نویسنده، شیر دم بریده

نویسنده، شیر دم بریده

کیوان نخعی در «طرب‌نامه شهر خیال» موفق شده است اثری ساده روی صحنه ببرد که برخلاف نمایش‌های ایرانی مرسوم روایتی منطقی داشته باشد و گره‌گشایی‌ها از سقف آسمان نازل نشده باشد.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

امین عظیمی، منتقد تئاتر در سی‌ام مرداد، در یادداشتی با عنوان «به نمایش‌نویس‌ها شلیک کنید!» به این می‌پردازد که چگونه در سال‌های اخیر شخصیت نمایشنامه‌نویس آرام آرام به شخصیتی دسته چندم در تئاتر ایران بدل شده است و در این دوران، با خصوصی‌سازی تئاتر کشور آنچه جایگزین نام نویسنده شده است، ستارگان سینمایی و ورزشی هستند و حتی این رویه به جایی رسیده است که نام کارگردان نیز از بیلبوردها فروافتاده است.

اگرچه نگارنده نسبت به بخش‌هایی از گفتار امین عظیمی موافق است؛ اما در پاره‌ای موارد با وی اختلاف نظر داشته که از حوصله این بحث خارج است. مسئله بر سر نویسنده، ممیزی و نمایش کیوان نخعی است. نمایشی که با نشان دادن نویسنده در هیبت یک شیر، نشان می‌دهد چگونه سازوکارهای موجود او را نحیف و در خود فرورفته می‌کند و اندک اندک او را از جهان بیرونش مجزا می‌کند. تقریباً همان چیزی که عظیمی در یادداشت خود به نحوی از آن سخن می‌گوید.

«طرب‌نامه شهر خیال» داستانی پارودیک در قالبی شبه‌فابل از ورود یک شیر نویسنده و کارگردان به شهر قصه‌ها و شیوه زوال او در جامعه بلبشوزده است. شیر که نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است، برای فراغت از محل زندگی خود به شهر قصه‌ها پناه می‌برد و در نهایت گرفتار قوانین نانوشته شهر، آشوب‌های اجتماعی و انحرافات فرهنگی می‌شود.

کیوان نخعی پس از سال‌ها کار در مرکز هنرهای نمایشی و برخورد نزدیک به مشکلات هنرمندان، شاید در «طرب‌نامه شهر خیال» بخشی از مشکلات آنان را به تصویر کشیده است. مشکلاتی که بخش مهمی از آن در ناحیه ممیزی رخ می‌دهد. در سال‌های اخیر، دولت با توسعه بخش خصوصی، فعالیت عمده خود را در بخش نظارتی خلاصه کرده است و البته بیشترین حواشی نیز در همین بخش رخ داده است. اگرچه برخی رسانه‌ها این حواشی را به موضوعاتی چون شیطنت هنرمندان مرتبط می‌دانند؛ اما نخعی مشکل را جای دیگری می‌داند.

در «طرب‌نامه شهر خیال» شیر هر بار نمایشی را برای اجرا فراهم می‌کند، بازبین با تعبیری وارونه از مفاهیم نمایش از اجرای آن ممانعت می‌کند. این در حالی است که شیر فرصت اندکی برای تهیه پول دارد؛ آن هم پولی که در یک دادگاه بابت اعاده حیثیت از دو سارق تعیین شده است. به عبارت دیگر همه چیز در این شهر قصه واروونه است. به جای آنکه دزد دستگیر و محاکمه شود، این شاکی و مالباخته است که بایستی برای گریز از زندانی شدن هزینه‌ای متقبل شود و در این وضعیت سنگ که خوب است، کوه در برابرش بیاندازند.

نخعی به واقع با اغراق در وضعیتی واقعی، آن را برجسته می‌کند و آن را به شکل پارودیک به مخاطب عرضه می‌کند. پارودی که با عنوان شهر قصه آغاز می‌شود. او با عاریه گرفتن داستان بیژن مفید، در فضایی آشنا داستانش را نقل می‌کند و خیلی سریع‌تر از آنچه تصور کنیم دست به آشنازدایی می‌زند. جهان شهر قصه را کن‌فیکون می‌کند و عاشق و معشوق‌هایش را به موجودات امروزی بی‌احساس بدل می‌کند. در این جهان عاری از احساس تنها نویسنده است که نگران اطراف خود است و بابتش هزینه می‌دهد. بازیگرانش مدام از آن می‌نالند که پول تمرین‌ها را نداده است و در زمان حضورش استاد استادگویان در برابرش کرنش می‌کنند و این گونه جهانی ریاکار در بستر نمایش خلق می‌شود.

نمایش اما با وجود گرمی و یک‌دستی و استفاده خوب از تکنیک‌های نمایش ایرانی چندان منظم نیست. بازیگران یک‌دست نیستند و هر از گاهی از مسیر خود خارج می‌شوند و در دست‌اندازی کوچک می‌افتد. امید است با تمرین بیشتر به زودی شاهد اجرای نمایش کیوان نخعی روی صحنه باشیم تا به یک جشنواره دوسالانه اجرایش بسنده نشود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران