نقد مدیریت بحران در زلزله کرمانشاه
غافلگیر شدن مسئولان در هنگام زلزله، یکبار معنا دارد ، و اگر مسئولی در یک مسأله حیاتی که قبلا بارها در کشور تکرار شده، غافلگیر شود، این دیگر نامش غافلگیری نیست و حتما بی کفایتی است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم متن یادداشت سید مسعود شهیدی با عنوان " نقد مدیریت بحران در زلزله کرمانشاه" به شرح ذیل می باشد:
در ایران، بروز زلزله، یک امر طبیعی و شناخته شده است. مردم ایران هم در همه زلزله ها ثابت کرده اند که در همدردی و دلسوزی و کمک رسانی حقیقتا ملت بزرگوار و ایثارگری هستند. دستگاه ها و مسئولین نیز در همدردی کردن وخدمت رسانی، پرتلاش اند و همه شنیده ایم حتی در همین زلزله اخیر هم چند نفر از پرسنل امداد ی در اثر شدت فعالیت و تلاش، جان خود را از دست داده اند.
واقعا باید از همه امداد رسانها تشکر و قدردانی کرد و قطعا تا همین امروز که هشت روز از زلزله گذشته خدمات بسیار زیادی از طرف همه ارگانها به زلزله زدگان ارائه شده ، اما این همه، مانع از آن نیست که ضعف ها و نارسائی ها نیز دیده شود تا برای رفع آن اقدام فوری صورت گیرد. با این هدف، چند مورد که به نظر می رسد مهمتر است یاد آوری می شود :
1- کاملا مشهود است که با وقوع هر زلزله، یک نوع حالت غافلگیرشدن به مسئولین دست می دهد و هر بار لازم است رهبر معظم انقلاب، با یک هشدار و بیدار باش، دستگاه ها را برای شروع کار یا تقویت کار به حرکت در آورند .
آیا بعد از این همه تجربه زلزله، و این همه خسارت، نباید هر دستگاهی، و به خصوص دستگاه های مسئول، دستور العمل دقیقی برای زلزله را تدوین کرده باشند وآن را به نیروهای خود آموزش داده باشند تا هنگام بروز زلزله، از همان دقیقه اول، تکلیف هرکس مشخص باشد.
آیا نباید یک برنامه عملیاتی زمانبندی شده در هر دستگاهی باشد تا از همان لحظه اول زلزله، بدون اتلاف وقت و بدون نیاز به فرمان رهبری، و بدون نیاز به روند کند و زمانگیر اداری، به طور خودکار و سریع، وظائف مندرج در دستورالعمل انجام شود ؟ این شیوه امداد رسانی، حرف تازه ای نیست که قبلا تجربه آن را نداشته باشیم.
آتش نشانها بر اساس دستور العمل هائی که از قبل تدوین شده و از قبل به آنها آموزش داده شده، هنگام وقوع آتش سوزی ، بدون حتی لحظه ای توقف ، وبدون نیاز به دستور وزیر و استاندار و فرماندار و بدون نیاز به روند تصمیم گیری اداری، بلافاصله طبق دستورالعمل ،با بیشترین آمادگی و با تجهیزات کامل و با حد اکثر سرعت خود را به محل حادثه می رسانند.
آیا زلزله کم اهمیت تر از آتش سوزی است. چرا دستگاه های مختلف، برای زلزله، دستور العمل زمانبندی شده ندارند . آیا در زلزله کرمانشاه، امداد رسانی و نجات، سرعت و نظم و مدیریت قابل قبول داشت ؟.
غافلگیر شدن مسئولان در هنگام زلزله، یکبار معنا دارد ، و اگر مسئولی در یک مسأله حیاتی که قبلا بارها در کشور تکرار شده، غافلگیر شود، این دیگر نامش غافلگیری نیست و حتما بی کفایتی است.
2- همه می دانیم که درهر زلزله نیازهائی مربوط به همان دقایق و ساعات اولیه است که اگر اقدام نشود دیگر قابل جبران نیست. خدماتی هست که اختصاص به همان روزهای اول دارد که اگر انجام نشود فرصت از دست می رود و جبران آن میسر نیست.
خدماتی هم مربوط به میان مدت و بلند مدت است. متأسفانه گزارشهائی وجود دارد که نشان میدهد دستگاه های مسئول ما برای دقایق و ساعات اولیه که بسیار حیاتی هستند برنامه تدوین شده و آموزش داده شده ندارند و نوعی تأخیر در شروع خدمت رسانی و نوعی سردر گمی در نوع خدمت رسانی در آن ساعات اولیه و حتی روزهای اولیه وجود دارد.
برخی مسئولین حتی چند روز بعد از زلزله در مصاحبه رسمی میگویند خوشبختانه بی نظمی های اولیه برطرف شده. چرا باید دستگاه هائی که وظیفه دارند به کمک زلزله زدگان بروند در روزهای اول بی نظم بوده اند. این بی نظمی، در آن ساعات حساس و پر خطر اولیه که در هر دقیقه عده ای جان می دهند چقدر خسارت به بار می آورد.
آیا اگر هر دستگاه از قبل دستورالعمل دقیق و روشن و هماهنگ با دستگاه های دیگر داشت و از همان دقیقه اول کار خود را بدون وقفه شروع می کرد، بی نظمی به وجود می آمد ؟ مسئول دیگری در مصاحبه خود می گوید چون تعداد پس لرزه ها زیاد بود نتوانستیم خدمات خود را زود تر ارائه کنیم.
آیا پس لرزه چیز عجیب و غیر منتظره ایست ؟ آیا در زلزله های قبلی پس لرزه وجود نداشته، چرا باید پس لرزه مانع خدمت رسانی شود ؟
3- برخی مسئولین که باید خدمات میان مدت و بلند مدت به مردم بدهند با افتخار می گویند ما کار خود را شروع کرده ایم. خدا به آنها خیر بدهد که کار خود را شروع کرده اند ولی در ساعات و روزهای اول، اولویت حیاتی نجات جان زیر آوار ماندگان و مجروحین است. غذا و آب رساندن است. چادر و وسائل گرم کردن است. در حالی که روز هشتم زلزله گزارشگر سیما میگوید هنوز نایلون کافی برای مقابله با باران وجود ندارد. در چنین شرایطی صرف وقت برای کارهای بلند مدت را باید نوعی سر در گمی در خدمت رسانی نامید.
در ساعات اولیه، برنامه و دستور العمل تمامی دستگاه ها و نیروها باید نجات فوری زیر آوار مانده ها و معالجه مصدومین و مجروحین باشد . بالاترین تلفات زلزله ها مربوط به همین ساعات اولیه است. چرا برای این ساعات حیاتی برنامه هماهنگ شده و زمانبندی شده وجود ندارد.
4- قابل پیش بینی است که در هر زلزله آنها که جان سالم به در برده اند و مشغول نجات خانواده خود هستند، بلافاصله نیاز به غذا و آب دارند. این یک مسأله بدیهی و قابل پیش بینی است. چرا دستگاه های مسئول برای این مسأله ی بدیهی و قابل پیش بینی ، از قبل تمهیدات لازم را نیندیشیده اند و چرا از همان ساعات اول به مردم آب و غذا ی لازم را نمی رسانند.
در رسانه ها گزارشی منتشر شد که یک فرد زلزله زده در یکی از نقاط، دو روز بعد از زلزله به مردم و مسئولین کشور التماس میکرد که به ما غذا برسانید. او می گفت فقط آب می آورند ولی غذا نیاورده اند.
پنج روز بعد از زلزله، مسئولین گزارش دادند پخش بسته های غذائی هفت روزه آغاز شد. آیا واقعا امکان پذیر نبود که این بسته ها از همان ساعات اولیه بین مردم پخش می شد؟ مسئولین محترم از خود بپرسید این پنج روز مردم زلزله زده بدون غذا چه کرده اند؟نماینده مجلس در روز هفتم میگوید در جائی غذا هست لباس نیست در جای دیگر لباس هست غذا نیست. چرا بعد از هشت روز هنوز می گویند چادر کم است پتو کم است، بخاری کم است ؟ آیا از همان لحظه اول قابل پیش بینی نبود که در یک منطقه سرد سیر این اقلام مورد نیاز است، آیا واقعا دولت با امکانات خود نمی توانست همان روز اول این اقلام را در کرمانشاه پیاده کند، مسئولین کمی فکر کنند بدون چادر و پتو توی این شبهای سرد، بچه های کوچک کنار خیابان چگونه سر کنند؟
5- زلزله ها معمولا یکی دو شهر بزرگ و صدها بخش وروستای پراکنده را در یک گستره وسیع فرا می گیرد. متأسفانه به علت فقدان یک برنامه و دستورالعمل دقیق، در ساعات و روزهای اولیه، اکثرتوجهات و خدمات متوجه شهرهای بزرگ است که در دسترس هستند، به طوری که گاه حتی ترافیک سنگین خدمت رسانی در آن شهرها به وجود می آید ولی گوئی طبق یک قانون نانوشته، روستاها در اولویت دوم قرار می گیرند و حتی در روزهای بعد از زلزله، کسی خبر ندارد که دربعضی روستاها ی میان کوه ها و دشت ها چه اتفاق هائی افتاده و اکنون آنها چه میکنند .
خراب شدن راه های ارتباطی به این بی توجهی دامن می زند و به سادگی گفت می شود به روستاها دسترسی نداریم. آیا واقعا امکان پذیر نیست از قبل برای این مشکل چاره ای یافت و برنامه ای تدوین کرد که از همان ساعات اولیه، تمام روستاها تحت پوشش خدمات قرار گیرند ؟ در برخی استانها، جمعیت روستائی کمتر از جمعیت شهری نیست.
چرا باید این جمعیت، به دلیل دوری راه یا خرابی راه در روزهای اول مورد کم توجهی باشند ؟ بسیاری از تلفات زلزله های ما مربوط به همین روستا ها است که در روزهای اول زلزله، عموما محروم از خدمات و امدادهای عمومی هستند.
6- گستردگی جغرافیائی مناطق زلزله زده و جمعیت میلیونی زلزله زدگان، به طور طبیعی سبب می شود، هیچ ارگانی به تنهائی قدرت رسیدگی به همه زلزله زدگان را نداشته باشد. توقع رسیدگی یک ارگان به همه زلزله زدگان نه واقع بینانه است نه منصفانه، ولی گسترده بودن زلزله در ایران مسبوق به سابقه است وناتوانی یک دستگاه هم قابل پیش بینی است .
چرا نباید از قبل، شهرها و روستاهای هر استان ، برای لحظه وقوع زلزله ، بین ارگانها تقسیم شده و سهمیه هر ارگان در هر استان به دقت معلوم باشد تا در لحظه وقوع زلزله و در همان دقایق و ساعات اولیه هر ارگان بتواند بدون اتلاف وقت و بدون سر درگمی به سراغ شهرها و روستاهای سهمیه خود برود و امدادهای اولیه از قبیل نجات زیر آوار ماندگان، معالجه و اعزام مجروحان و رساندن آب و غذا و چادر و پتو را انجام دهد. این تقسیم کار سبب می شود در موقع بروز زلزله، ارگانها سرگردان نباشند و سبب می شود در یکجا تراکم خدمت و تداخل خدمت و در جای دیگر کمبود خدمت و فقدان خدمت نباشد و تلفات انسانی کاهش چشمگیر داشته باشد.
7- تجربه زلزله های قبل نشان می دهد کارت شناسائی مخصوص زلزله زدگان یا دفترچه دریافت خدمات یک ضرورت حیاتی برای نظم دادن به خدمات و رعایت کرامت انسانی زلزله زدگان است تا اقلام خدماتی با نظم و آرامش و عدالت تحویل آنها شود .
آیا نمی شود این دفترچه ها قبل از زلزله چاپ شده و به تعداد زیاد در اختیار ارگانها باشد تا در همان روز اول زلزله به هر فرد داده شود تا توزیع اقلام بدون ازدحام و بی نظمی انجام شود. توزیع دفترچه ها در روز پنجم و ششم و هفتم چه معنائی جز بی کفایتی مسئولین دارد. چه کسی مسئول روز ها بی نظمی و تجمع وکشمکش و بی احترامی به زلزله زدگان است ؟ آیا این خسارت کمی است ؟
8- بارها در زلزله ها و حوادث مشابه دیده شده و این بارهم مشاهده شد که نیروی انتظامی چند روز بعد از واقعه، به طور مکرر اعلان می کند ازدحام اتومبیلهای شخصی در جاده های منطقه زلزله زده، باعث بسته شدن راه ها شده و تریلی ها و کامیونهای حامل اقلام مورد نیاز و آمبولانسها در ترافیک گیر کرده اند، و مرتب از مردم خواهش می کنند حتی برای کمک رسانی نیایند تا راه باز بماند. آیا واقعا با خواهش کردن ترافیک رفع می شود.
آیا ایجاد ترافیک در جاده های مناطق زلزله زده با توجه به درخواست های مکرر از مردم برای کمک رسانی و علاقه ایکه بین اقوام هست، واقعا برای نیروی انتظامی غیر قابل پیش بینی است. آیا در زلزله های قبل ترافیک اتفاق نیفتاد. واقعا پلیس نمی تواند ورود اتومبیل های متفرقه به جاده ها را از همان ابتدای ورود به جاده که در شهر قبلی است ببندد و این جاده ها را از ابتدا تا انتها فقط برای خود روهای امدادی و اهالی محل باز کند. بستن راه در نقطه ورودی یک شهر چه نتیجه ای جز راه بندان و اختلال در کمک رسانی خواهد داشت؟
9- ازقبل کاملا قابل پیش بینی است که در اثر زلزله بسیاری از راه ها تخریب می شود و جاده های معدودی هم که سالم است به علت ترافیک بسته می شود و کمک رسانی را متوقف می کند و در همین یکی دو روز که تردد دچار موانع است،عده زیادی جان خود را از دست می دهند.
تنها راه علاج به ویژه در روزهای اول، فقط تمرکز بر امداد هوائی است. هلیکوپترهای هلال احمر جوابگوی حجم عظیم خدمات مورد نیاز در ساعات و روز های اولیه نیست. آیا از قبل با ارگانهای نظامی این هماهنگی و برنامه ریزی به عمل آمده است که بلافاصله بعد از زلزله، تمام ظرفیت هوائی و تمام ظرفیت امداد رسانی آنها بدون نیاز به دستور جدید، به طور خودکار به مناطقی که از قبل به عنوان سهمیه جغرافیائی آنها در هر استان تعیین شده اختصاص یابد یا باید یکی دو روز بگذرد تا درخواست و بعد هماهنگی و نامه نگاری های اداری و مجوز های سلسله مراتب و تقسیم کار انجام شود و بعد از همه اینها خدمت رسانی آغاز شود ؟ مسئولیت این تأخیر و خسارات جانی ناشی از آن به عهده کدام مسئول است.آیا مدیریت بحران نباید از قبل این تمهیدات را بیندیشد.
10- ایجاد ستادهای بحران در سطح کشور و در استانها اقدام بسیار مفید و مهمی بوده است ولی این ستادها عموما خودشان دچار بحران داخلی هستند و گاه دیده شده که امکان تصمیم گیری سریع و ایجاد هماهنگی لازم و اقدام به موقع را ندارند.
اختلافات داخلی ستاد بحران که گاه سیاسی و گاه اجرائی است مانع پیشرفت سریع و مطلوب کارها است . مسئولی که تازه چند ماه است این مسئولیت را گرفته و هیچ اطلاعی از سابقه کار، شرایط منطقه و حوادث بزرگی مثل زلزله ندارد، نه تنها از فهم حادثه ناتوان است و نمی تواند تصمیمات صحیح و سریع اتخاذ کند بلکه گاه مزاحم ارگانهای خدمت رساننده است و به علت درگیر شدن با ارگانهای کمک کننده، فرصت طلائی روزهای اول از دست می رود .
باید فکری برای ستاد بحران و مسائل آن در سطحوح مختلف کشوری و استانی و شهرستانی کرد تا کارائی و توانائی آن در لحظه حادثه، حداکثر باشد.
11- رفتن مسئولین به منطقه زلزله زده و همدردی با زلزله زدگان بسیار مفید و ضروری است ولی مسئولین محترم باید بدانند که حضور دست خالی و فقط دیده شدن چهره آنها در منطقه کافی نیست و دردی را از زلزله زدگان دوا نمی کند.
به خصوص در ساعات و روزهای اول، هر مسئولی به منطقه زلزله زده می رود باید چند تریلی غذا و آب و دارو و چادر و پتو با خود ببرد. تمام وزرا و نمایندگان و آقا زاده های آنها این امکان را دارند ولی بازهم دیده می شود که یک مسئول بلند پایه، دست خالی به منطقه می رود و بر می گردد و زلزله زدگان مجروح و گرسنه و تشنه را در میان سرما باقی می گذارد با این فکر که در تهران تصمیمات مهمی برایشان بگیرد. تصمیمات مهم خوب است ولی فرصت حیاتی کنونی را چرا از دست دادید و دردی را دوا نکردید.
12 – تردیدی نیست که برای زلزله زدگان، خدمات بزرگی انجام شده و بازهم انجام می شود و این لیوان یک نیمه پر دارد. هرکس این را انکار کند انصاف ندارد. رسانه ها و به ویژه صدا و سیما باید این نیمه پر را بازگو کنند تا مردم از این خدمات مطلع شوند ولی نیمه خالی لیوان هم یک واقعیت است.
اگر در یک نقطه چادر زده اند و غذای گرم به بچه ها می دهند و به بچه ها حتی اسباب بازی و عروسک هم داده اند که بازی کنند و قطعا این خدمات را رسانه باید بازگو کند، اما نقاطی که هنوز نه چادر دارند نه آب سالم و نه غذا را هم باید نشان دهند تا مسئولان تکان بیشتری به خود دهند و به فریاد آنها برسند.
نباید با نمایش دائمی نقاط تحت پوشش خدمات، سطح گسترده ای از مناطق محروم از خدمات و انتقادها و اعتراض های زلزله زدگان را پنهان کرد. ایکاش قانونی تصویب شود تا در هر منطقه زلزله زده یک ستاد خبری از خود زلزله زدگان تشکیل شود و صدا و سیما مکلف شود هر ساعت گزارش آنها را در مورد وضعیت منطقه منتشر کند تا درد زلزله زدگان را مسئولین و مردم هر ساعت مشاهده کنند و انگیزه بیشتری برای خدمت رسانی فوری پیدا کنند.
13 - گاه خبر هائی از صدا و سیما پخش می شود که عرق شرم بر پیشانی می نشیند. در خبر رسمی سراسری گفته شد که عده ای از مجروحین زلزله زده را به بیمارستان امام خمینی تهران آورده و همراهان آنها را در حسینیه بیمارستان اسکان داده اند.
مجری سیما از مردم تقاضا میکرد به این افراد غذا برسانند. آیا واقعا در تهران، با این همه وزیر و وکیل و ارگان و نهاد و با این همه بازاری و بانک واردات و صادرات و با این همه بودجه و وامهای میلیاردی و افراد خیری که میلیاردها تومان صرف ساخت بیمارستان و مدرسه می کنند و با وجود این همه آقازاده و فوتبالیست و بورس باز ، یک نفر نبود غذای این چند ده نفر یا چند صد نفر را آبرومندانه تأمین کند؟ آیا نایلون برای روی چادرها را باید مجری تلویزیون از مردم درخواست کند ؟ مگر این نایلون چقدر هزینه دارد که دولت از تهیه آن ناتوان است؟
14- چند روز دیگر سر و صدای زلزله فروکش میکند.، رسانه ها، و مسئولین، زلزله را فراموش می کنند و مشغول کارهای عادی خود می شوند و تا زلزله بعدی که دوباره تمام این خطاها و نقص ها تکرار شود، به کار روزمره خود مشغول اند .
ایکاش مجلس، تصمیم بزرگی بگیرد، قانون جامعی برای بحران و ستادهای بحران تصویب کند که این نقص ها و نارسائی ها که هر بار خسارات جانی بسیار به ویژه در روزهای اول به بار می آورد را مرتفع کند. بپذیریم که هلال احمر در بلایای بسیار گسترده قدرت و نیرو و امکانات کافی ندارد و نمی تواند دیگر ارگانها را برای این کارعظیم که شبیه یک جنگ بزرگ است مدیریت کند.
ستادهای بحران و استانداری ها به دلیل تعویض دائمی مسئولین و نداشتن تخصص و تجربه کافی و نداشتن نیروی کافی و سازمان توانا و آموزش دیده و به دلیل اختلافات داخلی، نمی توانند بحران را مدیریت کنند. لذا در زلزله بعدی هم این نقائص تکرار می شود. مجلس باید گام بلندی برای حل این مشکل بردارد .
انتهای پیام/