ماجرای نفرین شیخ بهایی/حقیقت دو برادر در اساطیر ایران
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با تشریح اینکه چرا کبوترخانه در اصفهان زیاد ساخته شده است به واکاوی علت نشت نکردن پل خواجو پس از ۳۸۰سال پرداخت و گفت: عدل در فرهنگ ایرانی فراتر از قوه قضاییه و دادگاه است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سید محمد بهشتی با اشاره به وجود دو برادر به نامهای هوشنگ و ویگرد در اساطیر ایران گفت: ما در طول تاریخ این سرزمین، همواره شاهد تناسب و تناسب نداشتن این دو شخصیت با هم هستیم.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به این نکته که در بسیاری از متون اسلامی، آبادانی در سرزمین ایران حاصل عدل و عمارت عنوان شده است، عدل را فراتر از قوه قضاییه و دادگاه دانست و گفت: عدل در فرهنگ ایرانی به معنای قرار داشتن هر چیزی در جای خود یا همان «اشه» است.
بهشتی در ادامه به فریدون در شاهنامه فردوسی اشاره کرد و گفت: مهمترین ماموریت فریدون این است که عدل را برقرار کند و به عبارت دیگر هر چیزی را در جای خود قرار دهد.
وی برقراری عدل را وظیفه هوشنگ و ساختن، اعتلا بخشیدن و از قوه به فعل درآوردن را وظیفه ویگرد دانست و گفت: رفتار سازمان برنامه و بودجه نیز باید ویگرد باشد.
به گفته وی، نسبت هوشنگ و ویگرد را به نسبت خار و گل تشبیه کرد و گفت: خار، هوشنگ و گل، ویگرد است و اگر خار نباشد گل در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
او با اشاره ای به تاریخ ایران گفت: سرسلسلهها همیشه هوشنگ بوده اند تا اینکه کم کم ویگرد و هوشنگها با هم آشنا شده و به یک تعادل میرسیدند اما به مرور ویگرد غلبه پیدا میکرده و بساط هوشنگها جمع میشود به طور مثال در آخر دوره صفویه، شاه سلطان حسین یک ویگرد به تمام معنا است.
بهشتی افزود: زمانی که شاه سلطان حسین تاج را بر سر محمود افغان میگذارد از او دو خواسته دارد، اول این که هرکسی را که او شفاعت کرد، زنده بماند و دوم این که محمود افغان اجازه بدهد کار ساخت باغ هزار جریب را به اتمام برساند.
آب انباری غنی در زیر شهر اصفهان
وی در ادامه شکافتن کوه برای انتقال سرچشمههای رود کارون به زاینده رود را یک راه حل هوشنگی دانست و گفت: گویی هوشنگ میخواهد نقش ویگردی ایفا کند این در حالی است که معمولا وقتی هوشنگها می خواهند نقش ویگردی ایفا کنند بسیار پرهزینه خواهد بود.
بهشتی با اشاره به باور متفاوت ویگردها نسبت به سرزمین و عملکردشان گفت: در بستر اصفهان حدود 17 متر خاک رس، سپس حدود 21 متر ماسه بادی اشباع از آب (سفره زیرزمینی)، 40تا 50 سانتیمتر گل رس فشرده و لایه نازکی صخره متخلل وجود دارد.
او با تاکید بر وجود سفره آب زیرزمینی در اصفهان گفت: با تزریق آب و غنی شدن این سفره زیر زمینی گویی آب انبار بزرگی زیر شهر قرار داشت.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح روش شیرین کردن شوره زار بین شهر تا زاینده رود برای کشاورزی نیز گفت: با استفاده از مادیهای اصفهان و نوع زراعت کم کم خاک را شیرین میکنند، از سوی دیگر در مسیر زاینده رود بندهای کوچکی میزنند تا سرعت آب کاهش یافته و از طریق کف آب وارد سفرههای زیرزمینی شود.
او با اشاره به ایجاد شکاف در نقطه ای از صفحه متخلل زیر زاینده رود گفت: این شکاف باعث هدر رفتن آب میشد به همین دلیل با ساخت یک سد زیرزمینی گویی شکاف را به هم میدوزند تا از اتلاف آب جلوگیری شود و بعد روی این بستر پل خواجو ساخته شد.
بهشتی افزود: به دلیل وجود این پی مستحکم پل خواجو از زمان ساخت (شاه عباس دوم) تا امروز حتی یک سانتیمتر هم نشت نکرده است.
او گفت: با استفاده از این روشها در زیر شهر اصفهان یک آب انبار عظیم ایجاد میشود، به طوریکه اهل شهر داخل خانه خود چاهی میکندند تا از سفره زیر زمینی آب مورد نیاز خود را تامین کنند.
وی با اشاره به قلیایی بودن خاک اصفهان گفت: این خاک را نمیشد با کود حیوانی غنی کرد به همین دلیل از کود انسانی و پرندگان برای زراعت استفاده میکردند و به همین دلیل کبوترخانههای زیادی در اصفهان وجود داشت.
بهشتی گفت: در واقع هیچ چیزی از بیرون به اصفهان نیامد بلکه از ظرفیتهای درونی این محیط استفاده شد و این همان روش پرستارانه و ویگردی است که باعث اعتلای محیط می شود.
نفرین شیخ بهایی
بهشتی گفت: مغنی های اصفهان همیشه هنگام کندن چاه مراقب بودند که آسیبی به لایه نازک متخلل نزنند چون اگر آن را میکندند آب هدر میرفت گویی آب انبار سوراخ شده بود.
او گفت: مغنیهای باسواد، دانش و دلیل این امر را میدانستند اما مغنیهای کم سوادتر با باور به این که اگر این لایه متخلل را بکنند، شیخ بهایی آنها را نفرین میکند این لایه را نمیکندند.
وی با تاکید بر اینکه آنچه امروز تحت عنوان خرافه میشناسیم، رمزهای زیستی هر محیط هستند، گفت: چون ما زبان آنها نمی فهمیم به آنها خرافه می گوییم.
اصفهان از شهری بی درخت تا بیشه ای سبز
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به پایتخت شدن اصفهان در سال 1006 گفت: سیاحان اصفهان از سال 1007 تا چند سال پیش از حمله افغان اصفهان را به گونههای متفاوتی توصیف کرده اند. در ابتدا آمده است که «سپاهان بزرگ است ولی اثری از کاخ های زیبا در ان نیست، درخت در شهر بسیار کم است».
او افزود: در گزارش دیگری حدود 10 سال بعد نقل شده است که «اصفهان به جای اینکه همچون یک شهر به نظر برسد همچون یک جنگل به نظر می رسد» و شاردن در اواسط دوران صفوی اصفهان را چنین توصیف میکند « از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم آن را مانند بیشه ای میبینیم که از خلال اشجار، گنبدهای لاجوردی و منارههای بلندی که برای اذان ساخته شده اند دیده میشود.»
به گفته وی، اصفهان چند سال پیش از حمله افغان از دید سیاحان خارجی اینگونه است که «از بیرون که نگاه کنید چندان چیزی از اصفهان دیده نمیشود چون تمام مسجدها برجها یا عمارتهای بزرگ آن در فصل تابستان در زیر سایه درختان شهر قرار گرفته اند.
انتهای پیام/