حلقه مفقوده ویترین دیجیتال کتاب

حلقه مفقوده ویترین دیجیتال کتاب

ویترین دیجیتال کتاب در سال‌های اخیر از حلقه مفقوده‌ای رنج برده است،‌ حلقه‌ای که بانک اطلاعاتی مرکزی یا هسته مرکزی اطلاعات نام دارد.

باشگاه خبرنگاران پویا؛‌ عادل طالبی:

یکی از نکات مهم در گسترش ویترین دیجیتال، داده یا اطلاعات است. بیایید فرض کنیم شما یک فرد شیفته کتاب و کتاب‏خوانی و کلاً علاقه‏‌مند به حوزه ادب و فرهنگ هستید. مثل هر عاشقِ عاقل دیگری، می‌دانید که فقط با عشق، کار پیش نمی‌رود و باید چرخه مالی مناسبی هم برای تداوم عشقتان در نظر بگیرید. چکار می‌کنید؟

مثلاً شاید یکی از اولین ایده‌هایی که به ذهنتان می‌رسد این باشد که یک کتاب‏فروشی راه‌اندازی کنید و در کنار کسب درآمد، لای کتاب‌های فروشگاهتان غلط بزنید و با آنها نفس بکشید!. ایده‏ بدی هم نیست!. پس با خودتان فکر می‌کنید که «یک کتاب فروشی در خیابان انقلاب راه‌‌اندازی می‏‌کنم!». اما از آنجا که شما فقط عاشق نیستید و عاقل هم هستید، در بازار تحقیق می‌‏کنید و متوجه می‌‏شوید که اخیرا کتاب فروشی‏‌ها در خیابان انقلاب تبدیل به فلافل‏‌فروشی می‌شوند. پس دو راه دارید،  یا یک کتاب فروشی موجود را می‌خرید، کتاب‌ها را خالی می‌کنید و شما هم یک فلافل فروشی راه اندازی می‌کنید یا قید راه‌انداختن کتاب فروشی را می‌زنید!.

اما چند سالی است که یک گزینه جدید هم به دو گزینه فوق اضافه شده است‌، « یک فروشگاه دیجیتال برای کتاب راه‌‏اندازی می‌‏کنم!». من عامدانه و قاصدانه از به کاربردن واژه غریب و نامانوس «مجازی» اجتناب می‌کنم چرا که فکر می‌کنم، با توجه به شرایط موجود، خیلی وقت‌ها جایی که به آن «مجازی» می‌گوییم، خیلی «واقعی»تر از آن چیزی است که در محیط فیزیکی با آن روبرو هستیم. آدمها، بیشتر، خودِ واقعیشان م‌ شوند. این است که به جای «مجازی» همیشه سعی می‌کنم بگویم «دیجیتال» در برابر «فیزیکال» که نشان بدهم دقیقا درباره چه فضا و چه محیطی صحبت می‌کنم. محیطی حقیقی که فقط «فیزیکی» نیست.

حالا، تصمیم گرفته‌‏ام یک فروشگاه اینترنتی کتاب راه‌‏اندازی کنم. اما، ببینم به مصداق «ولی افتاد مشکل‏ها...»، چه چیزی در انتظارم خواهد بود و باید با چه مشکلاتی در این مسیر روبرو شوم؟ می‌روم و تحقیق می کنم و متوجه می‏‌شوم که در این چند سالی که فروشگاه‏‌های دیجیتال شکل گرفته‌‏اند، یک مشکل هر روز خود را به شکل جدی‏‌تری نشان می‏‌دهد،‌ «ورود اطلاعات».

در حوزه کتاب، تا آنجا که آمارهای رسمی نشان می‌دهد، فقط در سال 1395 حدود 69 هزار عنوان کتاب چاپ شده است. البته نمی‌خواهیم بحث کنیم که چند درصد از این کتاب‌ها فرمایشی و نمایشی و رایانشی (یعنی با رایانه‌های نهاد‌های خاص چاپ شده‌اند) و ... هستند و چند درصد بنا به دلایل خاص مثل پایان نامه دکتری و سایر دلایل چاپ شده‏‌اند و چند درصد از آنها سازمانی و برای مقاصد مشخص و خاص به زیور طبع آراسته شده‏‌اند. با اینها کاری نداریم و البته به ما هم مربوط نیست. اگر فقط 25 درصد از این تعداد عنوان چاپ شده هم «واقعاً» کتاب به معنی «محصول قابل و لایق فروش و داری مشتری احتمالی» باشند هم، با حدود 17 هزار عنوان کتاب روبرو هستیم.

فرض کنید شما یک فروشگاه کتاب دارید و می‌خواهید 17 هزار عنوان کتاب را در بانک اطلاعاتی سایت خودتان وارد کنید. این اطلاعات از اطلاعات ساده مثل نام کتاب و ناشر و نام نویسنده یا نویسندگان و مترجم یا مترجمین و شابک و سایر اطلاعاتی که در خود کتاب موجود است شروع می‌شود و با بقیه انواع اطلاعات ادامه پیدا می‌کند و البته اطلاعات، چیزی است که پایانی ندارد. نقدها، نظرات، خلاصه کتاب، بخشی از کتاب، عکس رو و پشت جلد و ... درباره هر کتاب می‌توان به اندازه خود کتاب، گاهی، مطلب داشت. همین حالا هم در بازار کتاب، داریم کتاب‏هایی که چند ده و حتی چند صد برابرِ خودِ کتاب و محتوایش درباره‌‏اش محتوا تولید شده، متن نوشته شده، نقد شده، نظر داده شده، فیلم تهیه شده، عکس در شبکه های اجتماعی منتشر شده و ... . یک بار حساب کردم و دیدم بیش از حدود 10 برابر محتوای کتاب «من پیش از تو» از نشر «آموت» فقط در اینستاگرام عکس و مطلب و نظر و یادداشت (Comment) وجود دارد. کتاب های دیگری هم هستند که بسیار بیش از این، و بسیار بیش از اندازه محتوای خود کتاب، محتوای دیجیتال دارند.

به هر حال... در فروشگاه فیزیکی، ثبت کردن نام کتاب و شابک در نرم افزار فروش کفایت می‌کند. آن هم برای صدور فاکتور. بقیه کارها را قفسه انجام می‌دهد و مخاطبی که وارد کتاب فروشی می‌شود، کتاب را باز می‌کند، لمس می‌کند، حس می‌کند، بو می‌کشد، نگاه می‌کند، ورق می‌زند، سبک سنگین می‌کند، می‌پسندد، بر می‌دارد، روی پیشخوان می‌گذارد و پولش را می‌دهد.

اما در فروشگاه اینترنتی، این محتواست که باید کاری کند که مخاطب (در اینجا، بازدیدکننده سایت) کتاب را ببیند، در ذهنش، آن را حس کند، بو بکشد، لمس کند، وزن کند، ورق بزند و بعد، بپسندد و بخرد. در فروشگاه‌های اینترنتی این کار را با ابزاری به نام محتوا انجام می‌دهیم. این، محتواست که بازدیدکننده سایت را قانع می‌کند : «این کتاب خوبیه! بخرش!»

در زمینه محتوا، حتی اگر از محتوای افزوده کتاب (که شامل نقد ها و نظر ها و تصاویر و  ...) است‌، صرف نظر کنیم و به همان اطلاعات استاندارد کتاب بسنده کنیم، این فروشگاه اینترنتی چگونه می‌تواند این حجم از محتوا را مدیریت کند. اگر بخواهد فقط اطلاعات شناسنامه‌ای کتاب را به همراه چند صفحه‌ای از کتاب برای تورق و عکس پشت و روی جلدی برای دیدن ظاهر کتاب را داشته باشد، چقدر باید وقت و هزینه کند؟

جالب اینجاست که مثلا فروشگاه «الف» باید بیاید این اطلاعات را وارد کند (به شرط اینکه در دسترس باشد) و بعد فروشگاه «ب» هم به همین ترتیب از اول همه چیز را وارد کند و ... به تعداد فروشگاه ها باید این حجم عظیم اطلاعات تکراری و مشابه (اطلاعات پایه کتاب) باید توسط اپراتورها ثبت و ضبط شود.

سوال : آیا راه دیگری وجود دارد؟

پاسخ، در بررسی سایر حوزه ها که از حوزه فروش کتاب بسیار پیشی گرفته‏‌اند وجود دارد. بیایید یک مثال را بررسی کنیم : بلیط هواپیما.

زمانی بود که هر شرکت هواپیمایی تعدادی هواپیما داشت و خود بلیطش را می‌فروخت. مشتری باید به مراکز فروش مراجعه می‌کرد. اگر بلیط موجود بود، می‌گرفت و اگر نبود، می رفت سراغ دفتر بعدی و دفتر بعدی و الی آخر. عده‌ای، پا پیش گذاشتند و دفاتر خدمات مسافرتی زدند. حالا مشتری به یک جا مراجعه می‌کرد و آنها موجودی شرکت‌های هواپیمایی را یکی یکی چک می‌کردند و می گفتند که چه شرکت هواپیمایی‏ای چه هواپیمایی، در چه ساعتی، برای مقصد مورد نظر دارد. حالا مسافر خیلی راحت‌تر می‌توانست انتخاب کند، مقایسه کند و حتی هواپیمایش را انتخاب می‌کرد. همه چیز خوب بود بجز یک چیز : شرکت واسطه مسافری و شرکت هواپیمایی نیروی انسانی زیادی را برای این تعاملات پشت پرده که مشتری نمی‏‌دید صرف می‌کردند. راه حل چه بود؟ با گسترده‌تر شدن فضای ارتباطات دیجیتالی و بانک‌های اطلاعات قوی و یکپارچه، راه حلّی که انتخاب شد، ایجاد یک پایگاه داده مرکزی به عنوان هسته مرکزی ثبت و ارائه اطلاعات یا Core Data بود.

در این راه حل، همه شرکت‏های هواپیمایی، همه سفرهای موجود خود را در یک بانک مرکزی اطلاعاتی ذخیره می‏‌کنند. شرکت‏های هواپیمایی برایشان این مهم است که هواپیما خالی نپّرد. خیلی وقت ها مسافران به دلیل عدم پیدا کردن بلیط هواپیما مجبور به انتخاب قطار و اتوبوس می‌شدند. شرکت های هواپیمایی به دنبال راه‏‌حلی بودند که بتوانند کاری کنند که هواپیما موقع پریدن خالی نباشد. حالا دفاتر مسافرتی نرم‌افزاری تولید می‌کنند (یا می خرند) که این نرم‌افزار مستقیم به آن بانک اطلاعات مرکزی وصل می‌شود و اطلاعات صندلی‌های خالی را از آن می‌گیرد. موقع فروش و بعد از گرفتن پول، از ظرفیت هواپیما کم می‌کند و این پروسه به همین شکل ادامه پیدا می‏‌کند. سفرهای جدید اضافه می‌شوند و آژانس‌های مسافرتی آنها را می‏‌خرند و می‏‌فروشند. با گسترده‏‌تر شدن ارتباطات اینترنتی، حالا دفاتر خدمات مسافرتی را شاهد هستیم که اصولا کارمند (منظور کارمند فروش است) ندارند. بازدیدکننده وارد یک سایت می‏‌شود. در سایت، مبدا و مقصد را انتخاب می‌کند. زمان را تعیین می‌کند. شرایط را مشخص می‌کند و لیست همه پروازهای موجود را دریافت می‌کند و آن را که می‏‌خواهد می‏‌خرد. به همین سادگی. نکته اصلی این سیستم، آن Core Data یا هسته‏ مرکزی اطلاعاتی‏ است که همه اطلاعات را در اختیار سایت‌ها و فروشندگان واسط و مصرف‌کننده نهایی قرار می‌دهد.  

برخلاف هواپیما که با فروش یک صندلی، آن صندلی از آن هواپیما برای آن روز و آن پرواز کلاً  برای همیشه تمام می‌شود، در کتاب، با خریدن یک کتاب، و حتی تمام نسخه‌های چاپ شده، آن کتاب تمام نمی‌شود. زیرا می‌تواند دوباره و دوباره چاپ شود. پس یک تفاوت بنیادی در حوزه کتاب با حوزه بلیط هواپیما داریم اما Core Data  در این حوزه چطور می‌تواند پیاده شود و چه مزایایی دارد؟

فرض کنیم شما یک ناشر هستید. یک کتاب جدید چاپ می‌کنید. فرض کنیم یک سایت توسط اتحادیه ناشران و کتاب فروشان یا حتی توسط وزارت محترم ارشاد (به شرط اینکه شب عید رایانه مرکزی یا Serverشان را خاموش نکنند و به تعطیلات نروند) راه‌اندازی شده. ناشر مشخصات کتابش را در این سایت ثبت می‌کند. حالا این سایت که Core Data نشر است، به همه فروشندگان کتاب اطلاعات کتاب را از طریق یک امکان به نام توابع ارائه خدمات تحت وب (یا Web Service) در اختیار همه سایت‌های فروش کتاب قرار می‌دهد. حالا دارندگان فروشگاه‌های دیجیتال کتاب دیگر لازم نیست اطلاعات پایه کتاب را وارد کنند. ناشر یک بار و با دقت و بدون اشتباه وارد می‌کند و ناگهان کتاب در صدها فروشگاه اینترنتی در معرض دید و فروش قرار می‌گیرد.

مثل هر چیز دیگری که در ابتدا، همه چیز قشنگ و رویایی است، این ایده هم تا اینجا، بسیار رویایی و زیبا به نظر می‌رسد، اما قطعاً مشکلاتی را پیش رو دارد. مثلاً ممکن است بگویید خوب، ما خانه کتاب را داریم که همه این اطلاعات را دارد. چرا از آن استفاده نکنیم؟

مشکل این است که خانه کتاب (لااقل به نظر نویسنده این متن) از هدف ذاتی خودش دور شده و خود فروشگاه کتاب راه‌اندازی کرده است. پس نمی‌تواند و نخواهد گذاشت که رقبا به اطلاعات کتاب‌ها که فعلا تنها دارایی ارزشمند آن است دسترسی پیدا کنند (در صورتی که به نظر می‌رسد وظیفه ذاتی آن، گردآوری و انتشار همین اطلاعات باشد). از سوی دیگر ناشران در سال‌های اخیر که به تدریج در حال در دست گرفتن مدیریت نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران هستند، مشاهده می‌کنند که همین نهاد، از دادن اطلاعات همین ناشران به خود ناشران خودداری می‌کند. این نشان می‌‌دهد که احتمالا نمی‌توان خیلی راحت به این نهاد اطمینان کرد.

البته نه فقط در این مثال خاص، در دیگر حوزه‌ها از این دست مشکلات دیده می‌شود. از آنجا که هیچ کس مثل خود آدم به حال خود آدم دل نمی‌سوزاند و مصداق جمله «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»، شاید بد نباشد ناشران هم تنها درخواستی که از نهادهای دولتی در این حوزه داشته باشند، این باشد که خودشان مسئولیت ارائه شابک را به عهده بگیرند و از آن سو، Core Data خودشان را هم راه‌اندازی کنند. حالا خانه کتاب هم می‌تواند با بودجه‌های دریافتی، طرح‌های زیبای عیدانه و تابستانه کتاب را همراه کتاب فروشان ادامه بدهد و بانک اطلاعات مرکزی ناشران می‌تواند به بازار جدید و نوظهور فروش دیجیتال کتاب که در حال رشد روز افزون است، کمک کند.

در این بازی جدید، هر چهار راس مربع نشر برنده‌‏اند، ناشر (که ویترینی نا محدود برای محصول خود می‌یابد)، مشتری (که هر کتابی را از هر ناشری می‌تواند پیدا کند)، فروشگاه اینترنتی که با کمترین میزان اشتباه می‌تواند ویترین خود را به صورت خودکار در حال گسترش ببیند و راس چهارم، یعنی کتاب... بله! کتاب هم در این معادله منفعت می‌برد. چرا که بیشتر در معرض دید و معرفی و انتخاب قرار می‌گیرد.

البته پیاده سازی CoreData همیشه نیازمند ملزوماتی است و نمی‌‏توان مثل یک پروژه کوچک به آن نگاه کرد و حتما باید از نظر کارآیی و کیفیت، از استانداردهای حداقلی برخوردار باشد. اما بعد از راه افتادن آن، شاهد تغییرات مهمی در حوزه عرضه و دسترسی به محصول خواهیم بود. حوزه فروش بلیط هواپیما، قطار و اتوبوس را نگاه کنید که پیش از این Core Data در آنها عملیاتی شده است. چقدر تغییر کرده است؟ چقدر ساد‌ه‌تر شده است؟

به همین شکل، پیاده سازی Core Data در حوزه کتاب هم می‌تواند طی سال‌های آتی تغییرات عمده‌ای را در حوزه عرضه و فروش کتاب ایجاد کند. واسطه‌های سنتی را حذف کند و واسطه‏‌های دیجیتال را که در حوزه‏‌های دیگر نشان داده‏‌اند موثرتر و سریع تر از واسطه‌‏های سنتی عمل می‌کنند به میان بازار بیاورد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران