تأثیر کینههای ضداستعماری در تشکیل گروههای مبارز چریک
جایگاه فکری ارنست چهگوارا در روند خیزشهای ضداستعماری بهعلاوه رویکرد مبارزاتی شبهنظامی و چریکی میان بسیاری از گروههای ضدآمریکایی ما را بر آن داشت تا متن کامل کتاب مبانی جنگهای چریکی وی را منتشر کنیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در پنج قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، ارنستو چهگوارا و ... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست دادهاند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاداندیشی و دینمداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گرچه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضداستعماری را فراروی مبارزان قرار داده است، با وجود این، اما بررسی مبارزات ضداستعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالمرگ چهگوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگهای چریکی" وی را منتشر کنیم.
ارنستو چهگوارا نمادی از یک مبارز علیه نظام سلطه و استعمار و استثمار است. در دورانی که همه جا حرف از جهانیسازی است، سؤال اینجاست که چرا رویکردهای ضداستعماری اینقدر برای ملتهای دنیا جذابیت دارد. پروژه جهانیسازی روند مشخصی را طی کرده و هدف اصلی آن، نادیده گرفتن تجارب، آداب و رسوم و مبارزات ملتها بود. این پروژه همواره تلاش میکند که همه این آداب و رسوم را با تفکر یکجانبه و قدرت و سیطره احزاب سیاسی، اقتصادی بزرگ ببیند.
پاسخ این سؤالها، یک موضوع مهم را کاملاً روشن میکند و آن این است که ملتها مخصوصاً ملتهایی که تحت فشار همه گونه ظلم، ستم و استعمار بوده و هستند، نهتنها حاضر نیستند از تجربیات، مبارزات و نوع عملکرد خود که همه خواستههای اصلی آنها را تشکیل میدهد، دست بردارند، بلکه علاوه بر آن از تجربیات درخشان گذشته خود نیز بهره میگیرند تا در تکامل هدفشان به آنها تکیه کنند.
چهگوارا که در لحظات سخت انقلاب کوبا مورد اعتماد فیدل کاسترو بود، تنها کسی نبود که با وجود تمام مشکلات و سختیهایی که برای آغاز یک جنگ اصولی چریکی حضور داشت و با وجود همه تغییراتی که در زندگی مردم آمریکای لاتین ایجاد شده بود، سوار بر کشتی گرانما شده و از مکزیک بهسمت کوههای "سیرا مایسترا" وقع در شرق کوبا، حرکت کرد، اما از میان همه کسانی که به بررسی و بحث درباره نظریه چگونگی جنگهای چریکی پرداختند چهگوارا از بقیه مشهورتر بود.
موضوعی که در مراحل اولیه جنگهای چریکی به وجود آمد، یک ویژگی بارز داشت و آن این بود که موضوع و نحوه جنگهای چریکی بهتنهایی توانست توجه بسیاری از روشنفکران، اندیشمندان، سیاستمداران و بزرگانی را که هیچ عامل فکری و ایدئولوژیکی دیگری نتوانسته بود باعث پیوند و ارتباط آنها با یکدیگر شود به خود جلب نماید، به همین علت همه روشنفکران راستگرا و چپگرا برای تشکیل احزاب کمونیستی در آمریکای لاتین و جهان به این شیوه روی آوردند.
جنگ چریکی که از یک ایده مشخص و کاملاً برنامهریزیشده برخوردار بود، بعد از مدتی با تجربیات تعدادی از چریکها و نحوه عملکرد آنها در جنگهای چریکی درآمیخت و بدین ترتیب با استفاده از شیوه یک مبارزه شدید و تنبهتن، معجزات بسیاری خلق شدند.
فصل اول: اصول کلی جنگهای چریکی
1 ــ ماهیت جنگ چریکی
پیروزی مسلحانه ملت کوبا ضد ظلم باتیستا، تنها یک پیروزی حماسی که تحلیلگران در تمام دنیا آن را به ثبت رساندند، نبود، بلکه این پیروزی تحولی عظیم در اعتقادات قدیمی مردم نسبت به نحوه عملکرد گروههای مردمی در آمریکای لاتین ایجاد نمود. این پیروزی بهشکل محسوسی ثابت کرد که یک ملت با جنگ چریکی، میتواند بر حکومتی که به او ظلم روا میدارد، پیروز شود.
انقلاب کوبا در شکلگیری جنبشهای انقلابی آمریکا سه سهم عمده ایفا نموده است. این انقلاب سه موضوع را ثابت کرد: اول اینکه نیروهای مردمی توانایی جنگیدن با ارتشهای منظم را دارند. ثانیاً: همیشه نباید انتظار داشت که همه شرایط برای انقلاب مهیا شود، زیرا تشکیل یک هسته انقلابی میتواند این شرایط را فراهم کند. ثالثاً: مردم مناطق عقبمانده آمریکا، باید محیطهای روستایی را میدان اصلی مبارزات مسلحانه خود قرار دهند.
دو مورد اول با دیدگاه انقلابیون یا شبهانقلابیونی که همواره منتظر بهبود اوضاع هستند تناقض دارد، کسانی که معتقدند بدون تجهیزات نمیتوان مقابل یک ارتش منظم ایستاد، و به همین علت هرگز دست به کار نمیشوند. عدهای نیز منتظرند همه شرایط عینی و منطقی، به خودی خود فراهم شود و عجلهای برای این کار ندارند.
با اینکه این دو حقیقت انکارناپذیر کاملاً واضح و آشکار است، اما در گذشته در کوبا بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفتند و چهبسا هماکنون نیز در آمریکای لاتین مورد بررسی هستند.
طبیعی است که انگیزه هسته اصلی نیروهای چریکی، بهتنهایی نمیتواند همه شرایط لازم برای انقلاب را فراهم کند. بلکه همواره باید به این مسأله توجه داشت که تأسیس هسته اولیه و توسعه آن، حداقل شرایط لازم به شمار میآیند. بنابراین باید کاملاً برای مردم روشن شود که در چارچوب قوانین، نمیتوان مبارزهای را که برای رسیدن به خواستهها، آغاز میشود، ادامه داد، زیرا چیزی که دقیقاً مانع این کار میشود این است که نیروهای استعمارگر، با حکومت ناحق خود، از خود دفاع خواهند کرد.
البته در چنین شرایطی، بالاخره با تشدید نارضایتی مردم، زمانی فرا میرسد که نطفه یک مبارزه و مقاومت که در اصل، نحوه عملکرد حکومت باعث ایجاد آن است، شکل میگیرد.
وقتی دولتی با آراء مردم (با تقلب یا بدون تقلب) به قدرت میرسد، حتی اگر فقط ظاهراً به قوانین اساسی پایبند باشد، باز هم مقدمات جنگ چریکی فراهم نمیشود، زیرا همه شرایط لازم برای یک مبارزه قانونی، هنوز مهیا نشده است.
اما نقش سومی که انقلاب کوبا در جنبشهای مردمی داشته، به استراتژی جنگهای چریکی مربوط میشود، این بخش هشداری است برای کسانی که فقط به مسائل اعتقادی تکیه کرده و معتقدند که جنگهای مردمی باید در شهرها متمرکز شود. این افراد بهطور کامل، نقش اساسی کشاورزان در زندگی مردم مناطق عقبافتاده آمریکا را نادیده میگیرند. البته هدف ما بیارزش کردن جنبشهای شهری نیست، بلکه هدف این است که امکانات موجود برای شرایط سخت مبارزه مسلحانه باید بهدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. چرا که در این شرایط، گاهی به بسیاری از تضمینهایی که حتی مطابق قوانین ما هستند نیز عمل نمیشود، در آن صورت، جنبشهای شهری مجبور میشوند بهطور مخفیانه فعالیت کرده و بدون هیچ سلاحی با مشکلات و خطرهای موجود، مقابله کنند. اما در روستا، این مسئله تا این حد مشکل ایجاد نخواهد کرد، زیرا چریکهای مسلح در مکانهایی که محال است نیروهای دشمن به آنجا برسند، از ساکنین محلی مراقبت میکنند.
در قسمتهای بعد، بهطور مفصل به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت. اما اینک در ابتدای این کتاب، به بررسی سه نتیجهای که مطرح شد و بهنظر من، مهمترین عامل مشارکت مردم به شمار میآید، میپردازم. جنگهای چریکی با ویژگیها و خصوصیات متفاوتی که دارد، پایه و اساس مبارزات مردمی را شکل میدهد، هرچند که این جنگ، در درون خود همواره از آزادیخواهی مدد میگیرد.
ویژگیهای جنگهای چریکی
بهعقیده کارشناسان، جنگ دارای یک سلسله قوانین علمی مشخص است و هر گروهی با این قوانین مخالفت کند، شکستش حتمی است. جنگ چریکی نیز یکی از انواع جنگهای کلاسیک است و همه قوانین آن باید کاملاً رعایت شود. اما این جنگ، بهدلیل شکل خاص خود، قوانین دیگری نیز دارد. هرچند که شرایط جغرافیایی و اجتماعی هر کشور، شکل و قالب جنگ چریکی در آنجا را تعیین میکند، اما قوانین کلی وجود دارند که برای هر مبارزهای از این شکل، صدق میکند.
اکنون به اصول و قواعدی که اینگونه مبارزات بر اساس آنها شکل میگیرد و ملتهای آزادیخواه باید تابع آن باشند، میپردازیم. هدف ما بررسی و روشن کردن تجربه کوبا و تعمیم دادن آن است تا مورد استفاده دیگران نیز قرار گیرد.
ابتدا باید توضیح دهیم؛ جنگجویان چهکسانی هستند؟ در یک سو، اعضای اصلی نیروهای استعمارگر که ارتش منظم و تجهیزات کامل به آنها خدمت میکند، قرار دارند. این گروه در بسیاری مواقع از حمایت بیگانگان و همچنین حمایت گروههای کوچکتر مانند کارمندان ادارات دولتی نیز برخوردارند، در سوی دیگر این مبارزه، ساکنان شهرها یا مناطق معین قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که جنگ چریکی یک مبارزه مردمی است و چریکها گروه مسلح و کوچکی هستند که در رأس نیروهای مردمی قراردارند و نیرو و قدرت آنها در حمایت اکثریت مردم خلاصه میشود.
البته نباید چنین پنداشت که چریکها از لحاظ تعداد نیروها از ارتش منظمی که با آن میجنگند، کمترند، فقط قدرت سلاحشان از آنها ضعیفتر است. وقتی اکثریت مردم از آنها حمایت میکنند، آنها باید با حداقل سلاحی که در اختیار دارند به جنگ چریکی روی بیاورند تا بتوانند استعمار را ریشهکن سازند.
حمایت همهجانبه ساکنین محلی از چریکها، شرطی است که بدون وجود آن امکان فعالیت چریکها وجود ندارد. برای روشن شدن مطلب میتوان راهزنانی را که در یک منطقه معین، فعالیت میکنند مثال بزنیم. این گروهها تمام ویژگیهای نیروهای چریکی همچون همبستگی و اتحاد، احترام به رئیس، شجاعت و شناخت کامل منطقه را دارا هستند، در بسیاری از مواقع نیز از تاکتیکهای مشخصی استفاده میکنند. تنها تفاوت این گروهها در مقایسه با نیروهای چریکی این است که آنها از حمایت مردمی برخوردار نیستند و به همین دلیل اگر قانون مانع آنها شده یا حتی آنها را از بین ببرد، هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
چریکها، مصلحان اجتماعی نارضایتی در برابر استعمار
بنا بر مطالبی که گفته شد به این نتیجه رسیدیم که مردم، تکیهگاه نیروهای چریکی هستند. حال این سؤال مطرح میشود که؛ چرا چریکها دست به مبارزه میزنند؟ پاسخ این سؤال این است که چریکها مصلحان اجتماعی هستند. آنها در پاسخ به نارضایتی مردم از استعمارگران، سلاح به دست میگیرند و برای تغییر نظام اجتماعی که باعث میشود برادرانشان در ترس و بدبختی زندگی کنند، وارد جنگ میشوند. آنها در یک زمان مشخص با همه امکاناتی که در اختیار دارند به سازمانهای مخصوصی هجوم میبرند تا بنیان آنها را براندازند.
بایستههای یک مبارز
با بررسی اصول کلی جنگهای چریکی درمییابیم که چریکها باید نسبت به موقعیت منطقه، راههای پیشروی و عقبنشینی، راههای سریع فرار، محل پناهگاهها و همینطور میزان حمایت مردمی، آگاهی کامل داشته باشند. زیرا چریکها در یک مکان روستایی کمجمعیت و برای رساندن مردم به خواستههایشان، مبارزه میکنند. همه اینها برای آن است که ساختار اجتماعی جامعه در زمینه مالکیت زمینها تغییر کند، بهبیان دیگر، یک چریک قبل از هر چیز، یک کشاورز انقلابی است. او اشتیاق فراوان کشاورزان را برای مالکیت زمین، ابزار تولید، حیوانات و چیزهایی که سالیان دراز خواستار آن بودهاند، درک میکند. کشاورزان میخواهند مالک چیزهایی شوند که همه زندگیشان و حتی زمینی را که قرار است روزی در آنجا بمیرند در خود جای دهد.
شیوههای جنگهای چریکی
البته دو شیوه مختلف برای جنگهای چریکی وجود دارد: یکی مبارزهای است که در جهت فعالیت ارتشهای منظم و بزرگ انجام میشود، مثل مبارزه اوکراینیها مقابل اتحاد جماهیر شوروی که این شیوه مربوط به بحث ما نمیشود. شیوه دوم که موضوع بحث ماست، مبارزه گروه مسلحی است که ضد جریان حاکم ــ استعماری یا غیراستعماری ــ شکل میگیرد. این گروه یک پایگاه مرکزی داشته و در مناطق روستایی پراکنده میشوند. هرچند که زیربنای فکری واحدی برای این مبارزه وجود دارد، اما زیربنای اصلی آن، اقتصادی بوده و به مالکیت زمینها مربوط میشود.
مبارزه "مائو تسه تونگ" در جنوب چین که در ابتدا یک مبارزه شهری بود، به شکست و نابودی منجر شد. اما در ادامه مبارزه، وقتی مائو به استان (یونان) رفت و به مردم روستاها تکیه کرد و موضوع اصلاح زمینهای کشاورزی را هدف اصلی مبارزه خود قرار داد، به پیروزی رسید. مبارزه "هوشی مین" در هندوچین که متکی به کشاورزان و برنجکاران مظلوم و مستعمره فرانسه بود، با پشتیبانی این نیروها تا شکست استعماگران پیش رفت.
در هر دوی این مبارزات، بهخلاف جنگ ملی که ضد متجاوزان ژاپنی صورت گرفت، موضوع اقتصادی و مبارزه برای مالکیت زمینها را نمیتوان نادیده گرفت. در جنگ الجزایر نیز، یک میلیون نفر از کسانی که تحت استعمار فرانسه بودند، برای مالکیت زمینهای مزروعی الجزایر شورش کردند. تمام این موارد نشان از اهمیت مسئله اقتصاد در حس ملیگرایی عربی دارد.
ادامه دارد... .
*