کابوس برگزیت و ترامپیسم
استاد روابط بینالملل دانشگاه گیلان میگوید با توجه به سیاستهای حمایتگرایی ترامپ، تحادیه اروپا در صدد مهار این رویکرد برخواهد آمد و اگر در این مسیر به بنبست برسد، ابزارهای اقتصادی خود را در نظام بینالملل فعال خواهد کرد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، رضا سیمبر، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه گیلان در گفتوگو با نشریه عصر اندیشه، به بررسی سیاستهای اقتصادی دونالد ترامپ و تأثیر آن بر عرصه بینالمللی پرداخته است که مشروح آن در ادامه ارائه شده است:
از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید شاهد تبلور دوباره اندیشه حمایتگرایی در اقتصاد این کشور هستیم. حمایتگرایی مدنظر ترامپ چه مؤلفهها و ویژگیهایی دارد؟
سیمبر: به طور کلی اصل حمایتگرایی متعاقب زایش دولتملتها مورد توجه قرار گرفته و ایده «ناسیونالیسم» در این خصوص موضوعیتی تام پیدا کرده است. بر این اساس کشورها رویکرد اقتصادی خود را بر پایه منافع ملی خویش تنظیم کرده و اساساً برای آنها اهمیتی نخواهد داشت که دیگر بازیگران بینالمللی از این موضوع منتفع میشوند یا متضرر. این رویکرد در پارادایم واقعگرایی قابل تجزیه و تحلیل است. حمایتگرایی در زمان ظهور مرکانتیلیسم (سوداگرایی) در میان کشورها شدت بیشتری گرفت بهطوریکه این مسئله در قرن 17 و 18 میلادی قابل مشاهده بود و شکلگیری پدیده استعمارگری نیز این روند را تقویت کرد. نخستین و اصلیترین دغدغه استعمارگران، تأمین منافع خود در میان مستعمراتشان بهویژه در بحث مواد خام، نیروی انسانی و بازار فروش بود.
با ظهور جهانیشدن و کمرنگتر شدن مرزها، تفکر و اندیشه حمایتگرایی تا حدود زیادی به چالش کشیده شد. نماد این تحول، تشکیل سازمان تجارت جهانی بود. توافقنامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT) نیز در همین راستا مورد امضا و موافقت بازیگران بینالمللی قرار گرفت. در چنین شرایطی، بازار آزاد (مطابق تفکر لیبرال) اصالت پیدا کرد لذا ارائه هرگونه تحلیلی در خصوص حمایتگرایی مستلزم درک تقابل اندیشههای ناسیونالیستی و اصول جهانیسازی است.
به شکلگیری دولتملتها و نقش آنها در تبلور اندیشه حمایتگرایی اشاره کردید. در خصوص جایگاه «دولت» در این معادله توضیح بیشتری بدهید. طرفداران جهانیسازی و حمایتگرایی، هریک چه نگاهی نسبت به دولت و جایگاه آن دارند؟
سیمبر: به نکته مهمی اشاره کردید؛ در بحث جهانیشدنِ اقتصاد، موضوع حذف عوارض و تعرفههای گمرکی اهمیت بسیاری دارد. این تعرفهها و عوارض از سوی دولتها وضع میشود. بنابراین دولت از دید طرفداران جهانیسازی عاملی مزاحم به شمار میآید. دولتها با پشتیبانی از صنایع داخلی و بالا بردن قیمت کالاهای خارجی و خدمات، از تولید داخلی خود حمایت میکنند. طرفداران جهانیسازی معتقدند اقتصاد باید شناور باشد و دولتها نباید در این خصوص دیوارکشی کنند. از اینرو اقتصاد باز در تقابل با حمایتگرایی قرار دارد. همانگونه که اشاره شد، حمایتگرایی برخاسته از نوعی نگاه ملیگرایانه است بنابراین ظهور دولتملتها، مولّد رویکرد حمایتگرایی در اقتصاد و حتی حوزههای دیگر مانند فرهنگ و سیاست بوده است. تقابل میان جهانیسازی و حمایتگرایی، بنیادین و ریشهدار است تا جاییکه مخالفان حمایتگرایی معتقدند استناد به این رویکرد، خیانت به جهانی شدن تجارت و اقتصاد است. این تقابل فکری و عملیاتی همچنان ادامه دارد.
اگرچه در دنیای امروز، کشورهای ضعیف همواره متهم به حمایتگرایی و عدم پیروی از الگوهای تجارت و اقتصاد جهانی هستند، اما ظهور دو پدیده ترامپیسم در ایالات متحده آمریکا و برگزیت در انگلیس نشان داد این کشورها نیز به حمایتگرایی روی آوردهاند. امروز شاهد احیای حمایتگرایی از سوی قدرتهای بزرگ هستیم و احیای تفکر ناسیونالیستی بر اساس منافع ملی کشورها نیز ظهور و بروز ویژهای یافته است. اگرچه مدتهاست در سوت قطار جهانیسازی دمیده شده، اما احیای تفکرات حمایتگرایانه در مسیر این قطار وقفه ایجاد کرده است.
با عنایت به ظهور ترامپیسم در ایالات متحده آمریکا و تأثیر آن بر احیای حمایتگرایی، رئیسجمهور جدید آمریکا در این مسیر از چه روشها و ابزارهایی استفاده میکند؟
سیمبر: اگر بخواهم تعبیری گویا نسبت به حضور ترامپ در قدرت داشته باشم، باید بگویم او دچار نوعی خاصگرایی (speciality) است. این خاصگرایی، خود را در رفتارهای رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در حوزة اقتصاد و سیاست خارجی نیز نشان داده است. ترامپ از یک سو نمیخواهد مزایای مربوط به حضور در فرآیند جهانیسازی تجارت را از دست بدهد و از سوی دیگر در صدد انحصارگرایی و احیای حمایتگرایی در اقتصاد خارجی آمریکاست. میتوان اینگونه بیان کرد که ترامپ در حوزه اقتصاد، روش چینیها را دنبال میکند و به نوعی چینگرایی باور دارد. او روش اقتصادی چینیها را به گونهای رقیقتر مدنظر قرار داده است. چین هماکنون عضو سازمان تجارت جهانی است اما در بخشی از صنایع و خدمات خود، دست به اعمال سیاستهای حمایتگرایانه میزند. در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا، ترامپ مباحث زیادی را در کمپین خود مطرح کرد. یکی از مباحثی که مورد توجه قرار گرفت، نظر وی درخصوص نقش صنایع داخلی در ارتقاء موقعیت آمریکا در نظام بینالملل و کاهش هزینههای سیاست خارجی این کشور بود.
آیا احیای حمایتگرایی در نظام بینالملل، ناشی از پدیدههایی مانند ترامپیسم و برگزیت است یا بالعکس، این پدیدهها برآمده از رشد امیال حمایتگرایانه هستند؟ به نظر شما دیالکتیک حمایتگرایی و جهانیسازی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
سیمبر: معتقدم این منازعه حداقل تا دو دهه دیگر بر فضای اقتصاد جهانی حاکم خواهد بود. آنچه امروز در آمریکا و انگلیس شاهد هستیم، محصول شعلهورشدن آتشِ زیر خاکستری بوده که طی سالهای متمادی وجود داشته است. تقابل دیدگاهها در خصوص جهانیسازی و حمایتگرایی طی سالهای گذشته جدی بوده اما بروز اندکی داشته است. با این حال، هماکنون شاهد ظهور آن هستیم. اگر بخواهیم گریزی تاریخی به این موضوع بزنیم، لازم است به پدیده جنگ جهانی اول و دوم اشاره کنیم. در دوران استعمار، کشورهای استعمارگر دوران خوش اقتصادیِ خود را سپری میکردند اما از دل این دوران، جنگ جهانی اول و دوم بیرون آمد. پس از آن نیز شاهد بروز تضادهایی عمیق میان طرفداران اقتصاد لیبرالیستی با حمایتگرایان بودیم که این تقابل همچنان ادامه دارد. از این رو در آینده شاهد تشدید و گسترش پدیدههایی مانند ترامپیسم و برگزیت خواهیم بود. این چالش، چالشی فکری - عملیاتی است و شاید تنها بتوان با بدهبستانهای تجاری آن را حل و فصل کرد. تضادی که میان شعار «زنده باد جهانیسازی» و «زنده باد دولتملت» وجود دارد، تقابلی دامنهدار است که از دل آن پدیدهها و آثار متنوعی استخراج خواهد شد.
در اینجا لازم است به نکته دیگری نیز اشاره کنیم؛ بنیانها و مایههای فکری اندیشه حمایتگرایی از قبل در میان احزاب و حتی صنایع آمریکا وجود داشته است. از این رو ظهور ترامپیسم به معنای ظهور تازه حمایتگرایی در ایالات متحده نیست. این اندیشه متکی به فرد نیست که به حضور یا عدم حضور ترامپ در قدرت وابسته باشد هرچند که حضور وی در قدرت این روند را تسریع خواهد کرد. همانگونه که اشاره شد، این تضاد و چالش همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. هر اندازه ترامپ سالهای بیشتری در قدرت حضور داشته باشد، احیای اقتصاد آمریکا برمبنای جهانیسازی تجارت در دوران رؤسای جمهور بعدی این کشور سختتر خواهد بود. به عنوان مثال اگر ترامپ در دور بعدی رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده که در سال 2020 میلادی انجام خواهد شد پیروز شود، شاهد نهادینه شدن بیشتر تفکر حمایتگرایی در ساختار اقتصادی و تجاری آمریکا خواهیم بود. در دوران پساترامپ نیز رؤسای جمهور بعدی ایالات متحده، مسیر سختی برای زدودن موانع پیش روی خود در حوزه تجارت آزاد و اقتصاد جهانی خواهند داشت.
تضادی که هماکنون میان اصول و ارزشهای لیبرالیستی (خصوصاً در حوزه اقتصاد) وجود دارد، در نوع خود قابل تأمل است. در حوزه مسائل غیر اقتصادی مربوط به تفکرات لیبرالیستی، نوعی پارادوکسِ هستیشناسانه وجود دارد که خود را به عرصه اقتصاد نیز تسری داده است. اساساً تفکر اقتصادی در ایالات متحده، تفکری مبتنی بر بازار آزاد است. شکلگیری ایدههای ناسیونالیستی و حمایتگرایانه در کنار این تفکر، به معنای پارادوکسی است که نظام سرمایهداری به آن دچار شده و این پارادوکس هم خود را در عرصه اقتصاد داخلی و هم اقتصاد بینالمللیِ قدرتهای بزرگ هویدا ساخته است. دولت ایالات متحده سعی دارد حمایتگرایی را در ساختار داخلی اقتصادی این کشور تقویت کرده و آن را به خارج از مرزهای خود نیز تعمیم دهد. به عبارت بهتر، ترامپ درصدد است شرکای اقتصادی واشنگتن مانند اتحادیه اروپا را نیز نسبت به اتخاذ رویکرد حمایتگرایانه در اقتصاد ترغیب نماید.
به تلاش ترامپ برای تعمیم رویکرد حمایتگرایانه اقتصادی به دیگر کشورهای دنیا بهویژه شرکای تجاری ایالات متحده آمریکا اشاره کردید. آیا اتحادیه اروپا و چین در این مسیر با آمریکا همراه خواهند شد؟
سیمبر: به نظر من اتحادیه اروپا در قالب نوعی واکنش معکوس نسبت به این موضوع برخورد خواهد کرد. بر این اساس، اتحادیه اروپا در صدد مهار رویکرد حمایتگرایانه ترامپ برخواهد آمد. اگر اروپای واحد در این مسیر به بنبست برسد، ابزارهای اقتصادی خود را در نظام بینالملل (برای مواجهه با حمایتگرایی) فعال خواهد کرد. با این حال فعلاً مقامات اروپایی برآنند که از طریق انجام مذاکرات اقتصادی این روند را مهار کرده و رفتار ایالات متحده را تعدیل نمایند. این قاعده تا حدودی در خصوص چین نیز صادق است. چینیها فارغ از تقابلی که با آمریکا در خصوص مسائلی مانند دخالت واشنگتن در شبهجزیره کره و منطقه تایوان دارند، به دنبال منافع اقتصادی خود و کاستن از تنشهای اقتصادی و نظامی با آمریکا هستند.
تأثیر احیای اندیشههای حمایتگرایانه در حوزه اقتصاد بر روند جهانیسازی را چگونه ارزیابی میکنید؟ رقابت بازیگران اقتصادیِ نظام بینالملل (اعم از دولتها و شرکتهای خصوصی و بنگاههای تجاری) در این معادله چگونه قابل تفسیر و ارزیابی خواهد بود؟
سیمبر: در یک جمعبندی کلی باید تأکید کنم اندیشههای لیبرالیستی و نئولیبرالیستی، متعاقب احیای حمایتگرایی در جهان بیش از پیش به چالش کشیده شدهاند. احیای تفکرات ملیگرایانه در نظام بینالملل موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. لیبرالیسم اقتصادی در مسیر حیات خود با موانع حمایتگرایانه مواجه شده است؛ موانعی که برطرف کردن آنها آسان به نظر نمیرسد. این تقابل صرفاً در حوزه اقتصادی ظهور و بروز ندارد و خود را در حوزه فرهنگ و سیاست خارجی نیز نشان داده است. بر این اساس، کشورها دیگر به سادگی ظرفیتهای اقتصادی و توان موجود در صنایع و خدمات خود را در اختیار اندیشة باز لیبرالیستی قرار نمیدهند. به عنوان مثال در صنعت خودروسازی، کشورها حاضر نیستند فروش خودروی داخلی خود را فدای ادغام در ساختار جهانی کنند. در این خصوص برخی نظریهها مانند نظریه مزیت نسبی ریکاردو نمود بیشتری پیدا میکنند. بر این اساس بازیگری که توان بیشتری در حوزه تولید و خدمات داشته باشد، مزیت بیشتری نسبت به دیگر بازیگران خواهد داشت. برگزیت و ترامپیسم هر دو شاهد مثالهای گویایی هستند که نشان میدهند در کنار جهانیشدن اقتصاد، تفکرات حمایتگرایانه دوباره پررنگ شده است. بر اساس این باور، طرفداران حمایتگرایی بهتر و بیشتر میتوانند صلاح کشور و ملت خود را در نظر بگیرند. این تضاد فکری و عملی از بین نمیرود، از این رو میتوان ادعا کرد که جهانیسازی تجارت و اقتصاد دیگر حکم روندی غالب و مسلط را ندارد.
انتهای پیام/