اصفهان| «آب» در آئینه فرهنگ مردم روستای هونجان شهرضا


اصفهان| «آب» در آئینه فرهنگ مردم روستای هونجان شهرضا

اعتقاد به نر و ماده بودن آب چشمه‌ها و رودها و قنات‌ها کما بیش بین مردم شهرستان شهرضا و همچنین روستای هونجان رواج دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرضا، تقدس آب در اعتقادات عامه از قدیمی‌ترین روزگار تا زمان حاضر در باورها و اعتقادات و رسومی که به شکلی به آب مربوط می‌شود تجلّی یافته و در ادیان و فرهنگ‌های مختلف به وجوه گوناگون به صورت ادب شفاهی در فرهنگ عامه و در رفتار بشر به صورت باورهایی با مقیاس وسیع آمده است.

آب یکی از چهار عنصر اصلی زندگی است و علاوه بر جایگاه آن در کشاورزی، در فرهنگ و ادب عامه به دلایلی دیگر نیز اهمیت دارد. در فرهنگ شیعی آب یادآور صحرای کربلا و فداکاری حضرت ابوالفضل العباس(ع) است و می‌بینیم که سقاخانه‌های زیادی شکل می‌گیرد که در آن به مردم توصیه می‌شود آبی بنوشند و بر امام حسین(ع) سلام دهند و لعنت حق بر یزید روا دارند. به همین طریق برخی چشمه‌ها از نظر اعتقادی دارای احترام هستند و آن را قدمگاه امامزاده‌ای می‌دانند.

ایرانیان چه در گذشته و چه امروز، آب را مقدس می‌شمرده و برای آن اهمیتی خاص قاتل بودند. این موضوع در نوشته‌های مذهبی اوستایی مورد تأکید بوده است. آب در فرهنگ مردم ایران از نظر اعتقادی و اسطوره‌ای جایگاهی ویژه دارد چون که ایرانیان معتقد به نقش آفرینندگی آن بوده‌اند.

در فرهنگ مردم آب بنابر موقعیت جغرافیایی جایگاه ویژه یافته است

کارشناس زبان و ادبیات فارسی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم درباره تقدس آب، اظهار داشت: ایرانیان، آب را مظهر روشنایی و نماد پاکی می‌دانند و کاربرد این اعتقاد را ما در آداب و رسوم مردم هم می‌بینیم.

مصطفی منصف افزود: چنانچه، هنگام سفر رفتن مسافران، به دنبال آنها آب می‌پاشند، این علاقه‌مندی به آب حتی در خانه‌های ایرانیان هم دیده می‌شود، در ایران قدیم همه‌ خانه‌ها حوض‌های آب داشتند که بیشتر با کاشی‌های آبی فیروزه‌ای پوشیده شده بودند.

وی بیان کرد: در فرهنگ مردم نیز آب بنابر موقعیت جغرافیایی جایگاه ویژه یافته است، مثلاً در برخی از نقاط ایران، وقتی عروسی را به خانه داماد می بردند، به هر جوی آب روان که می‌رسند، عروس بخشی از جهیزیه خود را به آب هدیه می‌کند و سپس از آن می‌گذرد.

کارشناس زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد: امروزه هنگامی که آب بر روی زمین می‌ریزد می‌گویند آب روشنایی است و پشت سر مسافر آب می‌ریزند به امید دیدار تازه، سر سفره هفت‌سین آب می‌گذارند و دعاهای آب باران، همگی بر عظمت و احترام آن تأکید دارند.

کهن باورهای ازدیاد آب در روستای هونجان شهرستان شهرضا

آب‌های نر و ماده

اعتقاد به نر و ماده بودن آب چشمه‌ها و رودها و قنات‌ها کمابیش بین مردم نقاط مختلف ایران رواج داشته است. علایم و مشخصات آنها این گونه است:

مقنی‌های اراک معتقدند اگر دست و پایشان در آب قنات زبر بشود و ترک بخورد آب نر است و اگر نرم بشود ماده است. در ایزدخواست فارس، معتقدند آبی که در حال حرکت صدا نکند ماده است و آبی که موقع رفتن شر شر کند نر است.

یکی از اهالی روستای هونجان در این باره به خبرنگار تسنیم، گفت: در روستای هونجان آب زرچشمه که آب برف است و از الّى جوق (پنجاه جوی) سر چشمه می‌گیرد پر سر و صدا است هنگام حرکت شرشر می‌کند و هنگامی که دست درون آن می‌برند پوست دست را خراش می‌دهد به اصطلاح می‌برد، آب نر است.

جمشید صیادی افزود: اهالی معتقدند کنار آب نر نمی‌شود خوابید چون پر سر و صدا است ولی آب ماده کم سروصدا است، می‌شود کنارش خوابید و حجمش خلاف آب نر، کم است و دیگر این که می‌گویند آب چشمه‌های دیگر روستا نیز همین حکم را دارند مثلا آب چشمه «آب کاه» نر است و آب چشمای «گررو» ماده است، آب چشمه‌های منطقه آب دراز و منطقه تنگ ونه نر است ولی آب «موک» ماده است.

 رسم آب دزدی

رسم کهن آب دزدی، از رسم قائل شدن جنسیت (نر و ماده) برای آب سرچشمه می‌گیرد. هر موقع آب زرچشمه کم می‌شد، با توجه به اعتقاد نر و ماده بودن آب، مردم می‌گفتند: «آب زرچشمه که نر است، رفته دنبال آب ماده یزدخواست». پس باید آب را برگرداند تا چشمه پر آب شود. بنابراین همگی در خانه کدخدا یا خان و با قلعه هونجان جمع می‌شدند و می کوشیدند مردان را برانگیزانند تا به ایزدخواست بروند و مشکی آب بدزدند و به روستا بیاورد.

البته این کار، خطرناک و پرزحمت بوده چون ایزدخواستی‌ها می‌گفتند: با دزدیدن مشکی آب از چشمه‌های آنها مثل آب چشمه‌های بردکان، بردنکانه شور چشمه، آب روستای آن‌ها کم می‌شود و مشکلات آن‌ها دو چندان. لذا اگر آب دزد را می‌گرفتند کتک مفصلی به او می‌زدند و آب را بر می‌گرداندند.

صبح یک روز پنج شنبه، آب دزد با بدرقه مردم به سمت ایزدخواست حرکت می‌کرد. آب دزد نیز هنگام رسیدن به ایزدخواست از یکی از چشمه‌های روستا مشکی آب بر می‌داشت. شیوه آب برداشتن چنین بود که روی چشمه را با چادری بپوشاند تا هیچ کس حتی آسمان برداشتن آب را نبیند. بعد در مشک را می‌بست و آن را در کوله‌پشتی یا توبره خود می‌گذاشت و از روستا خارج می‌شد. آب دزد بیرون ده جایی می‌نشست تا یکی از اهالی ایزدخواست را ببیند و به او بگوید: «آی یزدخواستی‌ها آب شما را بردیم.» و سپس پا به فرار می‌گذاشت. در راه نباید مشک به زمین گذاشته شود یا آب دزد به پشت سر خود نگاه کند. اگر او را می‌گرفتند حسابش با کرام الکاتبین بود.

وقتی آب دزدید روستا می‌رسید کدخدا یا خان پیش پای او گوسفند یا گاوی می‌کشتند و به او بارک الله و آفرین می‌گفتند و عظمت کارش را می‌ستودند و خان یا کدخدا هم پاداشی درخور به او می‌داد. سپس مشک را بر می‌داشتند و سرچشمه می‌رفتند و آبش را روی آب زرچشمه می‌ریختند و معتقد بودند که این کار آب چشمه را زیاد می‌کند. روز بعد جشن مفصلی می‌گرفتند و شیرینی می‌خوردند و ازدیاد آب را به هم تبریک می‌گفتند.

 کوسه گَلی یا کلن کوسک

در سال‌هایی که آب کم می‌شده و باران از آمدن دریغ می‌کرده، مردم می‌گفتند بیایید آشی نذری بپزیم و طلب باران کنیم. این نذر قواعدی خاص داشته است. لذا بدین منظور یک نفر قوی بنیه را انتخاب می‌کردند که از حرف رکیک بدش نیاید و ناراحت هم نشود. پس لباس‌های مختلف از جمله نمد چوپانی به او می‌پوشاندند و سر و صورتش را می‌پوشاندند و چند زنگوله کوچک و بزرگ نیز به او می‌آویختند و چماقی به دست می‌گرفت و در کوچه راه می‌افتاد و کسی که قادر بر شعر خوانی بود شعر می‌خواند، به او ساقی می‌گفتند، بقیه نیز شعر او را تکرار می‌کردند. این شعر گاهی متناسب با صاحب خانه و درخواست کوسه گلی، مثلا درخواست روغن نذری بوده است. مثلا در خانه مشهدی تقی می‌ایستادند و می‌گفتند:

مش تقی یاغ وِرَسی، تا وَرَمییَ، گِدمی یسی، (مشهدی تقی باید روغن (برای آش نذری) بدهد و تا ندهد نمی‌رویم.

 مردم نیز بر روی پشت‌بام‌ها یا در مسیر کوچه هلهله و سر و صدا می‌کردند. آغاز حرکت از اول ده بعد از نماز مغرب بوده و در طول شب ادامه می‌یافته است. در هر خانه که وضع خوبی داشت می‌ایستادند و طلب حبوبات و لوازم آش نذری می‌کردند. البته روغن جایگاه ویژه‌ای داشته است و این کار را خانه به خانه ادامه می‌دادند. حین حرکت شعری محلی می‌خواندند.

وقتی صبح می‌شد، فردای آن روز سه تا دیگ بار می‌گذاشتند و آشی می‌پختند که به آن آش کوسه گَلی، می‌گفتند درون یکی از دیگ‌ها یک مهره می‌انداختند و وقتی این مهره هنگام خوردن داخل ظرف یا دهان کسی می‌آمد، او را با طناب به درخت می‌بستند تا گریه سر دهد و التماس کند تا از گریه او آسمان نیز بگرید و رحمت الهی نازل شود.

آب سار

گویند وقتی آب روستای هونجان کم می‌شده جارچی مردم را صدا می‌کرده و مردم جلوی خانه کدخدا یا خان جمع می‌شدند. کسی که جوان و توانا بوده برای آوردن آب از خوانسار داوطلب می‌شد، پس آذوقه راه و پول کافی به او می‌دادند، او نیز به خوانسار می‌رفت و چند شیشه (یا کوزه) آب می‌آورد، خلاف آب ماده ایزدخواست که نباید حتی آسمان آن را ببیند، آب سار را باید ببینند. در راه نباید آب به زمین گذاشته شود و در صورت خستگی و استراحت باید آن را به درخت یا چیزی بیاویزند. وقتی به روستا می‌آمد، این آب را در چند شیشه دیگر می‌ریختند و به چند درخت آویزان می‌کردند و معتقد بودند که پرنده سار به خاطر این آب می‌آمده و از برکت الهی، آسمان ابر می‌شده و با ریزش باران چشمه‌ها پر آب می‌شده است.

در نقل دیگری سهراب پناهنده یکی از اهالی روستا گفت: این آب را برای دفع ملخ کُر (ملخ بی بال و پر زحمت) می‌آوردند، وقتی سار به هوای آب دزدیده شده می‌آمده، با ملخ‌ها برخورد می‌کرده و آنها را می‌خورده است.

وی افزود: برخی معتقدند مار، جیغ می‌کشیده و از صدای آن، ملخ‌ها می‌مرده‌اند، برخی می‌گویند سار، با منقار خود ملخ‌ها را به دو نیم می‌کند.

در روستای هونجان مثلی هست که گویند: «آب سار است و شایسته زمین گذاشتن نیست» این مثل کنایی برای چیزهای مقدسی به کار می‌رود که باید احترام ویژه داشته باشند.

انتهای پیام/ش

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon