عدم تحمل انتقاد، بزرگترین آسیب وضعیت علمی جامعه ایرانی
وظیفه دانشمندان و علمای دانشگاهی مفهوم سازی گزاره های علمی است و اگر مواجهه برخی با این عمل، شخصی سازی مسائل و عدم تحمل انتقاد باشد دیگر علمی شکل نخواهد گرفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بررسی وضعیت علمی جامعه ایرانی یکی از راهکارهای فهم علل رکود برخی از نهادهای رسمی علمی در کشور است. از جمله آسیبهای وضعیت علمی کنونی در جامعه، بزرگ زدگی در برابر برخی متفکران و عدم امکان نقد علمی به اندیشه آنهاست. برای تبیین بهتر این وضعیت به گفت وگو با سید جواد میری(عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) پرداختیم.
*وضعیت کنونی فرهنگی حاکم بر فضای آکادمیک جامعه ایرانی چگونه است؟
فضای آکادمیک کنونی ایران از بنیانهای مفهومی بسیار فاصله دارد. به زبان سادهتر چون بسیاری از مسائل به درستی مفهوم پردازی نشده اند به سرعت رنگ و بوی جناح های سیاسی به خود میگیرند و این سوءتفاهم ایجاد می شود که گویا شما به شخص یا فرد خاصی توهین میکنید.
در حالی که دغدغه انسان آکادمیک، بحث مفهومی است برای مثال اگر شما بحث زبان مادری را مطرح کنید به این معناست که درصدد هستید آن را از پیکارهای سیاسی-اجتماعیِ مطرح در فرهنگ عرفی جدا کنید و آن را در فضای آکادمیک مفهوم سازی کنید. بدین صورت است که علم و گفتمانهای علمی شکل می گیرد.
متاسفانه از یکسو هنوز در ایران آکادمی ما در برخی موضوعات، قدرت مفهوم سازی پیدا نکرده است و از سوی دیگر، حوزه قدرت هم خودش را میدان دار اندیشه میداند. این وضعیت بزرگترین ضربه را به اجتماع علمی وارد میکند و اجازه نمیدهد که این اجتماع شکل پیدا کند.
* بعضا مشاهده می شود که برخی نهادها و جناح های سیاسی، اندیشه و نظریه ای را قبل از آنکه به درستی پخته شود به نفع خودشان مصادره می کنند برای مثال نظریه ایرانشهری به سرعت توسط برخی از این جناح های سیاسی مصادره شده است. چرا این اندیشمندان به اینگونه وضعیت تن در می دهند؟
بخشی از این مشکل به خاطر این است که برخی از نهادهای منتسب به قدرت برای خودشان نوعی میدان داری قائل شده اند و این باعث شده که نهادهای علمی نتوانند به عنوان نهادی منفک و مستقل از قدرت رشد کنند. همانگونه که اشاره کردید در دوره کنونی این وضعیت بر سر اندیشه ایرانشهری که همان روایتی خاص از ناسیونالیسم ایرانی است آماده است. البته باید توجه داشت که نظریه ایرانشهری با وجود تکثر و تنوع دینی، زبانی و هویتی در جامعه ما به ضرر تمامیت ارضی و منافع کلی ایران است.
نسبت نظریه ایرانشهری با جمهوری اسلامی
اساسا نظریه ایرانشهری با چارچوب کلان جمهوری اسلامی که مبتنی بر نوعی از نظریه امت است همخوانی ندارد. البته ممکن است در پاسخ گفته شود که امت بیشتر ناظر به جهان اسلام و سیاست خارجی کشور است در حالیکه خود این ادعا محل اشکال است به این خاطر که امت صرفا معطوف به خارج از کشور نیست زیرا داخل کشور هم از اهل تسنن و پیروان فرق مختلف اسلامی حضور دارند.
از زمان صفویه تا به امروز که ما به نوعی دولت ملی داشتیم، همیشه اسلام به عنوان یک مولفه وحدت آفرین در هویت ملی ایران مطرح بوده است و حتی مسیحیان و یهودیانِ جامعه هم بی تاثیر از عناصر هویت بخش اسلامی نبوده اند. این درحالی است که مدعیان ایرانشهری درصدد هستند که روایت ناسیونالیسم ایرانی را بدون توجه به مولفه اسلام به عنوان هویت فرهنگی ایرانیان بازخوانی کند.
* آیا بازگشت به ایران باستان که مورد نظر صاحبان اندیشه ایرانشهری است امکان پذیر می باشد؟
کسانی که این ایده را مطرح می کنند اولا بین بازگشت و برگشت تمایز مفهومی قائل نشده اند و این به نوعی در گفتمان ایرانشهری آشوب مفهومی ایجاد کرده است. مدعیان ایرانشهری به چند دسته مختلف تقسیم می شوند: 1-برخیها کوروش را به مثابه یک نماد می بینند و آن را منتزع از مفاهیم دینی درنظر می گیرند. 2-برخی دیگر، ایران باستان را به دوران ساسانی مختص می کنند و قبله آمال را در مناسبات دین زرتشت تعریف می کنند. 3- برخیها هم می گویند که رابطه دین و دولت باید به مثابه همان مفهومی که در دوران ساسانی بوده احیاء شود. در هر سه روایت اشکالات بنیادینی مطرح است.
* آیا می توان ادعا کرد که نظریه ایرانشهری همان ناسیونالیسم ایرانی است؟ برخی از مدعیان این ایده، معتقدند که ناسیونالیسم یک مفهوم مدرن است و نمی توان آن را به مفهوم ایرانشهری ربط داد؟
این ادعاها همان باب توجیهات است. اساسا خودآگاهی مطرح درخصوص دولت-ملت که مورد توجه مدعیان ایرانشهری است یک مفهوم مدرن است. اساسا مفهومی به نام ایران در مقایسه با مفهومی به نام اروپا که در اسطوره های یونانی هست نوعی نگاه اسطوره ای است. مرادم از اسطوره به معنای ظرفیتی مبتنی بر کهن الگوهاست. اساسا آنچه که گفتمان مدرن را از گفتمانهای پیشینی اش جدا می سازد مفهوم اراده ملی است.
البته این نکته را هم عرض کنم که پادشاهان ایرانی شبیه پادشاهان یهود که پادشاه-پیامبر بودند، آنها هم براساس تئوری فّره ایزد پادشاه-پیامبر بودند.
سه مفهوم کلیدی در تاریخ اندیشه بشری
اراده ملی زمانی شکل گرفته که سوژه یا انسانی که از تمام مولفه های دیگر جدا بوده تحقق یافته است. برای فهم بهتر این ادعا بادی یک مثلث سه ضلعی از مفاهیم را در چند دوره بررسی کرد. ای سه ضلع عبارتند از خدا، طبیعت و انسان. در یونان باستان ضلع اصلی این مثلث، طبیعت بود. در ایران باستان ضلع انسان اصالت پیدا کرد اما نه هر انسانی بلکه صرفا انسان به مثابه پادشاه بود که تنها فردی محسوب می شد که اراده اش واقعی است.
در دوران مسیحیت و اسلام، ضلع اصلی این مثلث خدا بود اما در دوران مدرن، ضلع اصلی انسان به مثابه سوژه است. در این میان، ایران به معنای جدید درصدد است که مفهوم ایران به مثابه باستان را احیاء کند که نتیجه اش به نوعی سرکوب سوژه نحیف ایرانی است. شاید ایران در دوران باستان به مثابه یک ایده مطرح بوده اما در دوران جدید مسئله کاملا متفاوت است.
* اگر به قول شما در ایران تئوری فرّه ایزدی حاکم بوده است پس چرا بسیاری از اوقات پادشاهان مختلف به وسیله شورش مردم خلع می شدند؟
چون جامعه یک امر ایستا نیست بلکه انسان موجودی است درحال تغییر و تحول و وقتی در جامعه ظلم مطرح می شده و این ظلم با فطرت انسانی در تضاد است فلذا دربرابر ظلمهای شاه شورش می کردند اما نکته جالب توجه این است که مردم وقتی برعلیه یک شاه شورش می کردند و او را برکنار می کردند، اصلِ ساختار پادشاهی و سلطنت را از بین نمی بردند بلکه همان ساختار سلطنتی ابقاء می شده است زیرا بافت ذهنی انسانی ایرانی در دوران باستان این بوده که اراده پادشاه مساوی با اراده خداوند است.
*چرا صاحبان اندیشه ایرانشهری دربرابر نقدهایی که درمورد ادعاهایشان صورت می گیرد به گونه ای واکنش تند نشان می دهند که فضای نقد بسته می شود؟
وقتی شما پاسخی نداشته باشید یا اینکه در جهان اندیشه برای خودتان منصب خاصی قائل باشید آنگاه هم آرایش این جهان را برهم خواهید زد و هم به جای پاسخ و تامل شروع به شانتاژ خواهید کرد. جهان اندیشه به لحاظ تمثیلی شبیه تشک کشتی است به این معنا که اگر شما مثل الکساندر کارولین قهرمان افسانه ای و نام آور کشتی هم باشید در انتها باید استانداردهای کشتی را رعایت کنید و اگر وزنتان چند گرم هم اضافه بود قرار نیست که به اعتبار مدالهایتان شما را بپذیرند و داشتن مدالهای گوناگون کشتی قرار نیست که در حریفتان رعب ایجاد کند بلکه باید کشتی بگیرید و فنونش را هم رعایت کنید.
در عالم اندیشه هم اگر فردی همچون سید جواد میری سخنی می گوید باید مبتنی بر منطق درونی علم و اندیشه نقد شود نه اینکه به لحاظ شخصیتی مورد تخطئه قرار گیرد. اگر در عالم اندیشه تحکّم حاکم شد و یا مریدان فردی که مورد نقد قرار گرفته شروع به فحاشی و توهین به شخص نقّاد کردند آنگاه خود این افراد شکست خواهند خورد.
افرادی که در برابر انتقادها زبان به فحاشی می گشایند باید توجه داشته باشند که هم جامعه ایرانی و هم جهان پیرامونی به شدت دچار تحول است. در این میان هر جامعه ای باید به دو اصل بنیادین تحول و ثبات توجه کند. این دو نیروها و مولفه هایی که موجب تحول جامعه می شوند باید مورد رصد قرار گیرند و مولفه هایی هم که لنگر ثبات در جامعه را نگاهداری می کند باید رصد شوند. در این صورت است که جامعه به سمت بالندگی پیش خواهد رفت. اگر فردی فقط بر روی ثبات تکیه کند یا فقط روی تحول تکیه کند آنگاه موجب فروپاشی جامعه خواهد شد. باید میان این ثبات و تحول پیوندی ایجاد کرد تا جامعه تداوم بیابد.
انتهای پیام/