سند‌سازی سینمایی هالیوود برای نقض برجام توسط ایران+عکس

سند‌سازی سینمایی هالیوود برای نقض برجام توسط ایران+عکس

«آدمکش آمریکایی» یکی از آثاری است که با حمایت همه جانبه پنتاگون ساخته شده و با توجه به مضمون خاص سیاسی اثر، نمی‌توان این منطق را در نظر نگرفت که چنین آثاری بدون حمایت‌های نظامی و سیاسی در ایالات متحده فرصت ساخته شدن پیدا نمی‌کنند.

خبرگزاری تسنیم- ایمان هادی

یکی از مباحث مطرح درباره سینمای هالیوود، شاخه پنتاگونی این نهاد عظیم صنعتی– هنری است. بحثی که همواره با ارائه نظریات نه چندان قابل قبول محافل داخلی، تحت سیطره شعار هنر برای هنر و پر رنگ کردن وجوه هنری یا شاخه صنعتی هالیوود، از اذهان عمومی پنهان می‌ماند. اما نهاد‌های حمایتی پنتاگون در کمپانی‌های مختلف، منجر به ساختن آثار متنوعی می‌‍‌شود منطبق با اهداف کلان ایالات‌های متحده و سیاست خارجی این کشور.

 

«آدمکش آمریکایی» یکی از آثاری است که با حمایت همه جانبه پنتاگون ساخته شده و با توجه به مضمون خاص سیاسی اثر، نمی‌توان این منطق را در نظر نگرفت که چنین آثاری بدون حمایت‌های نظامی و سیاسی در ایالات متحده فرصت ساخته شدن پیدا نمی‌کنند.

روایت فیلم «آدمکش آمریکایی» درباره میچ رَپ (دیلن برایان) دانشجوی محقق و ورزشکار آمریکایی است که در سفری تفریحی به ایبیزا در اسپانیا، نامزدش توسط شاخه‌ای از ترویست‌های داعش، به قتل می‌رسد و میچ رَپ در این حادثه زخمی ‌می‌شود.

با افتادن رَپ کنار دریا بخش نخست فیلم به پایان می‌رسد و با یک جامپ کات، میچ را چند ماه بعد می‌بینیم که مشغول آموزش حرفه‌ای هنرهای رزمی و تیراندازی است و تلاش می‌کند تا با عاملان ترور در ایبیزای اسپانیا ارتباط برقرار کند. این گروه تروریستی خاص  در لیبی مستقر هستند و از طریق اینترنت با میچ رَپ ارتباط برقرار کرده‌اند.

از سوی دیگر با افشای روایت به صورت تدریجی، درخواهیم یافت، «میچ» برای گرفتن انتقام نامزدش، به سازمان سیا پیوسته و برای آنان کار می‌کند.

«میچ» به این گروهک داعشی نزدیک می‌شود و برای ملاقات با آنها به لیبی می‌رود. «سازمان سیا» مامور نفوذی‌اش را تعقیب می‌کند تا این گروهک تروریستی را به دام بیندازد. پس از ملاقات میچ با گروهک مد نظر، فردی که عامل حادثه تروریستی منجر به مرگ نامزدش بوده را ملاقات می‌کند. میچ فرصت گرفتن انتقام را از دست می‌دهد و ماموران سیا در یک حمله ضربتی، کلیه افراد مستقر در مقر انشعاب داعش در لیبی را به قتل می‌رسانند.

«میچ رپ» موفق به گرفتن انتقام شده اما انگیزه‌ها و عطش فراوانی برای فعالیت‌های ضد تروریستی دارد. این انگیزه‌ها برای ادامه عملیات‌های میهن پرستانه مشخص نیست، اما واضح است که میل به کشتن در این شخصیت رشد یافته است و او شبیه اغلب آدمکش‌های سازمان سیاست که روی پرده سینما ظاهر شده‌اند. کلیشه اصلی و مهم پرسوناژ آنها تمایل به حضور در عملیات‌های آدمکشی به نام دفع تروریسم است و کلیت این تصویر به صورت میهن‌پرستانه‌ای تصویر می‌شود. تالیف تصویر میهن‌پرستانهضد تروریستی، ریشه در سینمای دهه نود و عموما آثار سفارشی پنتاگون دارد که مجموعه فیلم‌های بازی‌های میهن پرستانه با حضور هریسون فورد و به صورت خاص فیلم قدیس (فیلیپ نویس) ریشه مدرن فیلم‌های میهن پرستانه ضد تروریستی آمریکایی است.

 تمایل میچ به ادامه مبارزه زمینه‌ای را فراهم می‌آورد تا معاون CIA، ایرن کندی (سانا لاتان) میچ رَپ را به کارگاه آموزشی یک عضو عمگرای ضدتروریستی، هم‌رزم سابق پدرش، استن هارلی (مایکل کیتون)، ببرد. هارلی سرپرستی گروه در حال آموزشی به نام «اوریون» را سال‌هاست در یک ملک خصوصی بر عهده دارد.

 

از سوی دیگر از طریق کانال‌های اطلاعاتی اخباری به سازمان سیا می‌رسد که مقداری پلوتونیوم از تجهیزات هسته ای روسیه سرقت شده است، در حالی که تأیید فروش پلوتونیوم در لهستان، علنی می‌شود که فروشندگان توسط خریدار مخوفی کشته شده‌اند. هارلی در ویرجینیا اخبار مربوط به این حادثه را در لهستان می بیند و عامل مظنون را به عنوان یکی از جاسوسان سابق نیروی دریایی و عضو قدیمی گروه اوریون شناسایی می‌کند که در عملیاتی ضد جاسوسی انکار شده و اکنون با نام "شبح" (تیلورکیچ) شناخته می شود. تیم هارلی به ترکیه فرستاده می شود تا از خرید چاشنی پلوتنیومی توسط "شبح"  جلوگیری کنند.

در خرده روایت دیگری، افسانه‌سرایی دروغین درباره برجام و توافق هسته‌ای با قدرت‌های غربی، چاشنی فیلم می‌شود. ما تصویری از افسران عالی رتبه سیا می‌بینیم که در سفارتخانه ایران در لبنان، به صورت تمثیلی با مقامات بلند پایه ایران ملاقات می‌کنند. در این میزانسن سه نماینده در سفارت لبنان حضور دارند. ژنرال رستمی (جوزف لانگ) فرمانده ارتش، وزیر دفاع، بهروز (نوید نگهبان)، که هر دو این افراد از توافق هسته‌ای اخیر بدشت گله‌مند هستند اما این گله‌مندی را پنهان می‌کنند و نفر سوم آزاد آشانی (محمد باقری) است که از حامیان مذاکرات با غرب، عدم ادامه فعالیت‌هسته‌ای و توافقات اخیر ایران با قدرت‌های غربی است. «آزاد آشانی» نماینده‌ای امنیتی است و در گفتگو با مقامات آمریکایی با لحنی محکم می‌گوید "ما به دنبال فعالیت غیر قانونی هسته‌ای خارج از توافق نیستیم، قرارداد بسته‌ایم و به آن پایبند هستیم. اما طرف آمریکایی پاسخ می‌دهد عده‌ای در کشور شما از این توافق خوشحال نیستند.

خرده روایت ارتباط ایران با قدرت‌های جهانی محدود به چند سکانس می‌شود و روایت داستان دوباره به سراغ کاراکتر شبح می‌رود. "شبح"  با ورود به معاملات غیرقانونی سلاح در سطح بین‌المللی، قصد انتقام بزرگی را در سر می‌پروراند.

«شبح» و کاراکترهایی نظیر او تبارشناسی مشخصی در سینما دارند. او یکی از آن قربانی‌های معروف سیا در سینماست. نیروهای قربانی و رها شده‌ای که توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده، سخت‌ترین آموزش و دوران حرفه‌ای پشت سر را گذاشته‌اند اما توسط مقامات ارشد سیاسی در مقاطعی حساس، انکار می‌شوند. در فیلمنامه «آدمکش آمریکایی» مشخص نمی‌شود، دلایل بریده شدن شبح از سازمان سیا به دستور استن هارلی چه دلایلی داشته است.

انکارشدگان سازمان سیا، بارها روی پرده سینما ظاهر شده‌اند. «جیسون بورن» در مجموعه سینمایی با همین عنوان، توبین فارست (دنزل واشنگتن) در فیلم خانه امن دنیل اسپینوزا، و ژنرال فرانسیس در فیلم صخره، «مایکل بی» و ...، شخصیت‌های امنیتی و نظامی هستند که از دل سیستم نظامی ایالات متحده بیرون آمده‌اند و قصد دارند، شکست‌های حرفه‌ای خود را با عملیاتی بزرگ، علیه نظام ایالات متحده جبران کنند.

تیم «استن هارلی» در استانبول شناسایی شده‌اند و تلاش برای دستگیری «شبح» حین خرید  چاشنی ناکام می‌ماند. «میچ‌ رَپ» خودسرانه به آپارتمان فروشنده می‌رود و پس از کشتن مرد، لپ تاپش را بازیابی می‌کند.

اطلاعات و محتویات لپ تا‌پ، تیم اوریون را به رم هدایت می‌کند، جایی که یک فیزیکدان هسته‌ای را برای ساخت بمب شناسایی می‌کنند. در حالی که در رم، «میچ رَپ» متوجه می‌شود همکارش «آنیکا» (شیوا نگار) به عنوان یک عامل نفوذی برای ایران کار می‌کند.

او توضیح می دهد که او برای جناح و جبهه اصلی قدرت در ایران کار می‌کند که تلاش می‌کند تا روند گروه‌های تندرو برای  دستیابی به بمب هسته‌ای را متوقف کند.

یکی از هدایت کنندگان این جریان و کسی که مربی آنیکا در تیم نفوذی اوریون، آزاد آشامی است. فردی از سران بلند پایه سازمان امنیتی که از قضا اهل اعتدال و تعامل با آمریکایی‌هاست. هارلی وقتی می‌فهمد که یکی از اعضای اوریون وابسته به آزاد آشامی است به سراغ او می‌رود و درخواهیم یافت که این عضو اعتدالی سازمان امنیت ایران که در مقابل تندروهای داخل ایستاده است با مامور بلند پایه سازمان سیا چه رابطه صمیمانه‌ای دارد و از قضا آنیکا را وارد سیستم اورین کرده است تا تندروهای متمایل به فعالیت‌های غیر مجاز هسته‌ای را شناسایی کرده و به نیروهای اعتدال در داخل کشور گزارش دهد.

 

قبل از ملاقات هارلی و آزاد آشامی، شبح که مشخص می‌شود با تندروهای ایران هم‌پیمان است در کمین آنها نشسته و آزاد آشامی اعتدالی را به قتل می‌رساند. به تدریج با گشوده شدن گره‌های داستانی درخواهیم یافت قرار است "شبح"، پلوتونیوم مسروقه در لهستان، به اضافه چاشنی انفجاری را به دیپلمات ارشد ایرانی، بهروز(نوید نگهبان) تحویل دهد و او هم در عملیاتی بزرگ، بمب هسته‌ای را در اسرائیل منفجر کند.

در سالن امن CIA در رم، آنیکا توسط موساد تحت مراقبت قرار می‌گیرد، اما رپ او را آزاد می کند و هر دو به محل ستاد زیرزمینی   "شبح " برای یافتن بمب هسته ای استفاده می‌روند. پس از نفوذ به تونل‌ها، رپ محل اختفای شبح  را پیدا می‌کند. شبح هارلی را به شدت مجروح کرده و آنیکا توسط "شبح " دستگیر می‌شود  و او خودش را با می‌برد اما رپ اقدام به ترور وزیر دفاع ایران می‌کند و کلیه اعضای طرف معامله ایرانی را به قتل می‌رساند و  بر اساس یک گفت و گو با هارلی  به این نتیجه می‌رسد که با قدرت بمب هسته‌ای می‌توان ناوگان  ششم نیروی دریایی ایالات متحده را منفجر کند. رپ در واپسین لحظات وارد  قایق "شبح" می‌شود، او را به هلاکت می‌رساند اما نمی‌تواند مانعی برای انفجار شود و این بمب در دریا منفجر می‌شود و ناوگان ششم دریایی صدمه کمتری می‌بیند.

پس از انفجار، هارلی از جراحات خود رنج می برد و به معاون سیا یادآور می‌شود که رپ در تعطیلات در دبی است و در حال تماشای گزارش های خبری که نشان می دهد ژنرال رستمی نماینده‌ تندروهای داخل ایران، کسی سعی دارد سلاح هسته ای را به دست آورد و از سوی دیگر با شعار دست‌یابی به سلاح هسته‌ای می‌خواهد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و در سکانس پایانی رپ در آسانسوری در کنار او ایستاده و قصد ترور او را دارد و فیلم با لبخند رپ به پایان می‌رسد.

این نخستین باری نیست که چنین اتهامی به جمهوری اسلامی ایران،  برای انجام یک عملیات بزرگ هسته‌ای در خاک آمریکا و اراضی اشغالی، در قالب فیلمی سینمایی نسبت داده می‌شود. رویکردهای همیشه ثابت پنتاگون در عرصه سینما، شرایط سیاسی روز و رویدادهای مرتبط با آن، مثل توافق هسته‌ای ایران را مد نظر قرار نمی‌دهد. رویکرد فیلم‌های پنتاگونی سینمای هالیود نسبت به موضوع ایران طی 25 سال اخیر همواره ثابت است.

در سال 1997 که خبری از جدل هسته‌ای در عرصه دیپلماتیک و پرونده هسته‌ای ایران در میان نبود، صحنه سازی سینمایی عجیبی صورت پذیرفت و فیلمی تقریبا با تم مشابه «آدمکش آمریکایی» روی پرده سینماهای جهان رفت. «جورج کلونی» از بازیگران مطرح آثار سیاسی در سینما، به همراه نیکول کیدمن که دوران اوج خود را سپری می‌کرد در فیلمی پروپاگاندایی و ضد ایرانی با عنوان «صلح‌جو» ظاهر شدند. فیلم صلح‌جو از «می‌می لیدر»، به دوران پسافروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به گونه‌ای مجعول می‌پرداخت. زمانی که چند سارق میلیتاری، یک کلاهک هسته‌ای را از کشوری تازه استقلال یافته ربوده‌اند و قرار است، این کلاهک اتمی را به ایران برسانند.

«صلح جو» نخستین فیلمی است که مقدمه‌سازی بصری پر هیاهویی درباره برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران است و چند سال قبل از آنکه پرونده هسته‌ای در آژانس انرژی اتمی و شورای امنیت گشوذده شوده سناریوسازی مخصوص هالیوودی برای ذهن شویی جهانی روانه پرده سینما می‌شود. این فیلم در سال 1997 ساخته شده، زمانی که کلینتون مهم‌ترین کرسی کاخ سفید را تصاحب کرده و هنوز هیچ هیاهوی دیپلماتیکی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در محافل بین‌الملل مطرح نشده است. پنتاگون که حمایت مالی آثاری از این دست را بر عهده دارد سناریوسازی و اتهام تلاش ایران برای فعالیت‌های  هسته‌ای غیر قانونی در فیلم صلح‌جو تبیین می‌کند.

البته پروژه توهم سازی سینمایی درباره برنامه صلح آمیزهسته‌ای، با این فیلم متوقف نمی‌شود و در قسمت هفتم سریال «آشوب» با پخش یک مکالمه ضبط شده، اتهام یک آشوب هسته‌ای دوباره به ایران نسبت داده می‌شود.

با پویش و خیز بلند ایران هراسی، بخش پنتاگونی هالیوود، نمونه سینمایی دیگری را با نام «غیرقابل تصور»روانه پرده سینماها می‌کند. در  «غیرقابل تصور» روایتی جعلی از استیون آرتوریانگر آمریکایی است که مدتی در ایران زندگی کرده، اسلام آورده و با زنی مسلمان ازدواج کرده  و قرار است سه بمب هسته‌ای را در سه نقطه مختلف خاک ایالات متحده فعال کند. ساعاتی پس از دستگیری او بمب‌های مذکور منفجر می‌شود. مأموران پس از دستگیری آرتور او را به بازجویی سرسخت می سپارند تا محل اختفای بمب‌ها را اعتراف کند.

در نهایت پس از این که مأموران همسر آرتور را به قتل می‌رسانند، او را وادار به اقرار کرده و محل دو بمب را کشف کنند، اما سومین بمب اتمی منفجر شده و آرتور به مقاصد تروریستی خود می‌رسد. فیلم «غیر قابل تصور» ادعا می کند که مبنای دین مبین اسلام، تروریستی است و منشأ و مبدا آن هم جمهوری اسلامی ایران است.

پس از این فیلم در کشاکش تقابل دیپلماتیک هسته‌ای فیلم «اورشلیم؛ شمارش معکوس» ساخته می‌شود. این فیلم براساس کتابی تحت همین عنوان به قلم «جان هگی» به تصویر درآمده که با حمایت لابی آی پک چاپ و در سراسر آمریکای شمالی منتشر شده است. فیلم- کتاب «اورشلیم؛ شمارش معکوس» درباره گروهی از مسلمانان ایرانی موسوم به گروه «هفت شگفت انگیز» است که می‌خواهند با بمب گذاری در خاک آمریکا، این کشور را نابود کنند.

این گروه در جای جای آمریکا خانه‌های تیمی تشکیل داده‌اند و از قضا همسایه کناری یکی از مهمترین خانه‌های تیمی این گروه یک فعال حقوق بشر و در عین حال بسیار معتقد به مسیحیت و پیش بینی‌های نوسترادموس است که اغلب اوقات خود را به خواندن انجیل می گذراند.

به موازات این ماجرا، سازمان‌های جاسوسی آمریکا کشف کرده‌اند که ایران و روسیه تصمیم دارند تا با بمب های اتمی خود، آمریکا و به تبع آن اسرائیل را نابود کنند. در همین حین در آمریکا بمب گذاری‌هایی درحال اتفاق است. در این شرایط، سازمان اف بی آی نمی‌تواند سرنخی از این ماجرا به دست آورد، اما فعال حقوق بشر که در همسایگی تروریست‌ها زندگی می‌کند با کنجکاوی تمام سعی می کند که وارد خانه تیمی شود و پلیس را از این رویداد مطلع سازد.

تروریست‌های که بر اساس یک خیال وهمانی به ایران نمایش داده می‌شوند، موفق شده نماینده اسرائیل را در خاک آمریکا از میان ببرند، از طرفی دیگر فعال حقوق بشر در همسایگی تروریست‌ها با پلیس تماس می گیرد و موفق به متوقف کردن تروریست‌ها می‌شود.

تمام این آثار در بازه زمانی خاصی ساخته که جدل دیپلماتیک ایران در سطح بین‌المللی در مورد پرونده‌ای هسته ایران به سرانجام نرسیده است و به صورت متمرکز افسانه‌سرایی تولیدات پنتاگون و آی‌پک در مورد پرونده هسته‌ای طبیعی است و در واقع رویکرد‌ها و گفتمان ایرانی را بدون هیچ تحلیلی هف قرار می‌دهد.

اما دامنه افسانه‌سرایی با امضاء برجام متوقف نمی‌شود و «آدمکش آمریکایی» همان هراس انتحار اتمی را به سیاستمداران ایرانی نسبت می‌دهد با این تفاوت که میان وزیر بهروز، ژنرال رستمی و آزاد آشامی تفاوت قائل می‌شود. در واقع فیلم سعی می‌کند با تمرکز روی کاراکتر وزیر دفاع بهروز و ژنرال رستمی فرمانده ارتش، این تلقی، برداشت و استنباط را  برای مخاطب پر رنگ کند که علی رقم توافقات حاصله، حامیان پنتاگونی فیلم ضد ایرانی «آدمکش آمریکایی» به شکل سیاه و سفیدی به چهارچوب سیاسی ایران نگاه می‌کنند و گفتمان اعتدال را باهوش، شیک و امنیتی نشان می‌دهد. گفتمانی که از برجام و توافق هسته‌ای حمایت می‌کند. با این حال پروپاگانداهای پنتاگونی همچنان همان گفتمان جان هگی و نمایش خطر عملیات اتمی از سوی ایران را در آثار سینمایی مورد حمایتشان حفظ کرده‌اند.   

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران