نگاهی به «خشم و هیاهو»؛ رایانی مخصوص و دوراهی دیروز و فردا
مهرداد رایانی مخصوص نمایشی در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه برده است که او را از آنچه بوده متفاوت میکند. او به سراغ فُرمی از اجرا رفته است که هیچ نسبتی به گذشته و حرفهایش در برنامه چشم شب روشن ندارد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
مهرداد رایانی مخصوص، متولد 1349 دانش آموخته کارشناسی ادبیات نمایشی، کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر و دکترای مطالعات تئاتر با گرایش کارگردانی از دانشگاه منچستر انگلستان است. مدیریت دفتر پژوهش و انتشارات مرکز هنرهای نمایشی، ریاست تئاترشهر، مسئول تلهتئاترهای شبکه چهار سیما، معاون دپارتمان آموزشی تئاتر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، دبیری نخستین جشنواره سراسری تئاتر ماه، دبیری و سردبیری نشریات گوناگونِ تئاتری (صحنه، نمایش، هنر هفته و...) و عضویت در هیئتهای انتخاب و داوری جشنوارههای تئاتر در کشور از دیگر فعالیت های رایانی است. او هم اکنون عضو هیات علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است.
این خلاصهای از فعالیتهای فرهنگی مهرداد رایانیمخصوص است. اگرچه در سایت ایران تئاتر از او رزومهای است که نزدیک به 7هزار واژه آن را شکل دادهاند. مجموعهای از فعالیتهای اجرایی او از کودکی تا به امروز؛ اما چه در بالا آمده سیاه خوبی از فعالیتهای او نیست. رایانی فعالیتهای تئاتری خود را به شکل جدی با علی اکبر قاضی نظام، از فعالان فرهنگی تئاترهای ارزشی در اوایل دهه شصت، آغاز کرد. سپس تا شروع دهه هفتاد با چهرههای شاخص حوزه دفاعمقدس همانند سیدجواد هاشمی و حسین پرستار مشغول به کار میشود. با ورودش به دانشگاه آزاد، با برخی چهرههای مشهور امروز همکاری میکند؛ اما او با «عزیزمایی» به همراه کیومرث مرادی، اولین نوشته خود را روی صحنه میبرد، نمایشی دفاعمقدسی برای اجرا در جشنواره دفاعمقدسی. این فرمانی است که رایانی مخصوص تا سالها ادامه میدهد؛ حتی اوایل دهه نود با اقتباسی از کتاب «دا».
با این حال مرد روزهای ارزشی برای بازگشت خود به تئاتر و جهان کارگردانی نه به سراغ آثار دفاعمقدسی و انقلابی خود که به سراغ اثری با رگههای به ظاهر اجتماعی رفته است. نمایشی که برای نخستین بار در جشنواره هجدهم تئاتر فجر اجرا میشود، پس از هجده سال بار دیگر روی صحنه میرود. طبق آنچه در بروشور نمایش آمده است که اصل ماجرا از سال 71 آغاز شده است و براساس تکاجراهای گوناگون بوده است. در متن بروشور آمده که اپیزود اول - که عنوانش زمانی کاعذ لبو بود - برای بازیگری زن تغییر یافته و دیگر اپیزودها نیز بهروز شده است. نمایش اجرایی نیز در منچستر انگلستان داشته که مشخص نیست این نسخه در آنجا اجرا رفته یا نسخههایی که در دهه هفتاد و هشتاد روی صحنه رفته است.
اما داستان نمایشی که عنوانش را از رمان ویلیام فاکنر گرفته چیست؟ باید گفت «خشم و هیاهو» رایانی ارتباطی با خانواده کامپسون و روایتهای فرزندانش ندارد؛ اما شکل روایی آن را اقتباس کرده است. هر پرده همانند هر بخش زمان فاکنر توسط فردی روایت میشود. روایت اما چیست؟ سه بازیگر در شکل و شمایلی همانند شبیهخوانی میخواهند داستان سه نوجوان اعدامی را شبیهخوانی کنند. در هر روایت دو بازیگر دیگر نقش قاضی و زندانی و زندانبان و مأمور اعدام را ایفا میکنند.
هر سه اعدامی به نوعی محصول عصبیت و خشم موجود در جامعه هستند. آنان ذاتاً قاتل نیستند. همگی آدمهای معمولی و ساده در دل جامعه متکثر هستند. حتی شغل و حرفه و موقعیت اجتماعیشان نیز نشان از این میدهد که قرار است رایانی وسعت بیشتری از جامعه را پوشش دهد. یک شخصیت دانشآموز است، دیگری بلالفروش است و آخری در خانوادهای نسبتاً مرفه زندگانی میکند. با این حال هر سه مرتکب قتل فردی میشوند که زیست اجتماعی چندانی با آنها نداشته و تنها از آن رو دست به قتل میزند که تکرار یک یا چند کنش در یک بازه موجب بر هم ریختن کنترل عصبی آنان شده و شرایط را برای قتل فراهم کرده است.
اما داستان به این رویداد ختم نمیشود. اصل ماجرا زمانی است که بزهکار جوان وارد زندان میشود و با انواع خشونتهای موجود در زندان مواجه میشود. این خشونتها تنها به آنچه ما تصور میکنیم محدود نمیشود. به چیزی شبیه رویدادهای «پرتغال کوکی» آنتونی برجس در زندان نزدیک میشود. هر سه بزهکار با بازپرس، قاضی یا روانکاوی مواجه میشود که او را به شخصیت مطلوب بدل کند؛ اما سوژه نمایش مقاومت میکند. آنان در برابر انتخاب یک واژه با آغازین حرف «خ» تنها به واژههای خشونتآمیز روی میآورند. آنان نمیتوانند واژه خوشبحتی، خانه، خوشحالی و ... را به زبان بیاورند و به جایش از خون و خشونت و ... را به یاد میآورد.
تا بدینجای کار میتوان گفت رایانی مخصوص در پی نشان دادن وجهی از جامعه کنونی ایران است. قتلهایی که میتوان با کنترل خشم از وقوعشان جلوگیری کرد؛ اما ارتکابشان ریشه در سیستم آموزشی و تربیتی دارد. گویی کارگردان و نویسنده «خشم و هیاهو» در قالب آگاه اجتماعی از خطری میگوید که باید برای التیامش کاری کرد. این مهم را در قالب کمدی نیز جای میدهد که گزندگی بیشتری داشته باشد. به سوی ملودرام و تراژدی نمیرود؛ چرا که قصد ندارد داستانی سرراست روایت کند. هدف صرفاً نشان دادن سه موقعیت است که سه وجه سیاسی، آموزشی و عشقی را پوشش دهد.
حال باید پرسید که رایانی مخصوص به چه میزان موفق بوده است. پاسخ کمی عجیب است. تا بدین جای کار به نظر میرسد او میتواند پیام نمایشش را بیان کرده است که در شعار «اعدام، حرف آخرت رو بزن» مستتر شده است. همه چیز در متن به همان رایانی مخصوصی نزدیک است که در رزومه و کارهایش بازتاب مییابد؛ اما قصه چیز دیگری است.
کافی است با نمایش مواجه شویم. مجموعهای از شوخیها از دل کار بیرون میزند که اصل خشونت اجتماعی را به سخره میگیرد. شخصیتها به شدت درگیر شوخیهایی هستند که ارجاعات جنسی بخش عمدهای از آنها هستند. اگرچه این ارجاعات مستقیم نیستند؛ اما وضعیت به شکلی است که استعارهها برای مخاطب روشن است. شیوه نخنمایی که میتوان آن را در تئاترهای آزاد جستجو کرد. کافی است یکی از اعضای بدن که بیانش در جامعه تابو است را در لفظ با عضو دیگری جابهجا کرد. نتیجه خندههایی است که نه از جنس تلخند - که نیاز موضوع «خشم و هیاهو» است - که از جنس قهقهههای مشهور در تئاترهای آزاد است.
رایانی به عنوان کارگردان نمیتواند این فضا را کنترل کند. او گامی بلندتر برمیدارد و به سراغ تمسخر و استهزا شخصیتهای مشهور میرود. بدونشک در سال 1371 خبری از خطبه نماز جمعه و عبارت مشهور «ددمنشانه» نیست تا بازیگر از آن برای خنداندن استفاده کند. مشخص است متن چیز دیگری بوده است؛ اما ظرفیتی در اثر به وجود میآید تا بازیگر مخاطب را راضی از سالن به بیرون مشایعت کند. یکی روش نخنمای دیگر هم استهزای شخصیتهای سیاسی است و هر چه گاف کلامی آن شخصیت شاخصتر، بهرهکشی از آن نیز راحتتر است؛ چرا که دادههای پسینی مخاطب نسبت به آن شخصیت پربارتر بوده است.
رایانی به این هم اکتفا نمیکند. او به سراغ نشانهها هم میرود. مثلاً او از یک زندانبان ریشو مثال میآورد که تمثیلی از قشری در ایران است. این زندانبان ریشو لگن مملو از نجاست را روی صورت اعدامی خالی میکند. او عصبانی است و تلاش نمیکند به حرفهای اعدامی گوش دهد. دقت کنید شعار «حرف آخرت رو بزن» است. یعنی این اعدامی حتی توانایی حرف زدن نیز ندارد.
در فُرم اجرای نیز با چیز جدید روبهرو نمیشویم. برای مهرداد رایانی مخصوص در مقام استاد دانشگاه، شیوه اجرایی میتواند بسیار تکراری باشد. هیچ خلاقیت پشت آن نیست. در تئاتر دانشگاهی به سبب فقدان منابع مالی برای تأمین نیرو و آکسسوار، همواره حرکت به سوی چنین فرم نمایشی است. جایی که شخصیتها نقشخوانی میکنند - و آن را با شبیهخوانی قیاس میکنند - چیزی برآمده از نگرش تئاتر ارزانقیمت است. حال در چنین فضایی بار زیباییشناختی نیز در ذات خود جذب کرده است و به یک جریان بدل شده است؛ اما به عنوان یک فرم دانشگاهی، نه یک فرم تجاری در تماشاخانه شهرزاد. به نوعی شیوه کارگردانی برای یک استاد دانشگاه، شیوه سهل و کمخطری به حساب میآید. استفاده از یک صندلی و تکرار چند حرکت و میزانسنهای سهنفره ساده، دال بر یک زیباشناسی قدرتمند از یک استاد دانشگاه نیست.
اکنون بر سر یک دوراهی هستیم. «خشم و هیاهو» دقیقاً چیست؟ آیا یک نمایش آگاهنده از وضعیت اجتماعی روز است؟ آیا یک کمدی بزنبکوب است؟ آیا قرار است هر دو باشد؟ آیا مخاطب در کنار قهقهههایش چیزی از مفاهیم اجتماعی نمایش ادراک میکند؟ آیا یک اجرای نمونه است؟ آیا نشانی بر پختگی یک استاد دانشگاه است؟ آیا یک کلاس درس است؟ آیا محفلی برای جذب مخاطب است؟ آیا تئاتر تجاری است؟
پاسخ میتواند چندگانه باشد؛ اما باید گفت در میان آن قهقههها پیام اجتماعی محو میشود. نگاهها به سمت کشف شخصیتهایی میرود که قرار است در آن به استهزا کشیده شود. مهمتر آنکه نمیتوان درک کرد چرا مهرداد رایانی مخصوص با عقبهای که در ابتدای مطلب آمده است، به سراغ چنین استهزایی میرود. از آن مهمتر آنکه در حالی او در برنامه 14 بهمن «چشم شب روشن» از ضعفها و قوتهای تئاتر خصوصی سخن گفته و به رفتار برخی مدیران در نزول تئاتر در کشور اشاره میکند که «خشم و هیاهو» نیز میتواند از لحاظ فرم و محتوا یک ضعف در تئاتر خصوصی به حساب بیاید. به یاد داشته باشیم رایانی خود مدیر بوده و مشخصاً در خصوص تئاتر خصوصی نیز فعالیت وسیع داشته است. او اکنون در همان دامی افتاده است که دیگران هم افتاده است: چند بازیگر چهره، شوخیهای جنسی و تیکهاندازیهای شبهسیاسی در کنار زخمههایی بر شاکلهای که برای مخاطب مبهم است. او یک نمایش تجاری آفریده که شکل جذابتر و خندهدارترش را در گلریز و قیام میتوان جستجو کرد، بدون آنکه ادعای استادی دانشگاه، مدیریت دولتی، اجرای رسانه ملی و عضو کانون منتقدان پشتش باشد. رزومه پربار رایانی مخصوص در ایران تئاتر که شاید حجیمترین در میان هنرمندان باشد، با «خشم و هیاهو» به چه بدل میشود؟
پینوشت: در ماههای اخیر برای برخی نمایشها رویدادهای ممیزی رخ میدهد. کار به فضای مجازی و سپس جنجالها کشیده میشود. شاید برخی از این ممیزیها مشمول سلیقه میشود؛ اما بیش از همه آمده امیری به شورای نظارت عاملی بر اتفاقات اخیر برشمرده میشود. حال این پرسش مطرح میشود که آیا امیری نمایش رایانی مخصوص را دیده است؟ آیا پس از دیدن آن، شرایط برابر با دیگر هنرمندان برای آن فراهم میکند؟
انتهای پیام/