشریههایی از این دست از لحاظ تعداد و گوناگونی دامنه گستردهای نداشتند؛ اما خواندن و سرکردن با همان مقدار اندک هم به اندازه ای لذتبخش بوده که هر هفته او را برای خواندن و تمام کردن یکروزهاش منتظر بگذارد.«تنها مجله کودکانهای که در افغانستان منتشر میشد و پنجشنبهها به دست ما میرسید« کَمْکِیانو اَنیس» بود. وقتی پدرم با خودش میآورد، همان شب اول همه مطالبی را که در آن بود میخواندم. آن زمان این مجله به زبان فارسی و پشتو منتشر میشد. تنها مجله کودکانهای بود که یاد من میآید. بعدها هم که در کشورم جنگ اتفاق افتاد این نشریه هم خواندنش از دست ما در رفت، چون یا منتشر نمیشد یا دیر دیر میآمد.»
باغ حسرت کودکیهایم بود
آقای رجایی میگوید اولین کتابهای مصوری که در کابل به دستشان رسید چاپ افغانستان نبود بلکه از تاجیکستان به شهرشان میرسید. کتابهایی که به قول او رنگ و لعاب خوشی داشت ولی دولت کمونیستی وقت آن را مطابق سلیقه، نظر و تفکر خودش و زیر نظر فرهنگیان روسی منتشر میکرد. کتابهایی که در سالهای 59 و60به تعداد زیاد وارد افغانستان شد و در خیابانها و چهارراههای اصلی شهر زادگاهم کابل بر سر راه مردم به فروش میرسید. «قصههایی که خودم در نوجوانی دنبال میکردم. بیشتر آثار و داستانهای ایرانی بود که در قالب مجله و کتاب به افغانستان میرسید. یادم میآید که هر یک مجله ایرانی را در اوایل دهه60خورشیدی به قیمت 10 افغانی میخریدم و در یک هفته میخواندم. هفته بعد آن را به 8افغانی میفروختم و 2 افغانی میگذاشتم رویش، یک مجله دیگر خریداری میکردم. اما زمانی که دیگر در افغانستان جنگ و ناامنی زیاد شد؛ بنابراین در آن دوره من و همه بچههای افغانستانی آثاری که مناسبمان باشد را نداشتیم. برای همین هم میگویم نشریه باغ را به خاطر حسرت کودکیهای خودم منتشر کردم.»
بچهها باید بدانند افغانستان سیاه نیست
حسرت کودکی محمد سرور رجایی اولین دلیل انتشار باغ برای کودکان افغانستانی بود. این نشریه مجلهای است برای همه افغانستانیها چه آنهایی که در وطن هستند و چه آنهایی که به خاطر جنگ و شرایط سخت زندگی مجبور شدند به کشورهای دور و نزدیک مهاجرت کنند. «باغ را منتشر کردم تا کودکان افغانستانی که در ایران یا در کشورهای دیگر مهاجر هستند حسرت کودکیهای من را در 20 سال بعد نداشته باشند. بگویند که در گذشتهها حداقل مجلهای بود که انعکاس دهندۀ ادبیات ما و مخصوص بچههای افغانستان بود.»
اما این فقط هدف اصلی انتشار«باغ» نبوده است. آقای رجایی میگوید با نشر این مجله کودکانه میخواهند به هویت بخشی کودکان فکر کنند.«کار ما این است که با ادبیات برابر با طعم ذایقه کودکان و نوجوانان، شعر و داستان و گزارشهایی از پیشرفت چهرههای موفق افغانستان منتشر میکنیم. با نشان دادن امید و شادمانی هویت فرهنگی و ملی افغانستان را به بچهها معرفی میکنیم. مجلۀ باغ به کودکان و نوجوانان این را میگوید که افغانستان برخلاف چیزی که همیشه در رسانههای خارجی نشان دادهشده سیاه نیست. کشور ما جاهای قشنگ و زیبایی دارد که جهان آرزوی داشتن آن را دارد.»
شیعه و سنی در افغانستان مخاطب ما هستند
مدیرمسئول«باغ» بر این باور است که این مجله بدون توجه به تعصبات قومی و مذهبی برای بچهها مطلب تولید میکند. چیزی که باعث میشود مجله از استقبال عام برخوردار شود. رویکردی که خوشبختانه تا به الآن موفق بوده است؛ چون این مجله هم بین اهل تسنن و هم بین شیعیان طرفداران مخصوص به خودش را دارد. نکته جالب توجه در انتشار باغ، استفاده از زبان و ادبیات آن است.«ما کوشش میکنیم که با حفظ زبان فارسی معیار، در لهجه و حتی در نوشتار مطالب مجله را تولید کنیم. در افغانستان دو زبان رسمی است یکی زبان فارسی و دیگری زبان پشتو. زبان مجله ما کاملاً زبان پارسی است و مخاطبان ایرانی هم در هر شهر ایران به راحتی میتوانند این مجله را بخوانند. فقط این احتمال وجود دارد که بخشی از کلمات را متوجه نشوند. چون واژههایی وجود دارد که در افغانستان استفاده میشود ولی در ایران نه! به عنوان مثال شما به پارچه حمام میگویید حوله، ما میگوییم جانْپاک. برای همین توصیهام به دوستان ایرانیام که سخن من را میخوانند این است که مجله ما را مطالعه کنند، تا با واژههای ناشناخته فارسی آشنا شوند و آن را یاد بگیرند.»
کودکان ایرانی هم مخاطب ما هستند
وقتی صحبت از تعامل با مخاطبهای ایرانی میشود آقای رجایی میگوید در بین مخاطبانشان حتی میشود ایرانیهایی را پیدا کرد که از مشترکان مجله باغ هستند. «ما نه فقط مخاطب ایرانی که مخاطبان تاجیکستانی هم داریم که برایمان داستان و نامه نوشتهاند و ما آنها را چاپ کردهایم. حتی پیش میآید که بین مخاطبان کسانی باشند که بعضی از کلمات را متوجه نمیشوند و آن را برای ما میفرستند. ما حتی برای تولید مجله به غیر از تحریریه که همه نویسندگان افغانستانی هستند از دوستان ایرانیام برای گرافیک و نقاشی کمک میگیریم. خوشبختانه آنها هم بسیار صمیمانه و بدون هیچ چشمداشتی به ما کمک میکنند.»
نشریهای که دفتر تحریریه ندارد
خوبی نشریه باغ این است که رد و نشان آن را میشود در کشورهای مختلف پیدا کرد چه در کشورهای همسایه و چه در کشورهای غربی و اروپایی. مجلهای که تولیدکنندگان آنها بدون هیچ نگاه درآمدزایی آن را تولید میکنند. به همین خاطر برای تولید آن نه تنها درآمدی به دست نمیآورند که حتی برای انتشار آن باید از جیب خودشان هم پول بگذارند. «ما هیچوقت دفتر تحریریهای نداشتیم. نگاه درآمدزایی و اقتصادی هم به نشریهای که تولید میکنیم نداریم؛ حتی گاهی وقتها در شمارههایی از حقوق خودم میگیرم و پول چاپخانه میدهم تا کار روی زمین نماند. همین هم باعث شده است تا ما به الآن، این نشریه را به شماره 59برسانیم. با همه این سختیها خوشبختی ما اینجاست که 3400 نسخه باغ نه فقط در ایران و افغانستان که نسخه کاغذی آن به اروپا هم فرستاده میشود. کسانی مثل دکتر وصفی رایزن ایران در کشور اتریش که صمیمانه میکوشد فرهنگ و زبان فارسی گسترش یابد. او بر اساس دوستی و علاقهای که به فرهنگ مردمی ما دارد، نسخههای کاغذی باغ را برای بچههای افغانستانی در کشورهای اروپایی برد. بازخوردهای فوقالعادهای از آن گرفتیم. در حال حاضر هم فرهنگیان و هنرمندان افغانستانی که نزدیک به 50 کشور دنیا مهاجر هستند و با ما ارتباط دارند فایل پیدیاف ما را رایگان دریافت میکنند.»
تاثیرگذارترین نامهام از شهری محاصر شده بود
آقای رجایی میگوید با انتشار این 59 شماره بازخوردهای زیادی از مناطق دور و نزدیک از سمت بچههای افغانستانی گرفتهاند؛ ولی وقتی از او درباره تأثیرگذارترین آنها میپرسیم به یک خاطره از جانب او مواجه میشویم. «بهترین بازخورد مجلۀ باغ نامۀ دختری بود به نام سارا شربو، او برای ما از شهر جنگزده نُبُل و الزهرای حلب در سوریه نامه فرستاده بود. مردم آن شهر دو سه سال در محاصرۀ تکفیریها بود. پدر سارا کوچولو سوری است و مادرش افغانستانی. وقتی مجله ما به دستش میرسید، او نامهای برای ما فرستاد که در آن نوشته بود. "سلام! ما در شهر نُبلالزهرا در محاصرهایم، ما در اینجا برق نداریم و زمستان است. مادرم شبها پیش از اینکه بخوابیم اول من را با پلاستیک میپیچاند، بعد زیر پتو میخوابم، شب از شدت سرما مریض نشوم. او از دوستان باغ خواهش کرده بود که برای آزادی شهرشان دعا کند." نامۀ سارا کوچولو برای ما خیلی تأثیرگذار بود. چون آن را از یک شهر جنگزده دریافت کرده بودیم و خوشحال بودیم که باغ تا آنجا هم رفته است و رفیق دارد.»
منبع:مهر
انتهای پیام/