ادبیات معاصر گرفتار توتولوژی/ هنوز تبلیغی برای ادبیات انقلاب نکردهایم
رضا رسولی معتقد است ادبیات معاصر گرفتار توتولوژی یا همانگویی و تکرار شده است، نویسندههای ما هم به تکرار مضمون و هم به تکرار تکنیک رسیدهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، ادبیات اجتماعی قرار است، روح جامعه معاصر را جراحی کند، اما در سالهای اخیر مسیری که این ادبیات در پیش گرفته است با رسالت اصلی آن یعنی سخن گفتن از واقعیات اجتماعی و دغدغههای زیستی مردم جامعه ایران فاصله گرفته است، ادبیات اجتماعی معاصر معمولاً در آپارتمانهای شیک و امروزی و در میان جوانانی که که کمتر از دل جامعه و فرهنگ ایرانی برآمدهاند خلاصه میشوند، قهرمانهای این ادبیات معمولا تناسبی با قهرمانهای جامعه حقیقی ایران ندارند و به قول اکبری دیزگاه نویسنده منتقد به این ادبیات، اغلب فرزندان صیغهای ادبیات روس و آمریکا هستند.
روی دیگر سکه ادبیات ایرانی، سکوت نویسندگان شاخص انقلاب است، نویسندگانی که در دهه 80 ادبیات انقلاب را با آثار شاخص خود رونقی دوباره بخشیدند، در دهه 90 یا آثار درخوری منتشر نکردهاند و یا دست از قلم کشیدهاند، دلایل متعددی برای این امر برشمرده شده است، برخی آن را به سرخوردگی نویسندگان نسبت دادهاند و برخی دیگر به دغدغه آنها برای تامین معاش. البته برخی دیگر همچنان تازهنفس به کار خود ادامه میدهند.
رضا رسولی نویسنده و عضو هیئت مدیره انجمن قلم از جمله این نویسندگانی است، او در تازهترین کارهایش تلاش داشته تا آسیبهای اجتماعی را منعکس کند، فساد اداری، فساد اقتصادی، آقازادگی از کلیدواژههای او در رمانهای اخیرش است که امروز در بین مردم نیز دغدغه است. او معتقد است مهمترین دلیل بیرونقی ادبیات ما در ده اخیر نبود تجربه زیستی مناسب برای نویسندگان است. او میگوید، ادبیات ما دچار همانگویی و تکرار شده است و ادبیات انقلاب در برابر ادبیات روشنفکری نتوانسته خود را خوب تبلیغ کند.
متن گفتوگو با رضا رسولی به شرح ذیل است:
* تسنیم: چند سالی است وقتی میخواهیم سخن از رمان شاخص در ادبیات معاصر بزنیم، جز چند مورد انگشتشمار عنوان دیگری به ذهن نمیرسد، به نظر میرسد، یا نویسندههای ما به بن بست سوژه رسیدهاند و یا اینکه نتوانستهاند منطبق بر نیاز جامعه حرکت کنند؟
بله، وضعیت امروز ادبیات داستانی ما به گونهای است که یا بسیاری از آثار برای مردم جاذبه ندارد و یا با آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله دارد، این موضوع به دلیل غفلت نویسندگان ما از راهبرد اصلی انقلاب اسلامی یعنی عدالت است، این موضوع و راهبرد اساسی و بنیادین انقلاب اسلامی یعنی تحقق عدالت تاکنون مغفول واقع شده است طبیعی است ما با مسائلی مانند بی توجهی مخاطب، بیرونقی ادبیات و بیبرکتی ادبیات در جامعه مواجه شدهایم، برخی از این اطلاعات راهبردی مثل ایثار و شهادت خیلی خوب مورد توجه قرار گرفته است که لازم است اما کافی نیست.
نویسندگان حرفهای ما تجربه زیستی مناسب ندارند
نکته دوم تناسب محتوایی آثار با واقعیتهای اجتماعی است، ما با یک مشکل بزرگ در خلق آثار مواجه هستیم و آن این است که نویسندگان حرفهای ما تجربه زیستی مناسبی ندارند، وقتی نویسندهای تجربه زیستی ندارد، میخواهد درباره مفاسد اداری، مفاسد سیاسی بنویسند، نقد نظام اداری را کند، تا نقاط قوت تقویت و نقاط ضعف برطرف شود، وقتی نویسنده میخواهد صدای مردم باشد، طبیعتاً باید نظام اداری، چرخه و جریان اقتصادی، آرمانی و سیاسی را مستقیم و غیرمستقیم تجربه کرده باشد. نویسندهای که تاکنون این تجربیات را نداشته است، و صرفا اطلاعاتش بر اساس اخباری است که در جامعه و فضای شبکههای مجازی دست به دست میشود، یا حرفی برای گفتن ندارد، یا حرف تازهای برای گفتن نخواهد داشت، من نویسندهای را میشناسم که بیش از 150 کتاب منتشر کردهاست، در یکی از آثارش که سهگانهاست، شخصیتهایش همه محدود در یک خیابان هستند،زمانی که از او پرسیدم چرا این خیابان را در همه داستانهایت انتخاب میکنی؟ گفت: اینجا محل زندگی من بوده و من آنجا را میشناسم. در حالیکه نویسنده باید دست مخاطب را بگیرد، شهر به شهر کوچه به کوچه، کشور به کشور پچرخاند و او را با اشکها و لبخندها، زیباییها و زشتیها آشنا کند، اما این اتفاق در ادبیات ما به ویژه ادبیات اجتماعی ما نمیافتد.
ادبیات اجتماعی امروز به ادبیات تلخ و ادبیات نا امیدی پهلو میزند
متاسفانه ادبیات اجتماعی و ادبیات انتقادی در بسیاری از این آثار به گونهای است که به ادبیات تلخ و ادبیات نا امیدی پهلو میزند، در حالیکه این چنین نیست، نظام جمهوری اسلامی ایران پیشروست، در کنار فهرست نقاط ضعف، اتفاق های خوب و حرکتهای رو به جلو اثرگذاری دارد و من به عنوان نویسنده در آثارم خصوصاً در « سهراه سرگردون» این را متجلی کردهام، امیدها و نویدهای زیادی پیش روست و امیدواریم جامعه وضعیتها و اتفاقات خوبش روز به روز بهتر از این شود.
* تسنیم: بخشی از اینکه گفتید نویسندههای ما تجربه زیستی مناسبی ندارند، به تعجیل آنها به ویژه در نسل جوانتر در چاپ باز میگردد، پیش از این میدیدیم، نویسندهها برای انتشار کتابشان وسواس بیشتری به خرج میدادند. اما امروز رمانهای ضعیف و ناپخته یکی پس از دیگری بدون نقد و ارزیابی و محک اولیه منتشر میشوند.
بله، این به کار حرفهای لطمه میزند و موجب میشود کیفیت و جذابیت آثار کاهش یابد، اما اتفاق بدتری در ادبیات ما در حال رخ دادن است و آن توتولوژی یا همانگویی و تکرار است، یعنی نویسندهها هم به تکرار مضمون رسیدهاند و هم به تکرار تکنیک. به همین دلیل است که ما کمتر اثر جذابی در حوزه ادبیات داستانی میبینم که هم مضمون نو، جذاب و تازهای داشته باشد هم به لحاظ فرمی نویسنده از تکنیکهای نو و تازهتری که یا در ادبیات جهان سابقه داشته و یااینکه خودش مبدعش باشد، استفاده کرده باشد.
* تسنیم: برخی معتقدند ادبیات ما در سالهای اخیر ادبیات آکواریومی است و از فضای اجتماعی بیگانه، شما این را میپذیرید؟
اکثریت آثاری که در حوزه ادبیات اجتماعی ما منتشر میشود، حرف مردم نیست، یا دغدغه نویسنده است یا مسئله گفتمانی او. نویسنده در پارادایمی فکر میکند و تصور میکند همان دغدغه جمعیت 80 میلیونی ایران است، در جالی که چنین نیست.
عرضه و تبلیغ ناهمگون ادبیات انقلاب آسیب بزرگی است
* مهمترین آسیب ادبیات معاصر در دهه 90 را در چه میدانید؟
عرضه و تبلیغ ناهمگون ادبیات ما، در حوزه تولید در جبهه فرهنگی ادبیات انقلاب آثار خوبی را داشتیم اما در حوزه توزیع و تبلیغ متأسفانه منظومه خبررسانی تکمیل نشده است، ما توزیع مناسبی را نداشتیم برخلاف جبهه روشنفکری که توزیع بسیار حرفهای دارد، ما یا تبلیغ نداشتیم یا تبلیغات نامناسب داشتیم، حرکتهای خوبی انجام شده که انصافاً حرکتهای جذابی بوده است، اما هنوز با نیازهای روز و فضای پرسرعت جامعه شبکهای فاصله داریم، نیاز است به صورت حرفهایتر هم در توزیع آثار جبهه فرهنگی انقلاب و هم در تبلیغات خصوصاً در فضای مجازی بیشتر فعال شویم.
* تسنیم: بخشی از این توزیع نامناسب به خودمان بر میگردد، درگیری نویسندههای انقلاب، نقدهایی که به شخصیت هم میکنند نه آثار و انتقاداتی که به جوایز ادبی ما وارد است، موجب شده است این آسیبها به وجود آید.
در اینجا دو بحث وجود دارد، یکی اینکه نقد و نظر و رفتار انتقادی نشانه زنده بودن و حتی پویایی جریانات ادبیات انقلاب اسلامی است، بنابراین باید از انتقاد و تقابل دیدگاهها استقبال کنیم، دوم اینکه مشکلی که موجب شده این اتفاق رقم خورد، تعدد دستگاههای حاضر و کنشگران فعال حوزه ادبیات است، ما امروز شاهدیم دستگاههای متعدد اداری، نظامی سیاسی، فرهنگی، تشکلهای غیردولتی و ... در حوزه ادبیات فعالیت میکنند، این خیلی خوب است. اما یک ایرادی دارد. هماهنگکننده و ساماندهنده واحدی وجود ندارد که در مسیر مشخص در راستای همافزایی، جلوگیری از تکرار و پیشگیری از خنثی سازی اقدامات عمل کند.این نبود هماهنگکننده واحد آسیب بزرگی به ما زده است.
انتهای پیام/