شخصیت ترامپ و نقش آن در سیاست خارجی آمریکا
کارشناس ارشد مسائل استراتژیک میگوید، ترامپ فکر میکند هر روز باید مورد توجه مقامات و رسانهها باشد و این یک مسئله جدی برای سیاستمداران غربی است. او قدرت پذیرش ایدهها را در خود کشته و اضطراب آور برای دیگران سخنرانی میکند.
به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، محمد فرهاد کلینی کارشناس استراتژیک در گفتوگویی به تشریح شخصیت ترامپ و نقش وی در سیاست خارجی آمریکا پرداخته که مشروح این مصاحبه از نظر خوانندگان میگذرد.
سوال: ارزیابی شما بعنوان یک کارشناس از شخصیت ترامپ و نقش آن در دوران جدید سیاست خارجی این کشور چیست؟
کلینی: ترامپ دنیا را از نگاه ثروت انحصاری دنبال میکند؛ او هیچ سابقه مهم نظامی و سیاسی ندارد و فقط عنوان چهل و چهارمین فرد ثروتمند جهان را یدک میکشد. عمده فعالیت اقتصادی نیز در بخش سرمایه خدماتی و در بخش ساختمان سازی و ... بوده و ثروتمندترین و مسنترین رئیس جمهور آمریکا محسوب میشود و پنجمین رئیس جمهوری است که با کسب آرای مردمی کمتر از رقیبش خانم هیلاری کلینتون به این مقام چنگ انداخت.
شخصیت درونی او را همسران سابقش که از وی جدا شدهاند را بهتر درک میکنند و علاقه ای به بازگویی در این خصوص ندارم. ترامپ ریشهای آلمانی دارد و شخصیتی احساسی و خود بزرگ بین، اصرار به فشار در رقابت با اهرم سازی، بازی با انتخابهای حداکثری، شهرت طلب، معتقد به ریسک منفی با بازدهی مثبت، کنترل هزینه و سود و با حالت سریع و ملموس و ... است.
همچنانکه در کتاب منصوب به وی مورد اشاره قرار گرفته است. او با اکثر تیم مشاوران خود از قبیل فلین و استیو بنن و ... خداحافظی کرده و هزینه تغییر و اصلاح اطرافیان خود بصورت ماهرانهای را بر دوش نظامیان آمریکا گذاشته است.
هنوز در خود آمریکا نیز ترامپ را نمیتوانند در حوزه سیاستدانان در سیاست خارجی قرار دهند و در حد سیاستمدار نیز محسوب نمیشود. او دوست دارد تا با غافلگیری خود را اثبات کند و این برای دستگاه حرفهای سیاست خارجی آمریکا خوشایند نیست. در نگاه آنها " غیر قابل پیش بینی بودن با ماجراجویی " دو معنای کاملاً مستقل دارد و بیشتر نگران ماجراجویی او هستند.
این موضوع در جلسات تیم حاکم و مستقل از ترامپ مطرح شده و احساس خطر میکنند. آنها گرچه قصد دارند تا با لاپوشانی این وضعیت را مرحلهای اصلاح کنند، اما خوب میدانند که مهار وی پر هزینه است. مقامات قبلی و فعلی پنتاگون با اندک تفاوت نگاهی با یکدیگر تلاش خود را تاکنون حفظ کردهاند.
تیم امنیتی که عملاً در یک قهر سیاسی قرار گرفته است. آنها در گذشته او را حدفاصل نئوکانها و تی پارتی (حزب چای) تلقی میکردند، ولی اکنون او را چارچوب پذیر تلقی نمیکنند. عزل و نصب مقامات اف بی ای، مشکلات در سیاست مهاجرین، داستان دخالت روسیه در انتخابات، تفاوت نگاه در راهبرد افغانستان و ... موضوعات به اندازه کافی در دست است. مثلاً در موضوع افغانستان نگاه به معادن این کشور و نگاه اقتصاد شخصی به امنیت در بین سطور دیده میشود، اما موضوعات در چارچوب امنیت در خدمت اقتصاد معرفی میشود این موضوع را هم میتوان در شکل دهی به مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه و مصادره غیر مستقیم سرمایه گذاریهای کشورهای عربی و نقش لابی تولید کنندگان نظامی بخوبی دید.
اینکه ترامپ بدنبال یک مرکانتیلیسم انحصاری و جدید و یا یک مدل جدید از میلیتاریسم و دریافت مابه ازا در پشت بازار بورس است، هنوز به شاخص نهایی تبدیل نشده است. روند تصمیم گیری در دوران جدید نمیتواند به یک شخصیت پیوند بخورد. اگرچه این جایگاه نقش خاص خود را دارد. مبانی قضاوت عملکرد است و شعارها نیز تحلیل خود را دارد و نسبت آن را با اراده حقیقی و نه مصنوعی باید تحلیل و بررسی کرد.
به یک نکته باریک وظریف هم باید توجه کرد که سوالات پایهای دیگری نیز همانند:
آیا سیاست خارجی آمریکا نیاز به ترامپ داشت یا سیاست داخلی و یا هردو بعد؟
آیا ترامپ الگوی تحمیلی یک جریان ثالث قدرت و نفوذ برای منحرف کردن سیاستهای آمریکا و کنترل و مدیریت آن در شرایط جدید است؟
آیا به قدرت رسیدن ترامپ یک انتقام عبری و عربی از اوباما برای مطیع سازی و یا لااقل همسو سازی با اهداف و منافع آنها بود؟
آیا ترامپ زایش غیر طبیعی فرایند قدرت و اعتبار و سرخوردگی از جریان دو حزبی در محیط اجتماعی و سیاسی آمریکا بود؟
با این مدل از تحلیل میتوان با درک از منشا تحولات داخلی سناریوی اصلی در نقش ترامپ در سیاست خارجی آمریکا را بهتر و دقیقتر تجزیه و تحلیل کرد. شکل دیگری هم قابل تصور است که نزول قدرت بینالمللی آمریکا باعث شده تا جریان قدرت ثروت جهت به " تاخیر انداختن شیب اجباری روند چند جانبه گرایی جدید " و مخالفت با مدل رهبری آمریکا به سبک اوباما دست به یک بازی جدید برای اثبات " اول آمریکا در داخل و خارج از این کشور " دست زده است.
سوال: به نظر شما چه تعریفی از ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در دید رسانهها و شخصیتهای غربیها وجود دارد؟
کلینی: ترامپ در هر دو حوزه با مشکل روبرو است، هنوز پذیرفته نشده و قابل شناسایی نیست. احساس خفتهای وجود دارد که این مسیر به پایان نخواهد رسید و امکان عزل وی وجود دارد. او خود را اول با خبرنگاران درگیر کرد و این جدال هنوز وجود دارد. در دوران ترامپ باقیمانده اخلاق سیاسی در روابط بینالملل رو به نزول است.
احترام به قوانین بینالمللی و مذاکرات چند جانبه افول کرد. این موضوع در برجام بلکه در حوزه اتحاد آتلانتیکی، موضوع گرمایش زمین و تغییر اقلیم آب وهوا، نحوه تعامل با همکاریها با آمریکای لاتین و ... نیز مشاهده میشود، برای او اول منافع و بعد ارزشها معنی شده است. او بودجه نظامی گری را افزایش میدهد، ولی همزمان از کاهش هزینهها در خارج از مرزها سخن میگوید و از تقسیم هزینهها با ناتو و یا فروش امنیت در خاورمیانه و به گران کردن اصل حمایت به عنوان نیاز منطقهای و نه امنیت و صلح جهانی سخن میگوید. تعهد و مسئولیت و پاسخگویی به شرکا و متحدین کاهش ملموس داشته است و این نگرانی بزرگی را برای قدرتهای مهم اقتصادی جهان و اعضای شورای امنیت بوجود آورده است.
سیاستمداران داخلی آمریکا و دیپلماتهای حرفهای در وزارت امور خارجه آمریکا با گارد باز و نقد جدی از سیاستهای ترامپ یاد میکنند و صدای آنها بخوبی شنیده میشود و یکی از دلایل تغییر مسیر تصمیم سازی و تصمیم پروری از محیط کارشناسی به تصمیمهای شخصی است و این رفتار منفی وی با محیط کارشناسی در داخل آمریکا یک معضل ادامه دار است و مقاومت ادامه دارد و بقولی نیز در پاسخ ترامپ وزارت امور خارجه آمریکا را مرداب اوباما نام گذاشته است.
ترامپ فکر میکند هر روز باید مورد توجه مقامات و رسانهها باشد و این یک مسئله جدی برای سیاستمداران غربی است. او قدرت پذیرش ایدهها را در خود کشته است و اضطراب آور برای دیگران سخنرانی میکند. در نگاه سیاستمداران دنیا او براحتی رقبای خود را مسخره میکند و تهمت میزند. همانند آنچه با اوباما انجام داد. اینها برای جهان امروزی سیاست بهت آور است. ادبیات سیاسی شئونات خود را دارد و لزومی به پرخاشگری نیست. او در حال پاشیدن گرد نفرت و بی اعتمادی در سپهر سیاسی است. این خود پنداری برای سیاستمداران غربی که دائم از مشارکت و کثرت گرایی در تعامل گفتهاند بسیار دردناک است.
سوال: به عقیده شما دلایل رفتارهای متناقض آمریکا در قبال برجام چیست؟ چرا موضعگیری تیلرسون با ترامپ به گونهای دیگر احساس میشود؟
پاسخ: ترامپ از ابتدا و قبل از انتخابات با چراغ سبز جریان ثالث نسبت به برجام موضعگیری کرد و تلاش کرد تا مزیت تیم اوباما و کانداتوری هیلای کلینتون در حوزه سیاست خارجی را به ضعف تبدیل کند. بسیاری آن زمان این موضعگیری را تبلیغاتی تلقی میکردند، ولی با گذشت زمان نشان داد که وی سیاست طلبکارانه و گرانفروشی مواضع را در راس نگاه خود قرار داده و تیم قبلی را محکوم به دادن امتیاز کرد.
اما هنوز یک کر سیاسی در این خصوص در درون تیم ترامپ شکل نگرفته و تا اعلام نهایی مواضع در حال چانه زنی هستند. آنها نمیتوانند مذاکرات 1+5 را نادیده بگیرند و درحال بررسی وضعیت 1+1+4 و یا 1+5-1 هستند. آنها پذیرش برجام به سبک گذشته را یک اغفال راهبردی ایران ترسیم میکنند و میگویند که ایران توانسته هزینه عقب نشینی خود را با دریافت پاداش تبدیل به مذاکره کند.
منطق حداکثری سود و ضرر در برجام را با منافع رهبری آمریکا همسو تلقی نمیکنند و مطالبه گری میکنند و موضوعاتی از قبیل بررسی رفتار همه جانبه ایران و یا ضرورت تعمیم بازرسیها در دیگر حوزهها و یا بازی با برداشتهای یکجانبه گرایانه در بخشهای خاکستری و ارزش مدیریت زمان در برابر ایران را برای دیگران استدلال سازی میکنند.
سفارش پذیری و تمامیت طلبی دو دلیل عمده در رفتارهای طبیعی و نه متناقض تیم جدید قدرت در آمریکا است. البته تیلرسون شناخت قویتری نسبت به معادلات جهانی دارد و در مصاحبهها فرق حمله موشکی به سوریه را با عراق بخوبی میداند و لزومی هم نمیبیند که سیاست خارجی را با استیک و یا کیک شکلاتی مقایسه کند.
تیلرسون بخوبی میداند که باطل کردن مذاکرات دو ساله چه هزینه سنگینی در روابط بینالمللی بجا خواهد گذاشت و انزوای آمریکا را تشدید خواهد کرد. او یک تولید کننده نفت است و معنی بازار و بورس و آثار اتخاذ سیاست لحظهای و تفاوت آن با سیاست فرصت سنجی را بهتر درک میکند. او میداند بازی با نفت آتش زا است و خاکبازی و هتل سازی و کازینو سازی و ... نیست. تیلرسون میداند که خط بی اعتمادی چه آثاری در منطقه بجا خواهد گذاشت و همانند ترامپ زود باور نیست و شانتاژهای تل آویو را از منافع اصلی و دور نمایی آمریکا تا حدودی درک میکند.
ایران غیر احساسی و با تحمل رفتار کرده و این موضوع در موضع گیری مقامات عالی کشور بخوبی مشهود است. این به معنای احتیاط نیست بلکه هوشیاری است و خود را برای همه نوع سناریو آماده کرده است. تجربه نشان داده که ایران یک بازیگر هوشیار و متمدن است و روشن است که چه جریانی در حال صدور تنش است. آنها در خاورمیانه روی اسب مرده شرط بندی کردند و حالا قصد دارند با جیب ایران بازی بازنده را جبران کنند. این روشها با ایران جواب نمیدهد و باید شانس خود را در تغییر روند تقابلی امتحان کنند. عقلانیت نیاز فوری دستگاه ترامپ در مواجه با شرایط جدید است.
آمریکا نمیتواند سیاست موازنه بازرگانی با جهان را از طریق فشار ممتد به ایران محصول کند و اگر دست به این ریسک خطرناک بزند دنیا بیتفاوت نخواهد بود، زیرا دنیا اجازه نخواهد داد که وارد محیط دوم عملیاتی خود در مرکانتلیسم جدید شود. ممکن است در کوتاه مدت ارزش مقداری دلار را با تهدید جابجا کند، ولی این بشرط ثابت باقی ماندن دیگر شاخصهای رقابت است که در دنیای فعلی غیر ممکن است. هر روز یک مولتی دایم جدید رخ نمایی میکند و ایران که امتداد ژئواستراتژیک با چین و روسیه و اروپا دارد، قدرت توازن بخشی خود را توان بخشی و بازسازی خواهد کرد و آنگاه آمریکا باید مذاکرات چند جانبه گرایی را با شروط تحمیلی دیگران دنبال کند.
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
انتهای پیام/