نهجالبلاغه صوتی | امام علی(ع): این درد تو را بس که شب با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو شکمهایى گرسنه باشند
عثمان حنیف، حاکم بصره که صرفاً دعوت مهمانی از یک سرمایهدار بصره را پذیرفته بود، طی یک نامه مورد عتاب حضرت قرار میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا اشرافیت و تجملات اصطلاحی است که به افراد عیاش و خوشگذران و ناز و نعمتپرورده و بیراه گردیده از نعمت و واگذاشته به میل و خواهش خود اطلاق میشود که نسبت خویش را با مقولات دینی و آخرت بریدهاند تا جایی که حاضرند برای دستیابی به مطامع خود سادهترین ارزشهای اخلاقی را زیر پا نهند و حق دیگران و بیتالمال را به تاراج برند.
این خصلت آنگاه که در مسئولان و متولیان جامعه رسوخ کند، زمینهساز بسیاری از مفسدههای اداری و اجتماعی و نیز موجب بدبینی مردم جامعه نسبت به اصول اولیه نظام اسلامی میشود؛ زیرا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار دولتها کمترین توقع عامه مردم، دوری از اشرافیت و تجملات مدیران و مسئولان جامعه بود، اما متأسفانه از همان آغازین روزها خطر اشرافیت و دنیاطلبی مسئولان نظام را تهدید کرد تا جایی که این خطر به قشر روحانیت نیز تسری یافت.
تاریخ اسلام به ویژه تاریخ حکومت امیرالمؤمنین(ع) و برخوردهای ایشان با کارگزاران تجملگرا عبرتی را پیش پای مسئولان و متولیان کشورهای اسلامی قرار میدهد. به عنوان نمونه عثمان حنیف، حاکم بصره که صرفاً دعوت مهمانی از یک سرمایهدار بصره را پذیرفته بود، طی یک نامه مورد عتاب حضرت قرار میگیرد که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
1ـ ضرورت ساده زیستى کارگزاران
پس از یاد خدا و درود؛ اى پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردى از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردند و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند. گمان نمىکردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. اندیشه کن در کجایى و بر سر کدام سفره مىخورى پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن.
2ـ امام الگوى ساده زیستى
آگاه باش؛ هر پیروى را امامى است که از او پیروى مىکند، و از نور دانشش روشنى مىگیرد. آگاه باش؛ امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا من از دنیاى شما طلا و نقرهاى نیندوخته و از غنیمت هاى آن چیزى ذخیره نکردهام، بر دو جامه کهنهام جامهاى نیفزودم و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. آرى از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود که مردمى بر آن بخل ورزیده، و مردمى دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست. مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالى که جایگاه فرداى آدمى گور است، که در تاریکى آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مىشود. گودالى که هر چه بر وسعت آن بیفزایند و دستهاى گور کن فراخش کند. سنگ و کلوخ آن را پر کرده، و خاک انباشته رخنههایش را مسدود کند. من نفس خود را با پرهیزکارى مىپرورانم، تا در روز قیامت که هراسناکترین روزهاست در أمان و در لغزشگاه هاى آن ثابت قدم باشد. من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات که هواى نفس بر من چیره شود و حرص و طمع مرا وا دارد که طعامهاى لذیذ برگزینم، در حالى که در «حجاز» یا «یمامه» کسى باشد که به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایى که از گرسنگى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو شکمهایى گرسنه و به پشت چسبیده باشند». آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین علیهالسلام خوانند و در تلخىهاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختىهاى زندگى الگوى آنان نشوم ...
انتهایپیام/