همراهی ترامپ با افعی در بلعیدن فلسطین؛ وجوه جدیدی از معامله قرن آشکار شد
ترامپ با همراهی با صهیونیستها قصد دارد کار فلسطین را با حذف کامل نام، جغرافیا و جمعیت آن تمام کند و اثری از آن باقی نگذارد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، ریاست جهوری ترامپ در آمریکا، یکی از اموری بود که موجب تعجب همگان در انحاء عالم شد. او که قدرت خود را بدون شک با کمک لابی های یهودی آمریکا به دست آورد در جریان تبلیغات انتخاباتی اش وعده های مختلفی به صهیونیست ها و یهودیان آمریکا داد. ترامپ از آغاز چیزی از طرحش برای فلسطین نگفت اما اختلافات شدید او با اوباما به ویژه در برگزاری کنفرانس پاریس حکایت از این داشت که طرح او به هیچ با طرحی که اوباما برای فلسطین داشت همخوانی ندارد.
معامله قرن؛ طرح ترامپ یا حکم اشغال تمام فلسطین تاریخی
ترامپ در 4 ماه نخست ریاست جمهوری اش هم چیزی از طرحی که برای فلسطین دارد فاش نکرد. در نخستین سفر خارجی اوباما به منطقه غرب آسیا بود که نخستین نشانه های طرح او برای فلسطین آشکار شد. هنگامی که ترامپ در نشست فرمایشی ریاض در اردیبهشت ماه 96 حاضر شد، می خواست مقدمات یک هم پیمانی منطقه ای را علیه ایران فراهم کند. این بخشی از طرح ترامپ بود.
ترامپ در طرح خود مخالف طرح دولت های قبلی آمریکا عمل کرد. دولت های آمریکا از زمان بوش پدر تا اوباما بر مذاکرات سازش تأکید داشتند. مذاکراتی که در آن فلسطین پل ارتباط با کشورهای عرب منطقه تعریف شده بود. اما این بار ترامپ این رابطه را معکوس کرد و هم پیمانی کشورهای عربی را مقدمه حل مسئله فلسطین تعریف کرد. مسئله ای که هدف اصلی اش جایگزینی ایران هراسی به جای دشمن دانستن رژیم صهیونیستی بود.
ترامپ در ادامه همان سفر موضع خود را کاملا روشن کرد. او ابتدا موجبات اولین پرواز مستقیم از ریاض به تل آویو را فراهم کرد و پس از آن با سفر به سرزمین های اشغالی به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا به کنار دیوار براق رفت. معنای این اقدام ترامپ این بود که او حاکمیت صهیونیست ها بر دیوار براق را براساس تفسیر یهودی به رسمیت می شناسد. او در حالی این اقدام را انجام داد که یونسکو عکس این مسئله بارها را رأی داده بود و اعلام کرده بود هیچ سندی در خصوص اینکه حتی یک وجب از مجموعه مسجدالاقصی به یهودیان تعلق داشته باشد وجود ندارد و این مکان تماما یک مکان مقدس اسلامی است.
این در حالی بود که ترامپ از زمان تبلیغات انتخاباتی اش در سال 2016 به صهیونیست ها انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس را وعده داده بود و این مسئله در رسانه های مختلف در صدر خبرها قرار داشت.
پس از بازگشت ترامپ به آمریکا جرار کوشنر یهودی، داماد ترامپ به منطقه آمد و با مقامات ریاض و رژیم صهیوینستی دیدار کرد. پس از این دیدارها بود که عنوان «معامله قرن» در رسانه ها مطرح شد. همه رسانه ها بدون نقل هیچ اسمی اعلام کردند این عنوان، همان طرح ترامپ برای فلسطین است که تمام منطقه غرب آسیا را در بر می گیرد.
در «معامله قرن» عربستان و مصر نقش کلیدی بازی می کنند یکی به عنوان حامی مالی و دیگری به عنوان بازیگر سیاسی عرصه فلسطین و منطقه. طرح «دو دولت» که از زمان بوش پدر همواره با فلسطین از نگاه غربی ها همراه بود منسوخ می شود و یک دولت یهودی جای آن را می گیرد. پیمانی بین کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی ایجاد می شود و پس از این پیمان آنها این دولت یهودی را به رسمیت می شناسند.
این کلمات در تابستان 2017 مطرح شدند و چندان برای اذهان مأنوس نبودند اما حال پس از گذشت بیش از 6 ماه با اقداماتی که ترامپ صورت داده با وجود آنکه هنوز حتی برای اذهان غربی ها هم نامأموس است به نظر می رسد می خواهد در عمل نیز اعمال شود.
آغاز کار با انتقال سفارت
همانگونه که در تبلیغات انتخاباتی ترامپ همه چیز با وعده انتقال سفارت آمریکا آغاز شد، در مرحله اجرا نیز همین مسئله چراغ نخست را روشن کرد. در گام نخست، کاخ سفید در اقدامی غیر معمول اعلام کرد در روز اشغال فلسطین- که بین کشورهای عربی به «یوم النکبة» مشهور است- سفارت آمریکا را به قدس منتقل خواهد کرد. در مرتبه دوم یک میلیاردر یهودی که به پادشاه قمار شهرت دارد اعلام کرد هزینه های انتقال سفارت آمریکا به قدس را تأمین خواهد کرد. در گام سوم، جزئیات طرحی صهیونیستی فاش شد که براساس آن صهیونیست ها قصد دارند تمام فلسطین تاریخی را به 30 منطقه مجزا (شبیه ایالت یا استان) تقسیم کنند که 20 منطقه از اکثریت یهودی، 9 منطقه از اکثریت فلسطینی و 1 منطقه از اکثریت دروزی برخوردار خواهند بود و تمام این مناطق بخش های یک دولت یهودی یکپارچه خواهند بود که تمامی سکان آن با قوانین رژیم صهیونیستی و در قالب فدرالی اداره خواهند شد. معنای این گام، بلعیدن کامل فلسطین و تأسیس دولت مجعول یهودی در تمام فلسطین تاریخی بود. در این تقسیم بندی ها غزه به عنوان منطقه منفصله یا منزوی نامیده شده که در تقسیم فوق جایی ندارد. معنای این جمله جدا کردن و اخراج غزه از فلسطین است.
گام چهارم را خود ترامپ اجرایی می کند
حال که طرح در حال عملیاتی شدن و اجرا است، گام بعدی را خود ترامپ بر می دارد. منابع غربی طی این روزها از بخش هایی از طرح «معامله قرن» خبر داده اند که ترامپ قصد دارد اجرا کند.
مرحله اول این اقدام شامل ایجاد یک رژیم سیاسی در غزه با عنوان «دولتِ با مرزهای موقت» است. این رژیم سیاسی را فلسطینی ها با توافق بین همه گروه های دارای قابلیت اجرایی اداره خواهند کرد و پس از 6 ماه انتخابات برای انتخاب مسئولان جدید سیاسی برگزار خواهد شد. در همین حال آنچه سلاح مقاومت نامیده می شود باید برای 10 سال انبار شود تا راه حل های ایجاد آرامش که شامل تسهیلات اقتصادی، بازکردن گذرگاه ها، افزایش کمک به بخش انرژی و پرداخت حقوق ها است اجرایی شوند.
مرحله دوم این طرح آغاز طرح اقتصادی مارشال در شمال صحرای سینا در غلاف غزه با حمایت کشورهای خلیج و جامعه بین الملل به ارزش 100 میلیارد دلار است. براساس این بخش از طرح قرار است یک بندر و یک فرودگاه بین المللی بین رفح و العریش مصر ایجاد شود و زیر ساخت هایی چون نیروگاه های تولید برق خورشیدی و مجتمع های صنعتی و کشاورزی در آنجا ایجاد شوند. به ساکنان غزه اجازه داده خواهد شد با مجوز های روزانه و اقداماتی بسیار ساده از این امکانات استفاده کنند.
مرحله سوم، مربوط به ساخت مجمع های مسکونی موقت برای استفاده کارگرانی است که از غزه می آیند. پس از آن مجتمع های دائمی مسکونی و پر رونق به همراه مکان های تفریحی ایجاد خواهند شد تا هر کدام از اهالی که خواستند بتوانند به تدریج در کنار محل کارشان با هزینه های ارزان، اقامت کنند.
در این طرح تأکید شده، طرف های عربی و بین المللی و همچنین فلسطینی ها این طرح را پیگیری و به طور دوره ای اجرای صحیح آن را بازرسی خواهند کرد. این طرح تضمین می کند که مصر بر تمام این منطقه حاکمیت امنیتی داشته باشد.
جمع بندی
جدا از بخش هایی که پیش از این در خصوص «معامله قرن» ارائه شده بود، بخش اخیر این طرح دارای نکات بسیار مهمی است که هدف نهایی اش دادن تمام فلسطین به صهیونیست و اخراج فلسطینی ها از آن است.
اول، تلاش برای مثله کردن مقاومت
جدا کردن غزه به معنی این است که صهیونیست ها به دلیل آنکه نتوانسته اند حریف مقاومت شوند حال قصد دارند به مانند یک عضو بیمار آن را از فلسطین جدا کنند.
دوم، کاستن از تشکیلات خودگردان و تبعید آن به نوار غزه
تشکیل یک رژیم سیاسی با مرزهای موقت در نوار غزه به معنای کاستن تمام حاکمیت کنونی فلسطین ها در کرانه باختری، قدس و نوار غزه به یک منطقه کوچک در نوار غزه است که تماما محاصره شده است. یعنی در حقیقت صهیونیست ها با این کار تشکیلات خودگردان را از کرانه باختری بیرون می کنند و برخلاف تمام مذاکراتی که تا کنون داشته اند آنها در نوار غزه می خواهند محدود کنند.
سوم، ایجاد جنگ داخلی در نوار غزه
با کاستن از قدرت تشکیلات خودگردان و محدود کردن حاکمیت سیاسی فلسطینی به نوار غزه آنها رسما تشکیلات خودگردان را به جان حماس و گروه های مقاومت می اندازند تا برای رسیدن به یک قدرت کوچک در نوار غزه با یکدیگر بجنگند.
چهارم، اخراج نوار غزه از فلسطین
با این اقدام رژیم صهیونیستی آنها رسما غزه را از فلسطین اخراج می کنند همانگونه که در طرحی که اخیرا فاش شده آنها نوار غزه را یک منطقه منفصل و جدا از فلسطین تعبیر کرده اند.
چهارم، تلاش برای ایجاد تکه تکه کردنجمعیت
یکی از بحران های استراتژیک رژیم صهیونیستی از روز نخست اشغال فلسطین، مسئله جمعیت بوده است. صهیونیست ابتدا با اخراج و کوچ دادن اجباری فلسطینی ها به با کشتارهای وسیع صورت گرفت و پس از آن با مهاجرت دادن یهودیان نقاط مختلف دنیا تلاش کردند این مسئله را حل کنند. آنها طی این سال ها تلاش کردند مسئله آوارگان را نیز با راه های مختلف از بین ببرند. اما با این حال درحال حاضر جمعیت فلسطینیان داخل سرزمین های اشغالی 1948 و کرانه باختری تقریبا برابر یا بیش از یهودیان ساکن در این مناطق است. با این طرح بسیاری از فلسطینی ها فلسطین تاریخی شهروند اسرائیلی محسوب خواهند شد و نوار غزه که متراکم ترین منطقه جمعیتی دنیا است جمعیت خود را از دست خواهد داد چرا که این طرح بر اقامت اهالی نوار غزه در صحرای سینا تأکید دارد. با این اقدام صهیونیست ها می توانند با تکه تکه کردن و تفکیک این جمعیت فلسطینی برای خود دست کم وقت بخرند.
پنجم، محو کردن نام فلسطین با کاستن آن به غزه
اگر این طرح اجرایی شود تنها یک حاکمیت سیاسی کوچک در غزه شکل خواهد گرفت که آن را فلسطین خواهند نامید و با این ویترین کوچک فلسطین تاریخی را به یک منطقه کوچک در حال تفکیک و از دست دادن جمعیت خود که به مرور از بین خواهد رفت تقلیل خواهند داد.
با توجه به نکات فوق باید گفت « معامله قرن » تلاشی برای محو کامل فلسطین با استفاده از تقلیل و کوچک کردن آن در جغرافیا، حاکمیت سیاسی و جمعیت است.
انتهای پیام/