برای تولد دوباره حسّان
استاد حبیب الله چایچیان(حسان) شاعر دائمالذکری بود که هرگز بی وضو لب به نعت و منقبت حضرت سبحان و خاندان رسالت (علیهمالسلام) باز نمی کرد، چرا که به خوبی دریافته بود راز و رمز راهیابی به خلوت انس حضرت دوست «نورانیت روح» است .
باشگاه خبرنگاران پویا، رضا اسماعیلی:
در سپهر شعر دینی و آیینی انقلاب، نام بلند استاد فرهیخته حبیب الله چایچیان (حسان) همچون خورشیدی پرفروغ می درخشد. شاعر اصیل و بلند آوازه ای از نسل کمیت و دعبل و فرزدق که بدون هیچ گونه اغراقی زندگی اش را وقف خدمت به اسلام، قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و ترویج معارف انسان ساز دین نبوی کرد. شاعری که با حنجره شعر خویش گوینده «لااله الا الله» بود و در مسیر عبودیت و بندگی حضرت حق راه می سپرد. شاعری که با خود عهد کرده بود که جز در ستایش حضرت احدیت و مدح و منقبت خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) شعری نگوید. او اهل مراقبه و محاسبه بود و با رعایت ادب و آداب در این وادی گام برمی داشت و همچون حضرت عطار بر این اعتقاد و باور بود که:
شعر و شرع و عرش از هم خاستند
این دو عالم، زین سه حرف آراستند
آن استاد فرهیخته همچون علامه اقبال لاهوری، مقصد نهایی شعر را «هدایت» و «رستگاری» می دانست و اصلی ترین رسالت شاعران توحیدی را «آدم» سازی:
شعر را مقصود اگر آدم گری ست
شاعری هم وارث پیغمبری ست
از همین روست که نام مبارک استاد «حسان» برای نسل من با تقدس و معنویتی آمیخته با شکوه همراه است. شاعر دین آگاهی که محضر عالمان بزرگی چون علامه امینی صاحب الغدیر و علامه عسکری را درک کرده بود و لب به سخن نمی گشود مگر با استناد به آیات و روایات.
این کمترین که در کنگره ها و شب های شعر آیینی بارها توفیق همنشینی و همنفسی و شاگردی این استاد بزرگ را داشته ام، از سلوک بایسته و شایسته ی استاد در ساحت و ملکوت شعر آیینی نکته های فراوانی آموخته ام که این نکته ها ی جان فروز و ظلمت سوز، امروز – همچون فرشتگانی آسمانی – هادی و دستگیر من در این صراط مستقیم اند.
استاد حبیب الله چایچیان(حسان) شاعر دائمالذکری بود که هرگز بی وضو لب به نعت و منقبت حضرت سبحان و خاندان رسالت (علیهمالسلام) باز نمی کرد، چرا که به خوبی دریافته بود راز و رمز راهیابی به خلوت انس حضرت دوست «نورانیت روح» است که به برکت وضوی ظاهر و باطن در جان و جهان انسان مومن ایجاد می شود. آری، او این دقیقه را دریافته بود که برای سر نهادن بر آستان جانان باید «مَحرم» شد، و نیک می دانست که این مهم جز با توکل، توسل، حضور قلب، «ذکر»، «راز و نیاز»، «دعای نیم شب» و «ذکر سحرگاهی» به دست نمی آید:
تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامَحرم نباشد جای پیغام سروش
استاد خود در سروده ای آسمانی چنین می گوید:
جان به قربان تو ای معبد پاک
در حریم تو نَهم سر برخاک
سجده بر ایزد منّان بکنم
دردهایم همه درمان بکنم
آمدم سوی تو، با گام بلند
در به روی من محتاج مبند
چون «حسان» صاحب این خانه، خداست
بندگان را در رحمت اینجاست
استاد حسان پیر طریق حکمت و معرفت بود و هم قبله و هم قبیله مُوحدان، عابدان و عارفان. از همین رو شعرخوانی هایش همواره با ابیات توحیدی و صلوات بر محمد (ص) و خاندان مطهرش همراه بود. من خود در شعرخوانی های استاد حضور داشته و دیده بودم که چگونه بعد از خواندن هر بیت، گلبانگ صلوات شیعیان و دل شدگان حضرت خاتم (ص)، فضای مجلس را معطر می کرد.
این شاعر مُوحد و روشن اندیش، از مرثیه خوانان و مداحان اصیل، بصیر و مخلص خاندان رسالت (علیهم السلام) بود و به مدد عنایت و هدایت ذات اقدس پروردگار، در طول حیات پر برکت خویش مجموعه های آیینی ارزشمندی را تقدیم به علاقه مندان ادبیات ولایی و کربلایی کرد که از جمله ی آنها می توان از: «ای اشک ها بریزید»، «خلوتگه راز»، «باغستان عشق»، «بنال ای دل» و ... نام برد. «تقریرات علامه امینی » نیز یکی دیگر از آثار ارزشمند این استاد جان آگاه و فرهیخته است.
استاد به برکت محبت و معرفت زلال و خالصانه ای که به سلسله ی نورانی رسالت - بخصوص حضرت اباعبدالله الحسین (ع) - داشت، بارها به دریافت نشان «خادم الحسینی» مفتخر شده بود. هنوز هم دل شدگان حسینی در ماه خون و قیام و در ایام سوگواری حضرت ثارالله، عاشقانه نوحه های از دل بر آمده ی او را زمزمه می کنند و با حنجره ی جان خود دم می گیرند، و چه دلنشین و خاطره انگیز است این نوحه عرش آشیان که مُهر قبول و تایید حضرت اباعبدالله (ع) را بر پیشانی مبارک خود دارد:
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
امید آن که ما نیز با بازخوانی آثار فاخر دینی و آیینی استاد حسان، جان و دل مان را صفا دهیم و به مدد همدلی و همنوایی با حنجره ی عاشورایی آن پیر طریقت، سالک راه سرور آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) باشیم.
با آرزوی آرامش و آمرزش برای آن عزیز سفر کرده که «صد قافله دل همره اوست»، از خدا می خواهیم به برکت این ایام و دعای خیر عاشقان و دل شدگان حسینی، خداوند روح پر فتوح آن عزیز را که به راستی سرمایه ای بزرگ برای جامعه دینی و ادبیات آیینی ما بود، با سید و سالار شهیدان کربلا محشور کند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
انتهای پیام/