سینمای ایران به دنبال یک لبخند هرچند کوچک است
اگر ورقهای تقویم را پس بزنیم در یکی از روزهای گرم ماههای پایانی تابستان مناسبتی چشمکزنان ما را فرا میخواند؛ مناسبتی که البته با وجود تلاشهای فراوان هنوز هم آنقدرها به چشم نمیآید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، سینما؛ کلمهای با عنوان آشنای جادوی تصویر! هنر هفتم؛ لفظی با تعبیر التقاط چندین هنر با هم!
اگر ریشه و سبقه تاریخی سینما را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد بهحق نامی برازنده را برای این بخش از هنر برگزیدهاند، کلمهای برگرفته از لغات یونانی به معنای جنبش!
و چه بسیار جنبشهایی که ریشهشان را از این هنر گرفتند و چه بسیارشان که در همان ابتدا در نطفه خفه شدند (تا نامی از عوامل باقی نماند)!
از گراند هتل گرفته تا رکس آبادان زمانی که مردم با هدف تفریح و ترویج فرهنگ به سینما میرفتند ناگهان سینما، نماد فرهنگ ما در میان هرج و مرجهای سیاسی و هجوم بیرحمانه بینالمللی سوخت و تنها از آن یک قابی از جنس خاکستر باقی است که سوختگی فرهنگیمان را در خود جای داده است.
اکنون سالها از فیلم فارسی هوشنگ کاووسی میگذرد؛ روزهایی که فرهنگ و محتوا جای خودش را به سود و منفعت عوامل اصلی سینما و نمایش داد و سینما تبدیل به جولانگاهی برای فیلمهای عامهپسند و بیمحتوا شد.
اکنون باوجود آنکه سیب هنر سینما تاکنون هزاران چرخ خورده است اما راه بسیاری دارد تا به زمین برسد.
از ویژگیهای سینمای کشورمان میتوان به تکرار اشتباهات مشابه اشاره کرد...
به یاد آوریم «گنج قارون» دهه بیست و سی را که در پی موفقیتش آنقدر مشابهسازی شد که همان هم به ابتذال کشیده شد و گاه این اثر ارزشمند به مزاج علاقهمندانش نیز تلخ به نظر میآمد.
دهه چهل و پنجاه با موج نو همراه می شود و ناگاه در این دوره شاهد آن هستیم که هنر هفتم کشورمان همچون کبک سر از برف بیرون میآورد و با ساخت آثاری همچون گاو و قیصر کاری میکند کارستان و خون تازهای را در رگهای سینما جاری میکند که هیچگاه نباید تلاشهای کیارستمیها، مهرجوییها را که تنها برای یک هدف که آن پیشرفت سینما بود با کنارگذاری ارزشهای مادیشان فراموش کرد.
چراکه تاریخ آنها را به دست فراموشی نمیسپارد...
سینمای پس از انقلاب
با به چالش کشیده شدن ضوابط فیلمسازی و مصادره شدن بسیاری از سالنهای سینما هوای سینمای ایران پس شد و باز به دنبال نور و راه فراری برای خود میگشت...
هرچند که میگویند محدودیتها انسانها را دچار یأس و شکست میکند اما این بار محدودیتها برای ما ستاره ساخت و کارگردانان کیفی سطح بالایی را برای سینمای ما به ارمغان آورد... بهرام بیضاییها و مسعود کیمیاییها را در دل خود جای داد.
در میان نبض نامتوازن سینما و در شرایطی که تنها سایه ترس و سرکوب و توقیف آثار بر سینما حاکم بود اما باز در این میان هنرمندانی بودند که کاسه چه کنم چه کنم را رها کردند و پا در میدان عمل گذاشتند و به سینمای بینالملل نشان دادند که با کاستیها نیز میتوان تندیس جشنوارههای بینالمللی را در دست گرفت.
نمیدانم اگر شرایط فیلمهای هالیوودی برای کشور و هنرمندان ما فراهم بود عنصر تصویری فرهنگمان اکنون تا به کجا پیش رفته بود؟!
از آسیبهای دیگر سینمای ایران میتوان به ارتباط مستقیم این هنر با هر دوره ریاست جمهوری جدید اشاره کرد که گاه این تغییرات سینمای ما را همچون ماهی از آب دورمانده تا دم مرگ با خود میکشاند...که دورهای از سینمای ما با جلوگیری از اکرانها و امتناع فعالیت چهرههای مطرح در آثار سینمایی به نشانه اعتراض نسبت به وضعیت رو به رکود سینمای ایران سپری شد.
اکنون رسیدهایم به زمانی که همه اقشار مختلف جامعه از کارگردان گرفته تا منتقد و مخاطب عامه از سینما زخمخوردهایم و هر از چند گاهی با تولید برخی آثار بر زخممان نمک تازهای پاشیده میشود و کسی لب از سکوت باز نمیکند...
همیشه داستان تلخ عرصه هنر از آنجایی آغاز میشود که مضامین روشنفکری در هر دوره رنگ و بویی تازه پیدا میکند... این روزها روشنفکری در سینمای ما به معنای ژانر اجتماعی است که ایکاش از نوع مثبت نگری بود ... اما چه کنیم که از نوع تلخ سیاه است آنچنانی که قدم از سالن سینما بیرون نگذاشته حس میکنی دنیا بر سرت خراب شده یا هر لحظه ممکن ست مورد تعرض و آسیب قرارگیری...
چه میشود که سیاه نمایی هرچه تمامتر از جامعه اجتماعی ما میشود برگ برندهای در دست هنرمندان ما و کمپانیهای سرمایهگذار خارجی و از طرف دیگر میشود ضربه پتکی بر روح و جسم جامعه اصیل ایرانیمان...
نمیدانم حس دریافت جایزههای مطرح جهانی در برابر ساخت آوارگیهای اجتماعی از جنس آثار رئالیستی محض به چه اندازه است که موجب میشود کارگردان و نویسنده این مرز و بوم رسالت اصلی خود را نسبت به سینما و مردم جامعهشان فراموش کنند و روز و شب خود را در آرزوی تندیسهای رنگارنگ بیپایه و اساس سپری کنند...
یادمان نرود که جسم زخمخورده سینما کشورمان را متلاشیتر ازآنچه هست نکنیم؛ سینمای ایران همچون مردمش به دنبال یک لبخند هرچند کوچک بر لبهایشان هستند.
روز سینما مبارک.
انتهای پیام/