آهنگ «سردار سلیمانی» را برای مردم ساختم نه مسئولین
علیرضا بیرانوند، خواننده جوانی است که اسمش با آهنگی که برای سردار سلیمانی خوانده سر زبانها افتاد، با او درباره دغدغه هایش در حوزه موسیقی به گفتگو نشستیم و او در جریان این گفتگو از نگرانی اش برای بی توجهی مسئولان به موسیقی گفت.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، مدتی قبل یک قطعه موسیقی برای سردار قاسم سلیمانی در فضای مجازی منتشر شد که با استقبال نسبتا خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد. این قطعه در یکی از پربازدیدترین سایتهای موسیقی کشور به عنوان یکی از موسیقیهای برتری که تعداد دفعات دانلود آن بسیار زیاد بوده انتخاب شد و پای خواننده اش را به تلویزیون هم باز کرد.
علیرضا بیرانوند، خواننده جوانی است که این قطعه را به عنوان اولین ورود جدی اش به عرصه موسیقی خوانده است، با او درباره دغدغه هایش در حوزه موسیقی به گفتگو نشستیم و او در جریان این گفتگو از نگرانی اش برای بی توجهی مسئولان به موسیقی گفت.
شنیدم ام مدیریت فرهنگی خوانده اید، چه شد که آقای بیرانوند با تحصیلات مدیریت فرهنگی، وارد عرصه موسیقی شد؟
من قبل از این که در فضای موسیقی ورود پیدا کنم با لحنهایی که در موسیقی استفاده میشود ناآشنا نبودم؛ در قرائت قرآن و مداحی سابقه دارم، احساس کردم در فضای موسیقی میتوانم یک سری کارهای جدید انجام بدهم، من یک خلأیی را احساس کردم و با شناختی که از خودم داشتم احساس کردم میتوانم از پسش بربیایم.
اما قبل از شما هم اشخاص دیگری به این حوزه ورود کرده بودند
یکی از اساتید موسیقی میگفتند امروز ما 15 هزار خواننده در کشور داریم که در عرصه موسیقی عاشقانه فعالیت میکنند؛ اما از میان این 15 هزار نفر چند نفر را داریم که درچارچوب موسیقی انقلاب اسلامی فعالیت کنند؟ البته باید بگویم موسیقی که در فضای انقلابی اسلامی است لزوماً به معنای این نیست که یک خوانندهای بیاید و سیاسی بخواند؛ اتفاقا منظور من موضوعات مختلفی است که تا امروز مغفول مانده است. بعد از انقلاب و حتی اول انقلاب آن چیزی که از موسیقی انقلابی مردم میشناختند موسیقیهای سیاسی بود که در رابطه با وطن خوانده، اما موسیقی انقلابی به همین ختم نمیشود و به همه مسائل مبتلا به جامعه میپردازد.
پس شما انتخاب اولتان «موسیقی» نبود بلکه برای «موسیقی انقلابی» آمده اید
بله، خوانندگی برای من هدف نبوده برای من یک وسیلهای بوده برای انتقال آن دیدگاههایی که دارم، مردم یا دیدگاههای من را میپسندند یا پس میزنند این دیگر آن ور قضیه است به مردم مربوط میشود و آنها باید تصمیم بگیرند.
من حتی این پیشنهاد را چند بار مطرح کردم که جشنواره عمار بخش موسیقی را هم اضافه کند که هیچ وقت عملی نشد. به نظر من نباید حلقه هنر را محدود به برخی تعاریف کنیم، باید حلقه را باز کنیم که ورد کنند به این عرصه، اگر قرار باشد فقط خودمان را قبول داشته باشیم، تنها میمانیم.
به نظر من امروزعلاوه بر موسیقی انقلابی، جای خالی موسیقی فطری هم احساس میشود. فطرت انسان خداجوست و موسیقی فطری هم همین را دنبال میکند، اما جای خالی این نوع موسیقی امروز احساس میشود. موسیقی فطری یعنی مثلاً همه ما نسبت به پدر و مادر و خواهر و برادر عشق داریم ذاتاً، یا همه ما به طبیعت احترام میگذاریم به موجوداتی که خدا آفریده است احترام میگذاریم موضوعات خیلی زیادی هست که همه مردم با هر گونه طرز تفکری قبولش دارند، متاسفانه ما این موضوعات را رها کردیم و صرفاً به موضوع عاشقانه پرداخته ایم.
جای خالی موسیقی فطری در کل موسیقی ایران به نظرم خالی است به تعداد انگشتان یک دست و حتی کمتر ما در رابطه با «برادر» آهنگ داریم یعنی کمتر از 5 تا هستند. در رابطه با «خواهر» من اصلا چیزی ندیدم، در رابطه با «دختر: یک چند تا کار هست؛ اینها سوژههای ارزشمندی است که روی زمین مانده و کسی سراغشان نمیرود، علتش هم ممکن است این باشد که خواننده یک نگاه بازاری دارد و میگوید مخاطب خوشش نمیآید! این نگاه بازاری باعث میشود که من وقتی که میآیم یک آهنگی را درباره امام زمان هم میخوانم به آن شاعر میگویم این را یک جوری بنویس که اگر در یک کنسرتی این خوانده شد طرف با دوست دخترش آمده است بتواند طرفش را هم در ذهنش بیاورد یک شعری را در ماه رمضان درباره خدا بگو که هم در رابطه با خدا باشد و هم یک جوری عاشقانه باشد! این نگاه بازاری کار را خراب کرده است.
چه اسمی میشود برای این مدل موسیقی انتخاب کرد؟
اسمش موسیقی مردمی است. البته الان از تلویزیون ایران تا تلویزیون آمریکا همه مدعی مردمی بودن هستند، اما آن مردمی که من مد نظر دارم یک هنر مردمی بیخاصیت نیست، هنری است که عقبهاش اسلام است. من منظورم از مردمی، مردمی است که بر مبنای فطرت پاک الهی باشد نه مردمی که بر مبنای غرایز بی حد و حساب انسانی باشد.
پروژه سردار سلیمانی چه طور اتفاق افتاد؟
من دوست داشتم در زمینهی سوژه قهرمان، به موضوع یک قهرمان زنده میپردازم، به قهرمان هایی که زنده نیستند همیشه پرداخته شده و فکر میکنم تنها قهرمان زندهای که برایش شعر و سرود خواندند امام خمینی (ره) بود که سرود «خمینیای امام» را برای ایشان جلوی خودشان خواندند. چرا ما در زمینه قهرمانهای زنده نخوانیم؟ این ایدهای بود که باعث شد دنبال قهرمانی بگردیم که همه قبولش داشته باشند این احساس تعلق هم به خاطر خنثی بودنش نباشد. اینجا با توجه به محبوبیت سردار قاسمی، ایشان را انتخاب کردیم.
برای شعر این کار هم حجم وسیعی از تحقیقات را شروع کردیم و البته کار بسیار دشواری بود چرا که در مورد ایشان با برهوتی از اطلاعات مواجه بودیم. هر چه بود منبع موثق نداشت و ما جز ار چند منبع محدود نتوانستیم اطلاعات کافی خارج کنیم.
ما میتوانستیم کار را جوری دربیاوریم که چهار نفرمسئول هم میبینند و به به بگویند، ولی شعر را طوری تنظیم کردیم که همه کسانی که ایشان را دوست دارند با آن ارتباط برقرار کنند؛ ما میتوانستیم حاج قاسم را مال یک قشر خاص کنیم که کس دیگر حق نداشته باشد دوستش داشته باشد، اما جوری کارمان را تولید کردیم که سردار سلیمانی برای همه مردم باشد، چون درستش هم همین است و ایشان متعلق به همه هستند.
کار بعدی تان چیست و چه زمانی منتشر میشود؟
کار بعدی در زمینه وصیت نامه یک شهید است و به زودی منتشر میشود. البته با سایر آثار شبیه به خودش متفاوت است، من سعی میکنم نگاه جدیدی به موضوعاتی که قبلا کار شده داشته باشم.
برای اینکه کار جدیدی ارائه بدهیم همه تولیدات موسیقی در زمینه وصیت شهدا را بررسی کردیم و کارویژه مان این بود که حتما اثری جدای از این تولیدات ارائه بدهیم.
مثلا در آثاری که تا امروز وجود داشته بیشتر فضا احساسی بوده، حتی هدف شهید از رفتن به جبهه، اما ما آمدیم به آن جهت دهی الهی هم دادیم. در این آهنگ خطاب به همسرش میگوید بعد از این سختیها مبادا از خدا شکایت کنی!
تعداد زیادی از وصیت نامههای شهدا را مطالعه کردیم و کتاب 50 سال عبادت را هم در جدول مطالعات قرار دادیم و هر چیزی را که احساس میکردیم هم مضمون خوبی دارد و هم قابلیت شاعرانگی دارد جمع آوری کردیم و به محمد روزبهانی که شاعر کار است تحویل دادیم.
سوژهها را چطور انتخاب میکنید؟
وقتی میروم سراغ سوژه به این توجه نمیکنم که بروم فلان سوژه را کار کنم که این باعث شود به خاطر آن من معروف شوم، ممکن است بعضیها بعداً بگویند، به سوژه سردار قاسمی برای این ورود کرده که کسی سمت آن نرفته بوده و از همین راه خواسته معروف شود، اما شما اگر بررسی کنید، میبینید که قبل از من هم افراد دیگری برای ایشان خوانده اند و من اولین نفر نبودم. حرفم این است که سعی نمیکنم از یک شخصی بالا بروم، سعی میکنم تکیهام بر خدا باشد ولاغیر، هر چند بعید میدانم اشکالی داشته باشد که فردی از طریق سوژه اش دیده شود، اما من این طوری نیستم البته این ادعا را میکنم امیدوارم عملکردم هم این جوری باشد.
من اگر قرار بود از کسی بالا بروم از شباهت اسمی با دروازه بان خوب کشورمان در تبلیغات فضای مجازی سوءاستفاده میکردم، اما خدا شاهد است که هرگز این کار را نکردم، حتی یک بار که در یک کانال معروف دیدم از همین موضوع استفاده شدم، گفتم دوستان به مدیر کانال تذکر دادند و با اثبات اینکه من آن بیرانوند ورزشکار نیستم، آن کانال هم مطلبش را تصحیح کرد.
قرار است وارد فضای سیاسی هم بشوید؟
به نظر من آدم نمیتواند در موسیقی انقلابی کار کند بعد دامن تقوا را بالا بگیرد بگوید من سیاسی نیستم! کسی که میآید در این فضا باید هزینه بدهد که ثابت کند من نیامدهام که به منافعی برسم شاید آمدن در این فضا منافعی هم داشته باشد، اما آمده ایم تا کاری را برای انقلاب پیش ببریم.
اما این را هم بگویم، من به دنیال شناساندن قهرمان هستم و از نظر من قهرمان فقط شخصیتهای مطرح سیاسی و .. نیستند، امکان دارد یک آهنگی را برای یک رفتگر قهرمان بخوانم، قهرمان فقط یک شخص خاص نیست بگوییم فلانی قهرمان است، قهرمان میتواند یک مادر باشد یک مادر ویژه و میتواند یک شخصیت بزرگی مثل امیرالمؤمنین (ع) باشد که یک قهرمان بزرگ است؛ چرا ما نباید به این موضوعات بپردازیم؟ چون مخاطب ندارد؟ چرا ما همیشه به دنبال این هستیم که مخاطب چه دوست دارد! الآن محسن چاووشی را در موسیقی کشور داریم، محسن چاووشی کسی است که به جای دویدن دنبال مردم، مردم را به سمت خودش میکشاند، کاری میکند که به آن اعتقاد دارد و تبدیل شده به پدیده موسیقی ایران.
چقدر اهل موسیقی گوش کردن هستید؟
زیاد، چون در کار ملودی سازی هستم خیلی گوش میدهم. میشود گفت: به جز صدای زن که خط قرمز من است، همه چیز گوش میدهم.
زیاد گوش دادن به موسیقی باعث نمیشود ذهنتان ناخودآگاه کپی کار شود؟
برای ملودی سازی دو دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه هیچ موسیقی گوش ندهی و خودت یک اثر ویژه خلق کنی، دومی هم اینکه مثل یک نویسنده آنقدر کتاب بخوانی که نوشتن یاد بگیری، اینجا هم آنقدر گوش کنی که ملودی یاد بگیری! البته من تمام سعیام این است که موسیقیام شبیه هیچ کس نشود و همین را در صدا هم سعی میکنم.
شما گفتید اول قاری قرآن بودید؛ برای ورودتان به عرصه موسیقی دنبال اجازه شرعی رفتید؟
من خیلی دوست دارم در خصوص این موضوع یک نفر حرف بزند، ببینید من دنبال مسائل شرعیاش نرفتم، بلکه خودم شخصاً احساس میکنم هر چه عقل به آن حکم کند شرع نیز به آن حکم میکند.
ما دو تا تفکر داریم در کشور، یکی روشنفکران لیبرال، و دیگری متحجرین مذهبی، و اینها واقعاً ریشه کشور را میخواهند بزنند. موسیقی محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشر است که خرد انسانی آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و برای پیشرفت قواعد و موازین گذاشته است. حضرت آقا در مورد موسیقی میگویند هنر دقیقی است و در قرآن هم آمده آن گاه در «صور» دمیده میشود! به نظرم بعضیها اگر در توانشان باشد این آیه را هم سانسور میکنند.
امروز جریان موسیقی دنیا به سمت انحطاط کامل بشریت میرود و منِ جمهوری اسلامی میتوانم از این ابزاری که خدا خلق کرده در راه انتقال پیامم استفاده کنم. میتوانم با این ابزار چیزهایی بگویم که مردم را به آنچه که خدا دوست دارد هدایت کنم؛ من نمیگویم موسیقی باعث میشود طرف عارف شود نه، ولی میتوان خیلی از مفاهیم اخلاقی، انسانی و اسلامی را به مردم برسانیم.
آن طرف دنیا بازار موسیقی جهان را با مسائل خیر اخلاقی و در مقابله با خدا غبضه کرده اند، آش را با جایش برده اند و ما اینجا هنوز درگیر این هستیم که «غنا» یعنی چه؟ هیچ وقت یک نفر نیامد برای مخاطب عام، برای منی که با موسیقی درگیر هستم این «غنا» را توضیح بدهد! موسیقی با زندگی مردم عجین شده، اما ما هنوز نمیدانیم این مفهوم دینی معنای دقیقش چیست؟! روحانیت هم دارد خودسانسوری میکند. این وسط وقتی یک عده بچه مذهبی برای اهداف انقلاب اسلامی وارد این عرصه میشوند، واقعا دارند جهاد میکنند، حتی از آبروی خودشان میگذرند. گاهی فکر میکنم، مثل همان ورود امام خمینی (ره) به فلسفه در زمانی که فلسفه را کفر مطلق میدانستند است، خیلیها را ما را تکفیر میکنند، اما من احساس میکنم باید کارم را انجام بدهم هر چند در کشور ما بابت انجام ندادن یک کار فرهنگی، هیچ کس مواخذه نمیشود، ولی بابت انجام دادنش به هزار و یک نفر باید پاسخ بدهید، در آخر هم مجبور به تکذیب میشوید.
فکر میکنید در آینده به خوانندگی عاشقانه هم ورود کنید؟
بله قطعاً من ورود پیدا میکنم به موضوع عاشقانه، منتهی عاشقانه پاک، یعنی عاشقانهای که وقتی یک نفر گوش میدهد آدم را به سمت داشتن دوست جنس مخالف هدایت نکند بلکه او را به سمت ازدواج تشویق کند و من طبیعتاً ورود پیدا خواهم کرد به این بخش و با توجه به جنس صدایی هم که دارم در آن فضا، بهتر و قویتر میتوانم عمل کنم.
یعنی میخواهید سبک زندگی تبلیغ کنید؟
بله، قطعاً اگر بخواهم ورود پیدا کنم کارهایی را انجام میدهم که دیگران انجام نداده اند، مثلا یک سری کارهای لوس هست که طرف اصرار دارد کاری عاشقانه الهی است که خیلی گل درشت اسم حضرت زهرا (س) و امیر المونین (ع) را در آن بیاوری، انگار مخاطب نفهم است! نخیر برادر من این من و شما هستیم که نمیفهمیم مخاطب درک خیلی بالایی دارد.
به کنسرت هم فکر میکنید؟
من شخصاً تمایل دارم که کنسرت برگزار کنم؛ اما امروز یک جریان کوچکی که اصرار دارد خودش را قوی جلوه بدهد، جلوی کارهای انقلابی را بگیرد. الان مدت هاست شخصی مثل آقای زمانی را اذیت میکنند و نمیگذارند کارش را بکند، امیدوارم همت کنیم و اجازه ندهیم این اقلیت کوچک ما را به انزوا بکشاند.
منبع:خبرگزاری دانشجو
انتهای پیام/