تصویر باورهای کودکی من

تصویر باورهای کودکی من

سعید فخرزاده همیشه برای من همان تصور کودکانه از روحانی و آقاها را در ذهنم زنده می‌کند. هر بار که او را می‌بینم و با او همکلام می‌شوم سادگی و صفای آقاهای همان دوران را به‌یاد می‌آورم.

باشگاه خبرنگاران پویا ــ محمدعلی آقامیرزایی

بچه که بودم فکر می‌کردم شخصی که لباس روحانیت پوشیده از هر خطا و گناهی مصون است. برایم آن‌ها موجوداتی پاک و خدایی بودند. همیشه با احترام به روحانی‌ها نگاه می‌کردم. مادرم که بسیار مذهبی است می‌گفت این‌ها لباس پیامبر(ص) به تن دارند سلام کردن بهشان ثواب دارد. هر ماه مجلس روضه در خانه‌مان برپا بود، همیشه جایی کمین می‌کردم تا در سلام دادن به آقاها پیش‌قدم باشم. ناخودآگاه هر جا آقایی می‌دیدم به او اعتماد می‌کردم. بعدها انقلاب شد، یک دهه گذشت و بعد از جنگ، مسابقۀ دنیاطلبی درگرفت. کم‌کم ارزش‌های دهۀ اول رنگ باخت و آن باور شیرین کودکی من گم شد.

سعید فخرزاده اما همیشه برای من همان تصور کودکانه از روحانی و آقاها را در ذهنم زنده می‌کند. هر بار که او را می‌بینم و با او همکلام می‌شوم سادگی و صفای آقاهای همان دوران را به‌یاد می‌آورم. همیشه در کمک پیشتاز است. نگران نیست که کاری به نام او یا مجموعۀ او تمام نشود. سال‌ها زندگی در جبهه و با بچه‌های جنگ خصلت‌های زیبایی به او بخشیده که مهم‌ترین آن گمنامی است. تمام وقت خود را از صبح تا دیروقت غروب به کار می‌پردازد و با افراد مختلفی گفت‌وگو می‌کند، بعد خیلی راحت متن پیاده‌شدۀ گفت‌و‌گوها را به دیگران می‌دهد تا به نام خودشان کتاب کنند. اصلاً در بند این نیست که نامی از او برده شود و گاه تعمداً کاری می‌کند تا نامی از او نبرند.

این‌همه سال در حوزۀ تاریخ شفاهی بی‌سروصدا کار کرده و اصلاً دربند مطرح کردن خود نبوده است. سعید فخرزاده شبیه خیال خوش کودکی‌های من از قشر روحانی است، گرم و پرحرارت سخن می‌گوید، به آرمان‌های اول انقلاب هنوز باور دارد. برایش مهم نیست اگر دیگران به راه اشتباه می‌روند. جو حرکت عمومی به‌سوی دنیاخواهی برایش اهمیتی ندارد کار خود را می‌کند.

قرص و محکم برای باورش تلاش می‌کند و گذشت این‌همه سال نتوانسته سادگی و صفایش را خدشه‌دار کند. یک روحانی روزآمد است، پیگیر مطالعه می‌کند و خود را با شرایط روز تطبیق می‌دهد، پشت سال‌های گذشته نایستاده تا فرمان جمود سر دهد. زودتر از همۀ ما به تکنولوژی ارتباطی روز مسلح شد ولی با وجود به‌روز بودن باورهای زیبای قدیمی خود را حفظ کرده است. گاه به او خرده می‌گیریم که "حاجی، چرا نتیجۀ تلاش‌هایت را راحت در اختیار دیگران قرار می‌دهی؟"، می‌خندد و می‌گوید: "فرقی ندارد، باید این کار انجام شود، چه‌فرقی می‌کند به اسم چه‌کسی باشد؟"، هیچ‌وقت یادم نمی‌رود، سعید فخرزاده همیشه از ابتدا کنار ما در جمع بچه‌های فعال در رسانه‌های دفاع مقدس بود ولی در شرایط سختی که برخی دوستان ترجیح دادند فاصله بگیرند آمد و خیلی نزدیک در شورای مرکزی تشکل ما فعالیت کرد. کار او باعث شد این جو غیرمنصفانه به‌تدریج بشکند و سوءتفاهمات برطرف شود. سعید فخرزاده مصلحت‌اندیشی نکرد، چون باور داشت این جمع دارد صادقانه تمام تلاشش را می‌کند، کنارمان ماند تا از بحران‌ها گذر کنیم. این کار او هیچ‌گاه از یاد ما نمی‌رود.

سعید فخرزاده تصور شیرین باورهای من است نسبت به روحانیونی که در خاطرات کودکی من ماندگار شده‌اند. به این دوستی افتخار می‌کنم و خوشحالم دست روزگار باعث شد دوستی مثل سعید فخرزاده داشته باشم.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل