بازخوانی دیدگاههای زندهیاد "محسن سلیمانی" درباره جهانی شدن ادبیات ایران
« پیشنهاد میکنم این چرخه معیوب را برعکس کنیم به جای اینکه رمانهای معیوب تولید کنیم و بعد آنها را نقد یا تعداد زیادی را به دلیل کیفیت پایین در جوایز کنار بگذاریم، ناشران همت کنند و رمانهای نویسندهها را قبل از چاپ به نقد بگذارند...»
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، خبر تلخ و کوتاه بود، محسن سلیمانی نویسنده خوش فکری که رایزن فرهنگی ایران در صربستان است، بر اثر حمله قلبی دار فانی را وداع گفت، نویسندهای که در مدت کوتاه حضورش در صربستان تلاشهای بسیاری برای ارتباط فرهنگی میان دو کشور کرد، انتشار کتابهای برگزیده نویسندگانی چون محمدرضا بایرامی و حضور ایران به عنوان مهمان ویژه نمایشگاه کتاب بلگراد مرهون تلاشهای وی بود.
چندی پیش خبرگزاری تسنیم، در گفتوگویی با محسن سلیمانی به بررسی وضعیت ترجمه ادبیات ایران در خارج از مرزها و موانع و مشکلات موجود پرداخت. این گفتوگو به شرح ذیل است:
* تسنیم: شما سالها در ایران دست به قلم بودید و در کنار نویسندگی داوری چند جایزه را نیز بر عهده داشتید، به نظر میرسد، نقد ادبی در جامعه ادبی ایران امروز بسیار کمرنگ است و شاید از رهگذر این موضوع باشد که یک کتاب نه چندان با اقبال مخاطب مواجه میشود و نه شاهد این هستیم که نویسندگان ایرانی پس از انتشار چند کتاب به درجهای از استانداردهای شاخص در این حوزه که غالباً بر اثر نقد صحیح کتاب ایجاد میشود، میرسند. علت را در چه میدانید؟
من از آن طرف به این سئوال جواب میدهم. شاید به قول بعضیها داستان نویسی نیاز به سواد فنی و رفتن به کلاس نداشته باشد، ولی متاسفانه نقد ادبی نیاز به سواد دانشگاهی و درس خواندن دارد و چون منابع و معیارهای نقد ادبی امروز بیشتر در کشورهای انگلیسی زبان تولید و در بیشتر دانشگاههای این کشورها تدریس میشود، منتقد ادبی حتماً باید زبان انگلیسی را در حد استفاده از این منابع بداند( از روی ترجمه های فارسی برخی از کتابهای پراکنده در زمینه نقد ادبی نمی شود- حداقل- منتقد برجستهای شد.) گمان میکنم اغلب منتقدهای ما غیر از شاید چند نفر، در زمینه داستان در سطحی که گفتم، واقعاً در زمینه نقد معیارمند صاحب نظر نیستند و تازه این چند نفر هم نه تنها وقت یا حوصله ندارند همه کتاب های منتشر شده (رمان و داستان و کتابهای نقد) را بخوانند، بلکه حتی از وجود این منتقدان فرهیخته در داوری جوایز ادبی هم کمتر استفاده میشود.
نکته دوم این که داستان وقتی تولید میشود ناشری پیدا میشود، که آن را منتشر کند و مردمی هستند که آن را بخرند و بخوانند. اما از کتابهای نقد چه کسی حمایت مادی و معنوی میکند؟ مردم، ناشران، دانشگاهها و یا دولت؟ آیا اساساً منتقدان جایگاه لازم را در جامعه دارند؟ آیا نقد حرفهای معنی دارد؟ آیا کسی میخواهد سالها تحصیل کند و منتقد شود؟ تازه ما در زمینه نقد اصولی یک عالم کار نکرده داریم؛ بیست سال پیش من پیشنهاد کردم همه نقدها درباره برخی از رمانها در کتابهایی مستقل جمعآوری شود و یا کتابنامه نقدها منتشر شود و یا درباره برخی از رمانهای برجسته فارسی کتابهای نقد با استاندارد دانشگاهی تولید شود ... اما چه کسی باید هزینه این کارها را بدهد؟ چه کسانی باید دنبال این کارها بروند؟ بنابراین خود به خود نقد حرفهای و دانشگاهی نه نوشته میشود و نه منتقدان با سواد و دانشگاهی با هزینههای کمرشکن سنگین زندگی، عمر و وقت خود را برای آن می گذارند، آن هم در جامعهای که کسی حاضر نیست بهای مادی برای نقد بپذیرد و باز برای همین هم شاید هیچ کس منتقد نمیشود و ما در برابر هزار نویسنده به زور شاید یک منتقد خبره داشته باشیم.
نکته سوم: تنها جایی که امروزه روز رمانها و داستانها را احتمالاً به نحوی نقد میکنند در داوری جوایز است. تعداد کمی هم در مطبوعات، نشریات و سایتهای ادبی. البته نقدهای داوران معمولاً روی کاغذ نمیآید بلکه آنها درباره آثار مذاکرهای میکنند و تعدادی کتاب برتر را بر میگزینند. بنابراین، این نوع نقدها باعث اعتلای معیارهای نقد و پژوهشهای ادبی در سطح دانشگاهی نمیشود.
نکته چهارم: منتقدان وجودشان ضروری است آنها با تحلیل و بررسیهایشان هم خوانندگان را عمیقتر و آگاهتر میکنند و هم معیارهای فنی و ادبی برای نویسندهها تولید میکنند و هم سطح آثار را در یک کشور بالاتر میبرند. آنها ناظران کیفی هستند.
نکته پنجم: با همه اینها یک موقع من پیشنهاد کردم این چرخه معیوب را برعکس کنیم به جای اینکه رمانهای معیوب تولید کنیم و بعد آنها را نقد یا تعداد زیادی را به دلیل کیفیت پایین در جوایز کنار بگذاریم، ناشران همت کنند و رمانهای نویسندهها را قبل از چاپ زیر نظر یک راهنما( منتقد ادبی برجسته) و با همکاری خود نویسندهها ویرایش کنند و یا در واقع تصحیح کنند. (اگر طرح ، شخصیت پردازی ، زاویه دید و ... در آنها ایراد دارد، قبل از چاپ با همکاری جناب راهنما و نویسنده مشکلات- حداقل ابتدایی - هر رمان رفع شود) چرا که کتاب یا رمان هم از یک نظر مثل یک کالای فرهنگی است. شما نمیتوانید کالای بد مثلاً یک نوشابه غیر استاندارد ، تولید کنید بعد از مردم بخواهید آن را بخرند و بخورند و بعد هم یک عده کارشناس درباره کیفیت بد آن نظر بدهند! هر عقل سلیمی به شما میگوید عیبهای کالایتان را قبل از توزیع حل کنید نه بعد از پخش در بازار و مسموم شدن یک عده از مردم! (در مثل البته مناقشه نیست).
حالا که صحبت از کیفیت کالا و رقابت در بازار (ادبیات جهانی) است به نظرم این طوری کیفیت رمانهای ایرانی هم برای صادرات! خیلی بهتر می شود! (خیلی از دوستان مینالند یا سینهکوبی میکنند که ما را در ادبیات جهان راه نمیدهند ولی هیچ کس صحبت از کیفیت رمان ایرانی نمیکند.)
* تسنیم: نقد ادبی در ایران در بسیاری از موارد با حب و بغض شخصی و نقد نویسنده یکی میشود و به جای اثر این نویسنده است که مورد انتقاد قرار میگیرد، چرا بعد از همه اینسالها نتوانستهایم بین این دو تمیز قائل شویم و نقد را گسترش دهیم.
معمولاً این گونه نقدها ذوقی است تا معیارمند. ضمناً نقد به معنای ایرادگیری نیست. ولی نقد ادبی ارزیابی و( بیشتر ) تحلیل است آن هم به قصد کمک به خواننده برای درک بیشتر از اثر و کسب لذت بیشتر از آن. البته نقد ادبی در سطح دانشگاهی رویکردهای گوناگونی دارد، به همین جهت هم میگویم منتقد باید حتماً تحصیلات ( ترجیحاً ) دانشگاهی در این زمینه داشته باشد. چون چنین منتقدی میداند که مثلاً نقد اخلاقی، سیاسی یا عقیدتی ( مارکسیسم، فرویدیسم ، یونگ گرایان، اگزیستنسالیسم و ...) اثر فقط موقعی جایز است که خود نویسنده اثر و خوانندهها هم درباره اخلاق، نوع سیاست و فلان عقیده و معیارهایش با منتقد هم نظر باشند و باز به قول منتقدهای دانشگاهی ( به ویژه فرمالیستها یا شکل گرایان ) بسیاری با استفاده از رویکرهای علوم دیگر انسانی مثل روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ و... اثر نویسنده را بررسی میکنند که به اعتقاد آنها چنین نقدی بیشتر صحبت درباره مسائل بیرونی یا پیرامون اثر است تا خود اثر. البته پیرامون گرایان هم برای خود حرفهایی دارند آنها می پرسند آیا میتوان آثار عقیدهگرای و وجودگرایی مثل تهوع(سارتر) را بدون مدد گرفتن از فلسفه اگزیستنسیالیسم نقد کرد؟ و جنگ و صلح( تولستوی) را بدون صحبت از تاریخ و فلسفه تاریخ ؟ و سپید دندان ( لندن ) را بدون صحبت از فرویدیسم و دارونیسم ؟ برادران کارامازوف(داستایفسکی ) را بدون صحبت از فلسفه اخلاق و روانشناسی و روانکاوی ؟ و آثار گورکی را بدون صحبت از مارکسیسم؟ امروزه البته دیدگاههای تازهتری نیز در نقد مطرح شده است مثل نقد ساختارگرایانه ، نقد بافتاری ، نقد بینامتنی ، نقد نشانه شناختی و...
پس می بینید که نقد اثر نیاز به سواد زیاد و معیارهایی دانشگاهی دارد و دیگر اصلاً ذوقی و سلیقگی نیست.
* تسنیم: یک بعد دیگر نقد ادبی نویسندگان هستند، اساسا نویسندگان ایرانی تا چه اندازه با نقد آثارشان موافق هستند و از آن استقبال میکنند؟
این نکته اصلآً مهم نیست. برگردیم به همان مثال کالا. وقتی فردی کالایی تولید و توزیع کرد نمی تواند بگوید کسی حق ندارد درباره کیفیت کالای من نظر بدهد. البته طبعاً نویسندههایی که دوست ندارند بیاموزند از بررسی آثارشان ناراحت می شوند. و نیز نویسندههایی که گمان میکنند هر چه مینویسند در و گوهر است؛ البته منظورم از نقد باز همان نوشتههای در سطح معیارهای دانشگاهی است نه نقدهای ذوقی و سلیقهای. یا نقدهای به قصد تبلیغ برخی از آثار خاص و یا تحویلگیریهای دو سویه.
* تسنیم: ایران و منطقه بالکان به خاطر اشتراک دینی در سالهای بعد از انقلاب رابطه خوبی با هم داشتند. اوجش در ماجرای بوسنی بود، چقدر این رابطه منجر به مبادله فرهنگی، رونق زبان فارسی و مبادله آثار ادبی شده است؟
من سئوال شما را تصحیح میکنم. صربستان وضعیتش با بوسنی فرق میکند. در صربستان فقط 3 درصد مسلماناند که بیشتر در جنوب صربستان هستند. اما فرمایش شما در مورد اشتراکات فرهنگی درست است. ما با صربستان اشتراکات فرهنگی زیادی داریم. دوستان ما در گذشته پژوهشی کردهاند و گفتند حدود 300 تا 500 واژه آنها فطعاً ریشه فارسی و حدود 1500 واژه آنها احتمالاً فارسی است. همین طور است برخی از ضرب المثلهای آنها که تقریباً ضرب المثل فارسی است. آنها واقعاً به کشور ما علاقهمند هستند و به شدت از فرهنگ و هنر ایرانی استقبال میکنند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید تعداد دانشجویان علاقهمند به زبان فارسی و مردمی که در این کشور میخواهند زبان فارسی بیاموزند، در اروپا بینظیر است. در دانشگاه 200 دانشجوی زبان آموز ( زبان فارسی به عنوان زبان دوم ) داریم و این غیر از بیش از 100 زبان آموز فارسی آزاد است. این را هم بگویم این در حالی است که ما آگهی نمیدهیم چون بعد عملاً نمی توانیم پاسخگوی استقبال آنها در بلگراد و در شهرهای آن باشیم .
من و دوستانم در صربستان که گاهی با مردم عادی و نخبگان صحبت و خودمان را معرفی میکنیم، برایمان جالب است که میبینیم آنها درباره ایران کتابها و مطالبی را خواندهاند و همگی با اشتیاق میگویند که آرزو دارند روزی ایران را ببینند به ویژه اصفهان و شیراز ما را.
* تسنیم: سرانه مطالعه و شیوههای کتابخوانی در صربستان چگونه است؟
در صربستان هم به خاطر همه گیر شدن اینترنت مطالعه کتاب کاغذی طبعاً همگام با جهان کمتر شده است، ولی علاقه به مطالعه مردم بیشتر از ایران است. میانگین تیراژ کتاب حدود 2000 نسخه است که با توجه به جمعیت حدود 8 ، 9 میلیونی خود صربستان، رقم خوبی است. ( البته کتابهای صربی تقریباً برای کل منطقه بالکان منتشر میشود، چون تقریباً زبان چند کشور در این منطقه یکی است). اما آنها کتابهای پرفروش هم دارند که مثلآً در تیراژهای 50 تا 100 هزار نسخه منتشر میشود. در صربستان نسبت به کتاب کاغذی تمایل بیشتری وجود دارد تا الکترونیکی . فروش الکترونیکی کتاب زیاد باب نشده است.
* شما قبل از هر چیز یک نویسنده هستید، این پیشینه موجب چه اقداماتی در یکسال اخیر در سمت رایزنی فرهنگی شده است؟
از سال گذشته رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بلگراد سعی کرد از ترجمه برخی از آثار ادبیات معاصر ایران به زبان صربی ـ در واقع زبان منطقه بالکان شامل حدود شش کشور است - حمایت کند و رمان «شطرنج با ماشین قیامت» ( آقای احمدزاده ) ترجمه شد ( ولی البته به دلایلی امسال منتشر نمیشود)، «قصههای سبلان» (آقای بایرامی ) به صربی ترجمه شد که امسال در نمایشگاه کتاب بلگراد توسط انتشارات بینالمللی جئو پوئتیکا رونمایی و منتشر خواهد شد. غیر از این ما از ترجمه «گزیده اشعار معاصر فارسی» و «گزیده داستانهای کوتاه فارسی» حمایت کردهایم که دومی ترجمه شده و در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.
البته قرار بود این کتاب اخیر در همین نمایشگاه رونمایی شود که به چاپ نرسید. در آینده سعی میکنیم از ترجمه آثار بیشتری از ادبیات معاصر فارسی حمایت کنیم. مثل یکی دو رمان و نیز گزیده قصههای مجید آقای مرادی کرمانی و یکی دو رمان دیگر فارسی را ترجمه کنیم. این را هم بگویم که بیشتر آثار ادبی که تاکنون از فارسی به صربی ترجمه شده است، مربوط به ادبیات قدیم ایران مثل دیوان حاقظ، مثنوی، شاهنامه، منطق الطیر، بوستان سعدی و... بوده است.
مشکلی که در ترجمه آثار به صربی وجود دارد این است که ما مترجم ادبی فارسی به صربی در سطح عالی کم داریم. متقابلاً در ایران نیز مترجم صربی به فارسی تقریباً وجود ندارد؛ برای همین چند کتاب ادبی که تاکنون از صربی به فارسی ترجمه شده است. مثل «پلی بر رودخانه درینا»( ایوو آندریچ، ترجمه رضا براهنی)، دوریش و مرگ (محمد سلیموویچ ترجمه داود وفایی) و گاو حیوان تنهایی است ( دیوید البحاری ترجمه عبدالهی) به ترتیب از زبانهای انگلیسی ، ترکی و آلمانی به فارسی ترجمه شده است!
* تسنیم: اخیراً برخی آژانسهای ادبی با ناشران صرب برای انتشار کتابهایی در حوزه ادبیات دفاع مقدس مذاکره کرده و خبر از استقبال این ناشران دادهاند، ادبیات ایران به ویژه ادبیات دفاع مقدس تا چه حد میتواند در آن کشور مورد استقبال واقع شود؟
به دلایلی همچون وضع روحی مردم در صربستان و مسائل دو دهه اخیر، آنها زیاد از ادبیات درباره جنگ استقبال نمیکنند. البته اگر رمانی یا اثری نگاهی تازه به جنگ داشته باشد، وضع فرق میکند. مثلاً چند نفر از نویسندگان صربستان متن انگلیسی کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» را خوانده بودند و گفتند از این اثر خوششان آمده است. برای همین شاید برخی از آثار برگزیده دفاع مقدس ما برای اینها جالب باشد ولی نه همه آنها ( میدانید که یوگسلاوی سابق، یکی از کشورهایی بود که در ساخت فیلمهای پارتیزانی شهرت جهانی داشت.) در صربستان بیشتر رمانهای عاشقانه مربوط به روابط خانوادگی و فردی، زندگینامهها و نیز آثار تاریخی خواننده دارد.