جشن تولدی برای بی‌قراری که در دل‌تنگش گله‌هاست! / ماجرای کتابی که نو نبود

جشن تولدی برای بی‌قراری که در دل‌تنگش گله‌هاست! / ماجرای کتابی که نو نبود

مراسم خودمانی جشن تولد فاضل نظری توسط برخی از اهالی ادبیات انقلاب اسلامی و رسانه در حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دهم شهریورماه تولد فاضل نظری بود؛ فاضلی که امسال 38 ساله شد و همین بهانه خوبی بود که از فعالان اهل رسانه، شعر، ادبیات و هنر با او دیدار کنند. دیداری که در طبقه پنجم ساختمان حوزه هنری و در دفتر کار فاضل صورت گرفت و محسن مومنی شریف(رئیس حوزه هنری)، علیرضا قزوه و حسین قرایی نیز در آن مکان حضور یافتند. در این مراسم چند تن از دانشجویان شعر و ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی به همراه دسته گل و کیک تولدی با سلیقه و حُسن انتخاب رویش مصرع معروف «بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست» نقش بسته بود وارد دفتر فاضل شدند. از روحیه لطیف شعرا، البته  بعید نبود که با شکسته نفسی بگویند که خودشان را لایق این کارها نمی‌دانند و خجالت می‌کشند و کاش این کار را نمی‌کردیم. فاضل نیز همه اینها را گفت. علیرضا قزوه هم که گویا خبطی رخ داده باشد تقصیر را به گردن حسن قرایی انداخت و گفت: «همین خودش بود که چند وقت پیش برای من هم برنامه مشابهی گرفت.» پاسخ قرایی هم جز این نبود که بگوید شما زحمت کشیده و این همه بیت خوب برای ما گفته‌اید، این کار ما را یک مصرع کوتاه در برابر آنها تلقی کنید. دانشجویان همراه،‌ شاید اولین بار بود که در یک جمع خودمانی، برخوردهای صمیمی و بی‌تکلف امثال قزوه و فاضل و شوخی‌های آنها را می‌دیدند.

اگر اسم هردری سخنی را بر این جلسه بگذاریم سخن گزافی نگفته‌ایم. در ادامه که بعضی از این صحبت‌ها را نقل می‌کنم حرفم را تصدیق خواهید کرد.

 از خاطراتِ تمام‌نشدنی هندوستانِ قزوه، این بار شنیدن اعتقادی از اعتقادات فراوان و آمیخته به خرافات هندوها سهم گروه همراه ما شد که طبق آن عادت دارند اسم شخص و پدر و مادر شخص و همسرش را می‌پرسند و طبق آنها می‌گویند که اگر با هم زندگی کنند آیا زندگی‌ موفقی‌ خواهند داشت یا کارشان به جدایی یا درگیری‌های همیشگی می‌کشد. چیزی شبیه همان ماجرای قمر در عقرب معروفی که شنیده‌ایم.

از فخرالدین حجازی هم خاطره‌ای‌ نقل شد که در سفری به شمایل خبرنگار در می‌آید و به بنده‌خدایی که جلو یک اتاقک یا سنگر کوچک مشغول نگهبانی دادن بوده، با لحن کِشداری گفته که: «آقا شما رئیس اینجا هستین؟» ظاهراً آن بنده خدا که رندتر از فخرالدین بوده کم نمی‌آورد و با لحنی داش مشدی به او می‌گوید: «نه، من معاون اینجا هستم، فرمایش؟»

در ادامه به مناسبتی از پیرشدن علی انسانی، ‌مداح پیشکسوت اهل بیت(علیهم السلام) سخن رفت و فاضل از مهارت او در اجرای مداحی و گریه‌گرفتن از مردم سخن گفت. اینکه زمانی به فاضل گفته بود که :« شما شعرت خوبه ولی اجرایت خوب‌تر.» این جمله و این تعریف از اجرا از این منظر برای فاضل مهم بود که خود فاضل، انسانی را استاد اجرا می‌داند. اینکه حتی وقت‌هایی که یک شعر خیلی معمولی هم می‌‌خواند، نمی‌شود با اجرای او همراه نشد و گریه نکرد و حتی خود را نزد. آقای مومنی هم این مورد را تصدیق کرد و به آن اضافه کرد که یک وقتی ایشان شعر « نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده‌ام / آه ازین یوسف‌ که من در پیرهن ‌گم‌کرده‌ام» بیدل را می‌خواند و مردم گریه می‌کردند.

هدیه‌ای خاص هم در این دیدار رد و بدل شد. کتاب «رهنمودهای پرواپیشگان تذکره المتقین/در آداب سیر و سلوک عارف و عالِم عالَم شیخ محمد بهاری همدانی» که در ضمیمه‌اش رهنمودهایی از حاج‌آقا محمد بیدآبادی، ملاحسینقلی همدانی و حاج سیداحمد کربلایی را همراه داشت. کتابی کم‌قطری که حتی نو هم نبود و قبل از آن فرد دیگری آن را به آقای مومنی هدیه داده بود. یعنی چقدر باید کتاب خوبی باشد که آقای مومنی در قید نونبودن آن نبود و آن را هدیه داد. از فاضل هم خواست که چند پاراگراف از مراسله پنجم آن را برای جمع بخواند و او هم اجابت کرد.

« زاد راهروان چستی است و چالاکی. سستی و تکاسل چرا؟ آیا تکلیف شاقی بر تو کرده بود؟ عبادت مالاتُحَمَل از جناب تو خواسته بود؟ علی رئوس الاشهاد مواخذه شده؟ ‌از اِنعام و احسان تو کوتاهی شده که ناز می‌کنی؟ العجل، دور فلک درنگ ندارد شتاب کن. دیدی به عبادت نمی‌توانی پیش ببری به گدایی و تضرع از او چیزی بخواه.

هین مگو ما را بر آن در بار نیست

 با کریمان کارها دشوار نیست.»

در ادامه از کارهای آینده فاضل هم سوال شد. و گفت برای کتاب هنوز زود است هر چند که برای روزهای آتی، به اندازه دو کتاب چاپ شده مطلب دارد. می‌گفت که شعرها را موضوعی طبقه‌بندی می‌کنم. یک عاشقانه خیلی جدی هم دارد که به اعتقاد خودش اگر الان و در سن جوانی چاپ شود باید پی بعضی از تهمت‌ها را به تن بمالد. شعرهایی که بهتر است در ایام پیری چاپ شوند.

از دفتر فاضل که بیرون آمدیم، قزوه از حضور این همه آدم و خبرنگار و عکاس حیفش می‌آمد که سوءاستفاده‌ای نکند و همکاری را سرکار نگذارد. می‌گفت که بیایید با این جمعیت و با این دوربین‌ها برویم اتاق فلانی( از من نشنیده بگیرید که کوروش زارعی بود) و بگوییم منتخب جشنواره‌ای یا برنده جایزه‌ای چیزی شده است. او تا به خودش بیاید که سرکار رفته است ما تفریحمان را کرده‌ایم. البته فلانی شانس آورد و حضور نداشت. پیشنهاد بعدی ناصر فیض بود ( این را هم نشنیده بگیرید) که آن هم به دلایل دیگری نشد و حسرت یک سرکارگذاشتن خوب بر دل ما و قزوه ماند. حیف شد.

گزارش از سعید ناصری

انتهای پیام/

 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
جشن تولدی برای بی‌قراری که در دلتنگش گله‌هاست! / ماجرای کتابی که نو نبود
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
 تولد فاضل نظری
بیشتر بخوانید...
بیشتر بخوانید...
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران