"چپها" با آیتالله راستی چه کردند؟
یکی از حساسترین برهههای زندگی مرحوم آیتالله راستی کاشانی در زمان نمایندگی امام در سازمان مجاهدین انقلاب ورق خورد. بهراستی طیف چپ سازمان با او چه مواجههای داشته است؟
گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم/عباس کلاهدوز: "ایشان همان فردی است که در دوران غربت ما در نجف، در کنار آقای مدنی یاریمان کرد"؛ این جملات قریب به مضمون، بخشهایی از فرمایشات امام خمینی است که در وصف آیت الله راستی کاشانی گفته شده است.(1)
درست در زمانی که امام در سال 44 به عراق تبعید و در نجف ساکن میشوند، آیت الله راستی کاشانی که در عِداد شاگردان مبرز و فاضل آیت الله خویی است، کرسی تدریس را رها و به شاگردان توصیه میکند تا بههمراه او، در درس امام شرکت کنند، و اینگونه بود که سالها بعد از این اقدام، امام خمینی از وی بهنیکی یاد میکند.
اما 14 سال زمان نیاز بود تا حالا نه امام در تبعید، بلکه شاگرد دیروز و نماینده فعلی او در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، روزگار غربت و عسرت را در تهران، توسط یک طیف سیاسی داخل کشور، سپری کند.
خبر مرتبط: مروری کوتاه بر زندگینامه و فعالیتهای سیاسی آیتالله راستی کاشانی
آیت الله راستی کاشانی از شخصیتهای برجسته تاریخ انقلاب اسلامی است که 29 شهریور 1396 در سن 90سالگی درگذشت. 9 دهه زندگی و زمانه او (1396-1306) مشحون از فعالیتهای مختلف انقلابی، علمی، سیاسی و تشکیلاتی، اخلاقی و ... است و شاید بتوان گفت یکی از حساسترین برهههای کتاب زندگی آن مرحوم، در زمان نمایندگی حضرت امام خمینی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ورق خورده است؛ سازمانی که سال 58 از ائتلاف 7 گروه مبارز قبل از پیروزی انقلاب، تشکیل شد.
اما محور این گزارش، بازخوانی اجمالی حضور مجدّانه مرحوم آیت الله راستی کاشانی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و چگونگی برخورد و مواجهه طیف چپ این سازمان با آن مرحوم بهعنوان نماینده امام است.
**سازمان مجاهدین انقلاب در یک نگاه؛ ائتلاف 7 گروه مختلف اما ناهمگون
در معرفی و تبلیغ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمده است که این سازمان با ترکیبی از ائتلاف هفتگانه گروههایی چون "منصورون" با محوریت محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر، "امت واحده" با محوریت بهزاد نبوی، محمد سلامتی، "موحدین" با محورت شهید علمالهدی، گروه "فلاح" با محوریت مرتضی الویری، گروه "بدر" با محوریت حسین فدایی و علی عسگری، توحیدی صف با محوریت محمد بروجردی، اکبر براتی و عضویت محسن آرمین و نهایتاً گروه فلق با محوریت حسن واعظی و مصطفی تاجزاده تشکیل شد.
این سازمان در تاریخ 16 فروردین 1358 اعلام موجودیت کرد. محور مشترک و نقطه اتصال این 7 گروه متحد اما مختلف و بعضاً ناهمگون "حکومت اسلامی" بهرهبری ولی فقیه بود. مقابله و مبارزه با مجاهدین خلق از دیگر اهداف تشکیل سازمان محسوب میشد.
عمده فعالیتها و مأموریتهای سازمان از سال 58 تا 60 کمک به تثبیت نظام از طریق مقابله گسترده با ضدانقلاب کنار سایر نهادهای انقلابی بود. اقداماتی نظیر مقابله و ضربه به گروهکها همچون فرقان و منافقین، ایجاد سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، مقابله با تجزیهطلبان، کشف و خنثی کردن کودتاها از جمله نوژه و بهتعبیر یکی از اعضای مؤسس سازمان، مجاهدین انقلاب "شاخه نظامی انقلاب اسلامی" را عهدهدار میشود.(2)
**جرقههای اختلاف و رویارویی دو طیف در یک سازمان
اما بهرغم کارکردهای قابل اعتنای انقلابی، رفته رفته کنار همه فعالیتهای "مجاهدین انقلاب" بهتدریج اولین جرقههای اختلاف زده میشود که بهدلیل شرایط غیرعادی و التهابات داخلی و خارجی کشور در آن روزها، این اختلافات در ابتدای تشکیل سازمان خیلی نمود بیرونی پیدا نمیکند و در میدان سیاسی ــ اقتصادی کشور امکان ظهور و بروز نمییابد اما پشت سر گذاشتن این مقطع و طرد و حذف تدریجی گروههای ضدانقلاب و مخالف از صحنه سیاسی کشور، اختلافات درونی سازمان شعلهور میشود که دیگر مجال پنهانسازی و پنهانکاری در این باره نیست.
موضوع بزرگداشت علی شریعتی و انتشار اطلاعیه درباره روز کارگر از جمله اولین موارد اختلافی در سازمان بود که عملاً سازمان را در نگاه بیرونی به دو طیف تقسیم کرده بود اما بهباور عدهای، زمینههای بروز انحرافات برخی اعضای سازمان را باید در زمان زندانی بودن آنها پیش از پیروزی انقلاب جستوجو کرد؛ همچنان که گفته میشود اعضای گروه امت واحده در زندان رژیم پهلوی همچون بهزاد نبوی، صادق نوروزی، محسن مخملباف و محمد سلامتی در عین گسستن از مجاهدین خلق و نداشتن سابقه مبارزاتی جدی و مستقل از این گروه، با علمای زندانی و اعضای مؤتلفه در جداسازی سفره غذا از مارکسیستها همراه نبودند.(3)البته رگههای انحراف برخی از افراد مطرح در این سازمان را میتوان در سالهای قبل از انقلاب نیز جستوجو کرد.
** آیتالله راستی کاشانی؛ نماینده امام یا صرفاً یک رابط بیرونی
در ابتدای تشکیل سازمان، اختلافات و کشمکشهای اعضا میان خود، از طریق ملاقاتها و پرسشهای مکتوب به سمع و نظر حضرت امام خمینی(ره) میرسید اما بهواسطه اینکه در درازمدت امکان ارتباط مستقیم با امام وجود ندارد، در دیداری از ایشان میخواهند که نمایندهای از طرف خود برای سازمان مشخص کنند.
در همین زمینه اعضای سازمان 4 خرداد 1358 در دیداری از امام میخواهند که فردی را مشخص کنند که در دو زمینه مسائل اعتقادی و سیاسی بهعنوان نماینده ایشان به وی مراجعه کنند. امام نیز در پاسخ به این درخواست آیت الله راستی کاشانی را انتخاب میکنند و میفرمایند "من آقای راستی را در مورد مسائل فقهی و احکام معرفی میکنم. وی فرد مهذبی هستند و اطلاعات علمی خوبی دارند اما درمورد مسائل سیاسی اگر خود ایشان تشخیص میدهند که میتوانند پاسخگوی سؤالات شما باشند که فبها، در غیر این صورت با من تماس خواهند گرفت".(4)
اما اختلافات و شکافها که تا پیش از این، عمدتاً میان دو طیف ــ که بعدها در سپهر سیاسی کشور به راست و چپ نامگذاری شدند ــ در موضوعات کلان از جمله خوانش از حکومت و ولی فقیه تا سطوح خرد همچون مسائل اجرایی جدی شده بود، به شخص نماینده امام خمینی در سازمان هم کشیده شده است.
نکته قابل تأمل اینکه حتی تا پیش از انتصاب آیت الله راستی کاشانی طیفی درون سازمان موافق چنین انتصابی نیست تا جایی که در در 13 مهرماه 1360 برخی از این افراد، در ملاقات با امام بهطور تلویحی خواستار تعویض آیت الله راستی میشوند اما امام با تأکید بر فاضل و مهذب بودن وی، این خواسته را رد میکنند.
علیرغم اینکه امام آیتالله راستی را صریحاً بهعنوان نماینده خود برگزیدند و پس از ناکامی جناح چپ با محوریت بهزاد نبوی، محسن آرمین، فیضالله عربسرخی، مصطفی تاجزاده، صادق نوروزی و پرویز قدیانی برای برکناری آیت الله راستی، این بار اعضای این طیف در حدود و ثغور اختیارات نماینده امام تشکیک میکنند و پس از مدتی نظرات نماینده امام را دخالت در امور سازمان تلقی و اعلام میکنند که آیت الله راستی نماینده امام نیست بلکه صرفاٌ رابط ایشان است.(5)
** اینبار؛ سناریوی کاهش مقبولیت و بایکوت نماینده امام
طیف چپ از این پس، در تلاش برای کاهش و بایکوت نظرات آیت الله راستی در سازمان، با سایر علما و فضلای صاحبنام سلسله جلساتی را برگزار میکند! و حتی در نامهای به امام خمینی(ره) که از طریق آیات جنتی و امامی کاشانی به ایشان منتقل میشود، مینویسند که "آیا حجت الاسلام راستی کاشانی از جانب شما بر سازمان ولایت تامه دارند، اگر نه حدود ولایت ایشان چیست؟".
در این بین اظهارات آیت الله جنتی از جمعبندی دیدار خود با حضرت امام و نظرات بنیانگذار انقلاب درباره آیت الله راستی جالب توجه است: این سازمان نمیتواند به مخالفت با ایشان (آیت الله راستی) در مسائل خودش تصمیم بگیرد نه از نظر شرعی خیلی جور در میآید نه از نظر ارتباط با امام نه از نظر اجتماعی، برای اینکه در مورد ایشان این مقدارش محرز است که فردی فاضل و عالم و وارد در مسائل اسلامی و وارد در مسائل گروهی است. این هم تردیدی ندارد که ایشان در آنجا (سازمان مجاهدین انقلاب) که هستند هر عنوان که دارند به هر حال مورد وثوق امام هستند و امام بهاعتماد ایشان نسبت به شما دلگرم و خاطرجمع است...".(6)
در این اثنا جناح فقاهتی هم در محافل داخلی سازمان با جناح مخالف نماینده امام درگیر و معتقد است که آنها قرائت خاصی و مخدوشی از ولی فقیه و حکومت دینی دارند. در همین زمان است که محسن رضایی از اعضای مؤسس سازمان ــ که بهتازگی از سوی حضرت امام به فرماندهی سپاه منصوب شده ــ پس از 2 سال حضور در سازمان در نامهای به شورای مشورتی استعفای خود را از عضویت در سازمان اعلام میکند. با مراجعه به متن استعفای محسن رضایی برخی نقاط اختلاف جناحهای سازمان بهخوبی در آن دوره مشخص میشود؛ "داشتن مایههای تفکر نهضت آزادی و روشنفکری، ندادن بهای لازم به روحانیت و قصد قبضه کردن این پایگاه، ایجاد اختلاف در خط امام" از جمله محورهای این استعفانامه است.(7)
** آیتالله راستی؛ حمایت از امام، تخریب از سوی "چپها"
از دیگر سو صدور فرمان تاریخی امام در اسفند 1360 مبنی بر عدمعضویت کادرهای نظامی در احزاب و گروهها موجب شد پاسداران عضو سازمان و شورای مرکزی از نماینده امام یعنی آیت الله راستی کاشانی استمزاج کنند. با تأکید و توصیه آیت الله راستی مبنی بر "ارجحیت کار انقلاب اسلامی بر کار تشکیلات سیاسی"، بسیاری از اعضای سازمان که حتی عضو رسمی سپاه نبودند و فقط با آن همکاری داشتند از سازمان استعفا داده و به سپاه میروند. در این بین آیت الله راستی از اعضای مستعفی سازمان میخواهد برای دادن مشورت درباره خطوط کلی و اساس حرکت آینده تا برگزاری جلسه تدوین اساسنامه با سازمان قطع رابطه کامل نکنند اما جناح چپ سازمان در یک سناریوی طراحیشده با دستآویز قراردادن این مسائل ــ که اقدام مزبور بهخلاف نظر امام است ــ برای مدتی آیت الله راستی کاشانی را آماج حملات خود قرار میدهد.
افزایش حملات و اقدامات تخریبی طیف چپ سازمان، علیه آیت الله راستی موجب شد که نهایتاٌ وی در 18 فروردین 1361 با امام دیدار کند و ایشان را در جریان فعالیتهای علیه خود قرار دهد و حتی از امام درخواست میکند تا مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در سازمان به شخص دیگری واگذار شود. امام با رد این درخواست به آیت الله راستی تأکید میکنند که باید بهدلیل آشنایی به مسائل سازمان در آنجا بماند و نظارتش را هم بیشتر کند.(8)آیت الله راستی نیز پیرو تأکید امام مبنی بر نظارت بیشتر، 25 فروردین 61 مجلس مشورتی را لغو و در اردیبهشت همان سال شورای جدیدی را بهطور موقت مأمور اداره سازمان میکند.
نبوی و عربسرخی بههمراه چند تن از اعضای چپ سازمان مجاهدین سال گذشته به عیادت آیتالله راستی کاشانی رفتند
مقابله و صفکشی طیف چپ سازمان مجاهدین انقلاب دیگر با آیت الله راستی و البته طیف حامی او کاملاً آشکار و حتی به بیرون سازمان سرایت کرده است تا جایی که اعضای این طیف در اطلاعیه با عنوان شورای هماهنگی سازمان مجاهدین در 23 خرداد 61 با تشریفاتی دانستن نماینده امام در سازمان، از آن با عنوان ناظری با حق توشیح یاد میکنند و مینویسند "نظر ما این است که در اولین فرصت، مجمع عمومی با حضور همه اعضای سازمان تشکیل گشته با انتخاب مجلس مشورتی و پیرو آن سایر شوراهای سازمان، با نظارت و نه دخالت حجت الاسلام آقای راستی تشکیل شود". در ادامه اعضای این طیف با امتناع از همکاری با مجلس مشورتی جدید در قالب اطلاعیه دیگری اعلام میکنند که تبعیت از نماینده امام لازم الاتباع نیست.(9)
با همه این اوصاف، کشمکشهای درون سازمان تا چند ماه بعد از این مسائل ادامه پیدا میکند تا اینکه طیف چپ از آیت الله راستی میخواهند در حضور بهزاد نبوی و مرتضی الویری در دیدار با امام، معنا و مفهوم و حد و مرز نظارت نماینده امام در سازمان بهطور آشکار معین شود. این ملاقات در واقع پایان درگیری درونسازمانی مجاهدین انقلاب بود چراکه حضرت امام در برابر پیشنهاد مخالفان درباره نحوه نظارت آیت الله راستی نقل به مضمون میفرمایند که این که نظارت نمیشود، نظارت آن است که نظر ناظر دخیل باشد.
الویری که خود از جمله مخالفان نماینده امام است درباره فرمایشات امام در آن دیدار در کتاب خاطرات خود آورده است "آقای راستی و کسانی که با ایشان میتوانند همفکری داشته باشند در سازمان، بمانند و هر کس تمایلی ندارد با ایشان کار کند از سازمان استعفا دهد".(10)
**ناکامی چپها و سرانجام استعفای دستهجمعی
بالاخره و پس از مدتها معارضه طیف چپ سازمان مجاهدین انقلاب علیه نماینده ولی فقیه در این سازمان و بهدنبال حمایت و اعلام نظر صریح امام درباره آیت الله راستی کاشانی، در 30 دی ماه 1361، 37 تن از اعضای چپ سازمان و وابستههای فکری این جریان استعفا دادند و این سازمان تا مهر 65 و پیش از انحلال با حضور اعضای طیف فقاهتی و نماینده امام به کار خود ادامه داد.
**منابع:
1- مجتبی شاکری عضو سازمان مجاهدین انقلاب در گفتوگو با نگارنده
2- حسین فدایی عضو مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب در گفتوگو با نگارنده
3- محسن کاظمی، خاطرات عزتشاهی، چاپ دوم، تهران، سوره مهر، مرداد 1385، صص 402 و 403
4- سید محسن صالح، چریکهای پشیمان، دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، ص52
5 ــ همان ص62
6 ــ برای مشاهده متن کامل این نامه که در تاریخ 1360.12.17 تنظیم شده و در اختیار آیت الله امامی کاشانی قرار گرفته و پاسخ آیت الله جنتی به کتاب چریکهای پشیمان صص 64 و 65 مراجعه کنید.
7 ــ مهدی سعیدی، مجاهدین انقلاب از تأسیس تا انحلال، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 106، 137 و 140
8 ــ سیر اجمالی تحولات سازمان و برکات آن، انتشارات سازمان مجاهدین انقلاب، ص8
9 ــ متن این بیانیه در کتاب چریکهای پشیمان ص76 منتشر شده است.
10 ــ خاطرات مرتضی الویری، دفتر ادبیات اسلامی، ص96.
انتهای پیام/*