درویشوند در میزگرد تخصصی تسنیم: عربستان در باتلاق یمن گرفتار شده و نمیداند چگونه از آن خارج شود
حکومت سعودی با بهرهگیری از سه جریان افراطی وهابی، حمایت استعمارگران و پول و استبداد بر مسند قدرت قرار دارد.
گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، با نزدیک شدن روزهای پایانی سال 1396 به بررسی وضعیت یکسال گذشته منطقه غرب آسیا پرداخته است. در همین راستا در میزگردی با حضور کارشناسان متخصص غرب آسیا و خلیج فارس، تحولات عربستان را در سال 1396 بررسی کرده است. در این میزگرد تخصصی آقای دکتر رضا میرابیان کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و آقای حسن درویش وند، کارشناس مسائل غرب آسیا و خلیج فارس به بررسی تحولات کشور عربستان در سال 1396 پرداختند. در بخش نخست، سخنان آقای حسن درویش وند تقدیم علاقمندان می شود.
درویش وند در این نشست، ضمن برشمردن فهرستی از تحولات سال جاری عربستان سعودی، پس از بیان دلایل عدم فروپاشی نظام پادشاهی سعودی، به طور مبسوط به وجوه مختلف حمله عربستان به یمن در سومین سال آن می پردازد و این مسئله را در عرصه های مختلف بررسی می کند.
سال1396، سال پرشتاب تحولات در عربستان
اصلاحات اجتماعی
عربستان سال پرشتابی را پشت سر گذاشت. در زمینه اصلاحات که بیشتر جنبه اصلاحات اجتماعی دارند در تاریخ حکومت سوم آل سعود چنین اصلاحاتی بی سابقه است و خیلی ها را دچار شوک کرده است. بسیاری معتقدند اصلاحات بسیار گسترده است و ممکن است از کنترل خارج شود. شخصیتی مثل «خلیل زاد» به سیستم آمریکا هشدار داده است که عربستان در حال گذراندن دورانی همچون اواخر دوره پهلوی است. این اصلاحات همانطور که گفته شد بسیار گسترده بوده است. از رانندگی خانم ها گرفته تا حضور در استادیوم های ورزشی تا اینکه بودجه ای به ارزش 6 میلیارد دلار برای ساختن سینما و اُپرا و ... اختصاص داده اند، کنسرت های مختلف، برگزاری مسابقات دو ماراتن با حضور خانم هاو ... همگی جزء این دسته اصلاحات اند.
انتقال قدرت
از سوی دیگر شاهد مسئله انتقال قدرت یا تحکیم قدرت جناحی از یک خاندان که در بین خود سعودی ها به آل سلمان مشهور شده است (یا برخی آنها را « آل سلمان المَکِنزی » نامیده اند. نام مؤسسه مشاوره ای آمریکایی که در زمینه های مختلف به سعودی ها مشاوره می دهد. خود آمریکایی ها گفته اند این هیئت حاکمه ای که وجود دارد دیگر هیئت حاکمه آل سعود نیست بلکه هیئت حاکمه « المکنزی » است.)
سیاست خارجی
در سیاست خارجی در زمینه نزدیک شدن عربستان به رژیم صهیونیستی و تلاش های آشکاری که در این زمینه صورت گرفته اقدامات سعودی ها بی سابقه و باور آن برای بسیاری غیر قابل قبول بوده است که عربستان در این حد بخواهد به رژیم صهیونیستی نزدیک شود.
بی تحرک ترین بخش سیاست خارجی عربستان در خصوص یمن بود و در سال گذشته تقریبا هیچ دستاوردی نداشتند. از سوی دیگر تلاش سعودی ها برای نزدیک شدن به عراق را شاهد بودیم که تلاش های گسترده ای کردند.
در زمینه اقتصادی و روابط خارجی سفر دونالد ترامپ به عربستان را داشتیم که مسئله بسیار مهمی بود و در کنار آن بحران قطر حادث شد. پیش از آنکه این اتفاق حادث شود به مخیله کسی خطور نمی کرد که چنین اتفاقی بیفتد و بعد به یک بحران دامنه دار و پایدار تبدیل شود که هیچ عاقلی نتواند سنگی را که چند نادان به چاه خلیج فارس انداخته اند در بیاورد.
مسئله عجیب و غریب فراخوانی نخست وزیر لبنان، آقای سعد حریری به عربستان و بازداشت وی و تبدیل آن به یک بحران را شاهد بودیم. این مسئله مداخله فرانسه و آلمان را به دنبال داشت.
همچنین شاهد فشارهای جهانی بر عربستان به دلیل بحران یمن بودیم. در همین راستا کشور قدرتمندی مثل آلمان فروش تسلیحات به عربستان را ممنوع کرد.
تحولات اقتصادی
در تحولات اقتصادی عملا اتفاق خاصی نیفتاده است بلکه باید گفت آنچه می توان بحران اقتصادی عربستان نامید استمرار پیدا کرد. در چارچوب طرح اقتصادی 2030 ، سعودی ها طرحی را با عنوان «نئوم» معرفی کردند که براساس آن می خواهند طی اقدامی بی سابقه یک ابر شهرِ دیجیتالی را با هزینه 500 میلیارد دلار بسازند. به نظر می رسد این یک تحول اقتصادی نیست بلکه یک امتیاز اقتصادی بسیار گسترده برای ایجاد یک شبکه حمایتی از آل سلمان است. در این شهر، اَبَر سرمایه داران جهان که غالبا صهیونیست هستند، قرار است سرمایه گذاری کنند. به نظر می رسد هدف نهایی محمد بن سلمان از این طرح این است که شبکه ای از سرمایه داری صهیونیزم جهانی را در آنجا گرد هم جمع کند تا یک پشتوانه و حمایت نهادینه شده را در پی داشته باشد.
تحولات داخلی
بازداشت ها در دربار عربستان
ادامه منازعه قدرت را داشتیم که حدود 400 نفر از سرمایه داران، شاهزاده ها و اصحاب قدرت در عربستان دستگیر و در یک هتل 5 ستاره ماه ها زندانی شدند. مبلغی بالغ بر 107 میلیارد دلار از این افراد تحت عنوان مبارزه با فساد باج گرفتند در حالی که نه دادگاهی تشکیل شد، نه پرونده ای و نه رسیدگی وجود داشت. گفته می شود حدود 60 نفر از این افراد هنوز زندانی هستند چون نتوانستند مبالغی را که از آنها طلب کرده بودند بپردازند. برخی نیز با فشار دیگران آزاد شدند. برخی اخبار حکایت از آن دارند که آزادی این افراد، شرط انگلستان، فرانسه و حتی آمریکا برای سفر بن سلمان به این کشورها بوده است.
مسئله بازداشت شاهزاده ها، تجار بزرگ و سیاستمدارانی که خودشان بخشی از حاکمیت هستند بسیار مهم است. به عنوان مثال یکی از این زندانیان آقای عساف است. پدر وی وزیر اقتصاد، دارایی و خزانه داری بود. عربستان پیش از سال 1950 کابینه نداشته است و ملک به همراه اطرافیانش امور را اداره می کردند. پدر آقای عساف در زمان ملک عبدالعزیز برای سال های متوالی مسئول خزانه داری بوده است. خود وی هم که الآن فرد کهنسالی است از سنین جوانی وزیر بازرگانی، اقتصاد و بازرگانی بوده است. زمانی که دستگیر شد، جزء کابینه عربستان بود. وی را چند ماه بازداشت کردند و حالا دوباره به کابینه بازگشته است. خود این مسائل نیاز به بررسی دارد.
عربستانِ محمد بن سلمان یک شگفتی و پدیده دوران است نه به معنای مثبت آن بلکه به این معنی که با عرف متعارف دنیا نمی خواند. در کجای دنیا این تعداد شخصیت سرشناس را بدون تفهیم اتهام دستگیر کرده، در مجلل ترین هتل نگاهشان می دارند و بعد با آنها شروع به معامله می کنند که هرکس فلان مقدار پول بدهد تا آزاد شود. نه محاکمه ای در کار است و نه حکمی صادر شده، اما دادستانشان ادعا کرد به دلیل فسادی که داشتند قریب 107 میلیارد دلار از آنها اخذ شد. پس از آن این افراد آزاد شدند اما اعلام شد که این افراد حق خروج از عربستان را ندارند. حق ظهور و بروز در ملأ عام را هم ندارند.
آقای ولیدبن طلال که سال های متمادی بزرگترین سرمایه دار عرب است به علاوه آقای متعب بن عبدالله که وزیر گارد ملی بود در این مسیر بازداشت شدند. بنای ملک عبدالله این بود که بن طلال را به سلطنت برساند، وی در حاشیه جشنواره جنادریه با ملک فهد دیدار کرد اما امروز او حق خروج از عربستان را ندارد.
این مسئله امر عجیب و غریبی است که در کشوری اتفاق افتاده است و در این کشور بحث هم نمی شود که چرا این اتفاق افتاده است. فقط حکومت با ادعای مبارزه با فساد دست به این اقدام زده است. فساد به چه شکلی بوده؟ در کجا بوده است؟ اگر فساد مالی است چقدر بوده است؟ براساس کدام بند قانون مجازات این افراد اینگونه شده است؟
یک حکومت دیکتاتوری مطلق وجود دارد که هنوز فاقد قانون اساسی و قوانین مدنی مشخص است. یک فرد تصمیم می گیرد و عمل می کند. حال این فرد اگر یک شخصیت متین و آرام مثل ملک خالد باشد، اوضاع آرام خواهد بود. اما وقتی یک شخصیت ماجراجو مثل محمد بن سلمان- که تشنه قدرت است و مقید به هیچ قاعده و قانونی نیست- به قدرت می رسد، وضعیت به گونه ای می شود که صدای همگان، از جمله خود آمریکایی ها، آلمان ها، دوستانشان در لبنان و ... ، را بلند می کند. چند ماهی است که عربستان، در اعتراض به حمایت آلمان از سعد حریری و انتقاد آلمانها از این نحوه رفتار با نخست وزیر یک کشور، سفیر خود را از آلمان فراخوانده است.
اینها ویژگی های عربستانی است که ما با آن درگیر هستیم در حالی که باهم در یک منطقه زندگی می کنیم و با آنها مرزهای مشترک داریم.
سند اقتصادی «افق 2030 عربستان»
سند افق 2030 عربستان، یک پدیده غیر متعارف در جهان اقتصاد و حاکمیت دولت ها است. براساس طرح اولیه ای که از این سند اعلام شد دولت عربستان باید در سال 2017، سهام شرکت آرامکو [بزگترین شرکت سرمایه گذاری عربستان در حوزه نفت و گاز] را در بورس های معتبر دنیا عرضه و بابت فروش 5% از سهام آرامکو، 100 میلیارد دلار در آمد کسب می کرد تا مقدمه ای برای تشکیل صندوقی باشد که قرار است 2 تریلیون دلار سرمایه داشته باشد. در سال 2017 و چند ماهی که از 2018 گذشته خبری از این اقدام نیست. بسیاری از تحلیلگران معتقدند پیش از سال 2020 امکان عرضه این سهام وجود ندارد.
برای این تعویق دلایل مختلفی وجود دارد. یکی اینکه ارزش آرامکو چقدر است؟ سعودی ها بر این مبنا که ذخایر نفتی شان 265 میلیارد بشکه است یک ارزیابی اولیه انجام داده و آن را منتشر کرده اند مبنی بر اینکه ارزش آرامکو 2 هزار میلیارد دلار است و بر اساس همین محاسبه 5% از سهام آرامکو 100 میلیارد دلار ارزش دارد. کدام منبع موثق ارزیابی کرده که واقعا ذخایر عربستان این مقدار است؟ مؤسسات اقتصادی و نفتی دنیا در این مسئله به طور جدی شک دارند که منابع آرامکو این میزان باشد.
مسئله دوم این است که فروش دارایی های عربستان به دست حاکمیت به چه معنا است؟ حاکمیت دولت و امنیت سرمایه چه می شود؟ اعلام شده که چینی ها نزدیک ترین گزینه برای انعقاد قرار داد با سعودی ها در این زمینه هستند. فرض کنید اگر چینی ها بخواهند 1% از سهام آرامکو را بخرند، این میزان در کدام قسمت واقع شده است؟ اعمال حاکمیت و مالکیت بر این 1 درصد چگونه است؟ کشور خریدار چه اختیارات و امکاناتی خواهد داشت؟ چه تجهیزاتی را می تواند وارد کند؟ چه میزان می تواند استخراج کند؟ چقدر نیرو و با چه کیفیتی می تواند وارد کند؟ این نیروها تا چه مدت می توانند در آنجا استقرار پیدا کنند؟ عربستان که می خواهد این دارایی خود را بفروشد تا چه حد از حق حاکمیت خود را واگذار می کند؟ اصلا حق حاکمیت قابل واگذاری است یا نه؟ اینها سؤالاتی است که پاسخ به آنها پیچیده و مشکل است و به همین دلیل هم تا کنون نتوانسته اند راهی برای آن پیدا کنند.
به دلیل مشکلاتی که وجود دارد سعودی ها اعلام کرده اند مذاکرات فروش سهام مفروض آرامکو دو جانبه و سری باشد. به همین دلیل هم گفته شده که امکان توافق با چینی ها بیشتر است. زیرا چین حکومتی است که بسته عمل می کند و نهادهای ناظر با دولت هماهنگ تر هستند و چینی ها با این حالت دموکراسی که غربی ها دارند کمتر درگیرند لذا دو طرف با هم بنشینند و مسئله را حل کنند.
اما همه مسئله این نیست. سعودی ها از آشکار شدن چیزهایی که انتشار داده اند و به آنها قدرت می دهد مثل مقدار منابع نفتی امتناع می کنند.
شهر نئوم
بحثی که در خصوص شهر نئوم مطرح کردند، شهری است که شامل 26 هزار کیلومتر مربع اراضی عربستان می شود. بن سلمان در سفر اخیر خود اعلام کرد هزار کیلومتر مربع از زمین های جنوب جزیره سینا را از مصر می گیرند و در ادامه طرح نئوم قرار است 10 میلیارد دلار در آنجا سرمایه گذاری کنند و این طرح شامل جنوب اردن هم می شود. به طور خودکار این طرح، شامل بخش های جنوبی فلسطین اشغالی هم می شود. همچنین جزایر تیران و صنافیر که مصری ها به عربستان واگذار کردند- که موقعیت بسیار استراتژیکی دارند و می توانند رفت و آمد دریایی دریای سرخ را کنترل کنند- نیز شامل این طرح هستند. مصری ها در قرارداد کمپ دیوید تعهداتی را پذیرفتند که شامل امنیت رژیم صهیونیستی و آزادی رفت و آمد شناور های این رژیم می شود. با واگذاری این دو جزیره همین تعهدات را سعودی ها نسبت به رژیم صهیونیستی می پذیرند.
شرکت هایی که در شهر نئوم قرار است 500 میلیارد دلار سرمایه گذاری کنند و زمینه های سرمایه گذاری و قدرتی که اینها برای اعمال سرمایه های خودشان دارند، نیازمند قوانین و مقررات است. مسئله حاکمیت دولت و امنیت منطقه مطرح می شود که حل این مسائل به وقت زیادی نیاز دارد تا ابعاد حقوق،سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی آن بررسی شود.
مسائل سیاست خارجی
در زمینه سیاست خارجی سعودی ها در خصوص جمهوری اسلامی ایران، آنها فرآیند ایران هراسی و ائتلاف آمریکایی- صهیونیستی و عربی را علیه ایران دنبال می کنند. بحث بحران قطر و پیامدهایی که دارد، به گونه ای پیش رفته که شورای همکاری خلیج فارس را از واقعیت به دور کرده و بعد از این بحران، عملا چیزی به نام شورای همکاری خلیج فارس وجود ندارد. کما اینکه در نشست شورای همکاری خلیج فارس که با تلاش فراوان کویتی ها قرار شد چند ماه قبل در کویت برگزار شود، کسی آن شرکت نکرد و عملا با شکست روبرو شد.
بحران یمن تمام دنیا را تحت تأثیر خودش قرار داد. کشوری فقیر مورد تهاجم یکی از ثروتمندترین کشورهای عربی قرار گرفت و میلیون ها انسان در آنجا با قحطی و بحران مواجه شدند و با انواع و اقسام بیماری ها مثل وبا دست و پنجه نرم می کنند و شبانه روز قتل عام می شوند. این مسئله خود به ده ها اتاق فکر نیاز دارد تا ببینیم با این حکومت هنجارشکنی- که هیچ یک از قوانین و قواعد بین المللی را رعایت نمی کند- چه باید کرد. کشوری که از سوی بزرگ ترین کشورهای استعمارگر دنیا مثل آمریکا و انگلستان مورد حمایت قرار می گیرد. در همین سفری که اخیرا آقای محمد بن سلمان به انگلستان داشت بالغ بر 100 میلیارد دلار قرار داد با انگلستان امضا کرد. در یکی از این قراردادها 48 فروند جنگنده انگلیسی را خریداری کردند. حجم تسلیحاتی که سال گذشته انگلستان به سعودی ها فروخت بی سابقه بوده است. این در حالی بود که رسانه های انگلیسی به این مسئله اعتراض کردند که این تسلیحات روی سر زنان و کودکان بی گناه یمن فرود می آید. ولی با این حال متوقف نشد. به لحاظ اخلاقی، سیاسی و حقوقی در منطقِ بین الملل اینها بحث های مهمی است که رسانه های دنیا باید روی آن متمرکز شوند و مردم را روشن کنند که چه اتفاقی در دنیا در حال وقوع است؟ یک رژیم با سیاستِ «چک سفید» همه را می خرد.
کسی مثل دبیرکل سازمان ملل در خصوص قانون کودک کشی گفت ما می دانیم روی زمین چه اتفاقی می افتد اما اگر این قانون را لغو نکنیم، عربستان کمک های خود را قطع می کند. افکار عمومی دنیا باید از این مسائل آگاه شود. با چه سیاستی در منطقه بعضی حکومت ها رفتار می کنند و چه کسانی از آنها حمایت می کنند؟ کسی که گفته سیاست ما دوشیدن کشورهای ثروتمند است به این کشور سفر می کند و 110 میلیارد دلار قرار داد فروش تسلیحات با آنها امضا می کند. این تسلیحات چه خواهد کرد؟ این 110 میلیارد دلار، چند نفر قربانی خواهد داشت؟ کسانی مثل مردم یمن. قربانیان بعدی چه کسانی هستند؟ اینها مسائلی هستند که کم نیستند و نیاز به بررسی دارند.
نگاهی به تعارضاتی موجود در بحران یمن
بحران یمن اگر مسئله ساده ای بود تا کنون حل می شد. شاید دقیق ترین کلید واژه ای که درخصوص تحولات یمن و وضعیت عربستان می توان به کار برد واژه «باتلاق» باشد. شما وقتی در باتلاق قرار می گیرید، اگر بمانید فرو می روید اگر دست و پا بزنید سریع تر فرو می روید. انسان به دلیل اینکه جانش را دوست دارد دست و پا می زند. وضعیتی که عربستان پیدا کرده، از این دست است.
اهمیت یمن برای عربستان
یمن برای عربستان بسیار اهمیت دارد. عربستان احساس می کند از شمال و جنوب توسط دو همسایه قدرتمند تحت فشار قرار گرفته است. از شمال به وسیله عراق که تاریخ بسیار کهنی دارد، مردم متمدنی دارد و از جنوب توسط یمن که تاریخ یمن تاریخ عرب است. خود یمنی ها این را می گویند و بقیه هم قبول دارند که ریشه همه عرب ها از یمن است. تمدن،تاریخ و جغرافیای یمن در جهان شناخته شده است. تنها کشوری که در شبه جزیره عربستان جمعیتش بیشتر از عربستان است، یمن است. عربستان سعودی و یمن دارای تاریخی مملو از فراز و نشیب هستند. عربستان سعودی 3 استان یمنی را اشغال کرده است. عربستان سعودی و یمن دارای مرزهای سختی هستند. این مرزها دارای دو جغرافیای کاملا متفاوت اند. آنچه که مربوط به یمن شمالی است مرزهای بسیار صعب العبور و کوهستان های سر به فلک کشیده ای است که کنترل آنها بسیار سخت است. همچنین مرزهایی که در جنوب یمن قرار دارد در صحرای ربع الخالی واقع شده است که کنترل آن مرزها هم بسیار مشکل و عملا غیر ممکن است. زیرا شما نمی توانید نیرویی را آنجا مستقر و پشتیبانی کنید. اگر پاسگاه مرزی در جایی تأسیس کردید باید بتوانید پشتیبانی کنید و نیروها به آنجا رفت و آمد داشته باشند و بتوانید آنها را در آنجا نگه دارید. وضعیت صحرای ربع الخالی به گونه ای است که کمتر جانداری در آنجا می تواند زنده بماند چه رسد به انسان.
یمن دارای موقعیت ژئوپلتیک بسیار مهمی است. یمنی ها بر تنگه باب المندب و سواحل دریای سرخ اشراف دارند. تنگه باب المندب محل عبور و مرور تجارت و انرژی دنیا است و عربستان بزرگ ترین صادر کننده نفت دنیا است. این وضعیت باعث می شود عربستان نسبت به یمن توجه خاصی داشته باشد.
بعد از جنگ های اولیه ای که سعودی ها و یمنی ها داشتند و به علت ضعف حکومت یمن، 3 استان یمن به دست سعودی ها افتاد، همیشه یمنی ها به دنبال آن بودند که آنچه را از دست داده اند به دست آوردند اما دچار مشکلات داخلی و تجزیه بودند و این موقعیت را هیچ گاه به دست نیاورند. تا مدت ها، بخش های زیادی از یمن جنوبی در اشغال استعمارگران بوده است. پس از اینکه مستقل شدند رقابت یمن شمالی و جنوبی به وجود آمد و یمنی ها نتوانستند سرزمین های از دست رفته خودشان را بازگردانند. اما این مسئله همواره به صورت یک نگرانی تاریخی در وجدان یمنی ها وجود داشته است. به ویژه آنکه سعودی ها هیچ گاه به آنچه در جنگ به دست آورده بودند اکتفا نکردند و همیشه تلاش داشته اند سرزمین های بیشتری را از یمنی ها اشغال کنند. سعودی ها همواره تلاش کرده اند با رؤسا و شیوخ قبایل یمن زد و بند کنند، آنها را بخرند، به آنها تابعیت دهند و در خاک یمن نفوذ کنند و مناطق بیشتری را به خاک خودشان ملحق کنند. تلاش آنها همواره این بوده که دولت یمن را کنترل کنند.
اتحاد یمن شمالی و جنوبی و عربستان
پس از آنکه یمن شمالی و جنوبی متحد شدند و یمن یکپارچه شد، سعودی ها تلاش های گسترده ای کردند که آن گفتگو ها اولا به نتیجه نرسد و بعد از اینکه به نتیجه رسید با شکست مواجه شود و نهایتا حمایت آنها از جدایی طلب ها منجر به جنگ دو یمن شد. در آن جنگ با حمایت همه جانبه ای که مردم یمن از وحدت کردند طرح سعودی ها شکست خورد و تجزیه طلب ها شکست خوردند. اما سعودی ها از برنامه های خودشان دست برنداشتند و به دنبال تجزیه یمن بودند.
سعودی و بیداری اسلامی یمن
در دوره بیداری اسلامی یا به گفته برخی «بهار عربی» مردم یمن قیام کردند و خواستار برقراری یک سیستم عادلانه در کشور شدند. اما سعودی ها با توجه به نگرانی هایی که از یک دموکراسی و حکومت مردم سالار داشتند مداخلات خود را در یمن گسترش دادند تا جایی که منجر به روی کار آمدن منصور هادی- که مطلوب هیچ کس نبود- شد. آنها سعی کردند انقلاب یمن را سرکوب و ناکارآمد کنند. که منتهی به قیام یمنی ها و استقرار سیستم سیاسی شد که مورد حمایت اکثریت مردم یمن بود. سعودی ها این مسئله را بر نتابیدند و اقدام به حمله نظامی به یمن کردند.
اگر تاریخ یمن را بررسی کنید می بینید جزء نادر کشورهای جهان سوم است که هیچ وقت به طور کامل به اشغال هیچ استعمارگری در نیامدند. این معروف است در 200 سالگذشته، صنعا تنها پایتخت عربی است که هیچ گاه به اشغال در نیامده است. ملتی با این تاریخ و تمدن یکدفعه با حمله بسیار گسترده ناجوانمردانه مواجه می شود حمله ای که حمله کننده از پیشرفته ترین امکانات و تسلیحات نظامی برخوردار است . با حمله ای که از سوی قدرتمندترین کشورهای دنیا مورد حمایت قرار می گیرد.
اتاق فکر و جنگ مشترک آمریکایی، انگلیسی، سعودی
آمریکایی ها و انگلیسی ها یک اتاق جنگ در عربستان دارند و تمام اقدامات نظامی که در یمن صورت می گیرد را هدایت و مدیریت می کنند. هر اقدام هوایی یا زمینی که انجام می شود این اتاق آمریکایی، انگلیسی،سعودی مجوز آن را صادر می کند. بعد از آن مقامات سعودی دستور اجرا را صادر می کنند. یعنی مردم یمن از سوی قدرت های غربی به رهبری آمریکا و با اجرای عربستان مورد حمله قرار گرفته اند.
هزینه چند برابری، دلیل ادامه جنگ یمن
واقعیت مسئله این است که هزینه تمام این اقدامات را سعودی ها، چند برابر قیمت پرداخت می کنند. این پرداخت های چند برابری موجب می شود که اینگونه جنگ ها ادامه پیدا کنند. آنچه مشهور است و تقریبا پذیرفته شده، این است که این جنگ برای سعودی ها روزانه تقریبا 200 میلیون دلار هزینه دارد یعنی هر 5 روز سعودی ها 1 ملیون دلار هزینه می کنند. یعنی هزینه سالانه این جنگ برای عربستان بیش از 70 میلیارد دلار است، در حالی که هیچ دستاورد نظامی برای عربستان نداشته است. سعودی ها ابتدای جنگ اعلام کردند هدفشان سرکوب انصار الله و خارج کردن آنها از معادلات سیاسی، تأمین امنیت و مرزهای عربستان سعودی، تأمین امنیت در دریای سرخ و سرکوب تروریسم و گروه های افراطی در یمن است. اما شما نگاه کنید اکنون پس از 3 سال که این جنگ شبانه روزی ادامه یافته کدام یک از این اهداف تحقق یافته است؟
عدم تحقق اهداف عربستان
در زمانی که جنگ آغاز شد انصار الله تمام قدرت را در یمن در دست نداشت اما امروز سعودی ها با حمله به یمن و ادامه تلاش های تفرقه افکنانه شان باعث شدند حتی علی عبدالله صالح که همپیمان آنها در پشت پرده محسوب می شد از معادله خارج شده و انصار الله تمام قدرت را در دست بگیرد. این در حالی استکه می خواستند انصار الله را به طور کلی از معادلات سیاسی حذف کنند.
امروز امنیت در پایتخت عربستان هم از دست رفته و انصار الله ثابت کرد با موشک های خود می تواند امنیت پایتخت آنها را از بین ببرد.
ناوگان نظامی عربستان و اماراتی بارها مورد هدف موشک های انصارالله قرار گرفته است. این نشان می دهد اگر انصار الله اگر اراده کند می تواند امنیت در دریای سرخ را برهم بزنند اما واقعیت این است که آنها عاقل هستند و این کار را انجام نمی دهند.
عربستان تحت فشار افکار عمومی جهانی
عربستان هم اکنون تحت فشار شدید افکار عمومی و رسانه های آزاد دنیا قرار گرفته و بحران انسانی در یمن به گونه ای است که دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام کرد وضعیت در یمن یک فاجعه تمام عیار و بی سابقه در تاریخ انسان است و پس از جنگ جهانی دوم هیچ وقت انسانیت با فاجعه ای با این عمق که دهها میلیون نفر در معرض خطر قرار گرفته باشند، مواجه نبوده است.
مشکلی دو جانبه مقابل تصمیم گیران سعودی
از یک سو هیچ یک از خواسته های نظامی، سیاسی و امنیتی سعودی ها در یمن محقق نشد و از سوی دیگر هزینه های بسیار سنگین روی دست آنها مانده است و فشار های بین المللی هم به آنها فشار مضاعف می آورد. اگر در این شرایط صلح کنند باید به افکار عمومی خود پاسخگو باشند که: سه سال یک کشور ام العرب را مورد حمله قرار دادید، تمام زیر ساخت هایش را نابود کردید و این فجایع را به بار آوردید، امنیت را از بین بردید و امنیت بین المللی را خدشه دار کردید، چه دستاوردی داشته اید؟
از سوی دیگر برقراری صلح در یمن یعنی اینکه منابع درآمدی کمپانی های فروش تسلیحات در دنیا، کمپانی های انگلیسی و آمریکایی قطع می شود. لذا نه این شرکت ها راضی هستند که این جنگ تمام شود و نه سعودی ها دستاوردی دارند که بتوانند پایان جنگ را توجیه کنند. لذا بهترین تعبیر از جنگ یمن برای عربستان باتلاق است. اگر بخواهند مذاکره کنند به معنی پذیرش شکست است. اگر بخواهند ادامه دهند بدتر است. باید هر 5 روز 1 میلیارد دلار هزینه کنند. در حالی که ذخایر ارزی شما از 750 میلیارد دلار به 450 میلیارد دلار رسیده است، یعنی اینکه شما سال هاست اوراق قرضه در تمام دنیا منتشر می کنید و دارید وام می گیرید، یعنی اینکه شما مجبور می شوید در داخل کشور تمام یارانهها را قطع کنید، دستمزدها را کاهش می دهید، بیکاری افزایش پیدا می کند، گرانی ایجاد شود. یعنی اینکه سهم آنها در جنایت علیه یک کشور عرب افزایش یابد و بدهی آنها به افکار عمومی خودشان روز به روز بیشتر می شود. و این جز باتلاق چیزی نیست.
ریشه های روی کار آمدن آل سعود
حکومت فعلی آل سعود، سومین حکومت آل سعود است. پیش از این 2 حکومت دیگر آل سعود سرنگون شده است. حکومت فعلی، در سال 1902 توسط ملک عبدالعزیر تشکیل شد. او حکومت را از آل رشید پس گرفت. از 1902 که عبدالعزیز ریاض را پس می گیرد تا 1932 که «المملکة العربیة السعودیة» را تشکیل می دهد ، چه اتفاقاتی می افتد که حکومت سعودی شکل می گیرد. پیش از آن حکومت « نجد و ملحقات » نام داشت. ملک عبدالعزیز که در آن وقت امیر عبدالعزیز بود و پدرش ملک عبدالرحمان از حکومت خلع شده و به کویت پناهنده شده بود با نماینده انگلستان در کویت در محلی به نام « العقیر» ملاقات می کند و با انگلیسی ها پیمان می بندند که از آنها کمک های مالی و تسلیحاتی بگیرد. او شروع به آموزش نیروهای خود می کند. اینها در تبعید هستند. در آنجا با هژمون بین الملل که انگلستان بوده قرار داد می بندد. بعد از آن با جریانی به نام «اخوان»-که یک جریان رادیکال وهابی داخل عربستان بود و هیچ ارتباطی با اخوان المسلمین امروزی ندارد و توسط شخصی به نام شیخ مغربی تشکیل شده بود- توافق می کند که اینها از آل سعود و حکومت آنها حمایت کنند و آل سعود نیز حکومت اسلام ناب را برقرار کند. ملک عبدالعزیز به عنوان رئیس بخشی از قبایل نجد، با جریان اخوان که یک جریان وهابی رادیکال تندرو است و هژمون بین الملل ائتلاف می کنند. یعنی ائتلاف بین المللی، قبیله ای و وهابیت منجر به تشکیل حکومتی به نام آل سعود می شود. بنیان آل سعود این 3 جریان است.
در سال 1902 امیر عبدالعزیز بن عبدالرحمان ریاض را پس می گیرد و حکومت سوم آل سعود شکل می گیرد. سال 1913 منطقه شرقیه را که زیر نظر عثمانی بود پس می گیرند. سال 1925 مدینه را تصرف می کنند. سال 1926 مکه و جده را تصرف می کنندو آل هاشم، شریف های حاکم بر حجاز را با حمایت انگلستان بیرون می کنند.
چه اتفاقی می افتد که خاندان آل هاشم، حاکمان کنونی اردن، به سلامت از جده خارج می شوند. دولت انگلستان واسطه می شود و برای آنها شرط می کند می توانند سالم خارج شوند منتهی فقط به اندازه یک کشتی می توانند با خود وسیله و نیرو به همراه ببرند. ملک عبدالعزیز با هماهنگی انگلیس تصرفات را انجام می دهد. او سپس استان های یمن را اشغال می کند. در سال 1928 با خود وهابی ها درگیر می شود. جالب است که در این جنگ یک افسر انگلیسی به نام چرچیل نیروهای سعودی را هدایت می کرده است.
چرایی عدم سقوط نظام سعودی
این ائتلاف حکومت سعودی را تا کنون نگاه داشته است. در داخل سعودی هیچ ساختار سیاسی، هیچ موجودیتی که بتواند حرکتی کند وجود ندارد. براساس قانون تشکیل هر گونه حزب و اجتماع سیاسی و سندیکا ممنوع است. هیچ تشکیلاتی وجود ندارد که بتواند با حکومت رقابت کند.
از طرف دیگر آمریکا، صهیونیزم بین الملل و انگلستان با تمام قدرت دارند از این رژیم حمایت می کنند و اگر این حمایت نباشد امکان حفظ این حکومت با این وضعیت بسیار دشوار است.
مسئله ای که بسیار مهم است مسئله جایگزین است. این حکومت چه جایگزینی می تواند داشته باشد. جز افراط و سازمان های افراطی، جایگزین دیگری برای حکومت سعودی در شرایط فعلی متصور نیست. مردم اینها را درک می کنند. این حکومت از این امتیازات برخوردار است و اسقاط این نظام نه محتمل است و نه به صلاح منطقه و حکومت های منطقه و قدرت های بین المللی است.
فراگیری عقاید داعشی در عربستان سعودی
دو سال و نیم قبل یکی از نمایندگان مجلس شورای عربستان در یک مصاحبه تلویزیونی گفت 60% جوانان عربستان افکار داعشی دارند. بعد از این سخنان هجومی رسانه ای علیه وی انجام شد. چند هفته بعد گفت من اشتباه کرده بودم 90% جوانان ما افکارشان داعشی است. کسی با او برخوردی نکرد زیرا درست می گفت.
مصر و عربستان
در مصر با یک دولت ورشکسته موجه ایم که هم به لحاظ طراحی توطئه سرنگون سازی دولت منتخب در مصر و هم در پشتیبانی از این حکومت که باعث شده تا امروز دوام بیاورد، مصری ها مدیون سعودی ها هستند. به نظر می رسد قبل از اینکه ترامپ فرمول دوشیدن را کشف کند، مصری ها را آن را کشف کرده اند. ولی واقعیت این است که مصر قلب جهان عرب است، مصر موتور متحرک فرهنگ جهان عرب و بزرگترین کشور جهان عرب به لحاظ جغرافیا و جمعیت است. مصر دارای موقعیت ژئوپلتیک است. لذا بعید است بتوان تصور کرد که مصر تابعی از عربستان شود. ولی با توجه به ضعفی که حکومت موجود مصر دارد، سعودی ها تلاش می کنند خود و اراده شان را بر مصر تحمیل کنند و حکومت مصر را به صورت تابعی از خود در آورند.
اختلافات بنیادین مصر و عربستان
مسئله سوریه
مصر و عربستان اختلافات بنیادین دارند. از جمله در مسئله سوریه که آشکار است. مصری ها چند ماه قبل، از آقای مملوک رئیس دستگاه اطلاعات سوریه دعوت کردند و مذاکراتی با وی داشته اند. گفته می شود از آن پس نظامیان مصری در سوریه حضور یافته اند و به ارتش سوریه کمک کرده اند. شبه اجماعی وجود دارد که می گویند مصری ها به ارتش سوریه سلاح می دهند. این مسئله متواتر ذکر شده و کسی هم انکار نکرده است.
حزب الله
مدتی پیش مصری ها علنا اعلام کردند مخالف هدف قرار دادن حزب الله هستند. و این یکی از اختلافات اساسی آنها با عربستان است.
یمن
یکی از جاهایی که سعودی ها دچار اشتباه محاسبات راهبردی شدند مسئله مشارکت نظامی مصری ها در جنگ یمن بود. آنها فکر می کردند در جنگ یمن دو کشور پاکستان و مصر که ذخیره انسانی در جهان اسلام و عرب هستند در کنار آنها مشارکت خواهند کرد. پاکستانی ها با سیستم شبه دموکراتیکی که دارند توانستند خود را نجات دهند. پارلمان پاکستان حضور ارتش در جنگ یمن را ممنوع کرد. مصری ها اعلام کردند در جنگ یمن شرکت می کنند ولی شرکت آنها در ائتلاف علیه یمن یک شرکت نمادین است که 4 ناو خود را در حفاظت از امنیت دریای سرخ و باب المندب شرکت دادند و بیشتر از این شرکت نکردند. سعودی ها فشار بیشتری آوردند که آنها در جنگ هوایی شرکت کنند یا یگان هایی از نیروی زمینی خود را در اختیار سعودی ها قرار دهند ولی مصری ها قبول نکردند. بعید است بعد از این هم بپذیرند.
اخبار شبه موثقی هم وجود دارد که مصری ها با انصار الله وارد مذاکره شده اند طبعا این مورد پذیرش سعودی ها نیست ولی آنها نمی توانند کاری کنند و مصری ها منافع خود را در این می بینند که همه سرنوشت خود را به سعودی ها گره نزنند.
رفتار با رژیم صهیونیستی
در باب نحوه رفتار با رژیم صهیونیستی اختلاف دارندو مصری ها از این حرکت شتابان سعودی ها برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی به شدت نگران هستند.
عراق
سعودی ها اخیرا سیاست خود را در خصوص عراق تغییر دادند زیرا می دانند که نمی توانند با اعمال فشار سخت افزاری در عراق نظر خود را تحمیل کنند. مشخص می شود که در این قسمت نظر مصر صائب بوده و سعودی ها دچار اشتباه شده اند.
لبنان
در اتفاقی که برای سعد حریری افتاد مصری ها به شدت مخالف بودند. سعد حریری پس از سفر به فرانسه به مصر رفت و مورد استقبال قرار گرفت.
در مورد اختلافات مصر و عربستان باید گفت اختلافات کم نیست اما تلاش می کنند بر آنها سرپوش بگذارند.
اشتراکات
در خصوص قطر، اخوان المسلمین و ترکیه هر دو کشور مصر و عربستان مخالف سیاست های این کشورها هستند. دلیل اینکه در خصوص قطر اشتراک نظر دارند به دلیل حمایت قطر از سیاست اخوان المسلمین است. یکی از دلالیل اشتراک نظر در خصوص ترکیه مسئله حمایت ترکیه از مرسی و حکومت اخوان المسلمین در مصر است. وجوه اشتراکشان بیشتر به دلیل حمایت عربستان، امارات و کمی کمتر کویت از حکومت فعلی مصر است.
انتهای پیام/