اهالی ۵ روستای نیزار قم قربانی تصمیمات یک مسئول/ بی‌تفاوتی برخی مسئولان اشک مادران شهدا را در آورد


اهالی 5 روستای نیزار قم قربانی تصمیمات یک مسئول/ بی‌تفاوتی برخی مسئولان اشک مادران شهدا را در آورد

بعد از سال‌ها پیگیری‌های بی‌ثمر اهالی روستاهای نیزار، این‌بار مادران شهدا به‌صف شده‌اند تا صدای مردم را به مسئولان برسانند، مسئولانی که به‌گفته آنها، از برکت خون شهدا مسئول شده‌اند و باید پاسخگو باشند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، قلعه‌ای با دیوارهای کاه‌گلی در دل بیابان است، از در ورودی که وارد می‌شویم محله‌ای در دل این قلعه جای گرفته است. می‌گویند مجموع روستاهای این منطقه به‌صورت قلعه‌هایی از هم جدا می‌شوند. البته این روزها کمتر ردپای کودکی را می‌توان در این روستاها دید، این هم از عوارض صنعتی شدن منطقه نیزار سلفچگان است. البته به‌جز صنعتی شدن توسعه مرغداری‌ها و عوارض ناشی از آن این روزها بیشتر مردم را عاصی کرده است. چهره آفتاب‌خورده روستایی‌ها اگرچه پر از مهر و مهمان‌نوازی است اما دلشان خون است. می‌گویند بیشتر از 20 سال است که هر کجا و به هر که پشت میز بوده از این وضع شکایت کرده‌اند ولی گویی کسی صدایشان را نمی‌شنود.

آخرین بار همین چند روز پیش بود که جلوی استانداری تجمع کرده بودند و از مسئولان می‌خواستند برای یک بار هم که شده از نزدیک محل زندگی‌شان را ببینند، مسئولان استان هم یک کارشناس را مسئول رسیدگی وضع کرده و قول داده‌اند که تا آخر هفته موضوع را بررسی می‌کنند.

خانم باقری اصالتاً اهل اراک است اما 30 سالی می‌شود که دیگر در روستای حسن‌آباد زندگی می‌کند، با لحنی آرام می‌گوید: به‌خدا خسته شدیم، آن‌قدر اینجا اذیت شده‌ایم که بچه‌هایم همه رفتند قم. برای سر زدن به ما هم نمی‌توانند بیایید. 1 روز هم که می‌آیند آن‌قدر بوی بد تعفن مرغداری‌ها و مگس هست که خسته و آزرده برمی‌گردند، این زندگی است؟

مادر شهید دلاوری یکی دیگر از اهالی است که دیگر امیدی به بهبود شرایط ندارد، اشک می‌ریزد و مشت به سینه می‌کوبد، می‌گوید: اگر حسینم بود حداقل حق مادرش را از اینها می‌گرفت. حسین من رفت که امنیت در مملکت حاکم شود. پسرم رفت که مادر و خواهرش آرامش داشته باشند. ای‌کاش اینجا بود تا حداقل صدای ما را به مسئولان می‌رساند.

میان صحبت بغض راه نفسش را می‌بندد، بعد از لحظه‌ای سکوت ادامه می‌دهد: 20 سال است زندگی برای ما نمانده، هر روز بوی کود، هر روز مگس و حشرات، هر روز کلافگی و خجالت از مهمانانی که دیگر خیلی وقت است نمی‌توانند بیایند.

نرگس دلاوری خواهر شهید دلاوری است، در حالی که مادر را آرام می‌کند می‌گوید: اگرچه چند سالی است ساکن قم هستم اما همه خانواده‌ام اینجا هستند. در طول هفته 4‌ــ3 روز در روستا هستیم و بقیه هفته در قم. یک بار در اعتراضاتمان می‌گفتند "مردم روستا اعتراضی ندارند. اینها ساکن قم هستند و بی‌دلیل شلوغ می‌کنند". این چه حرفی است؟ همه زندگی ما در این روستا است آن‌وقت ما اهل روستا نیستیم؟

او ادامه می‌دهد: از روز اول که این مرغداری‌ها را راه انداختند، گفتند اشتغال ایجاد می‌شود. شغل که ایجاد نشد هیچ، هزار دردسر و مشکل دیگر هم برای ما ایجاد کردند.

دلاوری با اشاره به وعده‌های عمل‌نشده و مجادلات اهالی و صاحب مرغداری می‌گوید: صاحب مرغداری 4 واحد ایجاد کرده الآن هم می‌خواهد کارخانه جوجه‌کشی راه‌اندازی کند. می‌گوییم وقتی آب نیست باغ و دام‌ها را رسیدگی کنیم آب کارخانه و مرغداری‌ها را از کجا می‌خواهی تأمین کنی؟ در پاسخ می‌گوید "فضای سبز برای اهالی ایجاد می‌کنم"!

او ادامه می‌دهد: چرا کسی نمی‌خواهد قبول کند اگر آبی برای ایجاد فضای سبز هست بدهند ما باغ‌هایمان را سبز کنیم فضای سبز نمی‌خواهیم.

اهالی روستا در پاسخ به اینکه به‌گفته مسئولان واحدهای مرغداری دارای مجوز هستند می‌گویند: ما باید مجوز بدهیم چه‌کسی اطراف روستا چه‌کار کند، کارخانه سیمان آوردند نه‌تنها اشتغالی برای ما ایجاد نشد که باغات ما هم خشک شد، مجوز معدن دادند همه مراتع ما نابود شد، ما دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم مگر اینکه اینجا را گورستان ما کنند تا بتوانند اینجا مرغداری راه‌اندازی کنند. می‌گویند اینجا قرار است کارخانه جوجه‌کشی راه بیندازند؟ نمی‌خواهیم نه اشتغالش را می‌خواهیم نه ضررش را. هر کجا می‌خواهند بروند ولی ما 120 خانوار این 5 روستا دیگر اجازه نمی‌دهیم بیشتر از این اذیتمان کنند.

آقا جواد میان صحبت می‌گوید: مادرم یک پیرزن تنها است، الآن که نیاز به آرامش دارد دائم در عذاب است. همه یارانه‌ای که می‌گیرد خرج سم و حشره‌کش می‌شود.

او که کارش مراقبت از باغی است که دیگر جانی ندارد ادامه می‌دهد: ابتکار مردم روستا برای مقابله با مگس‌ها ریختن سم در سینی‌هایی است که یکی جلوی درب ورودی منزل و یکی داخل اتاق. در کمتر از نصف روز سینی‌ها پر می‌شود از مگس.

کمی بالاتر از روستا اردوگاه گلستانه آموزش و پرورش است، جایی در مقابل مرغداری که به‌گفته سرایدار آن حالا 7‌ــ‌6 سالی می‌شود پای هیچ دانش‌آموزی به این اردوگاه قدیمی که روزگاری با ذوق و شوق گروه‌ها می‌آمدند، نرسیده است، دلیل آن هم همین واحد مرغداری است. 200 متر روبه‌روی مرغداری در فضایی باز و مساحتی وسیع کودهای مرغداری روی زمین پهن شده تا خشک شود و همین عامل اصلی آزار مردم روستا است.

محمد آقا گفت: اگر جهت باد موافق باشد که هیچ، اما امان از روزی که جهت باد مخالف باشد، آن‌وقت است که تا چند روز نفس هم نمی‌توانیم بکشیم. کاش مسئولانی که پشت میز می‌نشینند و از روی قوانین مجوز صادر می‌کنند 2 روز در روستا سکونت می‌کردند آن‌وقت ببینیم هنوز هم حاضر به صدور مجوز می‌شوند یا نه.

مادر شهید علیمردانی یکی دیگر از ساکنان روستا است، که با ابراز ناراحتی از اینکه به‌خاطر بیماری نتوانست در تجمع مقابل استانداری شرکت کند، می‌گوید: همین یک پسر را داشتم، رفت برای اینکه ما امنیت داشته باشیم. اما کجاست که ببیند کنار گوشمان یک صاحب مرغداری ما را تهدید به کتک می‌کند. گفته هر کسی از اهالی حسن‌آباد سمت مرغداری‌ها رفت او را بزنند، چرا؟ چون از این وضع ناراحتیم.

او ادامه می‌دهد: امروز آنهایی که به‌برکت این امنیت پشت میز نشسته‌اند نباید صدای ما را بشنوند؟ از این وضع آن‌قدر غصه خورده‌ام که دیگر اعصابم کشش ندارد. به‌خدا این وضع ظلم به مردم است.

حسن‌آباد، حسین‌آباد، فریدون‌آباد، دولت‌آباد و نصرتیه 5 روستای نیزار بخش سلفچگان هستند که این روزها اهالی‌اش خبرساز شده‌اند، میان همه حرف‌هایشان نام یک مسئول استان و وابستگی‌های خانوادگی صاحبان مرغداری‌ها با وی به‌کرّات شنیده می‌شود. شرایط سخت زندگی در روستاها طاقت اهالی را طاق کرده و به‌قول خودشان هرچه سکوت کردند و امید به آینده بهتر بستند تمام شده، آنها دیگر حاضر به سکوت نیستند.

گزارش از زینب حیدری

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon