ماجرای استخدام ملا صالح قاری برای استخبارات عراق
راوی کتاب ملا صالح گفت: با نام یکی از افراد ارتش بعث که در ایران با من زندانی زندانهای شاه بود توانستم خودم را از مخمصه نجات دهم و در همانجا مرا به عنوان مترجم برای استخبارات یا همان وزارت دفاع عراق انتخاب کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، ملا صالح قاری در جمع دانشجویان دانشگاه جندی شاپور اهواز اظهارداشت: در ایام کودکی پدرم به جای اینکه مرا به مدرسه دولتی بفرستد مرا به مکتب فرستاد و علوم قرآنی را از آنجا شروع به آموزش دیدن کردم.
وی افزود: پس از آن پدرم تصمیم به اعزام من به عراق گرفت و در ابتدا در حوزه علمیه تنومه عراق دوران طلبگیام را آغاز کردم، بعد از مدتی این بار پدرم تصمیم به اعزام من به حوزه علمیه نجف اشرف گرفت و از آنجا فعالیت سیاسی من شروع شد.
روای کتاب ملاصالح با اشاره به بیرون راندن ایرانیان ساکن در عراق توسط بعثیها بیان کرد: بعد از برگشت به ایران تصمیم به تکمیل دوران طلبگیام در حوزه علمیه قم گرفتم و این اتفاقات رخ داده برای من قبل از سال1340 بود.
وی عنوان کرد: در زمان بسته شدن حوزه علمیه پس از واقعه فیضیه قم ساواک آبادان مرا دستگیر کرد و به حبس ابد محکوم شدم اما به ٨ سال تقلیل شد و ساواک مرا به زندان قصر فرستاد.
ملاصالح گفت: در زندان قصر تمام افرادی که گمان نمیکردیم آنجا بودند و ساواک آنها را دستگیر کرده بود، در زندان سیاسی قصر بود که سفره انقلابیون واقعی و منافقین از یکدیگر جدا شد و جوانان دانشجو را در خانههای تیمی فریب دادند.
وی تصریح کرد: پس از٨ سال آزاد شدم و باز هم فعالیت سیاسی خود را زیر نظر شیخ عیسی طرفی در آبادان از سر گرفتم همچنین در این مسیری که بودم همیشه الطاف خفیه الهی شامل حال من میشد و اگر این الطاف نبود اکنون من در جمع شما نبودم.
روای کتاب ملا صالح افزود: جنگ که شد در یک روزی که در یکی از جزایر کویت بودیم ارتش بعث لنج ما را دستگیر کرد همچنین یکی از افراد بعثی آنجا برای من دردسری بزرگ درست کرد و به بعثیها گفت که این شخص سپاهی است.
وی بیان کرد: با نام یکی از افراد ارتش بعث که در ایران با من زندانی زندانهای شاه بود توانستم خودم را از مخمصه نجات دهم و در همانجا مرا به عنوان مترجم برای استخبارات یا همان وزارت دفاع عراق انتخاب کردند.
ملاصالح عنوان کرد: هنگامی که اسرای ایرانی را برای تقسیم به وزارت دفاع عراق میآوردند من در ترجمه سخن افسران میگفتم سپاهیانی که نداریم در یک سو بایستند و آنجا ایرانیان میفهمیدند که من نفوذی نیستم.
انتهای پیام/