امیرکبیر چگونه «فتنه بابیه » را سرکوب کرد؟

امیرکبیر چگونه «فتنه بابیه » را سرکوب کرد؟

میرزا تقی‌خان فراهانی، ملقب به امیرکبیر، در این پیچ تند تاریخی، سکان هدایت کشور را به دست گرفت و دوران کوتاه صدارتش، به یکی از خاطره‌انگیزترین و پرافتخارترین صفحات تاریخ ایران تبدیل شد.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، قرن نوزدهم میلادی، نه فقط برای ایران، بلکه برای تمام کشورهای دنیا، یک دوران گذار حساس و ویژه محسوب می‌شد. روند استعمارگری اروپایی‌ها که از قرون 16 و 17 آغاز شده‌بود، در قرن نوزدهم به اوج خود رسید. شرق و به ویژه شرق اسلامی که در آن زمان از مرحله عصر طلایی تمدن خود عبور کرده بود و حاکمانش به دلیل ناآشنایی با شرایط روز دنیا، اغلب افرادی ساده‌لوح و راحت‌طلب بودند، نمی‌توانست در برابر این موج توفنده و بنیان‌کن، مقاومت کند. در چنین شرایط سرنوشت‌سازی، ایران از موهبت سیاستمدار وطن‌دوستی برخوردار شد که اگر دولتش دوام می‌یافت، ای بسا میهن ما، سرنوشتی دیگر پیدا می‌کرد و شاهد حوادث تلخ دهه‌های بعدی نمی‌شد. میرزا تقی‌خان فراهانی، ملقب به امیرکبیر، در این پیچ تند تاریخی، سکان هدایت کشور را به دست گرفت و دوران کوتاه صدارتش، به یکی از خاطره‌انگیزترین و پرافتخارترین صفحات تاریخ ایران تبدیل شد. او دست به اصلاحات عمده‌ و بنیادین در اداره امور کشور زد و کوشید با سامان دهی اوضاع آشفته مملکت، مسیر ترقی و رشد ایران را هموار کند. نگاه همه‌جانبه امیرکبیر به مقوله اصلاحات و دقت وی در جلوگیری از ایجاد موانعی که ممکن بود فرایند این امر را با مشکل مواجه کند، باعث می‌شد که او تنها بر اصلاح امور اقتصادی، سیاسی و نظامی متمرکز نشود و اهتمام فراوانی نیز به مسائل اعتقادی و اجتماعی داشته باشد.

ظهور فرقه‌های انحرافی
دورانی که به آن اشاره کردیم، مصادف با زمانی بود که بازار تشکیل فرقه‌های انحرافی در سرزمین‌های اسلامی گرم شده و اعتقادات و باورهای دینی مردم را با چالش‌های جدی مواجه کرده بود. تردیدی نیست که بروز و ظهور چنین فرقه‌هایی، ریشه در شرایط اسف‌بار شرق اسلامی در آن دوران داشت؛ اما استعمارگران، با آگاهی کاملی که از شرایط اجتماعی و فرهنگی مردم این مناطق داشتند، از این فرقه‌سازی‌ها برای تحقق منافع خود بهره می‌بردند. بابیه یکی از این فرقه‌های انحرافی بود که در ایران آن عصر به وجود آمد. «سیدعلی‌محمد شیرازی»، یکی از شاگردان «سیدکاظم رشتی»، پیشوای فرقه شیخیه، ابتدا مدعی شد که باب امام زمان(عج) است و مدتی بعد، با گرم شدن بازارش، خود را امام عصر و نهایتاً، پیامبر جدید نامید و حتی در اواخر عمر، ادعای الوهیت کرد. هرچند سه ادعای آخر وی، در زمان حیاتش چندان شهرت نداشت. باب، این ادعای خود را در اواخر دوران سلطنت محمدشاه قاجار مطرح کرد. این دوران، مصادف با سال‌های پس از شکست سنگین ایران از روسیه تزاری و تحمیل قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای بود. شکست مفتضحانه محمدشاه در ماجرای محاصره هرات که خود سرآغاز جدایی افغانستان از ایران به حساب می‌آمد نیز مزید بر علت شد تا شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، بیش از پیش بحرانی شود. در این میان، اقدامات صدراعظم ناتوان و ضعیفی مانند «حاجی میرزا آقاسی» که نه از فنون جنگی بهره‌ای داشت و نه از دیدگاه‌های اقتصادی مؤثری برخوردار بود، شرایط را بغرنج‌تر می‌کرد. با آغاز ادعای باب در شیراز، وی توسط حاکم این شهر دستگیر شد، اما با شیوع بیماری وبا در این شهر و با تمهیداتی که «منوچهرخان معتمدالدوله گرجی»، حاکم اصفهان که ظاهراً به دلیل خصومت با علمای این شهر، در صدد بود از باب برای ضربه زدن به جایگاه آن ها استفاده کند، به اصفهان منتقل شد و مدتی را بی‌دغدغه در کَنَف حمایت حاکم این شهر زیست . همزمان با این اقدام و به دلیل حضور نداشتن باب در میان مردم، شایعات مختلفی درباره او، منتشر و باعث تشویش اذهان عمومی و تهدید امنیت شد. «حاجی میرزا آقاسی»، صدراعظم محمدشاه، پس از مرگ «منوچهرخان»، باب را از اصفهان به تهران آورد و مدتی بعد، او را روانه ماکو و سپس، قلعه چهریق در نزدیکی این شهر کرد. اقدام نابه خردانه صدراعظم باعث شد که شرایط وخامت بیشتری پیدا کند. بسیاری از مورخان معتقدند که اگر باب را در میان مردم رها کرده بودند، عامه از کژی اعتقادات وی باخبر می‌شدند و او را رها می‌کردند.
باب،  توبه‌نامه می نویسد
با اوج گرفتن تبلیغ بابی‌ها در مناطق مختلف کشور، محمدشاه از ولیعهد خود، ناصرالدین‌میرزا که در آن زمان نوجوانی بیش نبود، خواست تا باب را محاکمه و گزارش این اقدام را ارسال کند. با تمهیدات میرزاتقی‌خان فراهانی که در آن زمان سمت وزارت و مربی‌گری ولیعهد را عهده‌دار بود، باب محاکمه شد و در انتها، توبه نامه معروف خود را نوشت و ظاهراً غائله خاتمه یافته تلقی شد. اما با مرگ محمدشاه قاجار، بابی‌ها فرصت را برای شورش و ایجاد ناامنی در سراسر کشور، مناسب دیدند. تعدادی از آن ها به سرکردگی «ملاحسین بشرویه‌ای» و «محمدعلی بارفروشی»، دو تن از اعضای حلقه نخست پیروان باب، در قلعه طبرسی مازندران دست به شورش زدند. طی این شورش، چند روستا به آتش کشیده شد و اهالی دهکده‌های «افرا» و «واسکس»، توسط بابی‌ها قتل‌عام شدند. حاکمان محلی، در شرایطی که هنوز ناصرالدین‌میرزا در مسیر پایتخت بود و رسماً عنوان شاهی نداشت، در تلاش برای بقای حکومت خود، راه تهران را در پیش گرفتند و عملاً به شرایط مازندران، بی‌تفاوت بودند.
اقدام قاطع میرزاتقی خان
با آغاز سلطنت شاه جدید، میرزاتقی‌خان با لقب امیرکبیر، عهده‌دار امور مملکت شد. او برخلاف دیگران، برای پیشرفت ایران، برنامه‌ای مدون و منظم داشت؛ برنامه‌ای که شورش، هرج و مرج و ناامنی، مانع از اجرای آن می‌شد. به همین دلیل، در نخستین اقدام، «عباسقلی‌خان لاریجانی» و دو تن از شاهزادگان قاجار را مأمور سرکوب شورش بابی‌ها در مازندران کرد. نیروهای دولتی توانستند پس از محاصره قلعه، به شورش چند ماهه بابی‌ها خاتمه دهند و آن‌ها را به شدت مجازات کنند. با این حال، شورش قلعه طبرسی، خود سرآغاز شورش‌های متعددی بود که سرکوبی تمام آن ها، بدون مدیریت قاطع میرزاتقی‌خان، امکان نداشت. تداوم این شورش‌ها باعث شد که امیرکبیر، به فکر حل اساسی این معضل بیفتد. او می‌دانست که ادامه پیدا کردن این وضع، اجرای اصلاحات و رونق اقتصادی کشور را غیرممکن خواهد کرد. به همین دلیل، دستور داد تا باب را دوباره محاکمه کنند. درخواست تجدید محاکمه از آن رو بود که در محاکمه قبلی، قضات دادگاه، احتمال «خبط دماغ» و «دیوانگی» باب را می‌دادند و به همین دلیل، صدور حکم اعدام برای وی را به تأخیر انداختند؛ اما ظاهراً، امیرکبیر چنین اعتقادی نداشت و بر این باور بود که باب، اصولاً از آن‌چه انجام می‌دهد آگاه است و طرحی هدفمندانه برای برهم زدن نظم و امنیت کشور دارد؛ طرحی که باعث گسترش شورش‌ها و قتل و غارت مردم بی‌گناه شده است.تصمیم‌گیری در این زمینه، ساده نبود. سیاست‌های غلط دولتمردان پیشین، مشکلات عدیده‌ای را برای برخورد جدی با «سیدعلی‌محمد شیرازی» به وجود آورده بود و از سوی دیگر، کنجکاوی و توجه سفارتخانه‌های روس و انگلیس به وی و اطرافیانش، بیم دخالت دولت‌های بیگانه را در این موضوع افزایش می‌داد. طبق روایت «اعتضادالسلطنه» در کتاب «فتنه باب»، گزارش‌هایی به دست امیرکبیر رسیده بود که نشان می‌داد برخی شاهزادگان ناراضی قاجار که سودای تصاحب سلطنت داشتند و به بغداد گریخته بودند، با تعدادی از سران بابیه، مانند «ملاعلی ترشیزی»، مرتبط هستند و می‌خواهند از ظرفیت اعضای این فرقه، برای مطامع جاه‌طلبانه خود، استفاده کنند. امیرکبیر با بررسی این شرایط، شک و تردید را کنار گذاشت و قاطعانه وارد عرصه مقابله مستقیم با فتنه باب شد. با محاکمه دوباره «سیدعلی‌محمد شیرازی» و صدور حکم نهایی، باب به جوخه اعدام سپرده شد. پس از این اقدام، امیرکبیر طرح گسترده‌ای را برای شناسایی، کنترل و احیاناً بازداشت وابستگان این فرقه آغاز کرد؛ رویکردی که حتی پس از شهادت مظلومانه وی در حمام فین کاشان توسط دولتمردان بعدی به کار گرفته شد و ایران را از شر فتنه‌ای که می‌توانست خطرات متعددی برای کشور ایجاد کند، نجات داد.

منبع: خراسان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon