در حاشیه یک گفتوگوی تلویزیونی با موضوع شکار مجاز
آیا پناهگاه حیات وحش حیدری با بهترین قوچ اوریال و منطقه حفاظت شده درمیان با قوچ معروف درمیان، واقعا جمعیت اضافه دارند یا چون این مناطق، شکارچیپسند هستند مجوز شکار میدهیم؟ بگویند کجا، جمعیت آهو بیش از ظرفیت زیستگاه بوده که پروانه شکار آهو دادند؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، برنامه طبیعت 360 درجه که عصر پنجشنبه با عنوان «شکار مجاز» روی آنتن شبکه دوی سیما رفت، طی ساعات گذشته در میان دوستداران حیات وحش بحثهایی را به همراه داشته است. در این برنامه، علی تیموری، مدیرکل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان مدافع صدور پروانههای شکار و کیوان هوشمند، فعال محیط زیست و مدیرمسئول پایگاه خبری دیدهبان محیط زیست و حیات وحش ایران، به عنوان منتقد پروانههای صادره حضور داشتند. اما نخستین موضوعی که پیش از روی آنتن رفتن برنامه، واکنشهایی را به همراه داشت، اجرای برنامه توسط یک مدافع شکار بود که میتوانست گفتوگو را تحت تأثیر قرار دهد؛ گمانهزنیهایی که چندان دور از واقعیت هم از آب در نیامد.
پرهام دیباج، کارشناس و مستندساز مدافع شکار که اجرای برنامه طبیعت 360 درجه را بر عهده دارد در این قسمت از برنامه طبیعت 360 درجه با موضوع شکار، به وضوح کوشید، صدور پروانههای شکار ویژه را موجه جلوه داده و تنها نقد وارده به شکارفروشیهای اخیر سازمان حفاظت محیط زیست را تعجیل چند روزه در آغاز شکار بداند. نقدی که طی یک ماه گذشته بارها از سوی متخصصان و فعالان محیط زیست مطرح شده و تیموری که پیشتر این نقد را غیراصولی دانسته بود، حالا آمده تا در برابر دوربین از احتمال به تعویق افتادن 15 روزه فصل شکار در سال آینده بگوید.
این برنامه را دیباج به گونهای مدیریت میکند که از مدت زمان مفید 40 دقیقهای که به گفتوگوی وی با تیموری و هوشمند اختصاص یافته، سهمی کمتر از 9 دقیقه عاید هوشمند شود که در همین 9 دقیقه هم آنجا که به نظر میرسد مدافعان شکار، پاسخی برای هوشمند ندارند، دیباج با طرح سوالی، موضوع را به حاشیه میبرد.
مشروح گفتوگوی مجری مدافع شکار، با علی تیموری و کیوان هوشمند را به همراه برخی از واکنشهای دوستداران محیط زیست در فضای مجازی، در ادامه میخوانید:
دیباج: سازمان حفاظت محیط زیست چند سالی پروانه شکار چارپا صدر نمیکرد اما امسال شکار از 15 اردیبهشت آغاز شد که به زعم دوستداران محیط زیست ناگهانی بود. چرا؟
تیموری:از سال 93 تا سال 96 سازمان حفاظت محیط زیست راسا، هیچ مجوزی برای شکار علفخواران مثل آهو، قوچ و میش و کل و بز در مناطق آزاد چهارگانه و مناطق آزاد صادر نکرده. اما در سال 95 و 96 در قرقهای اختصاصی، سالانه برای شکار بین 80 تا 90 راس به صورت ویژه پروانه صادر شده. در سال جدید هم بر اساس درخواستهای مدیران کل استانی در مناطق چهارگانه و آزاد پرونه صادر شده. این نکته را عرض کنم که هیچ کارشناس محیط زیستی که دستی بر آتش دارد و مناطق کشور و حیات وحش دنیا را میشناسند به صورت مطلق معتقد به ممنوعیت شکار چارپا نیست. آن هم گونههایی که در معرض خطر انقراض نیستند مثل آهو، قوچ و میش و کل و بز که خوشبختانه در سالهای گذشته رشد جمعیتشان رشد داشته. در سال 94 سرشماری که با نظارت معاونت محیط زیست طبیعی و کارشناسان خبرهای مثل آقای ضیایی انجام شده 34500 راس علفخوار داشتیم. در سال 95 جمعیت به 165هزار راس رسید و در سال 96 به بیش از 180هزار راس. به همین دلیل، سازمان، بحث صدور مجوز شکار را در مناطقی که به لحاظ پوشش گیاهی و میزان خشکسالیها یا به هم خوردن نسبت جنسیتی ضرورت داشته باشد صادر میکند.
کارشناسان محیط زیست و کسانی که دستی بر آتش دارند و استاد دانشگاه هستند و از گونههای علفخوار شناخت دارند، فصلی را به عنوان فصل جفتگیری گونههای علفخوارد در نظر میگیرند که از 15 اردیبهشت تا 15 آذر هر سال است و زاد و ولد را از 15 بهمن تا 15 اردیبهشت در نظر میگیرند. مجوزی که ما صادر کردیم از اوایل خرداد است. همه اعتقاد دارند که ما در بهترین زمان ممکن پروانه شکار صادر کردیم که نرها و مادهها از هم جدا هستند که اتفاقا دیدم دکتر کهرم هم در گفتوگویی با روزنامه همشهری گفته بودند که فصل شکار تابستان است. چرا که نرها که نقشی رد بزرگ شدن برهها ندارند از مادهها جدا میشوند. تابستان بهترین زمان برای شکار نرهاست و سازمان برای شکار نرهای بالای 9 سال سن مجوز صادر میکند و در کنارش درآمدری هم تولید میشود برای حفاظت از همان مناطق.
دیباج: دلایل مخالفتتان با شکار را میخواهم بدانم. شاید دلایل شخصی باشد. چون در برخی کتابها شکار یکی از روشهای حفظ حیات وحش، عنوان شده اما ممکن است شخصا با آن مشکل داشته باشیم. مشکل شما با شکار شخصی است یا دلایل دیگری دارید؟
هوشمند: در حال حاضر بحث موضوع شکار به صورت کلی مطرح نیست که آیا موافق هستیم یا مخالف. چون مولفههای زیادی در این قضیه تاثیرگذار است. از دیدگاههای مختلفی باید این موضوع را بررسی کرد. هیچ پدیدهای را نمیتوانیم در نظر بگیریم اما تبعات اجتماعی و فرهنگی آن را ندیده بگیریم. ممکن است اقدامی حتی از لحاظ کارشناسی هم درست باشد اما تبعات اجتماعی و فرهنگی داشته باشد. نمیتوان این تبعات اجتماعی را نادیده گرفت. (صحبت هوشمند قطع میشود)
دیباج: شاید برعکس باشد. از بین رفتن جمعیت حیات وحش بر اثر کمبود امکانات حفاظتی هم میتواند تبعات اجتماعی داشته باشد. مثلا در حالی که پیشتر نتوانستیم یک بیماری را در میان حیات وحش مهار کنیم حالا پروانه شکار یک کل را در یک مزایده به قیمتی فروخته شود و مخارج آن را صرف حفاظت شود و جلوی این را بگیرد که تعداد بیشتری بر اثر بیماری یا خشکی، تشنگی یا کمبود نیرو تلف شوند. آیا این تبعات اجتماعی مفیدتری ندارد تا اینکه آن جمعیت تلف شود و تبعات اجتماعی داشته باشد؟
هوشمند: من این توجیه را قبول ندارم. اینکه درآمد حاصل از فروش پروانه شکار یک جانور میتواند جان صدها همنوع آن جانور را نجات دهد رویاپردازانه است. پروسه بسیار پیچیدهای دارد. پول چگونه دریافت میشود؟ کجا هزینه میشود؟ چقدر به زیستگاه بر میگردد که بتواند نجاتبخش یا مثمر ثمر باشد؟ شکار از بعد مادی نمیتواند کمک چندانی به حفاظت کند. در سالهای گذشته که پروانه شکار صادر میشد کسی برای آن توجیه مادی نمیآورد. میگفتند هدف اقناع شکارچیان قانونمندار است. این اولین سالی است که موضوع صدور پروانه شکار برای دریافت منافع مالی و صرف آن در حفاظت مطرح شده.
دیباج: فکر نمیکنید اگر به کسانی که پروانه میگیرند و قانونی شکار میکنند پروانه داده نشود به خلاف روی میآورند و غیرقانونی شکار میکنند؟
هوشمند: خیر. کسی که کار غیرقانونی انجام میدهد چه مجوز داشته باشد چه نداشته باشد تخلف میکند. یک شکار را با پروانه میزند و ده شکار را بدون پروانه. دادن مجوز دلیلی برای جلوگیری از تخلف نیست.
دیباج: خیلی از چارپایان در خرداد ممکن است آبستن باشند و با صدور پروانه شکار در این فصل زیستگاههایشان ناامن میشود.
تیموری: استانهای گرمسیری و سردسیری متفاوت است و همین نظرات باعث میشود ما نظرات کارشناسی را جمعآوری کنیم. امسال اگر اول خرداد را در تفاهمنامه قید کردیم احتمال دارد سال آینده با بررسیهای مجدد چند روز تجدید نظر کنیم و از 15 خرداد قید کنیم. این موضوع را میخواهم بگویم که از سال 93 که داستان قرقهای اختصاصی را پیگیری میکردیم بسیاری دوستداران محیط زیست مخالفت میکردند. میگفتند نباید منطقهای در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد و تبدیل به شکارگاه شود. اما با بررسی کارشناسان سازمان، ما در سال 94 واگذاری قرقها به بخش خصوصی و تعاونیها را آغاز کردیم.تا امروز 5 منطقه واگذار شده و فعال است و سالانه پروانه شکار میدهیم. 20 منطقه هم آماده است که در شواری عالی حفاظت محیط زیست تصویب شود.این طرح در زمان خانم ابتکار و با حمایت ایشان راهاندازی شد و حالا هم آقای کلانتری از آن پیگیری میکنند چرا که سیاست دولت این است مردم درگیر حفاظت از محیط زیست شوند و حفاظت از مناطق به بخش خصوصی واگذار شود.حالا دیگر خوشبختانههمه دوستداران محیط زیست سازمان را در حوزه قرقهای اختصاصی تکریم میکنند. معتقدند که کار خوب و بزرگی انجام شده. دنیا هم 40 در صد از مناطق خودر را در را در اختیار بخش خصوصی قرار داده. 70 در صد از گونههای در خطر انقراض توسط بخش خصوصی حمایت میشود. ما اعتقاد داریم که شکار، انگیزه قرقدار را برای حفاظت بیشتر میکند. در ظرف سه الی چهار سال رشد جمعیت چارپایان در قرقها سه تا چهار برابر افزایش یافته و برای اینکه قرقداران ضرر نکنند امسال آمدیم ازپروانه انتقاعی 100 راس کل و قوچ بالای 9 سال برای 11 منطقه صادر کردیم و به صندوق دادیم که صندوق سهم دولت را پرداخت کند.
دیباج: به نظر شما زمانی که پروانه صادر میشود درست است؟
هوشمند: به هیچ عنوان. به دلیل اینکه پروانهها از اول خرداد صادر شد که اولین شکاری که انجام شد جمعه سوم خرداد بود برای شکار قوچ در پناهگاه حیات وحش حیدری نیشابور استفاده شد. دقیقا در همان تاریخ سوم خرداد و در استان خراسان رضوی، در منطقه حفاظت شده زرینکوه یک شکارچی متخلف را دستگیر کردند که یک میش شکار کرده بود و این میش یک بره آبستن بود. همین نشان میدهد که پروانه برای شکار در زمانی صادر شده که برخی چارپایان هنوز زایمان نکردهاند و برخی هم که زایمان کردهاند در کنار برهها هستند. اینکه میگویند نرها از مادهها جدا هستند قابل قبول نیست. مگر چقدر از هم فاصله دارند که بگوییم صدای شکلیک گلوله به نرها، مادهها را تحت تاثیر قرار نمیدهد. امنیت زیستگاه به هم میخورد. ناامنی در زیستگاه ایجاد میشود. رفتوآمد و صدای شلیک گلوله باعث میشود مادهها رم کنند و برهها را جا بگذارند.
دیباج: خیلی اوقات برای حضور یک بازدید کننده که صرفا با دوربین میخواهد طبیعت را ببیند وارد شود ممانعت میشود و میگویند حضورش عامل ناامنی است چطور است که شکارچی میتواند وارد شود؟
تیموری: اگر با این دیدگاه بخواهید نگاه کنید در تمام فصلها ناامنی ایجاد میشود اما این موردی که آقای هوشمند میگویند شاید استثنا باشد و یک مورد باشد که در خرداد زایمان نکرده باشد. از سال 92 به قبل که سازمان سالانه 500 راس صادر میکرد برای شکارچیان خارجی و داخلی. فقط در دی و بهمن و اسنفد که طی سه ماه به منطقه فشار میآمد. الان کارشناسان استان و ستاد نظر دادند. همه این نظرات جمع میشوند و از سال بعد شاید از 15 خرداد بدیهم که دیگرنرها از مادهها و برهها جدا هستند. ضمنا شکارچی قانونی هیچ وقت میش و بره شکار نمیکند. فقط به عنوان تروفه نرهای مسن شکار را میکنند. برای ناامنی هم ما ما تلاش کردیم این زمان را پخش کنیم در طول سال. این خیلی بهتر است تا مثل گذشته طی سه ماه این فشار به حیات وحش وارد شود و هر روز شکارچی برود در زیستگاه. البته برخی هم نظرشان این بود که از 15 اردیبهشت شکار آغاز شود اما ما برای اینکه اطمینان بیشتر و جلوگیری از ایجاد حساسیت، اول خرداد را انتخاب کردیم.
دیباج: بودجه جاری که سازمان حفاظت محیط زیست به طور متوسط برای یک منطقه حفاظت شده صرف میکند چقدر است؟
تیموری:ما در سطح کشور دو نوع بودجه داریم. عمرانی و جاری که توسط استان تامین میشود. ما به ندرت بودجههای عمرانی تخصیص داده شده داریم. هزینههای جاری استان به استان متفاوت است. استانداری و برنامه و بودجه بر اساس تلاش مدیر استان این بودجه را اختصاص میدهند. بودجه جاری را نمیشود محاسبه کرد. اما ما قطعا محدودیت اعتبار و بودجه داریم. چطور جمعیت در قرقهای اختصاصی بیشتر شده؟ چون قرقدار توجه بیشتری میکند و امکانات تجهیزات بیشتری صرف حفاطت میکند. درباره این پروانههای شکار در مناطق چهارگانه و آزاد هم باید بتوانیم مردم را در حفاظت دخیل کنیم، 20 در صد از شکارها هم به جوامع محلی همان مناطق متعلق است. یعنی توجه شده به جوامع محلی. آن 80 در صد هم که فقط به خارجی داده نمیشود. به داخلیها هم داده میشود. مگر شکارچیان داخلی تمکن مالی ندارند؟ صندوق ملی محیط زیست طبق قانون ظرفیتی دارد که میتواند در منطقه هزینه کند. سازمان که قبلا هم پروانه میداد. اگر صندوق نبود و پروانهها را به مزایده نمیگذاشت پولی در منطقه هزینه نمیشد. حالا اگر شکارچی خارجی مبلغی را به صندوق واگذار کند 80 در صد آن به منطقه میرسد اما قبلا به شرکت برگزار کننده تورها میرسید.
دیباج: میدانم که با صحبتهای آقای تیموری مخالف هستید دلیلش را بگویید. مثلا اگر پروانه شکار یک کل یا قوچ بیست یا سیهزار هزار دلار فروخته شود، 80 در صد آن صرف حفاظت شود. به علاوه وقتی که یک شکارچی که هزینه کرده و پروانه گرفته وارد منطقه میشود، جامعه محلی منتفع میشود چون شکارچی احتیاج به جای خواب و غذا و بلد (راهنمای شکار) دارد و همینها باعث اشتغالزایی میشود و در نتیجه جلوی دستاندازی نامناسب به طبیعت را میگیرد. جامعه محلی متوجه میشود که حفاظ جمعیت موثر گونههای حیات وحش تضمین کنند زندگی و بقای اقتصادی و کار است.
هوشمند: این توجیه درستی نیست. صدور پروانه برای یک گونه جانوری، 10 یا 15 یا 20 هراز دلار عاید صندوق ملی یا سازمان میکند و در خوشبینانهترین حالت 80 در صدر آن به زیستگاه بر میگردد و صرف حفاظت میشود که بعید میدانم. اما با فرض اینکه این مبلغ به زیستگاه برگردد، مشکلات متعددی که فروش این پروانه شکار ایجاد میکند آنقدر زیاد است که در نهایت ضرر آن بسیار بیشتر از 10 هزار دلار است. یکی از مشکلاتی که صدور پروانه ویژه شکار به وجود میآورد ایجاد تبعیض است. همین حالا هم صدای شکارچیها و قرقدارها درآمده. میگویند شکارچی خارجی میآورید و به آنها پروانه میفروشید. برای صدور پروانه هم بحث ظرفیت برد و جمعیت مازاد در نظر گرفته نشده. آیا پناهگاه حیات وحش حیدری که بهترین قوچ اوریال را دارد و منطقه حفاظت شده درمیان که قوچ معروف درمیان را دارد جمعیت اضافه دارند یا چون این مناطق، شکارچیپسند هستند مجوز شکار میدهیم؟ شکارچی ایرانی میگوید شما به شکارچی خارجی در پناهگاه حیات وحش حیدری، مجوز بدهید و من نگاه کنم؟
دیباج: اما 20 در صد از این پروانهها متعلق به شکارچیان داخلی است.
هوشمند: این 20 در صد متعلق به جوامع محلی است که در قانون تفاهمنامه قید شد شده. من درباره شکارچی ایران صحبت میکنم.
دیباج: ولی گفتهاند که از 80 در صد هم شکارچیان داخلی سهم دارند هم خارجی.
هوشمند: این در اختیار صندوق است که این 80 در صد را به چه کسی بدهد. شما بگویید وقتی شکارچی خارجی دلار میدهد و به فرض برای یک پروانه شکار، 20 هزار دلار به صندوق ملی محیط زیست پرداخت میکند، صندوق ملی میآید به شکارچی ایرانی به قیمت 10 میلیون تومان پروانه بدهد؟ تا امروز هم هر پروانهای صادر شده برای خارجیها بوده. حالا شاید برای ماستمالی بیایند و چند پروانه هم به شکارچیان ایرانی بدهند. تا الان هم هر پروانهای داده شده به خارجیها داده شده. ممکن است حالا شاید برای ماستمالی بیایند اما این تبعیض، شکارچی ایرانی را ناراضی میکند.صدای شکارچی ایرانی در میآید. اعتراض میکند. ما از جوامع محلی میخواهیم در حفاظت کمک کنند. به آنها میگوییم اگر صدای تیر شنیدید اطلاع بدهید. عشایر زنگ میزند میگوید در پناهگاه حیات وحش حیدری صدای تیر شنیدیم. بعد ما به او میگوییم که عیبی ندارد. چیزی نیست. مدیرکل حفاظت محیط زیست خراسان رضوی است که به همراه محیطبانان و کارشناسان اداره، شبانه چند شکارچی خارجی بردهاند در زون امن پناهگاه حیات وحش حیدری. این جامعه محلی دیگر حفاظت برایش معنایی ندارد. این تبعیض از تبعات شکار است. یک شکارچی متخلف بود که تصویرش در سایت منتشر شده بود با من تماس گرفت و گله کرد. میگفت اگر شکار بد است چرا مسئولان محیط زیست به دوستان و آشنایانشان اجازه شکار میدهند. آنها را میبرند و راهنمایی میکنند؟
دیباج: فکر نمیکنید صدور این پروانههای شکار باعث شود که همان متخلف دیگر به جای تخلف، بیاید و به عنوان بلد منطقه (راهنما) شکارچی را همراهی کند؟
هوشمند: خیر. بعد هم اصلا چه نیازی به بلد هست؟ الان که محیطبانها به جای اینکه به رسالت خودشان در حفاظت نزدیک شوند. برگشتهاند به عقب. به زمانی که اسم سازمان محیط زیست سازمان شکاربانی بود و نام محیطبان، شکاربان. امروز محیطبان، کولهکشی شکارچی شده، برای شکارچی چای میریزد، راهنمایی میکند تا شکار کند، بعد هم شکار را با موتور برای شکارچی میآورد، سر میبرد و پوست میکند.
دیباج: دانش روز میگوید اگر شرایطی پیش بیاید که جامعه محلی واقعا سود ببرد مجاز است جمعیت سرریز حیات وحش که روی آن مطالعات ژنتیک انجام شده میتواند پروانه شکار صادر شود. چقدر در پروانههایی که صادر شده این موارد در نظر گرفته شده. در پناهگاه حیات وحش حیدری آیا ظرفیت برد محاسبه شده؟ آیا ثابت شده که بیشتر از ظرفیت برد، جمعیت داریم؟ آیا مطالعات ژنتیکی اتجام شده تا بدانیم که آیا حذف یک قوچ اوریال 9 ساله میتواند به جمعیت ضربه بزند یا نه؟
تیموری: نمیشود مدیریت حیات وحش کشور را با نگاه احساسی و حدس و گمان مدیریت کرد. اعتقاد داریم در کنار حفاظت یباد بهرهبرداری پایدار شکل بگیرد و این جزو وظایف محیط زیست است. من ندیدم کارشناسی که خبره باشد و به حیات وحش آشنا باشد و با شکار به صورت مطلق مخالفت کند. اینطور نمیشود حیات وحش را مدیریت کرد. از زمان راهاندازی سازمان شکاربانی که بعدها به سازمان محیط زیست تبدیل شد تا سال 92 هر سال بالای 500 مجوز شکار داده میشد هم به شکارچیان خارجی و هم به داخلی. نباید با نگاههای احساسی مسائلی در کشور درست کنیم. کاری نکنیم کارشناسی که میخواهد نظر بدهد دچار سستی شود. همین صد راسی که مجوز دادهایم و لیست مناطق را آوردهام.
دیباج: در صدور پروانههای شکار ظرفیت برد محاسبه شده؟
تیموری: در منطقه درمیان سه سال است بر اساس ظرفیت و وسعت منطقه و تعداد نر و ماهها، مدیرکل منطقه پیشنهاد شکار داده. اما ما به این نتیجه نرسیدیم. الان هم که قبول کردیم تنها مجوز 25 راس دادیم اما تقاضا بیش از این است. سن گونههای بالای 9 سال است. اصلا بحث شکارفروشی نیست. این حرف بدی است. مگر دولت، مگر جمهوری اسلامی برای حفاظت از زیستگاهها نیازی به پول شکار دارد؟ مگر سالهای گذشته شکار نمیشد؟ ما فقط از ظرفیت صندوق ملی حفاظت محیط زیست استفاده کردیم. این صندوق هیئتمدیره دارد ناظر و بازرس دارد. مگر میتواند در زیستگاه هزینه نکند؟
دیباج: 10 ثانیه فرصت دارید.
هوشمند: در حد 10 ثانیه یک سوال میپرسم. به ما بگویند در کدام زیستگاه، جمعیت آهو بیش از ظرفیت زیستگاه داریم که برای شکار آهو پروانه صادر شده؟ آیا صدور پروانه شکار آهو غیر از منافع اقتصادی دلیل دیگری دارد؟ اگر جایی آهو بیش از ظرفیت دارد بگویید من هم یاد بگیرم.
تیموری:در منطقه رئیسی 5 مجوز شکار آهو دادیم. 1500 راس آهو داریم. نر و ماده یک به یک است که باید یک به چهار یا حداقل یک به سه باشد یک به یک شده. که همین ناشی از صادر نشدن مجوز شکار در سالهای گذشته است.
اما فارغ از موضوع عدم رعایت عدالت در تنظیم زمان میان میهمانان و موضع جانبدارانه مجری برنامه، آنچه واکنشهای فعالان محیط زیست را به همراه داشته برخی اظهارات علی تیموری، مدیرکل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست است. برخی از این واکنشهای منتقدانه را در ادامه میخوانید:
- بسیاری از متخصصان و کارشناسان مستقل و غیرذینفع حیات وحش کشور، مخالفت قطعی خود را با مقوله شکار بارها اعلام کردهاند. این پسندیده نیست که یک مقام مسئول، در رسانه ملی کشور، با وارونه نمایی، کلیه صاحبنظران را موافق شکار جلوه دهد. به عنوان مثال، آقای دکتر اسماعیل کهرم، مشاور پیشین محیط طبیعی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، اخیرا در گفتوگوی خود با روزنامه همشهری صدور پروانههای شکار توسط سازمان حفاظت محیط زیست را شدیدا مورد انتقاد قرار داده. گفتوگویی که حالا آقای تیموری روی آنتن رسانه ملی، سعی دارد با نقل جملهای، آن را به صحبتهای خود مرتبط و از نام دکتر کهرم به عنوان موید شکارفروشیهای سازمان محیط زیست بهرهبرداری کند: http://newspaper.hamshahri.org/id/19123
- حتی اگر جمعیت بیش از 180هزار علفخوار در سال 96 را هم از سازمان حفاظت محیط زیست بپذیریم و احتمال اعلام آمار متورم به منظور توجیه صدور پروانه شکار را صفر قلمداد کنیم، همین جمعیت 180هزار علفخوار در سطح کشور نشانهای از وضعیت اسفبار جمعیت آنهاست. در ایران به هیچ وجه جمعیت مازاد حیات وحش نداریم. جمعیت علفخواران ایران شامل کل و بز ، قوچ و میش ، مرال ، شوکا ، آهو و جبیر در دهه 50 خورشیدی به بیش از یک میلیون راس رسیده بود. حالا هم مسئولان، جمعیت حیات وحش ایران را به دوران شکوه خودش بازگردانند و زیستگاههای تخریب شده را احیا کنید و بعد به فکر شکار فروشی بیفتند.
- آقای تیموری اشاره کردند که در پی خشکسالی ممکن است پروانه صادر نشود. همین امسال استان خراسان و منطقه نیشابور و به ویژه پناهگاه حیات وحش حیدری به گواهی آمار بارندگی اداره هواشناسی نیشابور یکی از خشکترین سالهای 50 سال اخیر خود را سپری کرد. چطور شما بدون مطالعه و استعلام از ادارات مربوطه اقدام به صدور پروانه شکار کردید؟
- مگر میشود مسئول حفاظت و مدیریت شکار و صید بود و ندانست که منطقه حیدری جزو زیستگاههای سردسیر استان خراسان رضوی و کشور است و حداقل تا انتهای خرداد هنوز برخی میشها آبستن هستند و برههای کوچک بسیاری همراه دسته میشها مشاهده می شوند؟
- منطقه حیدری مازاد چهارپا برای برداشت ندارد و این یک ادعای کذب است. جمعیت قوچ و میش اوریال حیدری بنا بر تخمین فعالان محیط زیست شهرستان، کمتر از 2 هزار راس است و آمار 2700 راسی این منطقه به هیچ وجه پایه علمی ندارد. به علاوه در همین منطقه در دهه پنجاه خورشیدی بالغ بر شش هزار راس قوچ و میش وجود داشته است.- افراد پیر و مسن، جمعیت مازاد نیستند. بلکه دارای ژن مرغوب و قدرتمند هستند که باید به نسل بعد منتقل شود. این راز بقاست که افرادی با ژن قویتر با چالشهای بقا در طبیعت سازگارتر شده و بیشتر عمر میکنند و با تولید مثل بیشتر این ژن قدرتمند را به نسلهای بعدی منتقل میکنند. اینکه جدیدا مسئولان محیط زیست، اظهارات غیرعلمی و واهی شکارچیان را طوطیوار تکرار میکنند مایه تاسف است. دیگر همه میدانیم که شکارچیان به دلیل اینکه علاقه دارند با شاخ یا دندان شکار رکورد بزنند تمایل به شکار پیرترین افراد یک گونه یا اصطلاحا تروفه دارند و در توجیه اقدامشان، تئوری مهجوری ساختهاند مبنی بر اینکه افراد پیر باید از جمعیت حذف شوند.
- در منطقه حیدری گوشتخوارانی چون پلنگ، گرگ، کفتار راهراه و احتمالا سیاهگوش وجود دارند که شکارهای پیر و فرسوده بهترین طعمه برایشان محسوب میشود. همچنین انواع لاشه خوارها چون دال، دال سیاه، ، هما و کفتار وجود دارند که از بقایای جانوران تلف شده تغذیه میکنند. حذف علفخواران مسن از چرخه اکوسیستم طبیعی ضربه بزرگی به سایر گونههای منطقه وارد کرده و با کاهش طعمه در زیستگاه زمینه را برای بروز تعارض انسان و حیات وحش فراهم میکند که نزدیک شدن گوشتخواران به گلههای دام یا مناطق مسکونی یکی از آنهاست.
- این ادعا که دوستداران محیط زیست، سازمان حفاظت محیط زیست را به دلیل اجرای طرح راهاندازی قرقهای اختصاصی تکریم میکنند ادعای کذبی است که به طنز بیشتر شباهت دارد. واگذار کردن عرصههای منابع طبیعی که انفال عمومی جامعه محسوب میشود به بخش خصوصی و سپس تبدیل این عرصهها به قتلگاه حیات وحش، اقدامی نیست که شایسته تکریم باشد. اینکه آقای تیموری مدعی هستند جمعیت حیات وحش در قرقهای اختصاصی افزایش یافته کاملا صحیح است اما افزایش جمعیت حاصل تکثیر و زاد و ولد نیست بلکه حاصل تبدیل شدن قرقهای اختصاصی به تلهای برای جذب حیات وحش از مناطق اطراف است. کاملا واضح است در جایی که کمآبی، کاهش علوفه و ناامنی، زیستگاهها را برای بقای وحوش نامناسب کرده، منطقهای که توسط بخش خصوصی به شرایط ایدهآل برای بقا نزدیک شده به راحتی میتواند وحوش تشنه و گرسنه را از زیستگاههای ناامن به سوی خود بکشاند. این افزایش جمعیت که حاصل ناامنی زیستگاهها در خارج از قرقهای اختصاصی است را مسئولان محیط زیست به پای تکثیر و پرورش موفقیتآمیز قرقداران میگذارند و با این توجیه پروانه شکار صادر میکنند.
انتهای پیام/