امام بدون تحریف-۳| غذای روزانه امام در نجف چه بود؟/ مگر همه طلبهها "کولر" دارند!
""امام(ره) خیلی احتیاط کار بود. در نجف به دلیل آب و هوای گرم آنجا مریض شده بودند... غذای ایشان هم ماست و خیار بود الا یک بار...
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، 14 خرداد سالروز ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی است. به همین مناسبت در این گزارش به بازخوانی سیره و سلوک شخصی امام خمینی در ارتباط با برخی ابعاد کمتر گفته شده زندگی ایشان از جمله سادهزیستی، ارتباط با اساتیدشان و نحوه تدریس و جایگاه علمی امام میپردازیم.
- بیشتر بخوانید
1- روزی که امام خمینی در نجف کباب خورد
یکی از ابعاد زندگی شخصی امام راحل، سادهزیستی ایشان است. آیتالله احمد منتظری قمی شاگرد و عضو دفتر امام خمینی(ره) در نجف در گفتگویی با تسنیم، خاطره جالبی در این باره نقل میکند: "امام(ره) خیلی احتیاط کار بود. در نجف به دلیل آب و هوای گرم آنجا مریض شده بودند. شیخ نصرالله خلخالی که نماینده آیتالله بروجردی بود و خیلی ارادت به آقای خمینی داشت، شبانه پسرش را فرستاد دکتری از بغداد برای معالجه آقا آورند. وقتی برای معالجه امام خمینی آمده بود، آفتاب طلوع کرده بود. گفت "سیدنا؛ وقتی آمدی خوب بودی اما الان ضعیف هستی" امام فرمودند که در ترکیه هوایش خوب بود اما اینجا گرم است.
دکتر پرسید سید(امام) چه میخورد؟ من گفتم ماست و خیار میخورند. خیار هم که گیر نمیآید و همان ماست خالی را میخورند. امام نگاهی به من انداخت که چرا اسرارش را فاش میکنم. دکتر گفت"لایجوز؛ لایجوز لابد من التکّه". گفت جایز نیست؛ باید کباب برگ بخورند. آخرالامر امام یک شب این کار را کرد. همه را در خانه خودش دعوت کرده بود. در اندرون که خانواده نشسته بودند و بیرونی منزل هم ما بودیم و برنج و کباب برگ به همه دادند. همین یک بار بود دیگر هم تکرار نشد."
خاطره دیگر از آیتالله طباطبایینژاد امام جمعه اصفهان است. وی در گفتگوی با تسنیم درباره سادهزیستی امام خمینی در دوران حضور در نجف چنین نقل میکند " یکی از خاطرات امام این است که در سال اول اجازه نداد کولر بزنند. تابستان در اتاق نمیماندند، همان حیاط را فرش کرده بودند. فرمایششان این بود که مگر همه طلبهها کولر دارند که ما داشته باشیم؟ خیلی هم گرم و سخت هم بود ولی اجازه نداده بود.
بالاخره تصمیم گرفتند جایی که آقا مینشیند کرسی درست کنند و در داخل آن پنکه بگذارند. خدا آیتالله قرهی را رحمت کند. هم خودش را و هم پسرش را که جدیداً فوت کرد. مرحوم قرهی از جوانی پیش امام و خیلی مورد اعتماد ایشان بود. آقای قرهی گفته بود میخواهیم کرسی درست کنیم. ایشان برای من نقل کرد امام فرموده تخته آنهایی که در زیرزمین هست بردارید و کرسی درست کنید. به حاج آقا مصطفی گفته بودند که با این ها نمیشود درست کنیم و با نئوپان درست کنید. ما کرسی با نئوپان درست کردیم وقتی امام دید عصبانی شد و گفت مگر نگفتم با تختههای زیرزمین درست کنید، چرا نئوپان گرفتید؟ مرحوم قرهی میگفت ما ترسیدیم و گفتیم آقا مصطفی به ما گفته و انداختیم گردن حاج آقا مصطفی. امام با عصبانیت فرمود "تو و مصطفی آخرش ما را جهنمی میکنید." واقعاً این خاطره خیلی مهم است.
2- لقبی که امام خمینی برای آیتالله بروجردی بکار برد
برخی نسبت به ارتباط آیتالله بروجردی و امام خمینی در سالهای اخیر سمپاشی میکنند و در تلاشاند رابطه این دو بزرگوار را در اواخر حیات آیتالله بروجردی مکدر نشان دهند.
دستاویز این افراد برای چنین شبهه و القایی، عدم حمایت مرحوم آیتالله بروجردی از فدائیان اسلام و ممانعت از اعدام آنها بود. با این حال روایت اکثر شاگردان امام خمینی از ارتباط آیتالله بروجردی با امام خمینی، چیز دیگری است. برای مثال آیتالله سید عبدالجواد علمالهدی شاگرد قدیمی امام خمینی در این باره به تسنیم چنین میگوید "درباره ارتباط بین آیت الله خمینی و مرحوم آیتالله بروجردی اگر مطلبی عنوان شده، اشتباه است. وجود اقدس و مقدس آقای بروجردی عنایت خاصی به همه مراجع یعنی آقایان سید محمد تقی خوانساری، حاج احمد خوانساری، آیت الله گلپایگانی، مرحوم حجت، مرحوم صدر و استاد خمینی داشتند. کمکهای مالیشان نسبت به این بزرگواران و اساتید بسیار زیاد بود و هر عیدی که ما محضر آیتالله بروجردی رفتیم وجود مقدس آقایان هم به نوبت میآمدند و آیت الله خمینی را مکرر در آنجا دیدم."
آیتالله علوی گرگانی از مراجع معظم تقلید در گفتگوی خود با تسنیم در این باره میگوید "یکبار در درس، مرحوم امام با آوردن اسم آیتالله بروجردی لقب «سلام الله علیه» را بهکار بردند در حالی که رسم این است بعد از نام امام معصوم «سلام الله علیه» میگویند. یک عده طلبهها مختصری لبخند زدند که گویا امام اشتباه کرده است! امام تا متوجه لبخند آنها شدند شروع به تعظیم مقام آیتالله بروجردی کردند و چندبار لفظ سلام الله علیه را تکرار نمودند و گفت "شما مرحوم آیت الله بروجردی را نشناختید".
3- روش تدریس متفاوت امام خمینی
یکی از دلایل تبعید امام خمینی به نجف اشرف توسط رژیم پهلوی این بود که تصور میکردند با انتقال ایشان به شهر نجف و در تقابل قرار دادن امام خمینی با مراجع و علما بزرگ آن دیار، وی تحتالشعاع قرار گرفته و توان بروز و ظهور از نظر سیاسی و فقهی نخواهد داشت. تصور رژیم این بود که علمای قم در برابر علمای نجف از مرتبه علمی پایینتری برخور دارند در حالی که حضور امام در نجف تمام این تصور و خیال شاه و اطرافیانش را نابود کرد.
حجتالاسلام محمدعلی رحمانی عضو سابق دفتر امام خمینی درباره شروع تدریس ایشان در نجف در گفتگو با تسنیم خاطرهای نقل میکند" یک بار امام در نجف گفت "در موردی بحث اصولی(اصول فقه) کنیم" که یکی از فضلای نجف گفت "مباحث اصولی در نجف پنبهاش زده شده است". امام فرمودند "نه آقا، این حرفها را نفرمایید، نجفتان اصول ندارد، مباحث اصول مختص استاد ما آیتالله حائری (شیخ عبدالکریم) است" و میدانید که فرمایش حضرت امام اشاره داشت به تقدم رتبه حضرت آیتالله حائری نسبت به حضرات آیات نائینی و کمپانی زیرا مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شاگرد میرزای شیرازی در سامرا و جزو اصحاب سامرا بود."
آیتالله طباطبایی نژاد امام جمعه اصفهان نیز درباره نحوه تدریس امام و تفاوت شیوه درس ایشان با سایر علما نجف میگوید " امام(ره) شاگرد پرور بود یعنی مثل درسهای مرحوم آیتالله خویی نمیشد راحت بنویسی و جمع بکنی و کتابش کنی. برای یک روایت یک وقت میبینید ده احتمال میداد. هر احتمالی را مطرح و بعد رد میکرد. این شیوه درس دادن خیلی سخت است و در این شیوه طلبه ساخته میشود ولی جمع و جور کردن این درسها قدری مشکل است فلذا بیشتر کتابهای امام نوشته خودشان است برخلاف آقای خویی رضوان الله تعالی علیه که شاگردانش تقریر کردند."
البته تدریس متفاوت و ویژه امام خمینی مختص نجف اشرف نیست و در قم هم که حضور داشتند جزو مدرسین مطرح بودند. آیتالله فیض گیلانی شاگرد قدیمی امام خمینی و عضو ارشد جامعه مدرسین در گفتگو با تسنیم چنین میگوید "وقتی درسهای سطوح ما تمام شد و به درس خارج رسیدیم، رفتیم درس امام خمینی که در مسجد سلماسی درس میگفتند. نه تنها من بلکه آقای ناصر مکارم، آقای جعفر سبحانی، آقای نوری همدانی هم پای درس آقای خمینی می آمدند. یک درس فقه صبح و یک درس اصول عصر میگفت و تقریباً شاید حدود 300، 400 نفر در آن مسجد جمع میشدند. در آن زمان شاید درس سایر آقایان 10،12 نفر جمع میشدند اما درس حضرت امام در مسجد سلماسی تقریباً 300، 400 نفر جمع میشدند."
انتهای پیام/