برگزاری مراسم یادبود آیتالله یعقوبی با مداحی صادق آهنگران+ عکس
مراسم یادبود مرحوم آیتالله یعقوبی قائنی با حضور اساتید حوزه علمیه برگزار شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، این مراسم با حضور حجج اسلام سیدمحمود علوى وزیر اطلاعات، عبدالحسین خسروپناه رئیس موسسه حکمت و فلسفه، آیتالله حسینى بوشهرى و با مداحی صادق آهنگران برگزار شد.
گفتنی است آیتالله سید حسین یعقوبی قائنی در سال 1303 هجری شمسی در شهر قائن به دنیا آمد و از محضر علمایی چون آیتالله قاضی بهرهمند گشت، سفینه الصادقین و انیس الصادقین دو اثر برجسته ایشان است که از وی به یادگار مانده است.
متن اشعار قرائت شده توسط صادق آهنگران به قرار زیر است:
ما از خدا هستیم باید سوی او رفت
باید به حق پیوست، این آغاز راه است
چشم از جهان بر بست، این آغاز راه است
از خاک تا افلاک را باید سفر کرد
باید که از دنیا و ما فیها گذر کرد
پاییز حق است و سقوط برگ حق است
واضحتر اینکه آی انسان مرگ حق است
اما خوش آن مرگی که در آن شوق باشد
از شادمانی پای تا سر ذوق باشد
مرگی که در اصل ابتدای زندگانی است
انسان نمیمیمیرد، که انسان جاودانی است
وقتی عزیزی رفته و دستی به داغ است
اشکی اگر جاری است، از سوز فراق است
او شادمان است و عزیزان سوگوارند
در حسرت دیدار رویش اشکبارند
پروانهها را با خبر کن شمع ما رفت
خدمتگذار دیگری از جمع ما رفت
تقویم بر تن رخت ماتم میکند باز
ایام را آغشته با غم میکند باز
چون باغ غمگین است گلها سر به زیرند
پروانهها بی شمع در آتش اسیرند
شمعی که خاموش است اما میدرخشد
تا جلوهای از نور بر عالم ببخشد
شمعی که خاموش است اما میگدازد
تا کام هر آیینه را سیراب سازد
شمع وجود اهل تقوا آسمانی است
مرد خدا زنده است زیرا جاودانی است
مرد خدا هرگز نمیمیرد که جاری است
چون عطر گلها در گلستان بهاری است
ما سوگوار داغ ایشانیم اما
در غیبت ایشان پریشانیم اما
سید حسین قائنی یعقوب ما بود
او خوب ما، خوب ما، خوب ما بود
او مجتهد، عارف، دلاور، رزمجو بود
در جبهه با رزمندگان در گفتگو بود
با خلوت سنگر نشینان آشنا بود
مرد خدا، مرد خدا، مرد خدا بود
در محضر استاد مطلق در جوانی
میکرد کسب فیض از گلپایگانی (ره)
محشور بود این عالم آئینی ما
با آیت الله بهاالدینی (ره) ما
شاگرد استادی چنان انصاری (ره) است او
دستش به دستش بود، دست یاری است او
شاگرد استادش، دو کوه علم و تقوا
شاگرد استادش، دو عالی و اعلا
با آیت الله بلند آوازه قاضی (ره)
مانوس بود و از چنین پیوند راضی
دو نور در هم ریخته، دو شمع محفل
دو رهنما، استاد، دو حلال مشکل
صیاد شیرازی ارادت داشت بر او
نور خدا را دیده بود انگار در او
او که امیر قلبها، صیاد دل بود
روح بلندش فارغ از این آب و گل بود
ظرف دلش از باده اسرار پر بود
ذکری که چون جوشن به هنگام ترور بود
ذکری که چون شمع در جانش شعله افروخت
ذکری که از استاد یعقوبی (ره) بیاموخت
در سینهاش قلبی به غربت مبتلا داشت
چون از جوانی الفتی با کربلا داشت
سید حسین آئینهای بی رنگ و کینه
شر انیس الصادقینش چون سفینه
هر چند در ظاهر اگر گوشه نشین بود
در معرفت آتش فشانی آتشین بود
همسایه شمس الشموس آئینه عشق
در محضر سلطان طوس آئینه عشق
مُهر ولایت در دلش نقش جان بود
دیدار او با رهبرش ورد زبان بود
مِهر ولایت جوهر عرفان و عشق است
تفسیر آن از کربلا تا به دمشق است
مِهر ولایت باطن کشف و شهود است
تا هست هست است و تا بود لاجرم بود است
سید حسین قائنی یعقوب ما بود
در دوره نامردمیها خوب ما بود
او عارفی فرزانه و مرد خدا بود
از ما و من در هر چه در عالم جدا بود
با صوفی و صوفیگری جنگ و جدل داشت
چون شیعه مولی علی را در بغل داشت
یعقوب ما در وادی دنیای دل بود
عشقش ولایت بود و از این آب و گل بود
پر زد به دیدار خدا، مرد خدا رفت
پر زد از اینجا، پر زد از ما شد جدا رفت
نزد برادر بود ( حضرت رضا) مهمان شد به خواهر (حضرت معصومه)
از مشهد آمد قم، بدین گلزار اطهر
بیبی شفاعت کن تمام عاشقان را
شیرین کن از این شهد کام عاشقان را
انتهای پیام/