اعداد، شمشیری دولبه برای یوزپلنگ!
با تلاش بسیار کمتر از امروز، ده سال پیش، طی یک سال ۷-۸ توله یوز دیده و ثبت میشد اما امروز، با تلاش و امکانات چند برابر، همان تعداد توله یوز دیده میشود که این شاخصی قابل تامل برای روند منفی و نگرانکننده جمعیت یوز در ایران است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، تصویربرداری و اعلام مشاهدات یوزپلنگ، به ویژه طی روزهای گذشته که به یکی از بحثبرانگیزترین مقولهها در میان فعالان و حتی متخصصان حیات وحش بدل شده است.
چرا آمار مشاهدات یوز در برخی ماههای سال به طور قابل توجه افزایش مییابد؟ چطور بدانیم یوزپلنگی که امروز در یک منطقه تصویربرداری شده همان یوزپلنگی نیست که تصویرش ماه گذشته در همان حوالی ثبت شده بود؟ چرا آماری از جمعیت یوزپلنگ نداریم؟ و سوالاتی از این دست در گروههای مجازی فعالان محیط زیست تکرار شده و پاسخهای متفاوتی به آن داده میشود.
به منظور یافتن پاسخی برای این گونه ابهامات، خبرنگار تسنیم پرسشهایی را برای محمدصادق فرهادینیا دانشجوی دکترای جانورشناسی دانشگاه آکسفورد و عضو گروه تخصصی گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت IUCN ارسال کرد که به همراه پاسخهای وی در ادامه میخوانید:
تسنیم: مشاهدات یوزپلنگ به چه عواملی بستگی دارد؟ میتوانیم الگویی برای این مشاهدات تعریف کنیم؟
فرهادینیا:مشاهده یوزپلنگ تابع عوامل مختلفی است که من از سه تای آنها نام می برم. فصل: معمولا در فصلِ نیاز به آب تمرکز یوزها و گونههای طعمه، اطراف آب بیشتر میشود. محیطبانان هم بیشتر در همان اطراف گشت میزنند تا از جریان آب چشمهها اطمینان حاصل کنند و همین باعث میشود یوزها بیشتر شانس دیده شدن داشته باشند.
فرد: برخی افراد یک گونه بیشتر دیده می شوند، مثلا یک پلنگ بالغ در بافق بود که تا چندین سال همه مشاهدات فقط آن فرد بود. این افراد گاهی اوقات به ضرر جمعیت هستند، به این معنا که چون زیاد دیده میشوند، این تصور را ایجاد میکنند که گونه مورد نظر زیاد است که اینقدر زیاد دیده میشود. مثلا همان تک پلنگ بافق باعث شده بود که همه فکر کنند در بافق دهها پلنگ وجود دارد، درصورتی که تعداد واقعی کمتر از این بود.
بازدید کنندگان: منطقهای مانند توران بیش از سایر زیستگاههای یوز در ایران میزبان بازدیدکنندکان است. مثلا در سال 1387 یا 1388، کل مشاهدات یوز در توران معادل سایر زیستگاههای یوز در کشور بود. حضور بازدیدکنندگان، اتفاقا از این جهت خوب است. اگر در منطقهای کسی بازدید نکند، خب اطلاعاتی هم در خصوص وضعیت جانوران به بیرون راه پیدا نخواهد کرد. بازدیدکنندگان، در آفریقا هم یکی از منابع مهم اطلاعاتی درباره یوزها هستند ولی ظاهرا در ایران چندان مورد استقبال نیستند.
به این هم باید دقت کرد که در زمان مشاهده یوز، نباید تلاش کرد به هر قیمتی از جانور عکس گرفته شود و حضورش ثبت شود. این کار میتواند در بلندمدت یوزها را ترسو کرده و مشاهدهپذیری آنها را کاهش دهد. مثلا برخلاف برخی که معتقد بودند دو محیط بان توران که اخیر دو یوز را مشاهده کردهاند اشتباه کردهاند که از آنها عکس نگرفتهاند بنده معتقد هستم که آن دو نفر دقیقا بهترین کاری که یک نفر در این شرایط باید انجام دهد را انجام دادند، یوز را دیدند، از دور پایش کردند و بعد هم مخل اسایش جانور نشده اند.
تسنیم: از روند کاهش و افزایش مشاهدات یوز چه نتیجهای میتوان گرفت؟
فرهادینیا: پاسخ این سوال کاملا دوپهلو است. در واقع بهترین پاسخ این است: "کاهش و افزایش مشاهدات یوز، هم معنای خاصی نمیدهد و هم میدهد". چرا معنای خاصی نمی دهد؟ در ایران، ما کارشناسان تلاش میکنیم از حداقل دادهها بیشترین قضاوتها را داشته باشیم. مثلا به کرات دیده میشود وقتی یک عکس از پلنگ در روز در یک منطقه گرفته میشود، رئیس منطقه و مدیرکل استان مصاحبه میکنند که "این نشان از امنیت آن منطقه دارد". درحالی که این موضوع اصلا ارتباطی به امنیت منطقه ندارد. حیوان هر زمانی ممکن است برای رفع تشنگی سراغ آب بیاید و بعد عکسش گرفته شود. اینکه صرفا یک عکس روز یوز یا پلنگ را مربوط به امنیت منطقه میکنیم، کار درستی نیست. تنها معنایی که یک تکعکس پلنگ یا یوز، چه در روز یا شب، دارد این است: "این منطقه پلنگ یا یوز دارد". نه بیشتر!
نکته دیگر، فرضیهای است که عموما مطرح میشود که وقتی مشاهدات یوز بیشتر باشد، برداشت میشود که وضعیت یوزها هم بهتر است. این یک فرضیه است، درحالی که لزوما صحیح نیست. یعنی در یک منطقه ممکن است یک یوز طی دو سال وجود داشته باشد، سال اول 2 بار دیده شود و سال دوم 5 بار. درنهایت ما خوشحالتریم که یوزها بیشتر دیده میشوند، درحالی که تعداد حقیقی، همان تک یوز در دو سال بوده است. بنابراین از این جهت افزایش مشاهدات چندان کمککننده نیست.
اما از جنبه دیگر تاحدی شاید ارزش آن را داشته باشد که مدیران روی ان اتکا کنند: مثلا اگر آن را شاخصی از تلاشهای حفاظتی بدانند یعنی فرض کنند که هر چقدر محیط بان بیشتر گشت بزند، پس شانس یوز دیدن بیشتر است پس اگر یوز بیشتر دیده شود، یعنی محیط بان بیشتر گشت زده و در نتیجه مدیریت بهتری روی عملکرد محیط بانان داشتهاند. از این منظر مقایسه آمار مشاهدات قابل توجیه به نظر می رسد. اما نتیجهای که میتوان گرفت نباید به اشتباه برداشت شود. یعنی نمیتوان نتیجه گرفت که لزوما وضعیت یوزها بهتر شده است. می توان نتیجه گرفت که احتمالا گشت و کنترل محیط بانان بیشتر شده است.
تسنیم: چطور می توان بین بهبود میزان مشاهدات یوز و وضعیت یوزپلنگ ارتباط برقرار کرد؟
فرهادینیا: همانطور که گفتم، آمار مشاهدات یوز بیشتر مقیاسی از تلاش و گشت زنی محیطبانان است تا کاهش/افزایش جمعیت یوزها. من فکر میکنم بهتر است تنها زمانی از مشاهدات به عنوان مبنای قضاوت درخصوص وضعیت یوز استفاده شود که تصویری از یوزها وجود داشته باشد و بتوان خالها را برای شناسایی افراد مقایسه کرد. تصاویر با خالهای قابل شناسایی مهمترین و عمده ترین ابزار ما برای قضاوت دربارهروند جمعیتهاست.
البته فقط مقایسه خالها و تصاویر هم برای مقایسه کافی نیست بلکه همزمان باید میزان تلاش برای کسب این تصاویر هم ذکر شود. مثلا با توجه به اینکه در یک منطقه 10 دوربین تلهای نصب شده یا 60 دوربین تلهای، شانس عکس گرفته شدن یوز کاملا متفاوت است و این یعنی اینکه ما نیاز داریم بدانیم میزان تلاش برای مشاهدات چقدر بوده. به عنوان مثال به مقاله ای که اخیرا درخصوص وضعیت یوز طی دهه های گذشته منتشر کردهایم اشاره میکنم: ما حساب کردیم که طی دهه 1380 شمسی، حداقل 75 توله یوز در ایران به دنیا امده اند. یعنی سالی 7-8 توله. یعنی سالی 2 تا 4 مادر زایمان کردهاند. خب امسال هم که می دانیم که 8 توله یوز در توران و میاندشت به دنیا آمده و 3 مادر زایمان کرده اند. در نگاه اول قضاوت این خواهد بود: وضعیت زادآوری یوز درحال حاضر دقیقا مانند یک دهه پیش است، چون آن موقع هم سالی 7-8 توله به دنیا میآمدند و امسال هم 8 توله به دنیا آمده اند. همین قضاوت های ساده انگارانه می تواند یوز را به نابودی بکشاند. چرا؟ چون ما فقط صورت کسر را مقایسه کردیم، درحالیکه مخرج کسر میزان تلاش و تجهیزاتی بود که امروز داریم و ده سال پیش داشتیم. ده سال پیش، کل دوربین های تله ای که برای یوز مصرف می شد، شاید 50 تا هم نبود، به درستی نمیدانستیم کجا باید برای یوز دوربین بگذاریم و مشکلات دیگر. آن هم دوربینهای آنالوگ و بی کیفیت. ولی امروز صدها دوربین تله ای دراختیار زیستگاههای یوز است و همه دیجیتال که می توانند هزاران عکس بگیرند. به علاوه دهها کارشناس متبحر برای پایش یوز و تعداد روزهای دوربینگذاری طی دهه نود، چند برابر طی 80 است. همین است که وضع یوز را نگرانکننده میکند. به عبارت دیگر، با تلاش بسیار کمتر از امروز، ده سال پیش، طی یک سال 7-8 توله یوز دیده و ثبت میشد ولی امروزه با تلاش و امکانات چند برابر، همان تعداد توله یوز دیده میشود که این شاخصی قابل تامل برای روند منفی و نگران کننده جمعیت یوز در ایران است.
آمار مشاهدات، تصاویر و غیره صرفا چند عدد هستند که می توانیم آنها را هرطوری خواستیم تحلیل کنیم. می توانیم تحلیل کنیم که جمعیت یوز بسیار خوب است، درحالیکه در همان زمان می توان تحلیل کرد که جمعیت یوز وضعیت اسفناکی دارند. درنظر گرفتن اصول این تحلیل ها میتواند باعث قضاوتهای اشتباه و خوشبینی بیپایه و اساس برای چنین جمعیتهای شکنندهای شود.
تسنیم: چرا نمیتوانیم آماری نسبی از جمعیت یوزپلنگ به جامعه ارائه کنیم؟
فرهادینیا: آمار نسبی یعنی چه؟ یعنی دقیقا بدانیم چند یوز وجود دارد؟ اگر منظور تعداد دقیق یوزها در ایران است، پاسخ به آن بسیار ساده است: دانش بشر هنوز به این مرحله نرسیده که نه در ایران و نه در هیچ نقطه ای از دنیا بتواند تعداد دقیق یوزها را برآورد کند. فهمیدن تعداد دقیق یوزها، چیزی فراتر از معجزه است. برای پلنگ و ببر می توانیم، ولی برای یوز خیر. علت آن هم ویژگیهای رفتاری یوزهاست که آنها را بسیار مخفیکار و غیرقابل پیش بینی میکند. امروز تقریبا همه متقاعد شدهاند که یوزی در کویر نمانده، ولی اگر چند ماه دیگر دوباره یوزی آنجا دیده شد، نباید تعجب کرد. این جانور رفتاری منحصربهفرد درمیان گربهسانان دارد که آن را شدیدا غیرقابل پیش بینی می کند. من به خبرنگاران پیشنهاد می کنم دست از پرسیدن این سوال از مدیران و کارشناسان بردارند که در ایران چند یوز داریم؟ این سوالی نیست که هر سال جواب متفاوتی داشته باشد، پاسخ یک چیز است: کمتر از 50 یوز بالغ و نابالغ در کشور. حالا یک سال ممکن است بشود کمتر از 40، سال دیگر 50، ولی خیلی بعید است از این تعداد فراتر برود. ابزار، دانش و توانمندی ما هم درحدی نیست که بتوان اعداد را دقیق برآورد کند و تغییرات را به صورت دقیق پیش بینی کند.
تسنیم: میتوان نسبت به نجات یوز از انقراض خوشبین بود؟
فرهادینیا: خوش بینی یک سم مهلک برای یوز است. ما درباره جانوری که نمی دانیم چرا به این وضعیت افتاده و حتی هنوز سر عوامل تهدید اصلی آن توافق نداریم، چطور می توانیم نسبت به آینداش خوش بین باشیم؟ خوش بینی یعنی خیال راحت از آیندهای مطمئن. اگر من حتی ذره ای نسبت به آینده یوز خوش بین باشم، به یوز خیانت کردهام. من اگر جای شما باشم، پرسش خود را اینگونه مطرح می کنم: آیا تضمینی برای بقای یوز در ایران هست؟ پاسخ آن به نظر من این است: شاید 30%، البته به شرطی که سازمان محیط زیست بپذیرد که وضعیت یوز اسفناک است و اقدامات خود را متناسب با آن تغییر دهد. درست است که همه از وضعیت بد یوز حرف می زنند، ولی تغییر خاصی در سیاست ها و استراتژی های حفاظتی دیده نمی شود.
یوز ایرانی شاید در میان ده گونه در جهان باشد که چنین حجم حمایت اجتماعی دارد ولی به نظر من اگر منقرض شود مصداق بارزی برای کتب مدیریت حیات وحش می شود که "برای حفظ گونهها، حمایت اجتماعی لازم است، ولی کافی نیست". چون قرار نیست عموم، یوز را حفظ کنند، بلکه این کارشناسان و متخصصان و محیطبانان هستند که قرار است یوز را حفظ کنند، درحالیکه هنوز هیچیک از آنها نه درخصوص علل انقراض یوز اتفاق نظر دارند، نه یک استراتژی مورد توافق همه تدوین شده که برای برونرفت از شرایط موجود چه باید کرد. چاره کار، در نخستین گام، برگزاری نشستها و گفتگوهای جدی علمی و فنی است؛ با حضور کارشناسان و محیط بانان و متخصصان. تا از گفتوگو گریزان باشیم، نمیفهمیم که چرا وضعیت یوز از 20 سال پیش که برنامه حفاظتی جدی برای آن نبوده ظاهرا بدتر شده، و طبیعتا تا بیماری را نفهمیم درمان مناسبی هم نمی توانیم در پیش بگیریم.
شادی مدرس
انتهای پیام/