میزگرد روایت فتح خرمشهر- اصفهان| از تدابیر شهید خرازی و شهید باقری تا دلایل موفقیت ایران در آزادسازی خرمشهر
یکی از فرماندهان حاضر در عملیات بیتالمقدس گفت: تدبیر فرماندهانی از جمله شهید حسین خرازی و شهید حسن باقری در آزادسازی خرمشهر بسیار نقش داشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ازاصفهان، عملیات بیتالمقدس یکی از افتخار آمیزترین اقدامات ایران بر علیه دشمن متجاوز بود که در طی آن خرمشهر از دست دشمن آزاد شد. 575 روز اشغال خرمشهر با رشادتها و دلیرمردیهای فرزندان ایران پایان یافت و مردم ایران بیشتر از پیش به این موضوع ایمان آوردند که حمایت از ولایت و فرمان امام (ره) چارهساز مشکلات است.
مرتضی شریعتی از فرماندهان جنگ در این عملیات حضور داشت و واقعیت آن را با جان و دل احساس کرده است او همچنان پرچمدار است و پیام شهدا را با افتخار بیان میکند او در میزگرد عملیات آزادسازی خرمشهر در این باره بیشتر صحبت کرد:
تسنیم:سمت شما در عملیات بیتالمقدس چه بود؟
شریعتی: در عملیات بیتالمقدس من در لشکر امام حسین (ع) به فرماندهی شهید خرازی خدمت میکردم، شهید مصطفی ردانی پور نیز در این عملیات در کنار شهید خرازی بود. در گردان حضرت امام محمد باقر (ع) حضور داشتم و فرمانده گروهان بودم. فرمانده گردان ما شهید عباس فنایی بود که در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید.
تسنیم:مأموریت گردان شما در لشکر امام حسین (ع) و در این عملیات چه بود؟
شریعتی:مقدمات عملیات آماده شد و همه گردان آموزشهای لازم را دیدند و میدان تیر رفتند. این نیروهای از همه اقشار مختلف جامعه بودند از رزمنده 14 ساله تا پیرمرد 75 ساله در این لشکر حضور داشتند.
10 اردیبهشت سال 1361 نخستین شب عملیات بود. مأموریت گردان ما این بود که ما پیدا 7 کیلومتر حرکت کنیم. قرارگاهی از دشمن بود که قرار بود این قرارگاه را تصرف کنیم و تا جاده آسفالت خرمشهر – اهواز پیشروی کنیم و این جاده را به تصرف درآوریم.
دارخوین مقر لشکر اما حسین (ع) بود و رودخانه کارون کنار این مقر قرار داشت و پلی برادران ارتش روی رودخانه زدند و امکانات لشکر امام حسین از این پل رد میشد و به روستایی میرسیدیم که به نام کفیشه میرسیدیم و آنجا نماز مغرب و عشا را خواندیم، ازآنجا سفر هفت کیلومتری ما شروع میشد.
تسنیم: شیوه اجرای عملیات چگونه بود و شما چگونه مأموریت خود را انجام دادید؟
شریعتی:از حدود ساعت 9 شب حرکت شروع شد تاریکی مطلق بود. گروه اطلاعات و شناسایی و تخریب چندین بار برای شناسایی رفته بودند. جلوی این قرارگاه عراقی میدان مین را خنثی کرده و معبری باز کرده بودند. سه روز قبل از علمیات قرار شده بود که کسی برای تخریب و شناسایی نرود تا اتفاقی برای این گروه نیفتد. همه چیز آماده بود اما ما در تاریکی شب گم شدیم. فرمانده لشکر که شهید خرازی بود با فرمانده گردان تماس می گرفت «که چرا درگیر نمیشوید و چرا این قرارگاه را تصرف نمیکنید و به مچ خود نگاه کنید و ما وقت کم داریم تا صبح راه زیادی باید برویم»
ما باید تا صبح 23 کیلومتر پیاده راه میرفتیم تا به جاده برسیم. فرماندهانی که جلوی ستون بودند با دوربین مادون قرمز نگاه میکردند و قرارگاه را نمیدیدند. ما هر چه میرفتیم به دشمن نمیرسیدیم.
این قرارگاه خاکریزی حفر کرده بود و گروهانی از نیروهای زبده پیاده در این کانال مستقرشده بودند. این گم شدن امداد غیبی خداوند بود، ما یک ساعت و نیم در تاریکی گم شده و پشت سر عراقیها بیرون آمدیم. دیگر میدان مینی جلوی ما نبود و چون از پشت وارد جنگ شدیم توانستیم تا یکصد و پنجاه متری قرارگاه نزدیک شدیم و دشمن تمام توجه خود را به جلوی قرارگاه معطوف کرده بود، اگر این گم شدن رخ نداده بود و از معبر روبرو میآمدیم بیش از نفر 100 شهید میشدند چون از استقرار نیروی داخل کانال خبر نداشتیم. در این درگیری تنها چند نفر شهید و زخمی شدند چون در پشت قرارگاههای عراقی نیروهای کمتری مستقر میشد و امکان کمتری برای مقابله با ما داشتند.
در دوران مقدس تنها 6 ماه به شهید خرازی «حاجی» میگفتیم، او را «حسین آقا» و یا «آقای خرازی» صدا میکردیم. شهید خرازی تمام امکانات زرهی و تدارکاتی و مهندسی و خودروها را به ستون کرده بود. وقتی ما درگیر شدیم به این ستون که در حدود 150 تانک و نفربر و آمبولانس و دیگر خودروها بود دستور داده بود که چراغهایشان را روشن کنند. از فاصله دور که نگاه میکردیم یک شهر روشن در حال حرکت میدیدیم و رعب وحشت در دل دشمن افتاد. نیروهای زرهی که ما پیوستند ما این قرارگاه را تصرف کردیم به سمت جاده به راه افتادیم ساعت حدود 4 بعد از نصف شب بود.
باید برای تصرف مقرهای بعدی میرفتیم و این قرارگاه را تصرف میکردیم تا به جاده آسفالت میرسیدیم.
این مرحله اول عملیات بود به جاده آسفالت رسیدیم، به ایستگاه حسینه رسیدیم لشکر امام حسین (ع) که باید به دو لشکر دیگر ملحق میشدیم. لشکر امام حسین (ع) از سمت راست با لشکر 25 کربلا و از سمت چپ به لشکر 8 نجف ملحق میشد. 7 کیلومتر این جاده را لشکر امام حسین (ع) پدافند میکرده و با دشمن مقابله میکرد.
ایستگاه حسینه 45 کیلومتری خرمشهر بود و حدود 30 کیلومتر جاده را یگانهای سپاه و ارتش تصرف کردند و ما یک هفته تکهای دشمن که اغلب بسیار شدید بود را پاسخ دادیم. بمبارانهای زیادی در این مدت انجام شد.
جبهه کرخه و پادگان حمید از روبرو به دشمن زدن و ما مقاومت زیادی انجام دادیم که دشمن را ناامید کرد و 300 متری جاده یک خط پدافند با تانک های عراقی تشکیل داد و هر 30 متر یک تانک گذاشت و اطراف آن سنگر برای نفرهای خود کند. ما در گام بعدی باید شب جمعه 17 اردیبهشت باید عملیات ادامه پیدا میکرد و مرحله دوم عملیات انجام میشود.
تسنیم: گردان شما در مرحله دوم عملیات چه وظیفهای داشت؟
شریعتی:گردان ما آمده شدیم برای مرحله دوم عملیاتی که دشمن در آن هوشیارتر بود، جنگ افزارهای بیشتری روبرو ما مستقرشده بود، بسته به عوارض زمین 30 تا 50 متر تانک و سنگر دشمن قرار داشت.
خداوند میخواست این عملیات پیروز شود و امام (ره) فرمودند که خرمشهر را خدا آزاد کرد، ا امدادهای غیبی بسیاری در این عملیات به چشم دیدیم. ساعت 10 شب که ما آماده شدیم به سوی دشمن حمله کنیم و 17 کیلومتر پیشروی کنیم تا به دژ مرزی برسیم، بارانی شدید گرفت و همه گفتند که این باران رحمت الهی است و ما در این عملیات پیروز میشویم. عراقیها با خود گفتند در این باران نیروهای ایرانی حمله نمیکنند و به درون تانکها و سنگرها رفتند و حس حمله ایران نداشتند.
این باران در حدود 20 دقیقه طول کشید و ما در این زمان خود را به تانکهای دشمن رسیدیم و وقتی میخواستیم درگیر شویم باران پایان یافت و ما با دشمن درگیر شدیم. به تانکهای دشمن با آرپیجی حمله کردیم تا عراقیها آمدند به خود بیایند ما خط را تصرف کرده بودیم این تصرف در مرحله اول با کمترین تلفات رخ داد.
ما از این نقطه باید 17 کیلومتر پیشروی میکردیم و خطهای دیگر دشمن را تصرف کردیم و خود را به دژ مرزی رسیدیم. دو دژ پشت سر هم قرار داشت، فرمانده ما گفت ما باید قبل از روشنی هوا به دژ دوم برسانیم ما در تاریک و روشن هوا خود را به دژ دوم رساندیم ک عراقیها پشت این دژ در جادهای با ماشین حرکت میکردند و خیلی از فرماندهان آنها را اسیر کردیم. آنها تعجب میکردند که نیروهای ایرانی به این نقطه رسیده اند. ما مدتی مقاومت کردیم تا گردانهای دیگر خودشان را به ما رساندند و دژ مرزی به تصرف ایران درآمد.
در دژ مرزی پاتکهای دشمن بسیار شدیدتر بود و فرماندهانی از ما در این دفاع از این رژ به شهادت رسیدند و فرمانده ما و فرمانده گردان امام سجاد در این نقطه شهید شدند.
عملیات بیتالمقدس با رمز علی ابن ابیطالب (ع)، سنخیت با مولا امیرالمؤمنین (ع) داشت و اکثر شهدای ما از ناحیه سر مورد آسیب قرار گرفتند و مانند ضربتی که سر آقا امیرالمؤمنین (ع) وارد آمد به درجه شهادت نائل آمدند.
تسنیم:گردان شما در مرحله دوم آزادسازی و ورود به خرمشهر شما چه ماموریتی داشت؟
شریعتی: اول خرداد گردان ما خطشکن بود به فرماندهی شهید مهدی نصر که در عملیات محرم به شهادت رسید، دشمن دژ مکمی به دور خرمشهر کشیده بود، صدام گفته بود نیروهای ایران به هیچ وجه نمیتوانند خرمشهر را پس بگیرند و اگر این اتفاق بیفتد کلید بصر را به آنها میدهیم.
عراق خبرنگاران خارجی را برای دیدن خرمشهر آورده بود. امداد غیبی خداوند کمک کرد. تدبیر شهید حسن باقری که مغز بزرگی از جنگ بود در کنار شهید صیاد شیرازی و دیگر فرماندهان موجب بازپسگیری خرمشهر شد.
فرماندهان به این نتیجه رسیدن که اگر پل خرمشهر که مسیر خشکی به خرمشهر بود را تصرف کنند موفقیتی بزرگ حاصل میشود. لشکر امام حسین (ع) در کنار این پل قرار گفت و عملیات انجام شد، تدبیرهای شهید خرازی بسیار موثر بود و راه خشکی راه خرمشهر که راه پشتیبانی نیروهای عراقی در خرمشهر بود بسته شد. عراقیها در خرمشهر محاصره شدن و جنگ بین خرمشهر و گمرک شروع شد. برخی عراقیها به شط العرب و باتلاقهای کنار آن زدند و آنهایی که شنا بلد نبودند در آب غرق شدند و عده که باتلاق گیر کرده بودند را نجات دادیم و 48 ساعت خرمشهر آزاد شد درحالیکه ما به گردان خودمان گفتیم که ما باید حداقل دو هفته در خرمشهر بجنگیم تا بتوانیم خرمشهر را خانه به خانه آزاد کنیم، امداد غیبی خداوند بود. ظهر سوم اخبار ساعت 14 رادیو اعلام کرد خرمشهر آزاد شده و یازده هزار داخل خرمشهر اسیر گرفته شدند.
از ابتکارات شهید خرازی این بود که از فرماندهان عراقی که اسیر شده بودند را به همراه مترجم به درون خود عراقی فرستاد یکساعت به آنها فرصت دادند که خودشان را تسلیم کنند وگرنه بعد از یک ساعت با تانک به این ساختمانها میزنیم و شما کشته خواهید و آنها خودشان را تسلیم کردند.
تسنیم:واکنش مردم و رزمندگان پس از آزادسازی خرمشهر چه بود؟
شریعتی:در این عملیات 6 هزار شهید تقدیم خاک ایران شد، اما چون خرمشهر آزاد شده بود، ملت خوشحال شد و شهدای این عملیات با تلخی در محلات تشییع نمیشدند، همه مردم ایران خوشحال بودند و امام (ره) خوشحال بود. این پروزی به جمهوری اسلامی عظمت داد، دشمن از خرمشهر به بعد روی قدرت جمهوری اسلامی حساب کرد. قبل از آزادسازی خرمشهر به ایران میگفتند باید جنگ را تمام کرده و صلح کنید.
تسنیم: در مورد اسرای عراقی و انتقال آنها خاطرهای دارید؟
شریعتی:اسرایی بسیاری گرفته شده بودند، صداوسیمای اهواز اعلام کرد که برای تخلیه اسرا کامیون و ماشین باری نیاز است، سیل بزرگی ماشین باری از اهواز آمدند و اسرا را سوار کردیم. دو بسیجی 15 ساله برای حفاظت از یکی از این کامیونها اعزام شده بود که در یکی از دست اندازها به درون 70 اسیر درون کامیون میفتند. آن بسیجیها میگفتند ما فکر کردیم که این اسرا ما را میکشند اما آنها ما را بلند کردند و دوباره بالای کامیون گذاشتند و اسلحه ما را به دستمان دادند.
در آزادسازی خرمشهر همه اقشار و همه نیروهای بسیج و ارتش و ژاندارمری و سپاه و نیروی انتظامی حضور داشتند و جمله امام (ره) سبب شد تا کسی امروز ادعای آزادسازی خرمشهر را نداشته باشد و این امر موجب تفرقه نشود.
تسنیم: خاطرهای از لحظات پس از آزادسازی شهر دارید که برایمان بازگو کنید؟
شریعتی:وقتی خرمشهر آزاد شد نیروی زیادی که برای آزادسازی آمده بودند میخواستند به مرخصی بروند، نه بلیت ماشین و قطار بود، فرماندهان لشکر امام حسین (ع) با استاندار خوزستان که سید محمد غرضی بود تماس گرفتند و خواستند که 700 رزمنده را به اصفهان بفرستند. استانداری با دفتر نهاد ریاست جمهوری تماس گرفتند و درخواست هواپیما کردند. از اهواز به پایگاه پنجم شکاری امیدیه در جاده ماهشهر رفتیم و با یک هواپیما با اسکورت دو هواپیما جنگی به اصفهان آمدیم.
هواپیما در فرودگاه شهید بهشتی که هنوز کامل آماده نشده بود و پله ای برای پیاده شدن نبود، چهارپایهای آوردند و در یک متری هواپیما قرار دادند، دو بسیجی در کنار در هواپیما ایستادند و کمک کردند که افراد پیاده شوند. ما فردا آن روز در تشییع فرماندهان و همزمانان شرکت کردیم.
مصاحبه از سعید امامی ابرقویی
انتهای پیام/ح