بازگشت مسیحیت در پیام رهبر انقلاب
مضمون پیام رهبر انقلاب و تجدید ادارک از مسیحیت می تواند بانی آینده و جهانی متمایز و بازیابی هویت حقیقی مسیحی بودن باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، محسن سلگی در یادداشتی به مناسبت پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با آغاز سال نو میلادی نوشت:
بخش پایانی پیام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال نو میلادی چنین بود:
«اگر حضرت مسیح(ع) امروز در میان ما میبود لحظهیی را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که به وسیلهی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزهخویی سوق داده میشوند تحمل نمیکرد.
اینجانب امیدوارم که با بیداری جوامع بشری و تلاش صادقانهی پرچمداران معرفت دینی و برانگیختهشدن وجدانهای خفته، بشریت؛ قرنِ روی آوردن به معنویت و ارزشهای دینی را در پیش داشته باشد و جهان، چنان که محو حکومتهای مارکسیستی را به چشم دید فروریختن همهی بنیانهای استکباری و ظالمانه را شاهد باشد.»
در ادامه مبنای این بخش از پیام رهبر انقلاب که نقدی ضمنی به دورشدن از پیام مسیح (ع) در جهان مسیحیت بود(وجدان های خفته) را مورد تحلیل قرار داده و سپس خواهیم گفت مضمون پیام مذکور بانی چه جهانی می تواند باشد.
اشارت رهبر انقلاب به اینکه «اگر حضرت مسیح(ع) امروز در میان ما میبود لحظهیی را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد»، یادآوری مبنای و ریشه و خاستگاه اعتقادی مسیحیت در اصل آغازین و مسیحایی آن و نقدی ضمنی بر سکوت برخی جوامع و محافل غربی در برابر سیستم ستم جهانی و سرمایه داری افسارگسیخته بود.
با نگاهی تاریخی درمی یابیم که مسیحیت از تسلیم روح به خدا به تسلیم در برابر هرچه هست، تنزل یافته است. خود عیسی روح الله(ع) در برابر ظلم امپراتوری بزرگ ایستاد و رنج را با رضایت و شوق ایمانی ناب خود به جان خرید.
پس از غیبت آن حضرت، حواریون او نیز متحمل مرارت های بسیار شدند. در ادامه، سنت پل یا پولس قدیس که نام خود را به پولس(نامی یونانی به معنای کوچک ترین) تغییر داده بود، رنج فراوانی در ترویج مسیحیت دید و در نهایت با دادن سر خود(قطع سر توسط امپراتوری رم) رسالت خود را به اوج شکوه ایمانی رسانید.
سنت پل بارها از ضرورت تسلیم ناپذیری در برابر ستم و پذیرش رنج با رضایت و لزوم مداوم بودن مبارزه سخن گفته بود.
با وجود چنین خاستگاهی، کلیسا رفته رفته تسلیم در برابر خدا را به انفعال در برابر ستم و حتی بخشی از سیستم ستم شدن و ظلم به مردم تغییر داد.
ماجرا در همین حد باقی نماند. در قرن شانزدهم میلادی، مارتین لوتر با تأسیس مذهب پروتستان، راه هماهنگی هر چه بیشتر با چپاول و انباشت سرمایه را تسریع کرد و در حکمی شگفت، هر گونه مبارزه با حکومت ها را محکوم کرد، چراکه به نظر او تمام دستورات دولت ها در واقع دستور خدا است و باید تسلیم آنها بود. به این سان وی تسلیم جسم و روح در برابر خدا را به تسلیم جسم و روح در برابر دولت تنزل و تسری داد. به بیان دیگر، دولت نزد او خدا شد.
او با این اقدام خود و تحریف مسیحیت و سازگار کردن آن با رباخواری برخی یهودیان صاحب نفوذ و درانداختن شکاف و انشعابی بی مانند در جهان مسیحی و کلیسا، تحسین و تقدیر آن ها را متوجه خود ساخت (بی جهت نیست که امروز مسیحیان صهیونیست عمدتاً پروتستانمذهب هستند).
قداست زدایی از مسیحیت که در دنیوی و مادی کردن آن توسط لوتر رخ داد، رفته رفته ایمان مسیحی را در جوامع غربی حتی در جوامع کاتولیک تحت تأثیر قرار داد و رو به افول برد.
مطابق خطوط فوق، اشارت رهبر حکیم انقلاب به رسالت و ماهیت پیامبر ارجمند مسیحیت و دعوت به بیداری، تقارنی تاریخ مسیحیت و اکنون را پیش چشم گذاشت.
لزوم هشیاری پیروان عیسی ناصری (ع) نسبت به الهیات تسلیم که در حقیقت تسلیم الهیات در برابر ناالهیات و غیر خدا بوده، با توجه به تشدید جنایات دولت های غربی و بعضاً مدعی مسیحیت، بیش از هر زمانی احساس می شود.
بنا به چنین ضرورتی، مضمون پیام رهبر انقلاب و تجدید ادارک از مسیحیت می تواند بانی آینده ای و جهانی متمایز و بازیابی هویت حقیقی مسیحی بودن باشد.
این آینده با عنایت به تولد و رشد آگاهی جهانی نسبت به مظلومیت فلسطین و ستم وحشیانه صهیونیسم بین الملل، مسیحیان پروتستان در لایه مردمی و عام را نیز فراخوان و بشارت می دهد. آنها نیز با عتراضات خیابانی خود علیه رژیم غاصب قدس، خواسته یا ناخواسته تلاشی برای بازگشت به خاستگاه اصیل مسیحایی خود را نشان داده اند.
در ادامه با آگاهانه تر شدن و التفاتی ترشدن این تلاش ها و انسجام بیشتر، خواهند توانست در «بازگشت رو جلو» و استعلایی مسیحیت، در ساختن آینده ای تازه و با طراوت و بهتر مشارکت متحد و منظم داشته باشند.
انتهای پیام/