آمار کتاب و نگرانی درباره صحت آن
به عنوان یگ ناشر من میتوانم بروم خانه کتاب و برای کتابی که قصد چاپ آن را دارم، اعلام کنم کتابم را در یک میلیون نسخه چاپ میکنم. بررسی و تطبیق خاصی وجود ندارد و این صحت آمار را زیر سوال میبرد.
باشگاه خبرنگاران پویا، عادل طالبی:
چند روز پیش در حال تدوین برنامه بازاریابی یکی از ناشران بودم. به همین دلیل مشغول آنالیز آمارهای مختلف از منابع مختلف بودم که به آمار خانه کتاب درباره وضعیت نشر در شهریور 96 رسیدم. در این گزارش، کتابی با عنوان «شاهکار قرن! استراتژی و ...» با 700 هزار نسخه در صدر قرار داشت (منبع : آمار نشر ایران، خانه کتاب، گزارش شهریور 1396).
اول فکر کردم 70 هزار نسخه بوده و اشتباه کردهام. بعد فکر کردم اشتباه تایپی بوده. خلاصه اینکه پیگیری کردم و فهمیدم همین الان من میتوانم بروم خانه کتاب و برای کتابی که قصد چاپ آن را دارم، اعلام کنم کتابم را در یک میلیون نسخه چاپ میکنم! بررسی و تطبیق خاصی وجود ندارد.
به این فکر کردم که آیا کلاً به آمار در ایران می توانیم اعتماد کنیم یا نه؟ طبق آمار منتشر شده، تعداد عناوین چاپ شده در سال 1395، 88 هزار و 825 عنوان بوده، با شمارگان متوسط 1650 نسخه. یعنی در سال 95 حدود 145 میلیون جلد کتاب چاپ شده است.
با خود فکر کردم، نکند تعداد عناوین هم 88 هزار نبوده و مثلاً 30 هزار عنوان بوده؟ نکند 145 میلیون جلد نبوده و مثلا 70 میلیون جلد بوده؟ از 150 میلیون جلد کتاب چاپ شده احتمالی سال 96 که همین حالا 700 هزار تایش اینجا هیچ میشود. یعنی بیش از نیم درصد آمار کل فقط در یک قلم خطای احتمالی، قابل حذف است. الان یک بازاریاب بر اساس چه اطلاعاتی باید برنامهریزی کند؟
بررسیهای بیشتر نشان داد که اشتباه در آمار در بخشهای مختلفی صورت میگیرد. مثلا (فقط مثلاً و در مثل مناقشه نیست!) فرض میکنیم ناشر گفته این کتاب بیشتر از 300 نسخه چاپ نمیشود، چون فروش نمیرود، ولی تایپیست است دیگر، بعضی وقتها دستش میلرزد، 300 را 3000 میزند، بعضی وقتها هم دلش میلرزد. دل است دیگر، نمیلرزد؟ آن هم اگر عاشق کتاب باشی؟ تایپیست فرضی ما عاشق کتاب است و دلش میلرزد و نمیتواند 300 بزند، آن هم برای چنین کتاب خوبی، 3000 میزند. همین.
اصلا بعضی وقتها برای انتشاراتی به قدمت انتشارات عادل طالبی، یا برای نویسنده معروفی مثل عادل طالبی، خوب نیست بخورد تیراژ : 500 نسخه. می زنیم 5000 نسخه. چه اشکالی دارد؟ چه چیزی از چه کسی کم میشود؟
اینها فقط نیست. مثلاً کتابی سال گذشته واقعا 3000 جلد چاپ شده و واقعا 3000 در شناسنامه کتاب به درستی خورده است. کتاب است، فروش نرفته، و حالا که سال 96 است. چه اشکال دارد اگر «لَت» بزنیم و با جلدی نو، کتاب را دوباره در خانه کتاب به عنوان کتاب چاپ جدید ثبت کنیم؟ با قیمت جدید. با عنوان چاپ جدید. البته کار بدی هم نیست. به نفع محیط زیست هم هست. چون کاغذ را دور نریختهایم. تنها اشکالش این است که پارسال 3000 خورده، امسال هم 3000 میخورد ولی در واقع کلاً 3000 بوده. یعنی در آمارها 2 بار آمده ولی در بازار و دست مردم، یک بار دیده شده. نگویید نمیشود! می شود! این کاری مرسوم است. مثلاً، داریم ناشرانی که میشناسید و کتابهایشان را با تخفیفهای عجیب میفروشند و وقتی به اصل ماجرا بر میگردیم همین «لَت» زدن را در پَسِ ماجرایش میبینیم.
باز حالتهای دیگری هم داریم که منجر به بروز خطا در آمار نشر می شود. مثلاً فردی به نام عادل طالبی، میخواهد در دوره دکترا پذیرفته شود. چهار عنوان کتاب ترجمه میکند. هر کدام را به صورت دیجیتال چاپ میکند. مثلاً در 10 نسخه. اما نمیشود در شناسنامه نوشت، 10 نسخه!. خوب نیست! چون نمیشود در شناسنامه نوشت : «این کتاب فقط برای قبولی در آزمون دکترا منتشر شده است». برای آبروداری هم که شده، تیراژ را 1000 می زنیم. نمیزنیم؟
باز هم از این نمونهها و از این منابع خطای آماری در آمار کتاب می توانیم بشماریم. به این فکر کنیم که اگر این طور باشد و آمار واقعی کتابهای چاپ شده در ایران واقعاً بیشتر از 50-60 میلیون جلد نباشد، آن هم به شرط اینکه کتاب، واقعاً کتاب باشد و برای دلایل عجیب و غریبی که میدانیم و میدانید چاپ نشده باشد، مثلاً برای کلاس گذاشتن و چشم دوست و آشنا را درآوردن منتشر نشده باشد، آمار واقعی کتابهای منتشر شده به چه میزان تقلیل می یابد؟ شاید حداکثر یک کتاب به ازای هر یک نفر ایرانی. آن هم با احتساب کتاب های کمک آموزشی و کتاب های دانشگاهی (دانش آموزان و دانشجویان) که عملا این ها را هم کم کنیم، در انتها شاید 20-30 میلیون جلد کتاب بیشتر نماند برای کل ایران.
این یعنی: 1 کتاب به ازای هر 3 نفر ایرانی در سال. یعنی هر 3 نفر ایرانی به طور متوسط در سال 1 کتاب می خوانند؟
البته اینها فقط فرضیه است و باید بررسی شود. بد نیست یک پایان نامه تحقیقی و تطبیقی و کاربردی در دوره کارشناسی ارشد و حتی دکترا به این موضوع اختصاص یابد که واقعاً آمار واقعی چاپ کتاب ما (بجز کتابهای کمک درسی و کتابهای دانشگاهی که برای گرفتن مدرک کاربرد دارند و خوانده می شوند) چقدر است؟
پینوشت : هرچند رگههای طنز در این یادداشت و در مثالها مشهود است و در واقع، با لحن طنز گونه، این مطلب تنظیم شده، اما امیدوارم، اصل موضع که یک تراژدی است نادیده گرفته نشود. شنیدهایم که میگویند : طنز و تراژدی برادر همدیگر هستند.
انتهای پیام/