"زندگی زیر آب"؛ حکایت این روزهای آوارگان سد سیمره
بخت بلند روستاییان منطقه رماوند بساطبیگی در شهرستان کوهدشت، پس از آبگیری سد سیمره به زیر آب رفت؛ مردمان روستاها آواره آب شدند و در پی لقمهای نان.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کوهدشت، چهارسوی روستاهای زیرآب را تپهها و خار زارها فراگرفته است. نه جنبندهای یافت میشود و نه ردپای هیچ چرندهای. جز صدای گاهوبیگاه زورقی میان انبوه آب، صدایی به گوش نمیرسد. رودخانه مثل یک کشتیِ غولپیکر وسط زمین خشک افتاده است، هراسانگیز، غریب و محصور.
خشت به خشت خانهها که زیرآب رفت،زندگی روستاییان منطقه رماوندِ بساط بیگی را هم با خود برد. ساقههای کشاورزی زیر خروارها آب به گِل نشست. حدود 10روستا تخلیه شد و هزاران نفر آواره آبونان.
مدفون در آب
با آبگیری سد سیمره در سال 89 هراس از غرق شدن روستاییان را تهدید کرد. باید تا دیر نشده از سرزمین آبا و اجدادیشان کوچ میکردند. سد که آبگیری شد، دشتهای فراخ زیرآب رفت. قبرها وزندگیها غرق شدند. بیشتر روستاییان شبیه گنجشکهای هراسیده از طوفان به شهر کوهنانی آمدند، بی مِلک و خانه.
منطقه رماوند بساط بیگی 25کیلومتر از شهر کوهنانی فاصله دارد. جاده سنگلاخ و خاکی راه را دورتر کرده است. با غلامرضا منصوری و دو نفر دیگر از اهالی کوهنانی راهی روستاهای زیرآب میشویم. بخشی از جاده روستای دربند کبود تا نیمه آسفالت شده، یکی از آنها میگوید این جاده را در منطقه به نام جاده انتخاباتی میشناسند. تلخند میزند:«زمان انتخابات از طرف نماینده آمدند، چند کیلومتر را آسفالت کردند. بقیهاش میان وعده نیمهتمام ماند.»
قیمتگذاری نابرابر
غلامرضا 60 کیلومتر دورتر از کوهدشت در بلندای جادهای بی درخت و برهوتِ بیابان تشنه میراند. آسمان را سراسر گردوغبار گرفته. جاده سنگلاخ به تپههایی کوچک و بیرون از آب منتهی میشود. به رودخانه سیمره در مرز بین استانهای لرستان و ایلام رسیدهایم.
غلامرضا که حالا ساکن شهر کوهنانیست، خیره مانده به تهمانده زمینهایی که عمری را بهپای آنها ریخت و حالا ناپدید آبشده است:«در سالهایی که رماوند بساط بیگی آباد بود، مردمان روستاها 20هزار رأس گوسفند داشتند. اهالی در 900هکتار زمین آبی دل به کشاورزی داده بودند. در این سالها پای هیچ مسئولی به روستاها باز نشد تا آبگیری سد را برای آنها توضیح بدهد. خودشان آمدند. زمینها را قیمتگذاری کردند. ما که پیگیری کردیم، گفتند جزئیات آبگیری سد را در روزنامهها انتشار دادهایم.
بیشتر ریشسفیدها و مردم این منطقه سواد خواندن و نوشتن ندارند، چگونه میتوانستند فرسنگها دورتر از کوهدشت روزنامه بخوانند؟ زمینهای کشاورزی ما که سند آن را هم داریم، قطب اقتصادی منطقه بود. هرسال 20هزار رأس بره پروارشده به دست اهالی میرسید. در این سالها هرچه پیگیر شدیم، اما هیچکس به داد ما نرسید. خانواده ما پیش از آبگیری سد 25هکتار زمین آبی، 50 رأس گاو و 300 رأس گوسفند در روستا داشتند که همه آنها از بین رفت. سد سیمره یک طرح ملیست. ما اعتراض و سنگاندازیای هم نکردیم، اما آیا نباید حق سالهای زحمت و تمام سرمایهای که زیرآب رفته به مردمان روستاها برسد؟»
سالهای آوارگی
پیش از آبگیری سد سیمره، بادهای یله میوزید زیرآبی آسمان روستا. دامها با آواز چوپان و سرخی غروب برمیگشت. بختِ بلند زمین بود وزندگی. حالا عمر بسیاری از روستاییانِ آواره بهوقت یارانهها سپری میشود. آدمهای بریده از زمینهای آباد و کشتزارها زبان فقر را خوب میفهمند.
آفتاب نیمروز که پدیدار شد، عرق زمین خشک چکید روی صورت غلامرضا. دستها در هوا و چشمها مضطرب:«تمام کودکی ما در اینجا گذشت. اشارهاش به زمین متروک منطقه است که خبری از زندگی ندارد. سرمایه روستاییان که تلف شد. پسازاین سالها ما پول عمر بر آبرفته را نمیخواهیم. از سال 89 تا حالا درآمد سالیانه 1000هکتار زمینِ آبی را پرداخت کنند. بقیه زندگی اهالی که زیرآب رفت، پیشکش سالهای آوارگی.»
نابودی قطب اقتصادی کوهدشت
حسرت چشمهای او که بیشتر میشود، خودش را دورتر میگیرد. بابا منصوری مشرفبه رودخانه ایستاده. نگاه میاندازد به خارها و تپهها. زیر لب میگوید:«ما خیلی صبر کردیم، زیرآب جایی برای ماندن نداشتیم. آبادیها به سرنوشت آوارگی دچار شدند. اصلاً حرف بزنیم، مگر کسی هم درد ما را میشنود؟»
بابا دستها را چمپاتمبه میکند دور کمر. خیره شده به آب.دستهای آفتابسوختهاش را زیر آفتاب بالاگرفته. موهای سفیدش زیر نور خورشید میدرخشد. چنگیز منصوری با قدمهایی که میسُرید روی سنگلاخ، نزدیکتر شده:«یکی از بهترین زمینهای آبی استان لرستان با آبگیری سد سیمره ناپدید شد. کشاورزی، دام وزندگی ما که زیرآب رفت، برخی از جوانان روستا براثر بیکاری خلافکار شدند. مسئولان آبگیری سد سیمره هر هکتار زمین کشاورزی منطقه رماوندی که نزدیک دیوارۀ سد است را 40میلیون تومان و از فاصله یک کیلومتری به بعد از رماوند که مخزن سد سیمره است را هر هکتاری 8 میلیون تومان قیمتگذاری کردند.
منطقه رودبار بااینکه آبگیری نشده، اما نرخ زمینهای آنها به 45میلیون تومان رسید. ما هم از گرفتن 8 میلیون تومان صرفنظر کردیم. تا حالا هیچ کارشناسی بررسی دقیقی برای نرخگذاری زمینهای رماوند بساط بیگی انجام نداده. صدای خفته ما به گوش هیچکس نرسیده است.»
برکت زمین خشک شد
آن روز که آبگیری سد روستاها را از جا میکَند، قلب روستاییان هم از جا کنده شد. منطقهشان زمانی آباد بود. اکنون نه خبری از کشاورزیست، نه از ذوق دخترکان یله در شادی روستا و نه مهتابی که یک دنیا ستاره را در دامان آنها ریخته بود.مردها، زنها، پیرها و کودکان همه از برکت زمین سرشان به زندگی گرم بود. درآمدی داشتند. حالا دستشان از زمین وزندگی کوتاه شده. دل به روزگار نمیدهند.
زمینها که زیرآب مُردند و دامها بی مرتع شدند، روستاها برهوت شد، عبوس و بیبار. سالها و ماههای انتظار گذشت. زمینِ بیجانِ در زیرآب، بخشندگی از سر نگرفت. اهالی دل بریدند و رفتند. زندگی را نشاندند پشت وانتهای نیسان. کارگر شهرهای دور شدند، دست کشیده از کشتها و خانهها.
آوارگان آبونان
غلامرضا که حالا یک دکان سرمایه او شده، از لای تپهها رد شده و چشم میسپارد به آب بیرحم. ظهر که شد، آقای منصوری میگوید برویم. زمین خشک و آفتاب داغ درهم میآمیزند. سخت میشود ماند. نگاه تمنای او پشت به آب با حسرت به تماشا نشسته. میچرخد بهسوی رودخانه:«آنان که از کوهنانی مهاجر شدهاند، یک روز کاردارند و 10 روز بیکارند. قلبمان شکسته شده. به ما نگفتند اگر سد آبگیری شود، چه اتفاقی میافتد؟ خانه، بذر، زمین، کشاورزی و امیدمان از بین رفته. زندگیمان در روستاهای زیرآب جا ماند. ما حالا سایههای آن زندگی هستیم در پی لقمهای نان.»
از جاده سد سیمره که برگشتهایم، چشمهای غلامرضا و بقیه خیره مانده به زمین بیآبوعلف. لابد به روستاهای ناپدید فکر میکنند و به فامیلهایی که هرکدام روانه شدند یکسو. پشت سر آوارگانِ آب، خشکی زمینمانده است و یک رودخانه میان برهوت.
گزارش: فاطمه نیازی
انتهای پیام/ز/م