«نظامالدین شکوهی» یکی از سرمایههای گمنام ادبیات مهاجرت درگذشت +زندگینامه و تصاویر اختصاصی تسنیم
«نظامالدین شکوهی» شاعر توان اما گمنام مهاجر افغانستانی، در سن ۶۹ سالگی درگذشت، او شاعر، مجری و منقبتخوان اهل هرات بود و در قالبهای کلاسیک شعر میسرود.
حوزه مهاجرین- تسنیم: «نظامالدین شکوهی» شاعر توانای افغانستان، در سن 69 سالگی درگذشت، او شاعر، مجری و منقبتخوان اهل هرات بود و در قالبهای کلاسیک شعر میسرود.
شکوهی در سال 1328 در روستای شادمنه انجیل هرات به دنیا آمد، از سال 1355 وارد دنیای شعر شد و نزد شاعران آن عصر هرات، به ویژه استاد «براتعلی فدایی هروی» به پرورش استعدادش پرداخت. او هم در شعر و هم در منقبتخوانی از فدایی هروی بسیار بهره برد و هم از این روی، سبک شعر و سلوک روحی او نیز متأثر از فدایی بود.
** تهران، زمستان 1370، در حاشیۀ اولین مجمع شعر افغانستان. شکوهی، نفر دوم از سمت راست.
شکوهی در سالهای جنگ و مقاومت، به ایران مهاجر شد و تا حوالی 1371 در مشهد زندگی کرد. آنگاه دوباره به هرات برگشت و تا پایان عمر در آنجا به سر برد.
نظامالدین شکوهی با آن که از نظر سنی به دورۀ حاکمیت شعر سنتی در هرات تعلق داشت، مدام در حال تحول و نوشدن بود. در آثار او، در کنار شعرهای سنتی و قصیدهوار، به آثارى با حال و هوایى امروزین برمىخوریم که حاصل طبع پرتلاش و نوجوى شاعر است.
گلى که مىشکفد در بهار و بىرنگ است
سزاى قیچى پولاد و دامن سنگ است
بهار و بارش باران، هوا لطیف هنوز
میان جوشش و گلها هزار فرسنگ است
نهال عاطفه رویید و زود هم پژمرد
مگر که پاى طراوت در این چمن لنگ است
**مشهد، 1371، دومین مجمع شعر افغانستان. نظامالدین شکوهی و سید نادر احمدی مجریان جلسهاند.
ویژگى دیگر شعر شکوهى برخوردارى آن از اصطلاحات محاوره و ضربالمثلهاست. مىدانیم که این ویژگى از لوازم شعرهاى انتقادى و اعتراضآلود است:
ما هم به جرم بىکفنى زندهایم چون
سر را دگر به نرخ کلاهى نمىخرند
ناخوانده خویش را خلف عشق بشمرند
چون کاسهاى که داغتر از آش مىشود
این کاسه کوزهاى که فلک بر سرم شکست
عذرش فقط حواله به تقدیر کرده است
از جنبۀ گرایش محتوایی، شکوهى را شاعرى مىیابیم معترض و سازشناپذیر که غالباً با اوضاع نامطلوب سیاسى و اجتماعى کشور درگیر بوده است. در شعرهاى او رگههای روشنی از اعتراض و دادخواهی را مىتوان یافت.
مدتى گشت که سیلىخور پاییزانم
مدتى شد که به دار سخن آویزانم
پوست از کلّه اگر کنده شود خواهم گفت
هفت جدّ پدرم زنده شود خواهم گفت...
هاى، آنان که بر این گریۀ ما مىخندید
داد و فریاد برآرم، دهنم مىبندید...
عشق را در گذر حادثه حاشا کردید
ما به بیغوله فتادیم، تماشا کردید
در همین مسیر گاهی هم کلام او به طنزی توأم با انتقاد میگرایید:
ملت ما جمله بیدارند، این هم یک دروغ
روز و شب در فکر پیکارند، این هم یک دروغ
رهبران ملت ما در مسیر انقلاب
از نفاق و کینه بیزارند، این هم یک دروغ
هر قدر شعرت شکوهی تلخ باشد مردمان
تشنهی این گونه اشعارند، این هم یک دروغ
یک شاخۀ دیگر از شعرهای شکوهی، منقبتهای مذهبی اویند. شکوهی چنان که گفتیم، خود نیز منقبتخوان بود و در کنار منقبتخوانی به سرایش شعرهای مذهبی نیز میپرداخت. او همچنین مجری توانایی بود و بسیاری از محافل شعری مهاجرین، از جمله دومین مجمع شعر انقلاب اسلامی افغانستان را او اجرا میکرد.
**مشهد، 1367، مسجد صاحبالزمان. شب شعر انجمن اسلامی شعرای مهاجر افغانستان. نظامالدین شکوهی مجری جلسه است.
مجموعه شعر نظامالدین شکوهی با عنوان «فانوس در هامون» در سال 1386 از سوی انتشارات فدایی هروی در هرات منتشر شد، با 204 صفحه. این کتاب، مجموعهاى است از قصیدهها، غزلها، مثنویها و دیگر شعرهایى با قالبهاى کهن و البته بیان و زبانى امروزین. کتاب با یادداشت ناشر، سخن شاعر و مقدمهاى از سعادتملوک تابش شاعر معاصر افغانستان شروع مىشود. در این کتاب نشانههاى بسیارى از رنج مهاجرت، سختى معیشت و محرومیتهایى را مىتوان یافت که شاعر به واسطۀ طبع آزاد خود آنها را تحمل کرده است.
این شاعر به دلیل همین روحیۀ منتقد و معترض و سازشناپذیر خویش، غالباً در محافل و مجامع رسمی و تشریفاتی مملکت کمتر حضور داشته و حتی گاه در انزوا بوده است. او از این نظر هم خلف صادق استادش براتعلی فدایی هروی بود.
انتهای پیام/.