حضور گسترده زنان سنتگرا در مشروطه تعیین کننده بود
حضور اجتماعی و سیاسی زنان در ایران سبقه طولانیتری از نقش آنان در تحولات و رخدادهای دوران مشروطه دارد اما در جریان تحولات سیاسی ایران در انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد و اقدام به تشکیل انجمنهای خصوصی و سازمانهای مخفی کردند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حضور اجتماعی و سیاسی زنان در ایران سبقه طولانیتری از نقش آنان در تحولات و رخدادهای دوران مشروطه دارد اما در جریان تحولات سیاسی ایران در انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد و اقدام به تشکیل انجمنهای خصوصی و سازمانهای مخفی کردند. در این دوران زنان حتی در تظاهرات شرکت کرده و همپای مردان برای مقابله با ستمگری حکام و مقابله با نفوذ و حضور تجاوزکارانه دو کشور روسیهتزاری و انگلستان به مبارزههای مسلحانه پرداختند. برای آشنایی با فعالیتهای زنان در به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه با آقای مظفر شاهدی یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر به گفتوگو نشستیم که از نظر خواهید گذراند.
هرگاه صحبت از حضور اجتماعی و سیاسی زنان در ایران میشود اکثراً نهضت مشروطه را آغازگر این مسئله میپندارند. به این واسطه پرسش نخست آن است که زنان از چه دورهای به این نهضت ورود پیدا کردند؟
اجازه بدهید همین ابتدا عرض کنم آنچه در سال 1324ق/ 1285ش/ 1906م در ایران اتفاق افتاد به معنای واقعی کلمه یک انقلاب بود، بنابراین ترجیح میدهم در طول این مصاحبه هم برای نامیدن آن واقعه از واژه انقلاب استفاده کنم که هم با مجموعه رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی آن روزگار همخوانی بیشتری دارد و هم اینکه در مقایسه با واژه نهضت که معنای نارساتری دارد، در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران و جهان مفهوم دقیقتر و شناختهتری است. اما در پاسخ بهپرسش شما باید عرض کنم، واقعیت این است که حضور اجتماعی و سیاسی زنان در ایران بهمراتب طولاتر و پرسابقهتر از نقش آنان در تحولات و رخدادهای دوران انقلاب مشروطه میباشد.
منظورتان چه دورانی است؟
حداقل از دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار
(1250- 1212ق) که شاهد تحولی جدی در رابطه ایران و جهان غرب هستیم، رگههای روشنتری از حضور زنان ایران در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی را میبینیم.
این حضور در عرصه سیاسی و اجتماعی چطور بروز پیدا کرده و در کدام برهه از تاریخ تأثیرگذارتر بوده است؟
بالاخص در جریان جنگهای ایران و روس حضور هرچند غیرمستقیمتر زنان در حمایت از دفاع از مرزهای کشور در برابر ارتش متجاوز روسیهتزاری محرز است. بهویژه در دوره دوم جنگها دامنه این حمایتگریها و پشتیبانی زنان از نیروهای ایرانی در برابر نیروهای بیگانه آشکارتر و محسوستر میشود که میدانیم برخی از علما و مجتهدان شیعه هم علیه متجاوزان بیگانه و لزوم بازپسگیری قلمروهای کشور از ارتش روسیه فتواهایی صادر کرده بودند که همه اینها میتوانست انگیزه حضور زنان در عرصه اجتماعی را افزایش دهد. با این توضیح که حضور و نقش سیاسی زنان دربار در تاریخ طولانی ایران گاه تعیینکننده بود که دامنه این تأثیرگذاریها تا همین اواخر و تا پایان دوران مشروطه (1357- 1285) هم با نوساناتی ادامه یافت. ضمن اینکه میدانیم در فراخنای تاریخ ایران زنان در مناطق عشایری و روستایی کشور حضور اجتماعی گستردهتر و تأثیرگذارتری داشتند و در بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و معیشتی (خارج از محیط منزل)، دفاعی و تصمیمسازیهای درون ایلی نقشهای تعیینکنندهتری ایفا میکردهاند و اگر در نظر داشته باشیم که تا اواخر دوران قاجار بیش از 75 درصد جمعیت ایران ساکن روستاها و مناطق عشایری بودند، آنگاه درمییابیم که حضور اجتماعی زنان در ایران تا چه حد میتوانسته دیرپا و در عینحال مؤثر بوده باشد. بنابراین وقتی از حضور اجتماعی و حتی سیاسی زنان سخن به میان میآوریم نباید حضور زنان را صرفاً به تحولات و رخدادهای سیاسیِ دوران جدید آن هم فقط در مناطق شهری محدود کنیم، کما اینکه تا همین الان هم زنان ایران در مناطق روستایی و عشایری بخش اعظمی از همان فعالیتهایِ تاریخیِ اجتماعی و اقتصادی- معیشتیِ خود را در شئون و سطوح گوناگون دنبال میکنند؛ اگرچه نمیتوان تردید کرد که تحولات سیاسی و اجتماعی دوران جدید بر دامنه فعالیتهای کمی و کیفی زنان در شئون گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی- تربیتی افزوده است، علیایحال بعد از سلطنت فتحعلیشاه و در دوران سلطنت محمدشاه (1264- 1250ق) حضور اجتماعی و سیاسی زنان پررنگتر و تأثیرگذارتر از قبل شد.
این فعالیتها در دوران سلطنت ناصرالدینشاه به چه صورت بود؟
با آغاز دوران سلطنت طولانی ناصرالدینشاه قاجار (1313- 1264ق) که شاهد نفوذ و حضور استعماری و سلطهجویانه دو کشور انگلستان و روسیهتزاری در شئون گوناگون سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی در ایران هستیم، نقش و جایگاه زنان در تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی آن روزگار گسترش چشمگیری پیدا کرد. با این توضیح که وقتی از حضور اجتماعی و سیاسی زنان سخن بهمیان میآوریم مقصود صرفاً اشاره به افراد یا گروههایی از زنان نیست که خواستار همراهی و همگامی با تجدد و ایجاد تحول در عرصه اجتماعی و سیاسی جامعه در راستای تغییرات عصر مدرن بوده باشند.
لزوم حضور سیاسی و اجتماعی زنان عصر قاجار در عرصه سیاسی چه بود و چه ماهیتی داشت؟
واقعیت این است که هم در دوران نخستین عصر قاجار که هنوز جامعه ایرانی ویژگیهای تقریباً
ایرانی- اسلامی خود را حفظ کرده بود و هم در دوران معاصر که میتواند تا همین روزهای اخیر هم تسری پیدا کند، حضور سیاسی و اجتماعی زنان لزوماً بهمعنای تقاضا برای همراه شدن با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر مدرن و بیاعتنایی یا کنده شدن از سنتهای فرهنگی دیرپای ایرانی- اسلامی نبوده است. به همین دلیل هم بهرغم حضور گستردهتر و تأثیرگذارتر زنان در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی دوران سلطنت ناصرالدینشاه، اما این حضورِ پررنگ و پرتعداد عمدتاً در چارچوب همان سنتهای فرهنگی- دینی و ایرانیِ دیرپا در حیات جامعه ایرانی معنا پیدا میکند. چه اینکه بخش اعظمی از تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در آن روزگار (ازجمله در تقابل با استبداد داخلی و استعمار خارجی) اساساً رنگ و ماهیتی ایرانی- اسلامی داشت و توسط علما و روحانیون شیعه و در تقابل با ستمکاری حکام و کارگزاران وقت از یکسو و مهمتر از آن مقابله با نفوذ و حضور تجاوزکارانه دو کشور روسیهتزاری و انگلستان رهبری و هدایت میشد.
در این دوران زنان حضور تعیینکنندهای هم داشتند؟
در همین دوران است که شاهد حضور اجتماعی و سیاسی بسیار مؤثر زنان در جریان مقابله و قیام مردم کشور با واگذاری امتیازات اقتصادی و مالی حکومت به اتباع انگلستان (بهطور مشخص در جریان واگذاری امتیاز رویتر و امتیاز رژی تنباکو) هستیم که میدانیم دامنه این حضورِ میشود گفت تعیینکننده تا درون دربار و حرمسرای ناصرالدینشاه هم تسری پیدا کرد؛ با این توضیح که از دوران سلطنت ناصرالدینشاه بهتدریج شاهد شکلگیری یک جریان سیاسی و اجتماعی تحولخواه هم هستیم که در حاشیه حضور به مراتب گستردهتر و تعیینکنندهتر زنان در چارچوب سنت و ارزشهای ایرانی- اسلامی، علایق سیاسی و اجتماعی خود را در راستای تحولات دنیای مدرن دنبال میکند. همچنانکه از دوره سلطنت محمدشاه شاهد تکوین و برآمدن فرقه بابیه هستیم که در درون آن فرقه زنانی هم حضور دارند که علایق سیاسی و شبهدینیِ کاملاً متعارضی با ارزشهای دینی- شیعی جامعه ایرانی دنبال میکنند. بگذریم از اینکه در طول تاریخ ایران اقلیتهای دینی متعددی هم در کشور زندگی میکردهاند (بهطور عمده زرتشتیان، کلیمیان، ارامنه و مسیحیان) که حضور و نقش اجتماعی و سیاسی احتمالی زنان آنها عموماً در درون ساختار دینی و فرهنگی مربوطه متمرکز میشد. البته این را هم عرض کنم که از اواسط دوران سلطنت فتحعلیشاه به بعد عمدتاً توسط میسیونرهای مذهبی (شامل فرق گوناگون مسیحی که عموماً با یکدیگر رقابت و گاه دشمنی هم داشتند) و برخی گروههای مسیحی و کلیمی ایرانی تلاشهایی برای تأسیس مدارس دخترانه و ارائه خدمات بهداشتی به زنان مسلمان و غیرمسلمان در برخی از مناطق ایران صورت گرفت که وقتی وارد عصر موسوم به مشروطه میشویم دامنه کمی و کیفی اینگونه فعالیتها افزایش قابل توجهی پیدا کرده بود. بدینترتیب در شرایطی به دوران مشروطه وارد میشویم که زنان ایران در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی میشود گفت حضوری دیرپا و در عینحال مؤثر را تجربه کرده بودند.
در روند تکوین و شکلگیری انقلاب مشروطه چه گروههایی از بانوان مشارکت داشتند؟
برای درک دقیقتر حضور اجتماعی و سیاسی زنان در عصر مشروطه باید عرض کنم، اگرچه اندیشه مشروطهخواهی و چیزی که نهایتاً در تأسیس مجلس شورای ملی و دولت (هیئت وزیران) در چارچوب قانون اساسی صورت عملی به خود گرفته و خود را نشان داد، عمدتاً از مدنیت جدید غرب ناشی میشد، اما اگر اسناد و منابع متقن و موثق آن روزگار را مورد بررسی و ارزیابی تاریخی قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که انقلاب مشروطه در درجه اول با حضور علما و روحانیون شیعه و نقش تعیینکننده آنان در بسیج اجتماعی و سیاسی مردم ایران (از اقشار گوناگون) راه به پیروزی گشود و اگر نبود قدرت بسیجگری روحانیون و علمای مشروطهخواه شیعه که میدانیم لااقل از تجربهای 50- 60 ساله بهره میبرد، انقلاب مشروطه با کیفیتی که شکل گرفته و بهپیروزی رسید اتفاق نمیافتاد با این توضیح مهم که فقط زنان و مردان نوگرا و متأثر از فرهنگ و اندیشههای سیاسی غرب نبودند که در روند تکوین و شکلگیری انقلاب مشروطه مشارکت کردند، بلکه اکثریت بزرگی از زنانی که در روند بسیج انقلابی حضور پیدا کردند مشروطهخواهی را اساساً برنامهای اصلاحی در درون سنت ایرانی- اسلامی (و در درجه اول شیعی) میدانستند تا جایی که منابع به صراحت ذکر کردهاند که بخش زیادی از مردم کشور پیروزی مشروطه را در درجه اول به مثابه پیروزی اسلام و مذهب تشیع ارزیابی میکردند. حاصل اینکه حضور اجتماعی و سیاسی زنان در تحولات دوران مشروطه ترکیبی از حضور گستردهتر زنان سنتگرا (باورمندان بهسنت اسلامی- ایرانی که در طول زمان شکل گرفته و ادامه یافته بود) همراه با گروهها و جماعتهای دیگری از زنان بود که به انحای گوناگون متأثر از تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی دنیای مدرن خواستار ایجاد تحول در شئون گوناگون زندگی جامعه ایرانی و بهویژه کسب موقعیت مطلوبتر اجتماعی،
آموزشی- تربیتی و نظایر آن برای زنان بودند.
با این تفاسیر انگیزه بانوان برای ورود به نهضت مشروطه چه بود؟
میدانیم که انقلاب مشروطه دو هدف عمده را دنبال میکرد: اول مبارزه و از میان برداشتن نظام استبدادگرا و خودکامه قاجار و پایان دادن به ستمکاری حکام و کارگزاران ریز و کلان حکومت در اقصی نقاط کشور، دوم مقابله با نفوذ و حضور سلطهجویانه و استعماری دو کشور انگلستان و روسیهتزاری در ایران که طی سالهای اخیر سلطنت مظفرالدینشاه (1325- 1314ق) گسترش بیسابقهای پیدا کرده بود. منابع آن روزگار نشان میدهد در راستای نیل به این هدفها میان مردان و زنانی که در روند تکوین، شکلگیری و پیروزی انقلاب مشروطه مشارکت کردند، اجماع تمام وکمالی وجود داشت. بههمین دلیل هم بود که تقریباً در جریان تمام رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی دوران منتج به پیروزی انقلاب مشروطه خیل عظیمی از زنان (گاه حتی مؤثرتر و تعیینکنندهتر از مردان) در تظاهرات و نشستهای اعتراضی و انتقادی حضور پیدا میکردند و با جسارت و دلیری به مراتب بیشتر از مردان شعارها و خواستههای مردم کشور را از نظام حاکم مطالبه میکردند تا جایی که منابع موجود نشان میدهد تا آستانه پیروزی انقلاب خواستها و علایق سیاسی و اجتماعی زنان در راستای همین اهداف مشترک با مردان دنبال و پیگیری میشد که حتی زنان نوگرا هم در مجموع بر این باور بودند که با پیروزی و استقرار نظام مشروطه خواستهای ویژه زنان در شئون گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بهتدریج محقق خواهد شد. در واقع هم اگر از برخی استثنائات بگذریم، رهبران انقلاب مشروطه ایران در میان علما و سایر مشروطهخواهان نوگراتر نسبت به حقوق و خواستهای زنان نگرشی تقابلی و منفی نداشتند و از این جهت میان روند کلی حاکم بر فضای سیاسی و اجتماعی انقلاب مشروطه با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 مشترکات زیادی وجود دارد. بهعبارت دیگر انقلاب مشروطه تحرک و تحولی بهاصطلاح مردانه نبود و رهبران و سازماندهندگان انقلاب در میان جناحهای مختلف فکری و سیاسی به عیان شاهد حضور مؤثر و در موارد متعدد کاملاً تعیینکننده زنان در پیشبرد خواستهای سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی در شئون گوناگون بوده و بهتبع آن از مشارکت گسترده زنان در روند پیروزی، استقرار و تحکیم موقعیت انقلاب و نظام مشروطه حمایت و استقبال میکردند.
جایگاه و نقش زنان در به ثمر رسیدن مشروطه چه میزان بود؟
نقش و حضور زنان در انقلاب مشروطه را باید در دو مقطع قبل و بعد از پیروزی مشروطه مورد بررسی و ارزیابی تاریخی قرار داد. با این توضیح که اولاً حضور اجتماعی و سیاسی زنانی که علایق خود را در درجه اول در چارچوب سنت اسلامی (شیعی)- ایرانی دنبال میکردند و عمدتاً با جناح اسلامگراتر رهبری انقلاب همگامی و همراهی نشان میدادند، بهمراتب بیش از دیگر زنانی بود که علایق سیاسی و اجتماعی آنها از ارزشهای دینی عبور کرده و بهطور خاص خواستهای خود را در درون پارادایم تجدد و نوگرایی دنبال میکردند؛ دیگر اینکه، هر دو دیدگاه فوق در میان رهبران و سازماندهندگان انقلاب حامیان و پشتیبانانی مؤثر داشتند و اگرچه زنان جریان نوگرا دارای قدرت و امکانات رسانهای و تبلیغاتی تأثیرگذارتری بودند، با اینحال همه اینها بهمعنای کمارج بودن جایگاه زنانِ دارای دیدگاهِ سنتیتر در روند پیروزی انقلاب و مهمتر از آن دفاع و صیانت از دستاوردها و موقعیت نظام مشروطه در سالهای بعد از پیروزی انقلاب مشروطه نبود. شاید دقیقتر باشد که عرض کنم: تا این حدی که ما بعد از حدود 112 سال این تقسیمبندیهای عقیدتی- سیاسی را میان جریانهای گوناگون زنان در تحولات آن روزگار انجام میدهیم، گروههای مختلف و در عینحال پرشماری از زنان که در رخدادهای آن زمان مشارکت مؤثری داشتند (بهرغم اختلافات در دیدگاه) چندان بهدنبال نمایان ساختن اینگونه انفکاکها و صفبندیها نبودند و پیروزی کلیت نظام مشروطه را گامی بلند در راستای تأمین حقوق و منافع داخلی و خارجی جامعه ایرانی ارزیابی میکردند. در همین راستا هم بود که در طول دوران شکلگیری اولین ناآرامیهای سیاسی در سال 1323ق تا هنگام صدور فرمان مشروطه و اعلام پیروزی انقلاب مشروطه (جمادیالثانی 1324/ مرداد 1285)، در اکثریت قریب بهتمام رخدادهای مهم آن روزگار زنان پابهپای مردان (و چهبسا گاه مؤثرتر) در فرایند پیروزی انقلاب نقشهای مهمی ایفا کردند و علاوه بر پشتیبانی از مردان حضور میدانی و مستقیمتر زنان در تظاهراتها و نشستهای سیاسی و نیز چاپ و پخش پیامها و اعلامیههای انقلابی قابل توجه بوده است. بهویژه اینکه بهدلایل عدیده فرهنگی- دینی نیروهای حکومتی را چندان یارای مقابله بیملاحظه با زنان نبود. در دوران بعد از پیروزی انقلاب حضور سیاسی و اجتماعی زنان در صیانت از دستاوردهای انقلاب بهمراتب محسوستر شد. علاوه بر اینکه در سالهای بعد از پیروزی انقلاب زنان به تشکیل انجمنهای مخفی و آشکار متعددی اقدام کردند که در شئون گوناگون خواستها و علایق زنان و نیز مجموعه خواستها و دستاوردها و علایق انقلاب مشروطه را پیگیری میکردند؛ حضور میدانی زنان از اقشار مختلف پشتوانه سیاسی- اجتماعی بسیار مهمی برای مقابله با دشمنان و مخالفان انقلاب و نظام مشروطه و حمایت از جریانهای مختلف طرفدار انقلاب در درون حاکمیت و بیرون از آن محسوب میشد.
زنان پس از پیروزی مشروطه در حمایت از این جریان نقش دیگری هم داشتند؟
زنان بهرغم نداشتن حق رأی در روند تشکیل و تقویت موقعیت اولین مجلس شورای ملی و در حالی که انجمنهای خارج از شمار غیررسمی و نیز انجمنهای رسمی در ایالات و ولایات مختلف فضای سیاسی پرتنشی را بهوجود آورده بودند و در همان حال هنوز مخالفان انقلاب و نظام نوپای مشروطه در میان بدنه حاکمیت در تهران و سایر مناطق کشور قدرت تأثیرگذاری زیادی داشتند، نقشهای حمایتگرانه پرشوری از انقلاب ایفا میکردند. بهویژه زمانی که مجلس شورای ملی در مخالفت با تقاضای دولت مبنی بر اخذ قرض جدیدی از دو کشور انگلستان و روسیهتزاری درصدد برآمد بانک ملی در ایران تأسیس کند، شمار زیادی از زنان کشور در حمایت از طرح تأسیس بانک ملی و تأمین سرمایه اولیه برای آن، دهها هزار تومان و بلکه بیشتر وجه نقد و زیورآلات و نظایر آن را گشادهدستانه و بیهیچ چشمداشت مالی- اقتصادی به نمایندگان تعیینشده از سوی دولت و مجلس تقدیم کردند. در میان این اهداکنندگان زنان زیادی (حتی از میان زنان مستمند و کمبضاعت) بهچشم میخوردند که احیاناً کمتر از جزئیات تحولات سیاسی و اجتماعی جاری و ساری در کشور اطلاع دقیقی داشتند اما امیدوار بودند که موفقیت انقلاب تحولی جدی در موقعیت جامعه ایرانی در شئون گوناگون ایجاد کند و بهویژه آرزو داشتند با تأسیس بانک ملی سلطه مالی- سیاسی دو کشور روس و انگلیس بر ایران پایان پیدا کند. بگذریم از اینکه به دلیل بحرانهای عدیده داخلی و کارشکنیها و سنگاندازیهای همان بیگانگان در آن مقطع کار تأسیس بانک ملی سرانجام نیکویی نیافت و بخش اعظمی از سرمایه جمعآوری شده به یغما رفت. در طول برهه موسوم به استبداد صغیر (که محمدعلیشاه مجلس اول را بهتوپ بست و مشروطه موقتاً تعطیل شد و البته در این روند تندروهای برخی جریانهای مشروطهخواه نقش کمی نداشت) اگرچه در فضای سیاسی و اجتماعی کشور رکودی حاصل شد اما مقاومتها و مخالفتها ادامه یافت و در این روند البته که زنان نقش کمی نداشتند.
انجمنهای زنان در دوره مشروطه دوم برای تثبیت جایگاه خود در جامعه دست به چه اقداماتی زدند؟
با ورود مجدد مشروطهخواهان به تهران و پایان کار محمدعلیشاه که شاهد آغاز دوره دوم مشروطه ایران هستیم، حضور اجتماعی و سیاسیِ مؤثر زنان در تحولات و رخدادهای آن برهه ادامه یافت و همزمان با پیگیری مطالبات عمومی ملت، انجمنها و گروههای مختص زنان بهانحای گوناگون پیگیر خواستها و علایق اجتماعی و آموزشی- تربیتی و فرهنگی زنان بودند. از خواستهای مدنی و سیاسی داخلی که بگذریم، زنان بالاخص در تحرکات ضداستعماری علیه اقدامات و رفتارهای سلطهجویانه دو کشور انگلستان و روسیهتزاری در قبل و بعد از پیروزی انقلاب مشروطه نقش و حضوری پررنگ داشتند. در این راستا بهویژه فراخوانها و بیانیههای متعددی از سوی انجمنها و دیگر محافل زنان برای تحریم کالاها و البسه تولید خارج (در درجه اول انگلیس و روسیهتزاری) صادر میشد که طی آن مخاطبان خود در میان زنان و مردان را به ضرورت تولید و مصرف کالاهای داخلی و پرهیز از خرید و مصرف کالاهای خارجی ترغیب میکردند. زنان ایران که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آنها در کشور از همان اوان پیروزی انقلاب بدانسو از طرف برخی جریانها و شخصیتهای مشروطهخواه و نیز تعدادی از احزاب و نشریات و روزنامههای مشروطهخواه ترغیب و تشویق و پی گرفته میشد، چند بار هم خطاب به زنان اروپایی که گمان میرفت میتوانند در سیاستهای حکومتهای متبوعه خود مؤثر واقع شوند، نامههایی ارسال کرده و خواستار حمایت آنها از انقلاب ضداستبدادی و ضداستعماری مردم ایران شدند که البته پاسخ نامهها و تقاضاهایی از این دست چندان امیدوارکننده نبود؛ چه اینکه هنوز در اکثر قریب بهتمام کشورهای اروپایی زنان نه حق رأی داشتند و نه قادر بودند در تصمیمات سیاستمداران کشورهای خود تأثیری جدی بگذارند. زنان ایران وقتی از قرارداد ضدایرانی 1907 میان انگلیس و روسیهتزاری آگاهی یافتند علیه آن تظاهرات انتقادآمیز و اعتراضی گستردهای بهراه انداختند. اما از جمله مهمترین برهه حضور اجتماعی و سیاسی زنان در دوره دوم مشروطه در مقطع اولتیماتوم روسیهتزاری به دولت و مجلس ایران رخ داد که بهموجب آن حاکمیت ایران موظف و ناگزیر شده بود هیئت مالی امریکایی بهرهبری مورگان شوستر را در سال 1290ش از ایران اخراج کند و در غیراینصورت روسیه تهدید کرده بود نیروهای نظامی خود را از قلمروهای شمالی ایران بهسوی مرکز گسیل کند. در این برهه دشوار که مجلس و دولت ایران سخت تحت فشار روسیه بوده و دولت انگلستان بهطور ضمنی از این خواسته تبهکارانه روسیه حمایت میکرد، زنان تهران و بسیاری دیگر از شهرهای کشور با برپایی تظاهرات و صدور اعلامیه و بیانیههای متعدد با این خواسته دولت روسیه بهشدت مخالفت کرده و خواستار مقاومت دولت و مجلس در برابر زورگوییهای بیگانگان علیه مردم ایران شدند. در کتاب خاطرات مورگان شوستر اشارات متعدد و در عینحال صریحی به حضور دلیرانه و مؤثر زنان در واقعه مذکور شده است که ضمن انتقاد شدید از سیاستهای تجاوزکارانه روسیه دولت و مجلس ایران را به انحای گوناگون تشویق و حتی تهدید میکردند از پذیرش اولتیماتوم خودداری کنند. اما همچنان که میدانیم این مقاومتهای دلیرانه زنان که صحنهای تماشایی و تحسینبرانگیز از حضور زنان ایران در عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور در آن برهه بس دشوار و غمانگیز را بهنمایش گذاشت، بهجایی نرسید و دولت ایران سرانجام مجبور شد اولتیماتوم مذکور را بپذیرد که بهتبع آن مجلس دوم شورای ملی هم منحل گردید.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/