پرچم سینمای دفاع مقدس در دست جوانان!
چند سالی است که پرچم سینمای دفاع مقدس در دست جوانانی قرار گرفته است که کودکی خود را در اتمسفر دفاع مقدس دم دادهاند و باز دم گرفتهاند.
باشگاه خبرنگاران پویا-امید سهرابی
سالهاست که فیلمهای دفاع مقدسی با ادبیات سینمایی کشورمان آمیخته شده است و این موضوع باعث شده سینمای کشورمان با روزهای بهتری رو به رو شود. آمیخته شدنی که در دهه 60 سینمای کشورمان را از نابودی نجات داد، چرا که با آغاز جنگ تحمیلی روحیه مردم کشور کمتر به سمت فیلمهای هنری میرفت و البته که فیلمها اقتضای خود را میطلبید. در آن زمان بود که داستانهای دفاع مقدسی چونان نسیمی روح نواز عطر و روحیه ایثار و شهادت را به سمت سینمای ایران آوردند و فروغی شدند بر شمع سینمای ایران و آن را رونق بخشیدند.
سینمای ایران که در ماههای اول جنگ تحمیلی تا مرزهای گوشهگیری جلو رفته بود؛ حال با آمدن فیلمهای دفاع مقدسی از بحران سوژه بیرون آمده بود، چرا که دفاع مقدس دنیای جدیدی را به سمت سینمای ایران گشایش داده بودند. اینک سالهاست که از آن دوران طلایی سینمای دفاع مقدس گذشته است. سالهایی که ماه به ماه از تولیدات دفاع مقدس کاسته شد و به امروزی رسیدهایم که تولیدات دفاع مقدسمان آنقدر کم شده است که نمیتوانیم دفاعی را که برایمان مقدس بوده است را به فرزندانمان بشناسانیم.
چند سالی است دود کمتر از کنده فیلمسازان قدیمیمان در عرصه دفاع مقدس بلند میشود؛ اما در برابر آن جوانانی آستینها را بالا زدهاند و فیلمهای دفاع مقدسی میسازند که کودکی خود را در اتمسفر دفاع مقدس دم دادهاند و باز دم گرفتهاند. جوانانی که داوطلبانه دستانشان را برای ساخت سرگذشت شهیدانی بالا بردهاند که پای دین، مردم و کشورشان جان دادند. جانی که شاید ارزشمندترین سرمایه یک انسان است.
به تازگی بهرام توکلی دست در دست سعید ملکان داده است تا داستان شهدایی را روایت کند که اندک جوان یا فردی از سرگذشت زندگی آنها مطلع است.«شهدای گردان عمار». داستانشان را میدانید؟ عمار نام گردانی از بچههای تهرانی بود که در 22 تیرماه 1367 در تنگه استراتژیک ابوغریب تن به تانک جلوی دشمن ایستادند و آنها را زمین گیر کردند. جوانهایی که خسته از خط برگشته بودن و مرخصی گرفته بودند تا خانوادههایشان را ملاقات کند؛ خانوادههایی که دلگرمی رزمندگان دفاع مقدس بودند. بچههایی که وقتی شنیدند که عراق از تنگه ابوغریب حمله کرده است و کسی نیست که جلوی آنها بایستند، بار دیگر لباس رزم پوشیدند و به سمت تنگه ابوغریب شتافتند. تنکهای که دست آخر قربانگاه آنها شد.
سعید ملکان این بار نیز در کنار کارگردانی با انگیزه قرار گرفته است تا بخش مغفول مانده دیگری از دفاع مقدس را برایمان روایت کند. درست مانند سال گذشته که در کنار منیر قیدی داستان «ویلاییها» را برایمان روایت کرد. «ویلاییها»ای که اگر چه مورد بیتوجهی برخی از افرادی قرار گرفت که داعیهدار ایثار و شهادت هستند، اما داستانی را روایت کرد که کمتر کسی از آن اطلاع داشت.
دست آخر میتوان روزهای درخشانی را برای سینمای دفاع مقدس متصور شد چرا که این بار پرچم سینمای دفاع مقدس را جوانانی در دست گرفتهاند که در کودکی پدرانشان به آنها درس دفاع داده است، دفاعی که متفاوت از تمام دفاعهایی است که صورت میپذیرد؛ آنها از پدرانشان درس دفاع مقدس آموختهاند. حال این جوانان هستند که میخواهد پیام ایثارگری و شهادتمان را به دنیا مخابره کنند.
انتهای پیام/