بازخوانی یک اقدام انقلابیــ۲| نظر ۶ تن از شاگردان امام درباره آیتالله شریعتمداری: متأثر از اطرافیان
اول اردیبهشتماه سالروز اقدام تاریخی جامعه مدرسین در سلب مرجعیت از آیتالله کاظم شریعتمداری است؛ تسنیم در گفتوگوهای جداگانهای با ۶ تن از شاگردان و اصحاب ایشان به بررسی رفتارها و انحرافات سیاسی وی پرداخته است.
گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم ــ عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی: یکم اردیبهشت ماه مصادف با بیانیه تاریخی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مبنی بر عدم صلاحیت آیت الله شریعتمداری برای مرجعیت و سلب اجازه تقلید از اوست.
- بیشتر بخوانید
سید کاظم شریعتمداری مرجع تقلید و مؤسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی بود که در پی همکاری با صادق قطبزاده معدوم در طراحی کودتای نوژه با بیانیه تاریخی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بعدها در منشور روحانیت امام خمینی(ره) نیز مورد تأیید ایشان قرار گرفت، از مقام مرجعیت خلع شد.
خبرنگاران تسنیم از ماهها پیش در سلسلهگفتوگوهایی در قالب پرونده "نهضت؛ نگاهینو" که همچنان ادامه دارد با شاگردان مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی(ره)، کاوشی نو در نهضت بنیانگذار انقلاب اسلامی داشته و در این بین به بیان ناگفتهها و کمترگفتهشدههایی از تاریخ انقلاب اسلامی پرداختهاند.
در خلال این گفتوگوها، شاگردان برجسته آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) درباره شخصیت آیتالله شریعتمداری و عواملی که موجب انحراف و در نهایت خلع لباس وی از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد، صحبت کردند که بخشهایی از این مصاحبهها را در ذیل میخوانید.
طاغوتیهای پولدار اطراف آیتالله شریعتمداری را گرفتند
آیتالله سیدباقر میردامادی (از شاگردان امام خمینی و آیت الله بروجردی): مرحوم آقای شریعتمداری اوایل نهضت انقلابی بود و فعالیت انقلابی هم داشتند، مجتهد و باسواد بودند و اول انقلاب هم بهدیدن آقای خمینی رفت و با ایشان همکاری میکرد منتها بعد برنامههایی پیش آمد که ایشان را واقعاً فریب دادند.
مقلدان ایشان خیلی متعصب بودند، سالها برای ایشان پول و وجوهات میفرستادند بعد یکسری از این طاغوتیهای پولدار اطراف ایشان را گرفتند و اجمالاً کمی متأثر کردند اما پسرش از امام خمینی انتقاد میکرد الآن هم خارج است و علیه نظام فعالیت میکند. خود آقای شریعتمداری مرد باسواد و ملایی بود اما پسرش ایشان را گول زد و مریدهایی هم که آمدند پیش ایشان حساب و کتاب کنند، اینها هم سید را فریب دادند.
در آخر هم عدهای آمدند در قم و به اسم آقای شریعتمداری شروع کردند علیه امام توهین کردن، نتیجهاش این شد که ایشان نتوانست از خانه بیرون بیاید. (متن کامل مصاحبه)
روایت آیتالله وحیدی از نحوه تأسیس دارالتبلیغ توسط شریعتمداری
آیتالله محمّد تقی وحیدی گلپایگانی (از مبارزان پیش از انقلاب و شاگرد آیتالله بروجردی): بنده ابداً در جلسات درس آقای شریعتمداری شرکت نمیکردم، چراکه از همان ابتدا حس خوبی نسبت به وی نداشتم حتی در نمازهای ایشان هم شرکت نکردم. بهیاد دارم یک روز از آیتالله العظمی گلپایگانی، قصه آقای شریعتمداری و دارالتبلیغی را که ساخته بود پرسیدیم چون یک سری حرفهایی در این باره شنیده بودم. این سؤال را خصوصی از آیتالله گلپایگانی پرسیدیم، ایشان فرمودند که "قبل از اینکه بروند سراغ آقای شریعتمداری سه یا چهار نفر آمدند سراغ من و معلوم بود که اینها از طرف شاه مأمور شدهاند که مسئولیت دارالتبلیغ را به من بدهند. من که فهمیدم جریاناتی پشت این است قبول نکردم و بعد از من رفتند سراغ آقای شریعتمداری که فوراً قبول کرده بود". (متن کامل مصاحبه)
روحیه مقاومت امام در آیتالله شریعتمداری نبود
آیتالله سید جمالالدین دینپرور (شاگرد آیتالله شریعتمدار و عضو جامعه روحانیت مبارز): در مورد آقای شریعتمداری باید عرض کنم ایشان همه را خوب میپنداشتند؛ اطراف ایشان افراد ناجوری بودند و آن روحیه مقاومتی که در امام(ره) بود در ایشان نبود. اگر چند تا از تجار بازار میرفتند پیش ایشان و مسائلی را میگفتند ایشان میپذیرفتند و قدرت مقاومت نداشتند. یکی از ویژگیهای حضرت امام قاطعیت ایشان و بینش ویژهای بود که بر سر تشخیص خود میایستادند.
در زمان انقلاب عدهای از تجار و بازاریهای تهران پیش امام رفتند و یک ساعت صحبت کردند اما آخرسر امام فرمودند وظیفه همین است. آقای شریعتمداری در بعضی سخنرانیها علیه رژیم صحبت میکرد اما قاطعیت نداشت و رئیس مجلس سنا که تبریزی بود پیش ایشان میرفت و حرف میزد و نظرش برمیگشت لذا عدهای دور ایشان را گرفتند و از راه منحرفش کردند حتی پای درس هم آقای شریعتمداری قدرت مخالفت نداشت. (متن کامل مصاحبه)
دعای شیخ حامی شریعتمداری برای "شاه" و نفرین انقلابیون
آیتالله شیخ احمد منتظری موحد (از شاگردان امام خمینی(ره) و عضو دفتر امام در نجف): در بندرشاه ما به حسینیهای رفتیم و دیدم عکس رضاخان و پسرش همهجاست، گفتم "شما مگر مقلد آقای شریعتمداری نیستید؟"، گفتند چرا، گفتم "آقای شریعتمداری گفته که جایی که عکس اینها باشد کراهت دارد انسان نماز بخواند". خلاصه رفتند و عکس شاه را پاره کردند. من با اینکه ممنوع المنبر بودم روی زمین مینشستم و یک کتابی هم از شریعتمداری برمیداشتم و مطالبی را که بنا بود بگویم میگفتیم و موعظه و نصیحت میکردم و اینها هم دور ما حلقه میزدند. ما حسینیه را در آنجا مسجد کردیم و الآن نوشتهاند مسجد آذربایجانیهای بندرشاه. یک شیخی در آنجا بود بهنام بحرالعلوم که از طرفداران آقای شریعتمداری و دعاگوی شاه بود. دعاهای خیلی تندی برای شاه میکرد و مثلاً میگفت "خدایا، اعلیحضرت همایونی را بر ما مستدام بدار و مخالفین او را در هر لباسی هستند نابود بفرما".
من مختصری در درس آقای شریعتمداری رفته بودم و از نظر درسی بد نبود اما از نظر سیاسی مبنایشان با مبنای امام فرق داشت و وقتی این را متوجه شدم درس ایشان را نرفتم. میگفت "مبنای من با آقای خمینی بد نیست اما روشمان مختلف است. من یک جور سلیقهای دارم و ایشان سلیقهاش جور دیگری است".
وقتی مدرسه رضویه را میساختیم یکی از طرفداران آقای شریعتمداری آنجا آمد و گفت "چکار میکنید؟"، گفتم "مدرسه را میخواهیم بسازیم". گفت "میخواهید بانی بیاورم؟"، گفتم "اگر بیاورید اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است."، گفت "مشروط است و شرط آن این است که مدرسه برای آقای شریعتمداری باشد."، گفتم "من اینجا با آقای گلپایگانی که در کنار ماست این حرف را نزدم. اینجا برای خمینیستها است نه شریعتمداریها". ( متن کامل مصاحبه)
مرحوم «شریعتمداری» و «منتظری» فریب اطرافیانشان را خوردند
آیتالله شیخ خلیل مبشر کاشانی (از مبارزان پیش از انقلاب): بالاخره همه باید به خدا پناه ببریم. یک نفر رفته بود نجف زیارت و میگفت "بعد از زیارت رفتم خدمت امام که امام آنجا تبعید بود. گفتم «آقا، نصیحتم کنید؟»، گفت «من دفعه اول است میآیم نجف و کربلا، از خدا چه بخواهم؟»، امام خمینی سرش را بالا آورد و گفت: «فقط عاقبتبهخیری، عاقبتبهخیری»". ما این 30 سال بحث عاقبتبهخیری را دیدیم. خیلیها زحمت کشیدند، آقای منتظری کم برای انقلاب زحمت نکشید، خیلی خون دل خورد، پسرش شهید شد، خودش شکنجه شده بود و رنجها و مشقتها کشیده بود، یک سادگی باعث شد از مهدی هاشمی دفاع کرد و کار خراب شد و در داستان مهدی هاشمی فریب خورد. در علم هم واقعاً ملا بود، خدایی، از نظر علمی لیاقت رهبری را داشت اما از حیث مدیریتی و ذکاوت و هوشیاری کمبود داشت.
مثلاً شریعتمداری مرجعی بود که علامه طباطبایی معتقد به علمیت او بود ولی یک چنین شخصیتی که شاید 5 میلیون در ایران مقلد هم داشت در عین حال میبینیم بر اثر یک اشتباه فریب فرزندش را خورد. یکی از امور مهم این است که ما هرچه تحلیل کردیم، تحقیق کردیم، تدبر کردیم در آقایانی که زمین خوردند دیدیم از بیت خودشان زمین خوردند یا پسرش یا دامادش یا مسئول دفترشان. میگفتند امام پیش خواهد رفت چون از کسی فریب نمیخورد و نظر خودش را انجام میدهد. مرحوم شریعتمدار فریب فرزندش را خورد، منتظری هم فریب دامادش را خورد. باید دعا کنیم برای عاقبتبهخیریمان.
«شریعتمداری» تقوای مرجعیت نداشت
آیتالله محمد علی فیض گیلانی (شاگرد امام خمینی(ره) و عضو ارشد جامعه مدرسین): مرحوم شریعتمداری یک مقدار گرفتاریهایی هم داشت و آنطور نبود که یک رجل باتقوایی باشد و نمیبایست آقای شریعتمداری مرجع تقلید میشد. اگر هم کاری برای انقلاب کرده برای پیشرفت کار خودش کرده نه اینکه بخواهد با امام همکاری کند.
من در یکی از اسنادی که بعد از انقلاب منتشر شد، خواندم که در بیت وی دستگاه شنود گذاشته بودند. آیتالله شریعتمداری به رئیس دفترش میگوید "زنگ بزن رئیس ساواک بیاید". رئیس ساواک قم آمد و آقای شریعتمداری گفت "با ما چه کردید؟ من که با شاه صمیمی هستم، فلان سرهنگ و فلان تیمسار رابط من با شاه است. چرا با من این کار را کردید؟"، رئیس ساواک گفت "این کار دشمنان شماست". شریعتمداری گفت "من دشمنی ندارم که با من این کار را بکند؛ این کار شماست". (متن کامل مصاحبه)
انتهای پیام/*