لرستان| نفسهای آخر پایتخت "ورشوسازی" جهان؛ پایان غمانگیز هنری ملی با آوازه جهانی + تصاویر
بروجرد، پایتخت "ورشوسازی" جهان و جز محدود شهرهایی است که فلز در آن بهصورت چکشی ساخته میشود اما این روزها این هنر ملی با آوازه جهانی نفسهای آخر خود را میکشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بروجرد، دستهایش بهرنگ مس است. سرخوسیاه از سالها همآغوشی با چکش و ورشو. هر سال که از عمرش سپری شده، چکشی بیشتر نواخته بر تن ورشو. حالا آبدیدهٔ صنعت ورشوسازی در بروجرد شده است. آنروزها دستهایش شبیه حالا پوست نینداختهبود. هر بار که چکشها را روی هم انباشته کرد، ظرفها و نقوش را صیقل داد با آهنگ نواخته بر فلز.
کهنهداغ ورشو
«علمدار» یکی از دهها ورشو و قلمزنی است که عمری را در دالانهای درهمتنیده و پیچدرپیچ بازار مسگرهای بروجرد پیر کرده. بازاری که هنوز سرپا مانده به آمیختههای سنت و نقشونگار مشاغل قدیمی. بازار مسگرها رونق ندارد، کهنهداغ است از غبارِ نشسته بر صنایع دستی در لرستان.
«علمدار»، دستبرده سینیای را از میان صدها ظرف بیرون میآورد. با دستهایی که انگار آمیخته به رنج اصالت است، چشمدرچشم نقشها با خاطرههای مس همُسرایی میکند:«20 سال است که در بروجرد زندگی را با ورشوسازی و قلمزنی چرخاندهام، از همین نقشزدنها بر دل سخت فلز. ورشو که فلز است از ترکیب پنج آلیاژ روی، نیکل، قلع، سرب و مس ساختهشده. اصل ورشو برآمده از کشور لهستان است.
بروجرد، پایتخت ورشو
در حدود 60 سال است که مواد اولیه ورشو در بازار نیست و استادکارها هم کرکرهٔ سالها مرارت و تجربه را پایین کشیدهاند. اگر مواد اولیه ورشو یافت شود، سازندگان صنایع دستی دست هنر و سنت بالا میزنند. همین چند ماه پیش «بروجردی»، نماینده بروجرد چندنفری از پژوهشگرها را پای کار آورد تا بتوانند آلیاژ اولیه ورشو را تولید کنند، اما با حسابوکتاب قیمت هر کیلوی آن 500 هزارتومان از آب درآمد. این بهای گران، جوابگوی درآمد ناچیز ما نبود. ما دل و زندگی دادهایم بهپای ورشو. در 130 سال پیش فلز ورشو به صورت ورق وارد بروجرد میشد. استادکارها با حکاکیها و آواز چکشها صورتِ خوش به ورشو نواختند. حالا این فلز در دنیا و ایران بهنام بروجرد شناخته میشود تا تنها شهری که فلز در آن بهصورت چکشی ساخته شود، همین شهر ما باشد.»
روزگار خاموش بازار مسگران
سالها گذشت. آواز مسگران از صدا افتاد. چکشها آویخته شد و کورهها خاموش. روزگار خاموشی ورشو، نان بر سر سفرهها نیاورد. مسگران دلتنگیهایشان را در نواختنهای مس روی سینیهای کهنه با خاطرهها پیوند زدند.
در کمرکش بازار مسگرها در بروجرد، «علمدار» با هر خاطره از ورشو چشمهایش پرتاب میشود به جلو:«بروجرد تنها شهر ایران است که در دوره قاجار سکه را با طلاونقره در دارالسرور ضرب کرده. حالا با اینهمه قدمت و غنیمت تاریخ، میراث فرهنگی بروجرد هیچ کمکی به صنایع دستی نمیکند. غرفهای برپا کردهایم در میدان صفا به نام نمایشگاه دائمی ورشو که بانی آن صنایع دستی بروجرد است، اما حتی کرایه غرفهها را خودمان پرداخت میکنیم! سال ها مراجعه کردهایم، چیزی جز وعده بهدست امیدوار ما نرسیدهاست.»
وعدهها
در بازار بروجرد نه فقط چشم ورشوها که بقیه صنایع هم نگران هستند. دکانهای قدیمی آفتاب نزده، کرکرهها را بالا میآورند، اما پای دل و بساطشان قرص نیست. در دالانی دیگر دکان «منوچهر بقاییپور» است. 40 سال است که پابهپای کوچه پس کوچههای قدیمی بروجرد، جاجیمبافی را رجبهرج دوخته در صنایع دستی:«میراث فرهنگی در این سالها نه تسهیلاتی داده و نه وامی. کارگاه کوچک ما تنها میراث جاجیمبافی بروجرد است، حالا با این اوضاع چشموچراغ رونقی نمانده.
او دستبافتههایی که با پارچهبافی دو وردی میبافد و دست در نقوش گل و پروانه است را میگوید «هرمی» نام دارد و منحصر و برخاسته از بازار بروجرد است. اما رسیدگی که نباشد شهرهای دیگر و از جمله اصفهان پای کار رقابت میآیند. جاجیمها را از بروجرد خریداری کرده و بعد در بازار آنجا به نام شهر خودشان بهفروش میرود.»
دکان آهنگرها هم تعطیل شده
بعد از دالانهای پیچیده و تودرتو، صدای آهنهای گداخته راه دکان «مرتضی گودرزی» را نشان میدهد. در کارگاهی کوچک آتش و چکشها نشسته بر جان آهنها. ضربههای پیدرپی، دستها را میچرخاند و بیوقفه میکوبد: «40 سال است که آهنگرم. آهنها در دستانِ سخت نرم شدند، میخ، نعل اسب، داس و فلزهای دیگری. در این سالها نه بیمه هستیم و نه وامی به ما تعلق گرفته. عنایتها که نیست، دکان آهنگرها هم تعطیل شده، آنهم در بازاری که زغالسنگ با جنس خراب را هر کیلویی 1200 تومان میخریم. نماینده بروجرد تابستان 95 آمده بود پای درد و دلها، اما هنوز هیچ خبری از پیگیری نشدهاست. ما از دولت و سازمان میراث فرهنگی حمایت میخواهیم، اینکه تسهیلاتی پیشبینی کنند و فکری بهحال بیمهها.»
مرتضی و همکارش بر جان آهن میکوبند، رزق و روزی را از همین دل سخت بهدست میآورند. برای آنها و برای بازماندگان قدیمی بازار مسگرهای بروجرد، صنایع دستی حکایت پشت خمیده از سندان و مسوآهن است، حکایت عاشقی و دلتنگی است و نقشونگارهایی که دلبری میکند از آوازِ ناکوک زندگی.
انتهای پیام/م