موسیقی «فستفودی» غذای روح مردم شده است!
حمید بهروزینیا گفت: براین باورم که امروز مردم بیش از گذشته به سمت فستفود رفتهاند، البته منظورم از فستفود فقط غذای جسم نیست، این مساله همانطور که اشاره کردید شامل غذای روح نیز میشود.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حمید بهروزینیا یکی از هنرمندان عرصه موسیقی است. او که نوازنده سازهایی چون تار و سهتار است، در سالهای اخیر گروه «لوتوس» را تاسیس کرد و با همکاری نوازندگان معاصر دراین گروه به اجرای کنسرتهای متعددی در داخل و خارج از کشور پرداخته است. این هنرمند همچنین یکی از آهنگسازان گروه «قمر» است. بهروزینیا در سال 74 مقام دوم جشنواره موسیقی و در سال 75 مقام اول جشنواره موسیقی را در بخش تکنوازی کسب کرد و از همان سال در کنسرتهای بسیاری در ایران، کشورهای آسیایی، اروپا و کانادا با گروههای «جوان»، «اخوان»، «طلوع»، «سالک»، «قلندر»، «خنیا» و... بهعنوان نوازنده و آهنگساز فعالیت داشته است. او در سالهای اخیر به انتشار آلبوم «فرزند ایران» به خوانندگی سینا سرلک پرداخت. این آلبوم توانست در سال 89 نامزد بهترین آلبوم سال از سوی خانه موسیقی شناخته شود. با این هنرمند درباره وضعیت موسیقی اصیل ایرانی به گفتوگو نشستهایم.
درست است که در شکلگیری و بالندگی هنرمند عواملی مثل مستعد بودن ذاتی خود فرد و پشتکار او نقش دارد، اما برخی براین باورند که در مطرح شدن یک هنرمند مجموعهای از عوامل بیرونی هم میتواند تعیینکننده باشد، بهخصوص در زمینه خوانندگی این مساله نمود بیشتری دارد، نظر شما دراین باره چیست؟
به نظر میرسد اول باید دید تعاریف نسبت به مطرح شدن و موفق بودن یک هنرمند چیست. چون امروز در عرصه هنر بهویژه موسیقی، تعاریفی از این دست تا حدودی مخدوش شده است. یعنی گاه میبینیم هنرمندانی دراین عرصه فعالیت میکنند که سابقه و پیشینه هنری به آن شکل ندارند و بهنوعی تازه کار هستند، ولی به وقت برگزاری کنسرت، تمام بلیتهایشان به فروش میرود و به قولی سولدآت میشوند. این افراد که امروز تعدادشان در موسیقی کم هم نیست، از دیدگاه عامه مردم بهعنوان هنرمند موفق شناخته میشوند و شاید همانطور که اشاره کردم، تعداد کنسرتها و همینطور اقبال مادی و معنوی که از این رهگذر به دست میآورند بهمراتب از هنرمند پیشکسوتی که سالهاست دراین عرصه فعالیت میکند و تلاش دارد کار کیفی ارائه دهد بیشتر باشد. اساسا آنچه شما در سوال مطرح میکنید به یکجور آشفتگی در حوزه موسیقی معاصر برمیگردد و جا دارد علاوهبراینکه هنرمندان بهمدد حرکتهای فردی، مقابل چنین جریانی بایستند، سیاستگذاران فرهنگی هم تمهیدی برای تفکیک هنرمند واقعی ازغیر واقعی بیندیشند.
فکر میکنم آشفتگیای که دارید اشاره میکنید بیشتر به هجمه کنسرتهای موسیقی پاپ برمیگردد؟
درست است، میتوان گفت بروز آشفتگیها در سالهای اخیر باعث شده چندان که اشاره کردم، سره از ناسره در موسیقی مشخص نباشد و از همه مهمتر اینکه موسیقی اصیل ایرانی به حاشیه رانده شود. دلیلش هم این است که این نوع موسیقی، امروز بسیار مظلوم واقع شده است. به وقت برگزاری کنسرت هنرمندانی که در عرصه موسیقی سنتی فعالند، تبلیغات و اطلاعرسانی مطلوبی صورت نمیگیرد، فرهنگسازی نسبت به این نوع موسیقی در جامعه انجام نمیشود و خلاصه بسیاری از این مسائل باعث شده موسیقی پاپ که در مقایسه با موسیقی سنتی از پیشینه و اصالت برخوردار نیست، امروز پررنگتر در جامعه در معرض دید مخاطبان قرار بگیرد.
البته این آسیب فقط مختص موسیقی نیست و به نظر میرسد در سالهای اخیر، تعدادی از مخاطبان شاخههای فرهنگی- هنری بیشتر تمایل دارند آثاری در قالب مینیمال به آنها ارائه شود؛ آثاری که دمی آنها را خوشحال کند و زیاد هم روی آن اثر مکث و تامل نکنند؟
درست است، من هم براین باورم که امروز مردم بیش از گذشته به سمت فستفود رفتهاند، البته منظورم از فستفود فقط غذای جسم نیست، این مساله همانطور که اشاره کردید شامل غذای روح نیز میشود. چندان که اغلب مخاطبان تمایل دارند موسیقیای گوش بدهند که خیلی هم درگیرش نباشند و به شعر و ارزش موسیقایی آن هم فکر نکنند. به همین خاطر به سمتوسوی موسیقی پاپ میروند. در حالی که شنیدن موسیقی سنتی نیازمند تفکر و تامل است و طبعا مخاطبی که دارای چنین خصوصیاتی است میتواند به شنیدن این نوع موسیقی بپردازد یا از یک دستگاه موسیقی لذت ببرد. بنابراین تصور میکنم ضرورت دارد نسبت به این مقوله فرهنگسازی جدی صورت بگیرد. رسانهها میتوانند دراین زمینه نقش تعیینکنندهای داشته باشند. ولی دراین ارتباط با رسانهای چون صداوسیما هنوز موسیقی بلاتکلیف است و ساز در تلویزیون نشان داده نمیشود. تا زمانی که دراین زمینه سیاستگذاری ثابتی صورت نگیرد، گوش مردم به موسیقی جدی و کیفی عادت نمیکند و سلیقه افراد جامعه نسبت به موسیقی خوب تغییر نمییابد. البته این مساله فقط مختص ایران نیست، در کشورهای دیگر هم تعداد مخاطبان موسیقی پاپ بیشتر از دیگر ژانرهای موسیقی است، ولی آنها ازاین نظر هم با ما تفاوت دارند و برای موسیقی ملی کشورشان برنامهریزی بلند مدت دارند.
ظاهرا به دلیل نبود برنامهریزی در زمینه موسیقی سنتی است که میبینیم در سالهای اخیر، اگرچه تعداد هنرمندان موسیقی ردیف دستگاهی و دانشجویان این رشته افزایش یافته، ولی اقبال عمومی جامعه نسبت به این حیطه کاهش یافته است؟
میتوان گفت این عدم توازن در سالهای اخیر در عرصه موسیقی ردیف دستگاهی به دلیل بروز مشکلاتی که پیشتر اشاره کردم بیشتر هم شده است. دراین ارتباط من همیاری نهادها را تاثیرگذار میدانم و بازهم تاکید میکنم سیاستگذاران در صداوسیما میتوانند دیدگاههای خود را نسبت به جایگاه موسیقی در تلویزیون تغییر بدهند، پیش از آنکه موسیقی جدی بیش از این به مخاطره بیفتد. البته هنرمندان این وادی سالهاست بهرغم تمام مشکلات، راه خود را ادامه دادهاند و دراین بین، سلیقه مخاطب است که روزبهروز دارد نازلتر میشود. صدا وسیما سالهاست که امکانات و بودجه کلان دراختیار دارد، ولی ذرهای از این تسهیلات را صرف فرهنگسازی نسبت به موسیقی نکرده است.
البته در سالهای اخیر برنامههایی مانند «ساعت بیستوپنج» یا مسابقه صدا و... با محوریت موسیقی برگزار شده ولی به نظر میرسد نتوانسته انتظار هنرمندان را برآورده کند؟
برنامه «ساعت بیستوپنج» که اشاره کردید در یک ساعت مرده پخش میشد و آن وقت شب واقعا چه کسی بیدار بود که به تماشای این برنامه بنشیند و آن را به شکل جدی دنبال کند؟! یا یکی دو برنامه دیگر که در کانالهای جام جم به موسیقی اختصاص داده شده، ولی هیچ کدام از آنها عملا ساز را نشان نمیدهند، جز برنامه «خیابان جام جم» که به تازگی یکشنبه شبها در کانال جامجم، ساز لحظاتی نشان داده میشود. طبیعی است با برنامههای شتابزده و بدون عمقی از این دست، نمیتوان به فرهنگسازی نسبت به موسیقی اصیل ایرانی امیدوار بود.
خود شما بهعنوان یک هنرمند ساختن چه برنامههایی با محور موسیقی را پیشنهاد میکنید؟
ای کاش شرایطی فراهم میشد تا بهعنوان مثال، برنامهای به کارنامه هنری استاد پرویز مشکاتیان اختصاص مییافت و دراین برنامه عنوان میشد این هنرمند چقدر در کار خود چیرهدست بوده و چه میراث گرانبهایی ازاو باقی مانده است. یا همینطور برنامههایی به فعالیت استادانی چون حسین علیزاده، زندهیاد محمدرضا لطفی و... . ولی مساله این است که خود موسیقی در شرایط کنونی زیر سوال است و در تلویزیون به رسمیت شناخته نمیشود. حتی خاطرم هست در این ارتباط یکبار با حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی صحبت میکردم و او به این مساله اشاره کرد که قرار است جلساتی با حوزه علمیه قم بگذارند و آنها را متقاعد کنند که موسیقی حرام نیست.
سرانجام این جلسه به کجا رسید؟
نمیدانم، فقط میدانم قرار بود این جلسات برگزار شود. بههر حال امیدوارم هر صحبتی که دراین زمینه میشود به نفع موسیقی معاصر باشد.
شما هنرمندی بودهاید که شاید بیش از سایر هنرمندان در این سالها به برگزاری کنسرتهای برونمرزی پرداختهاید، با اینحال فکر میکنید چقدر توانستهایم در جلب مخاطبان کشورهای دیگر به موسیقیمان موفق باشیم؟
واقعیت این است که خیلی در این زمینه پیشرفت نکردهایم، چون بههرحال روی این مقوله کم هم کار شده است. ما سالی یک بار جشنواره موسیقی فجر را برگزار میکنیم، بعد میرود تا سال آینده که دوباره به این رویداد بپردازیم. در صورتی که اگر میخواهیم جهانی باشیم، برگزاری یک جشنواره در طول سال بهتنهایی کافی نیست. بهعنوان مثال اگر امروز میبینیم هند توانسته در این زمینه بهمراتب بهتر از ما عمل کند به این خاطر است که در این کشور دائما جشنوارههای مختلف موسیقی برگزار میشود. اصلا برگزاری خود این جشنوارهها باعث میشود هنرمندانی از کشورهای دیگر به هند بیایند یا برعکس. به این ترتیب موسیقی هند توانسته بیشتر نزد کشورهای دیگر شناخته شود. البته از گذشته تا امروز هنرمندانی چون حسین علیزاده، کیهان کلهر، حسین بهروزینیا و... با برگزاری کنسرتهای متعدد در کشورهای دیگر توانستهاند در پررنگ کردن موسیقی معاصر نقش بهسزایی داشته باشند. یا همینطور من به سهم خودم در این سالها با دو گروه بینالمللی فعالیتهای مشترک داشتهام. یکی از این گروهها مشتمل بر هنرمندانی است که در مسیر جاده ابریشم قرار دارند و مرکزش در چین است و هنرمند مشهوری به نام «تندون» که یکی از مهمترین رهبران ارکستر دنیا به شمار میرود و تا بهحال جوایز متعددی برده این گروه را سرپرستی میکند.
با توجه به اینکه بخش اعظم فعالیت شما در گروه «لوتوس» بر آهنگسازی مبتنی شده است، یک سوال هم در این زمینه داشتم، برخی براین باورند در سالهای اخیر این حیطه از خلاقیت تهی شده است، نظر شما چیست؟
نه، من با این مساله موافق نیستم و تصور میکنم آهنگسازی به مثابه دریای بیکرانی است که هیچگاه به پایان نمیرسد. به همین خاطر است که گاه میبینیم، خوانندهای با یک آهنگ به شهرت میرسد، این نشان میدهد ظرفیت دراین عرصه تمام نشده است. در عین حال براین باورم که آهنگساز برای آنکه بتواند به ارائه اثر خوبی بپردازد باید پیش از هر چیز از مسائل پیرامون خود الهام بگیرد. ضمن اینکه فراموش نکنیم آهنگسازی در هر دورهای مولفههای خاص خودش را دارد.
سوال پایانیام درباره استفاده ملودی و شعر است. به نظر شما اینکه یک آهنگساز، ملودی را صرفا برای یک شعر بسازد خوب است یا اینکه این رویه برعکس باشد و هنرمند اول شعر خوب را بیابد و آن را روی یک ملودی قرار بدهد؟
هر دوی آنچه شما اشاره میکنید تا امروز در موسیقی ما اتفاق افتاده است. یعنی آهنگسازانی بودهاند که ملودیهایی داشتهاند که از بار تاثیرگذاری زیادی برخوردار است و به دنبال شعر خوب میگردند، مثل روشی که استاد همایون خرم در پیش گرفته بود. او ملودیهای ناب را پیدا میکرد و روی آنها شعرهایی میگذاشت که مردم هم با آن به سادگی ارتباط برقرار میکردند. یک وقت هم هست که یک آهنگساز شعر قوی پیدا میکند و دوست دارد آن را در خدمت ملودی قرار بدهد. به عنوان مثال در سالهای اخیر آلبومی باعنوان «فرزند ایران» که آلبومی با کلام بود را هم تهیه کردم و در آن از دو روشی که اشاره کردم بهره گرفتم. یعنی قطعهای بود که به آن دلبستگی داشتم و دلم میخواست یک شعر ملی روی آن گذاشته شود، بنابراین به خانم سیمین میرحسینی که شاعر است پیشنهاد کردم شعری متناسب با این ملودی به من بدهد.
طی روزهای اخیر کتاب نظری درباره تار و سهتار از شما منتشر شده است، اگر ممکن است درباره این کتاب توضیح دهید؟
این کتاب «سیزده قطعه بیکلام برای گروهنوازی» نام دارد که طی روزهای اخیر رونمایی شده است. این کتاب مشتمل بر مجموعهای از قطعات بیکلام من برای تار و سهتار است که برای کارهای گروهی و در قالب گروهنوازی ساخته شده است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/