گذری بر اوضاع اعتقادی و سیاسی دوران امام حسین(ع)
امام حسین(ع) خود را نمونه رهبر پایدار، صبور، حسابگر و برخوردار از نور الهی و ثابت قدم در راه پاسداری از اصول معرفی کرد و با انقلاب مبارک خود، مکتبی را ترسیم کرد که پیروان ادیان توحیدی، اصول و مبانی مقاومت و معنای پیروزی خون بر شمشیر را از آن آموختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا رویدادهای زیادی برگ برگ تاریخ را پر کرده و رویدادهای دیگری از صفحات آن پاک شده است. یک سری حوادث و رویدادها نیز از صفحات تاریخ پنهان ماندهاند که این امر، یا به خاطر اصرار و تعصب بر مخالفت با این رویدادها یا شرمساری از آشکار شدن آن و یا تنفر از ذکر این حوادث و رویدادها بوده است. اما در این میان، تاریخ آماده بوده است تا لابلای برگ برگ خود، تحولات و رویدادهای عظیمِ نهضتِ امام حسین(ع) را جای دهد و با حرفهای نورانی در سطرهای خود، تبلور و تجلی انقلاب اسلامی، شهادت ابرار و انسانهای صالح و جانفشانیهای منحصر به فرد آنان در عرصههای متعدد و همچنین درس ایثار و از جان گذشتگی در مکتب عاشورا را زیر پرچم اباعبدالله الحسین(ع) به تصویر بکشد. هر انسان با انصافی بر این باور است که نهضت و جنبش مبارک امام حسین (ع)، امتداد جنبشِ بنیانی و اصلاحگرایانهای است که پیامبر اکرم(ص) از روز بعثت خویش به آن متعهد شدند و در طول زندگی پربرکت خود، در آن مسیر حرکت کردند.
از این رو سعی داشتیم با گذری مجدد در تاریخ سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بازخوانی دیگری از واقعه عظیم تاریخی داشته باشیم؛ از این رو گفتوگویی با «محمد الرصافی المقداد» محقق و نویسنده مشهور تونسیترتیب دادیم.
وی نویسنده کتاب «قطرههایی از دریای اندیشههای گوهربار امام و رهبری» با عنوان عربی «شذرات من لآلی القائد والولی» است که در سال 94 در کشور تونس منتشر شد. نویسنده در کتاب خود که مزین به تصاویری زیبا از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری است، با استفاده از 183منبع پس از مقدمه در 10 صفحه به موضوعات ذیل از نگاه امام و رهبری پرداخته است: تعریف رهبر و ولی، انقلاب اسلامی در ایران، امام خمینی (ره) عالمی عارف و زاهدی متقی، مؤمنانی که به خدایشان ایمان آوردند، رهبر انقلاب اسلامی، اسلام و روش زندگی و رابطه دین و سیاست، فلسطین در نگاه امام خمینی (ره)، رهنمودهای امام خمینی (ره) و پیامهای ایشان به جهان اسلام.
مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید.
تسنیم: شما به عنوان محقق و پژوهشگر مباحث و موضوعات دینی علل قیام امام حسین(ع) را در چه مواردی میدانید؟
برای امام حسین(ع) آسان نبود که اقدام معاویه در شکستن پیمان صلحی را که با برادر ایشان امام حسن(ع) بسته بود، بپذیرد. او پیمان را زیر پا گذشت؛ در حالی که متعهد شده بود به اهلبیت(ع) و پیروان ایشان تعرضی نکند و حکومت را بعد از خود، به امام حسن(ع) تحویل دهد. اما به ناگاه، یزید شروع به قلع و قمع پیروان پدر بزرگوار ایشان (امام حسین علیهالسلام) کرد و با جسارت، برای موروثی کردن حکومت برای فرزندش - یزید فاسق- گام بر داشت. در سایه وخامت اوضاع امنیتی برای طرفداران ابا عبدالله الحسین(ع)، گروه کثیری از آنان برای ایشان نامههای زیادی فرستادند و از وی درخواست کردند تا نزد آنها بیاید. آنها بار و بُنه خودشان را بستند و خود را برای یاری رساندن به امام آماده کردند و در مقابل، برای امام حسین(ع) نیز مانعی وجود نداشت تا بخواهد به درخواست آنها پاسخ منفی بدهد یا در اصلاح مفسدههایی که بنی امیه در دین و حکومت ایجاد کرده بود، تأخیری به خرج دهد.
غفلت امت اسلام از هویت دینی
بنابراین امام حسین(ع) با این واقعیت روبرو شد که امت اسلام از هویت خویش غافل مانده و علائم و نشانههای دوری آنها از مبانی و اصول ثابت اسلام، بر پیکره خسته این امت نمایان شده است و اطراف این پیکره را ظالمان، بردگان دنیا و مفسدانِ حزب شیطان و شجره ملعونه گرفته است. در سایه این وضعیت، حضرت سید الشهداء باید کاری انجام میداد تا این ساختار را به لرزه در آورده و روحی دوباره در کالبد آن بدمد؛ روحی که میتواند بهارِ حکومتِ اسلامیِ برحق را به ارمغان بیاورد و شمیم آن سراسر زمین را پر کند و مردم در سایه آن، با عزت و آزادی و محبت در همه عرصهها، زندگی کنند و از هر آنچه - آنها را از صراط مستقیمی که خداوند برای اولیای خود ترسیم کرده، باز میدارد در امان بمانند.
انقلاب حسینی؛ الگوی منحصر بفرد انقلابهای دینی
تسنیم: چه عواملی باعث ماندگاری قیام امام حسین(ع) شد تا جایی که همواره به عنوان الگوی ملتهای آزاده از آن یاد میشود؟
راه و خط مشی امام حسین(ع) الگوی کاملی از مظلومیت انسانی را به تصویر کشید که خواهان اصلاح امت خود بود. ابا عبدالله الحسین(ع) با جنبش خود، در دل عاشقانش جای گرفت. این جنبش، شراره درخشانی است که هرگاه صدای ظلم و ستم و دعوت به باطل بلند میشود، بیشتر شعله میکشد. این نهضت، الهام بخش انقلابهای بعدی علیه ظلم و ستم و ظالمان شد. این انقلابها، همین الگو را در پیش گرفتند.
امام حسین(ع) با وجود اینکه از قبل از نتیجه کار خود آگاه بود، اما در انجام وظیفه خویش درنگ نکرد و همه هم و غم ایشان، در انجام وظیفه خلاصه میشد. حضرت سیدالشهداء باید زندگی امت را مدیریت و ارزشهای والای آنها را حفظ میکرد. امام حسین(ع) خود را نمونه رهبر پایدار، صبور، حسابگر و برخوردار از نور الهی و ثابت قدم در راه پاسداری از اصول معرفی کرد و با انقلاب مبارک خود، مکتبی را ترسیم کرد که پیروان ادیان توحیدی اصول و مبانی مقاومت و معنای پیروزی خون بر شمشیر را از آن آموختند.
حضرت سید الشهداء(ع) قیام مبارک خویش را اینگونه خلاصه کردند که « «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّی» یعنی من از روى خودخواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم.
امام حسین(ع) اصلاح امت را مبنای انقلاب خویش قرار داد و هر انقلابی بعد از ایشان، از خواستههای جاهلی به دور است و در جنبش و حرکت خود، از ظلم و فساد در زمین پرهیز میکند. در سایه این امر، باید توجه داشت، انقلابیِ اسلامی - که ارزشهای اسلام با تکیه بر روشهای اصلاح گرایانه را به عنوان تنها ابراز برای تغییرات در نظر نمی گیرد- معنا و مفهوم پیدا نمیکند.
هدف امام حسین(ع) از نهضت خود، کسب منافع و دستاورد برای خویش یا گروهی از مردم نبود، بلکه تنها هم و غم و انگیزه ابا عبدالله الحسین(ع) برای خروج، خواست ایشان برای اصلاح در امت اسلامی بود.
اوضاع عقیدتی امت اسلام در زمان امام حسین(ع)
تسنیم: وضعیت عقیدتی امت اسلام در دوران امام حسین(ع) را به طور خلاصه چگونه تفسیر میکنید؟
در زمان امام حسین(ع) عوارض بیماریهای خطرناکی در پیکره امت نمایان شده بود. رویکرد تحریفگرایانهای که خود را دین رسمی و درست جلوه میداد و به ظلم و ستم و امر و نهی ظالمان - بر این اساس که واقعیتی از سوی خداوند است- تن میداد و عقاید توحیدی مشکوکی را تبلیغ میکرد، از جمله این عوارض بود.
دو عقیده جبر و ارجاء (به تأخیر انداختن) را نهادهای ظالم به منظور توجیه کارهای خود و استناد دادن آن به خداوند متعال و معذور دانستن مجرمان در قبال جرمهای خود و ارجاء حکم علیه آنها و واگذار کردن آن به خداوند سبحان ایجاد و ترویج کردند. به معنای دیگر، این امر، آزاد گذاشتن دست ظالمان علیه مسلمانان بود تا با مقدسات و جان آنها هر طور بخواهند، رفتار کنند.
بیانات امام حسین(ع) گویای اوضاع اعتقادی امت اسلام
همچنین در بیانات امام حسین(ع) نکاتی وجود دارد که به راحتی میتوان به اوضاع دینی و عقیدتی دوران ایشان پی برد؛ از جمله اینکه فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَتَنَکَّرَتْ وَأَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَخَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَأَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَلَا الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» یعنی به راستى، دنیا تغییر چهره داده و زشت رو گشته و نیکى آن در حال نابودى است و از آن، جز رطوبتى که در ته ظرفى مانده و جز زندگى وبال آور چیزی باقی نمانده است؛ همچون چراگاهى که جز گیاه بیمارى زا و بى مصرف چیزى در آن نمى روید. آیا نمی نگرند که به حق عمل نمی شود و از عمل به باطل نهی نمیشود. در چنین شرایطی، مؤمن باید از روی حقیقت مشتاق لقاء الهی باشد. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و خواری نمی بینم».
ایشان در یکی از موعظههای بزرگ خود نیز فرمودند: «من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناکثاً لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله، یَعمل فی عبادالله بالإثم والعدوان، فلم یُغیّر علیه بفعل ولا قول، کان حقاً عَلى الله أن یدخله مدخله، ألا وأن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان، وترکوا طاعة الرحمان، وأظهروا الفساد، وعطلوا الحدود، واستأثروا بالفیء، وأحلوا حرام الله، وحرّموا حلاله، وأنا أحق من غیره»؛ یعنی «هرکس فرمانروای ستمگر و ظالمی را بنگرد که محرمات الهی را حلال شمرده، پیمان خدا را میشکند و با روش پیامبرش مخالفت میورزد و در میان مردم با تعدی و تجاوز رفتار میکند و با این همه، با سخن و عمل خود او را از اعمال ناروای خویش باز ندارند، مثل همان ستمگر مستحق عذاب الهی خواهد بود و به درستی که آنان از شیطان تبعیت واطاعت میکنند؛ در حالی که از اطاعت کردن از رحمان رویگردان هستند و فساد را در زمین ظاهر کرده اند و تمامی حدود الهی را تعطیل کرده وتمامی اموال بیت المال را غارت کرده اند و حرام خداوند را حلال و حرام خداوند را حلال کرده اند، ومن شایستهترین فرد هستم که در برابر این جنایت، قیام و مبارزه کنم».
حضرت سید الشهداء(ع) همچنین اصرار فراوانی برای برملا کردن چهره ستون پنجمِ بردگانِ منافقِ دنیا دوست داشتند که تظاهر به دیانت میکردند و لباس آن را به تن داشتند اما همه کارهای آنها، کینه ورزی علیه دین و پیروان راستین آن بود.
ایشان در این ارتباط فرمودند: «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا، وَالدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ» یعنی «به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست. دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مىشوند».
برخورد امام حسین(ع) با انحطاط امت پیامبر(ص)
تسنیم: واکنشهای امام حسین(ع) در مقابل این جریان دنیاپرست و فریبخورده به چه صورت بود؟
تفکر و اهتمام حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) به امت جدِ بزرگوارش بود که در سطح ایمان و دینداری اقشار مختلفی را تشکیل میداد. محبت ایشان منحصر به یک گروه خاص نبود بلکه امتداد رحمتی بود که جَد بزرگوارش حضرت رسول اکرم (ص) به همراه آورد و آن را در بین مردم گسترش داد. حضرت امام حسین(ع) از برگزیدگان خداوند سبحان و برخوردار از مکارم اخلاق و نیکی و احسان، و خدا ترس بود لذا نه در کتابهای تاریخ و نه در سر زبان مردم، مطلب و سخنی مبنی بر اشتباه کردن ایشان در کاری یا نقص یا عیبی در رفتار ایشان مطرح نبود تا دشمنان امام بتوانند از آن علیه ایشان بهره برداری کنند. اما با همه اینها، امام حسین(ع) خود را در کربلای معلی معرفی کرده و از آنان خواست که اصل و نسب وی را به یاد بیاورند تا آنهایی که فراموش کردهاند، به اندیشه و خرد خود رجوع کنند، اما با این حال، آنها با زبان خود منکر شدند و قلبهایشان نیز با آنها همراه شد. این درحالی بود که همه کارهای امام حسین(ع) - همانطور که شرح دادیم- مطابق با احکام خداند متعال و سنت جَد بزرگوارش حضرت رسول اکرم و مکارم پدرش بزرگوارش حیدر کرار و برادرش امام حسن مجتبی(ع) بود.
در مقابل خروج امام حسین(ع) برای اصلاح در امت اسلامی، عده ای از صحابه و فرزندان صحابه که با تربیتی به دور از بیت نبوت پرورش یافتند و از روی ناخالصی اصول و فضای ابری اندیشه خود، جانب طاغوت را در برابر حق و حقیقتِ اهلبیت(ع) گرفتند. آنها زمام قتل عام را به دست گرفته و خود را برای انجام آن به طور تمام و کمال آماده کرده و همه مراحل را برنامهریزی کردند. از جمله آنها، (عمر بن سعد) پسر صحابی معروف (سعد بن ابی وقاص) فرمانده ارتش خونریز اموی بود که از بیش از 10 هزار جنگجوی سواره نظام و پیاده نظام تشکیل میشد. الذهبی در کتاب میزان خود درباره عمر بن سعد میگوید: «إنه فی نفسه غیر متهم، لکنه باشر قتال الحسین، وفعل الأفاعیل»؛ یعنی او در حد خودش متهم نیست اما با حسین جنگ کرد و چه کارها که نکرد.
ببنید الذهبی تا چه حد تعصب مذهبی از خود نشان میدهد و چنین مجُرمی را تبرئه میکند و رویکردی طائفه ای را در پیش میگیرد و میگوید این مرد (عمر بن سعد) در حد خود متهم نیست اما همزمان قول خود را نقض میکند و میگوید که او چه کارها که نکرده است. الذهبی با کدام تفکر و ذهنیت این تعادل را برقرار میکند؟
برخورد متحجرین در قبال قیام امام حسین(ع)
در این میان، گروه دیگری از مدعیان تقوا و زهد و پرهیزکاری دست روی دست گذاشته و تنها تماشاگر شدند. آنها پشت دیوار مساجد و عبادتگاهها را به جای نبرد با باطل و دفاع از حق و حقیقت که در امام حسین(ع) جلوهگر بود، برگزیدند. از جمله آنها، عبدالله بن عمر بود. او به همین مقدار (خلوت گزیدن و تماشای اوضاع) نیز بسنده نکرد، بلکه در قبال قیام اهل مدینه، دست به کار شد و عزم و اراده طرفدرانش را که میخواستند - در کنار اهالی شهر که قیام کرده و یزید را از حکومت خلع کرده بودند- علیه نظام فاسد بنی امیه قیام کنند، سست کرد.
اقدامات عجیب عبدالله بن عمر در قبال حکومت یزید
تسنیم: در این باره بیشتر توضیح میدهید.
روایت شده که عبدالله بن عمر طرفداران، خَدم و حَشم و فرزند خود را گردهم آورد و به آنها گفت: «ینصب لکل غادر لواء یوم القیامة» وإنا قد بایعنا هذا الرجل (یعنی یزیدا) على بیعة الله ورسوله، وانی لا أعلم غدرا أعظم من أن تبایع رجلا على بیعة الله ورسوله، ثم تنصب له القتال، وانی لا أعلم أحدا منکم خلع ولا بایع فی هذا الأمر، إلا کانت الفیصل بینی وبینه»؛ یعنی بدانید که روز قیامت براى هر پیمانشکنى پرچمى به اندازه خیانتى که کرده است، برافراشته مى شود. ما با این مرد (یعنی یزید)، بر بیعت خدا و رسول خدا (ص) بیعت کردهایم و خیانتی بالاتر از آن نمیبینیم که کسی با کسی در قبال بیعت با خدا و رسول خدا بیعت کند و سپس بیعتشکنی کند و بجنگد. بنابراین، هیچ کس از شما یزید را از خلافت خلع نکند و هیچ یک از شما در این کار شتاب نکند، زیرا در غیر این صورت، میان من و او جدایی خواهد بود».
واقعه حرّه بدترین جنایت تاریخ اسلام
این واقعهِ آزادیخواهانهِ دردناک و آنچه بر شهر مدینه در دوران یزید بن معاویه گذشت، جلوی چشم و گوش این مرد (عبدالله بن عمر) روی داد. سایر صحابه و فرزندان آنها علیه بنیامیه به خاطر آنچه بر امام حسین(ع) و اهلبیت ایشان در کربلا گذشت، قیام کردند و از بیعت خود با یزید دست برداشتند و علیه حکومت ظالم او قیام کردند. در مقابل یزید، مسلم بن عقبه مأمور خود را فرستاد و او شهر مدینه را محاصره کرده و به زور وارد آن شد و دست نیروهایش را برای جرم و جنایت بازگذاشت. آنها در طول سه روز که مشهور به واقعه «حرّه» است، هزارن نفر را به قتل رساندند و در حد غیرقابل توصیفی، دست به هتک حرمت زدند و رفتاری بیش از حد تصور داشتند، اما با این حال، این مرد (عبدالله بن عمر) بر بیعت خود با یزیدِ فاسق باقی ماند و برای اینکه در جرگه کسانی که بر حکومت ظالمانه یزید قیام کردند، شمرده نشود، نزد عبدالله بن مطیع حاکم مدینه رفت و گفت: «من نیامدهام که با تو بنشینم بلکه آمده ام که با تو صحبتی را در میان بگذاریم. از رسول خدا (ص) شنیدم که گفت: «من خلع یدا من طاعة لقی الله یوم القیامة لا حجة له، ومن مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»؛ یعنی کسی که از اطاعت دست برمیدارد در حالی خداوند را در روز قیامت ملاقات میکند که برای کار خویش حجت و دلیلی ندارد و هر کس بمیرد و بیعتی بر گردن نداشته باشد، با مرگ جاهلیت مرده است».
آخر عُمر عبدالله بن عمر به جایی رسید که بعد از قتل عبدالله بن زبیر، برای بیعت با عبدالملک بن مروان به حضور حجاج بن یوسف رفت و حجاج او را تحقیر کرد و گفت: «إن یدای مشغولتان. فمد له رجله، فبایعه منها» یعنی دستهایم مشغول است و پایش را به سمت او دراز کرد و او نیز با پایش بیعت کرد و شصت پای او را بوسید».
اما در این میان، عبدالرحمان بن خلدون صاحب تاریخ مشهور، در راستای سیاست در آمیختن مسائل با هم و عدم تفاوت قائل شدن بین حق و باطل گام برداشته و ابراز عقیده کرده است: «کسی که امام حسین(ع) را یاری نکرد؛ با کسی که در کنار وی جنگید و همه چیز خود را به خاطر وی نثار کرد، از نظر اجتهاد برابر است. پس همه آنها نزد او مجتهد هستند». ابن خلدون افزود: «اشتباه نکنید و نگویید که اینها با مخالفت با حسین(ع) و یاری نکردن او گناهکار هستند. اینها اکثر صحابه هستند که با یزید همراه بودند و اعتقادی به خروج بر یزید نداشتند و حسین(ع) در کربلا فضل و حق خود را به آنها یادآور شده بود. او افزود: از جابر بن عبدالله، ابا سعید الخدری، انس بن مالک، سهل بن سعد و زید بن ارقم و امثال آنها سؤال کنید. (امام حسین) خودداری آنها از یاری کردنش را خُرده نگرفت». این وضعیت منحط زمان قیام امام حسین(ع) است.
انتهایپیام/