آییننامه فجر، غرق در واژگان سربسته، عاری از جزییات روشن
آییننامه جشنواره تئاتر فجر طبق وعده شهرام کرمی هفته گذشته منتشر شد؛ آییننامهای که بیشتر به یک نامه اداری میماند تا ریلگذاری یک رویداد هنری.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
10 صفحه. این تعداد صفحاتی است که میخواهد جشنواره تئاتر فجر را از رخوت چند ساله خود رهایش کند. جشنوارهای که روزگاری ساختمان مدور تئاتر شهر را در محاصره مخاطبان تئاتر قرار میداد، در سالهای اخیر مورد انتقاد هنرمندان بوده است. فقدان رویهای تازه و ضعف روح هنری لازم، شرایط را برای صرفاً برگزار شدن جشنواره مهیا کرده است. اگرچه هر بار شرایطی چون تحریم یا قوانین ضد ایرانی ترامپ بهانهای برای نرسیدن به برنامهها اعلام میشود؛ اما آنچه مشهود است تمایل اندک بدنه حرفهای تئاتر به جشنواره فجر است. در عوض، در چهار سال گذشته، شرایط برای حضور غیرتهرانیها میسر شده است. با اینکه سال گذشته شانس نمایشهای غیرتهرانی در یک پروسه عجیب - عدم حضور هنرمندان غیرتهرانی در انتخاب آثار- کاهش یافت؛ اما در نهایت این مشهدیها بودند که در کنار چند هنرمند جوان، گوی رقابت از دیگران بربایند. پیروزی جوانان در چهار دوره اخیر البته چندان به مذاق پیشکسوتان خوش نیامده است.
حال آییننامه تئاتر فجر که پیش از این وجود نداشته یا شاید در دسترس نبوده است، طبق قرار شهرام کرمی منتشتر شده است. انتقادهای اولیه به این آییننامه مرتبط به ادبیات آن است. جملات و واژگانی که بیشتر به کار دیوانخانهها میخرد تا تماشاخانهها. ادبیاتی به شدت اداری که مملو از واژگان تفسیرپذیر است. برای مثال در بخش اهداف این آییننامه، در همان بند نخست از عبارت «تحقق سیاستهای کلان فرهنگی و هنری» به میان آمده است که دقیقاً مشخص نیست این سیاستها چه هستند. به خصوص آنکه در شرایط کنونی، دستگاههای فرهنگی خود چندان در مسیر این مهم نبودهاند. شرایط اقتصادی ضعیف دستگاههای فرهنگی به نحوی بوده است که حفظ وضع موجود یک موفقیت به حساب آمده است.
در بند چهارم اهداف از عبارت «صیانت از حقوق هنرمندان» سخن به میان آمده است. مفهوم صیانت به قدری مبهم و کلی است که حتی مشخص نیست این مهم را چه کسی به عهده میگیرد. اتفاقات و رویدادهای متعددی در سالهای اخیر رخ داده است که در پی آن مفهوم واژه صیانت حتی مخدوش گشته است.
در بند دوم این آییننامه از اعتلای هنر نمایش و ارتقای سلیقه سخن به میان آمده است. با اینکه شرایط و برنامههای این رویداد در این آییننامه ذکر نشده است؛ اما به نظر میرسد نگارندگان این آییننامه چندان به مسائل جامعهشناسی توجهی نداشتهاند. پس از گذشت چندین سال برای تغییر ذائقه مخاطب ایرانی در حوزه نمایش کماکان پرفروشترین آثار همانهایی هستند که در جشنواره فجر جایی ندارند. عدمدرک اجتماعی از مخاطب موجب میشود که یک جشنواره تصور کند میتواند ذائقه عمومی را در دست بگیرد. مسئلهای که در جشنوارههای مهمتری چون آوینیون و ادینبورو نیز محقق نمیشود؛ چرا که مفهوم جهانی جشنواره عموماً توجه به بخش کممخاطب هنر است. مهمتر آنکه این جامعه است که شرایط نمایشها را تعیین میکند، نه سیاستگذار.
در بخش چشماندازها، آییننامه جشنواره فجر را الگویی برای برگزاری دیگر جشنوارههای تئاتری معرفی میکند. مسئلهای که طی 36دوره گذشته نیز وجود داشته است. عموماً تمامی جشنوارههای تئاتری نسخههای بیکیفیتی از جشنواره تئاتر فجر بودهاند. نکتهای که در این مقال بدان توجه نشده است، اختیار کامل اداره کل هنرهای نمایشی در برگزاری جشنوارههاست که شرایط را برای یکسانی جشنوارهها فراهم میکند. مهمتر آنکه این «الگو» ترسیم نشده است و صرفاً در لفافه واژگان دیوانی نهفته شده است.
در بخش مأموریت، در بند دوم در حالی از مشارکت سخن به میان آمده است که در بخش ارکان جشنواره میتوان دریافت شانس مشارکت جامعه هنری در رویداد فجر به صفر تمایل دارد. همه چیز به نحوی در انقیاد نیروهای دولتی است و حتی شرایط برای دبیر جشنواره سختتر شده است. واژه دبیر با صفت هنری محدود شده است که نشان میدهد دبیر دیگر اختیارات گذشته را ندارد. کما اینکه با نگاهی به بندهای ششگانه وظایف رئیس جشنواره نشان میدهد نفر اول جشنواره مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی است تا دبیر جشنواره. نکته عجیب آن است که مسئولیت پاسخگویی به اتفاقات و رویدادها دبیر جشنواره است که با صفت هنری محدود شده است. حال این پرسش مطرح میشود که دبیری که در سطوح تصمیمگیری یک جشنواره اختیارات اندکی نسبت به مدیرکل هنرهای نمایشی و معاون هنری وزارت فرهنگ دارد، چرا باید در نقش پاسخگو ظاهر شود، در حالی که اختیارات تام گذشته خود را از دست داده است. این نکته را نیز باید گفت در سالیان گذشته اختیارات تعریف نشده دبیر موجبات اختلافات بسیار بوده؛ اما شرایط کنونی عملاً دبیر هنری را به موجودیتی تشریفاتی بدل میکند.
کمی به عقب بازگردیم و نگاهی به ضوابط کلی جشنواره بیاندازیم، جایی که از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی سخن به میان آمده است. این نیز یکی از وجوه نامشخص و مبهم آییننامه است؛ چرا که هنوز جامعه هنری شناختی کامل از این مصوبات ندارد. تاکنون کتابچهای از این مصوبات - حداقل در حوزه تئاتر - منتشر نشده است تا هنرمندان با مطالعه آن از شرایط و موقعیت خود آگاهی یابند. آوردن صرف این عبارات نیز کمکی به ماجرا نمیکند و تنها به ابهام میافزاید. با ردیابی این مصوبات حتی میتوان به این نتیجه رسید که در سالهای گذشته این مصوبات چندان هم مورد توجه قانونگذار و اجراگر قانون قرار نگرفته است. عموماً این مصوبات جنبه تشریفاتی داشته است و همه چیز بر همان منوال عرفی خود پیش رفته است. بازخوانی مصوبات میتواند شرایط را برای مدیر جشنواره سخت کند.
در بند دوم ضوابط آمده است «این آییننامه بنا به ضرورت با پیشنهاد شورای سیاستگذاری جشنواره، تأیید مدیر کل هنرهای نمایشی و تصویت معاون امور هنری قابل بازنگری و اصلاح است.»
عبارت شورای سیاستگذاری ما را وامیدارد نگاهی به این اعضای آن بیاندازیم. سه شخصیت نخست این شورا دبیر، رئیس جشنواره و معاون هنری است. یعنی همان کسانی که ضرورت را درک کرده، خود شرایط اصلاح آن را فراهم میکند. مهمتر آنکه آییننامه توسط همین گروه اساساً نوشته شده است. البته در شورای سیاستگذاری چهار هنرمند شناخته شده مورد اعتماد جامعه هنری نیز حضور دارند. مشخص نیست ملاک اعتماد چیست. اگر ملاک چیزی شبیه انتخابات خانه تئاتر باشد که مشخص میشود چنین چیزی وجود ندارد و هنرمند مورد اعتماد در اکثریت وجود ندارد. نادر برهانی مرند، در مقام نفر اول انتخابات خانه تئاتر 556 رأی از مجموع 1055 به دست آورده است که برابر با 52درصد کل آراست. تمامی رقبای برهانی مرند درصدی زیر پنجاه کسب کردهاند که نشان میدهد آنان نظر نیمی از جامعه هنری عضو خانه تئاتر را نمیتوانند جلب کنند.
البته این مهم را باید در نظر گرفت که خانه تئاتر با عضویت نزدیک به 1700 نفر از جامعه تئاتری مرجعیتی بر 15هزار فعال تئاتری ندارد. این مسئله از نقاط ضعف دیگر این آییننامه است؛ چرا که خانه تئاتر در شورای ارزیابی جشنواره یک عضو دارد. با توجه به رفتار منفی این مؤسسه فرهنگی هنری در دورههای گذشته جشنواره فجر به نظر میرسد این بند صرفاً برای راضی نگاه داشتن پیشکسوتان حاضر در این مؤسسه است.
نکته منفی دیگر شورای سیاستگذاری ارج و قرب مدیران فرهنگی است که عموماً از بدنه غیرفرهنگی عالم مدیریت وارد چرخه فرهنگی میشوند. آییننامه دست مدیر جشنواره را برای وارد کردن مدیران فرهنگی که عموماً موازی با وزارت فرهنگ فعالیت میکنند را باز میکنند. متأسفانه در آییننامه نقش هیچیک از این نهادها لحاظ نشده است. در بند سوم وظایف شورا آمده است این گروه بایستی دبیر جشنواره را انتخاب کنند و اکنون این پرسش مطرح میشود دبیر کنونی به انتخاب شورا بوده است یا خیر. اگر پاسخ مثبت باشد باید دید قطب الدین صادقی، حسین مسافرآستانه، اصغر همت و مریم معترف به چه میزان شرایط مذکور در آییننامه را دارا بودهاند؛ اگرچه این شرایط به هیچ عنوان تبیین نشده است و همه چیز در نامهای تکراری خلاصه شده است.
در بخش وظایف دبیر جشنواره، در بند دوم از اختیارات امور مالی سخن به میان آمده است. شاید بازخوانی رویدادهای مالی جشنواره 36 در این مقال جذاب باشد. جایی که هنوز تسویه حسابهای مالی گروههای نمایشی تکمیل نشده است و جشنوراه به بسیاری از هنرمندان بدهکار است. همه چیز نیز به تغییر مسیر شریان مالی جشنواره بازمیگردد که از انجمن هنرهای نمایشی به مؤسسه توسعه هنرهای معاصر تنفیذ شد و شرایط را برای کنترل مالی جشواره سخت کرده است. در چنین شرایطی که عموماً مسئولیتهای کلان بر عهده مدیر جشنواره است و شریان مالی نیز بیشتر به او نزدیک است، عهدهداری شرایط مالی برای دبیر جشنواره و نقش نظارتیش مشکلزا خواهد بود. در آییننامه هیچ دستورالعملی درمورد تزریق مالی جشنواره از جانب دولت ارائه نشده است. با توجه به سخت شدن مسیر مالی، اضافه کردن مختار بودن دبیر در جلب مشارکت نشانهای از برونسپاری ناقص جشنواره فجر دارد. نکتهای که میتواند با واکاوی این آییننامه بیش از پیش مشکلات آن را مشهود کند؛ چرا که همواره یکی از اهداف جشنوارهها را برونسپاری آنها برشمردهاند و در دورههای مختلف از برگزاری جشنواره توسط بخش خصوصی نیز سخن رانده شده است. این هدف هیچگاه عملی نشده است و با توجه به آییننامه پیشرو عملاً برونسپاری جشنواره تئاتر فجر غیرممکن میشود.
در آییننامه پیشرو نقش هنرمندان ساکن تهران پررنگ است و عملاً نقش استانها، در مقام مهمترین تأمینکننده آثار جشنواره فجر و البته موفقترینها در این عرصه حذف شده است. نقش گروههای جوان نیز در آییننامه نادیده گرفته شده است. آنان هیچ نقشی در تصمیمگیریها و فرایندها ندارند و این دقیقاً برخلاف منویات رهبری است که در دو سال اخیر مدام ابلاغ شده است. نادیده گرفتن این دو عنصر مخدوشگر نخستین خطوط این آییننامه در بخش اهداف است. در بند نخست از تحقق سیاستهای کلان فرهنگی گفته شده است و کلیت این آییننامه نشان میدهد که چندان این سیاستها مورد توجه نبوده است. همه چیز به واژگان تکراری ختم میشود.
در چنین شرایطی باید گفت این آییننامه، آییننامهای خشک فاقد چشماندازی برای تئاتر کشور است. نقش نهادهای مرتبط با این جشنواره از جمله وزارت علوم مشخص نیست. سهم گروههای هنری در این عرصه مبهم است یا اصولاً نادیده گرفته شده است. اختیارات دولتیها در برگزاری یک رویداد فرهنگی - هنری بیشتر شده است و شرایط اصلی جشنواره را در نهایت به فراخوان جشنواره سپرده است. پس باید گفت «در بر همان پاشنه میچرخد».
انتهای پیام/