نخستین نشست ادبیات نمایشى جشنواره تئاتر فجر؛ جدال من و نویسنده
اولین نشست جایزه ادبیات نمایشی سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با حضور انزو کرمن، لوک تارتار، اصغر نوری، زیبا خادم حقیقت، محمدامیر یاراحمدی و سایر بزرگان عرصه تئاتر به همت اصغر نوری برگزار شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، روز گذشته خانه هنرمندان میزبان نشست جایزه ادبیات نمایشی سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بود تا در این نشست جایگاه متن در تئاتر امروز مورد بررسی قرار گیرد.
در این نشست انزو کرمن صحبت خود را به اهمیت میان متن و نوشتار و صحنه اختصاص داد و گفت: «در واقع در تئاتر متنی وجود ندارد و تنها کلام وجود دارد و اصولاً متنها یکسری علائم هستند برای خواندن. مثلاً در اجرایی از برشت متن را در تابلو و روی صحنه قرار دادند و در یک اجرای فرانسوی توضیح صحنه را روی صفحه سفیدی نمایش میدادند. بازیگر اولین کاری که میکند این است که این نوشتار را از متن بیرون بکشد و به آن جسم دهد. در واقع مسئله مهم این است که ما تئاتر نمینویسیم؛ بلکه برای تئاتر مینویسیم. تئاتری که کلام را از خود سلب میکند، هیچگونه برتری نسبت به تئاترهایی که دارای کلام هستند ندارد. البته این را متذکر شوم که ما از تئاتر دراماتیک صحبت میکنیم نه از تئاتر به شکل کلی. در واقع طبقه بورژوا باعث ایجاد تاثیری در تئاتر شدند که برای جامعه ننگ بود. نویسندگانی مانند مترلینگ، چخوف و ایبسن این لباس را پاره میکنند؛ اما نه با توهمات بلکه بر اساس یک ضرورت در واقع از اینجا به بعد تئاتر خود را میسازد. در زندگی ابتدا باید قوانینی داشت و سپس تلاش برای شکستن آن قوانین در واقع انسان با خود مبارزه میکند. مبارزهای بدون حریف و این وظیفه هنرمند و در واقع دراماتورژ است. دراماتورژ چیزی را خلق میکند که از بین نمیرود. نوشتار باید در تئاتر ناپدید شود. البته باید به نقش تماشاچی هم بسیار اهمیت داد.»
یاراحمدی درباره نقش دراماتورژ گفت: «جدال و حریفی که ایشان از آن سخن به میان آوردند در واقع یک طرف دارد که آن جدال درون نویسنده است و جهانبینی او. ما در واقع مونولوگ داریم نه دیالوگ و اینکه میگوییم چه کسی هستم و در واقع کلام دراماتیک را مورد بررسی قرار میدهیم کلام در متن تئاتری افشا کننده یک نویسنده است و ما از طریق دیالوگ آن را میفهمیم و این من را در موقعیتهای مختلف قرار میدهیم. در عالم نمایش شخصیت درون من با شخصیت محتاط و عقلانی من ستیز میکند. من نمیتوانم دیگری باشم من خودم هستم.»
انزو کرمن در ادامه بیان میکند تا دهه 90 در فرانسه نویسندگان در ترسی قرار داشتند؛ اما امروز نویسندگان اجتماعیتر و مقام بالایی دارند.
یاراحمدی پاسخ داد: «نمیشود راحت از این موضوع گذشت که چرا ما در ایران تئاتر کار میکنیم و سپس به این بپردازیم که آیا این تکنیک و قواعد خود را دارد یا نه. ما کمکاری کردهایم در حق تئاتر. تئاتر تنها مجموعهای از دیالوگها و صحنه نیست. تئاتر قبل از هر چیز این است که من میخواهم چه چیزی را به چه کسی گزارش دهم و این چراییها مهم هستند. در یک جامعه باید یک توسعه عادلانه وجود داشته باشد و تئاتر بتواند به عنوان یک بازتابدهنده یا وسیله این مهم را ارائه دهد برای بیان بحرانها و بررسی روند توسعه. این مهم وقتی انجام میشود که مدیریتی منسجم خواهان شنیدن این بررسیها و بحرانها از جانب تئاتر باشد. اشکالی که به تئاتر گرفته میشود سیاهنمایی است؛ اما باید گفت در واقع این سیاهنمایی نیست، بلکه وظیفه تئاتر است. اصولاً هنر شرافت ندارد بر عکس تصور عموم. هنر وظیفه افشاگری دارد در راستای توسعه و بررسی بحرانها و گزارش دهد. این وظیفه را اشکال عنوان میکنند؛ چون این بستر وجود ندارد. بسیار سخت است به بررسی جایگاه متن در نمایش و تئاتر پرداخت؛ چرا که اساساً جایگاه خود تئاتر در جامعه متزلزل است چه برسد به متن. در ایران نمایشنامههای مهم و موفقی وجود دارند که گزارشهای مهمی را ارائه میکنند، اما به یک بیهدفی و سرگردانی دچار شدهایم که ملاک و معیار سنجشی وجود ندارد. ما با یک نمایشنامهنویس منزوی مواجه هستیم.»
در این نشست از کتاب نمایشنامههای ترجمه شده توسط زیبا خادم حقیقت و نوشته انزو کرمن رونمایی شد که توسط نشر نیماژ منتشر شده است.
کرمن در مورد نمایشنامههای کتاب عنوان کرد یک فاصله زمانی بین این دو نمایشنامه وجود دارد. نمایشنامه باور دارم سال 1982 نوشته شده است و نمایشنامه دیگری نوشته سال 2006 است و تنها ارتباط این دو این است که باور دارم یک مونولوگ زنانه است و نمایشنامه دیگری نمایشنامهای است که شخصیتهای نمایشنامه هر دو زن هستند و به نوعی دوئل زنانه اشاره میکند.
زیبا خادم حقیقت درباره تجربه ترجمه این دو نمایشنامه اظهار داشت «من نمایشنامههای معاصر فرانسوی را ترجمه میکنم و به دنبال تنوع در ترجمه هستم و از ایسمها برای ترجمه گریزانم و نگاهم به تئاتر ایران نیز از طریق ترجمه است. شاید نگاه غربی باشد؛ اما من اینگونه نگاه میکنم و هر دو از اهمیت یکسان برخوردارند. آقای کرمن نمایشنامههای دیگری هم دارند؛ اما شاید به دلیل این که شخصیهای این نمایشنامهها زن هستند من این دو را انتخاب کردم و الان هم روی نمایشنامه دیگر ایشان که مرد هستند کار میکنم. ایشان از جمله نمایشنامهنویسهایی هستند که به دلیل سبک نویسندگی خاص ترجمه کارهای ایشان بسیار سخت است؛ چرا که فقط دیالوگوار نیست و ساختار متفاوت زبان فارسی و زبان فرانسه برای ارتباط این دو کاری سخت میشود و در واقع زبان ذهنیت را تبدیل به عینیت میکند این بسیار جالب بود مونولوگهایی بسیار طولانی در نمایشنامه کار را زیبا تر کرده است.»
انتهای پیام/