فرزند ارشد آیت الله کاشانی: حقایق بسیاری از نهضت ملی در پرده غفلت مانده‌ است

فرزند ارشد آیت الله کاشانی: حقایق بسیاری از نهضت ملی در پرده غفلت مانده‌ است

در گفت‌و شنود حاضر مهندس سید ابوالحسن کاشانی که در جریان انتخاب آیت‌الله کاشانی به ریاست مجلس شورای ملی بوده به بازگوئی خاطرات خویش از این اتفاق سیاسی پرداخته است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، انتخاب آیت‌الله کاشانی به ریاست مجلس شورای ملی از پیامد‌های مهم واقعه 30 تیر به شمار می‌رود. این رویداد مهم در نیم قرن اخیر از منظر‌های مختلف مورد تحلیل قرار گرفته و دیدگاه‌های متنوعی نیز در باره آن ابراز گردیده است. اطلاع از زمینه‌ها و جوانب این رویداد می‌تواند ما را به درکی واقع‌بینانه‌تر از آن رهنمون سازد و این حاصل نمی‌شود مگر با بهره‌گیری از خاطرات چهره‌هائی که با آیت‌الله کاشانی، محشور و از آنچه که موجب پذیرش چنین سمتی از سوی وی شده است، به‌نیکی مطلع بوده باشند. در این گفت‌و شنود مختصر، مهندس سید ابوالحسن کاشانی که در جریان زمینه‌ها و جزئیات این انتخاب بوده، به بازگوئی خاطرات خویش از این اتفاق سیاسی پرداخته است.

قیام تاریخی سی‌تیر دستخوش روایات و تحلیل‌های متفاوتی است. با عنایت به نقش اطلاعات دست اول در ارزیابی میزان صحت تحلیل‌ها، شما که با رهبری این رویداد ارتباط نزدیک داشتید، از این واقعه چه تحلیلی دارید؟

همان طور که اشاره کردید که در مورد سی‌تیر صحبت‌های زیادی شده و واقعیت تاثیر و نقش مرحوم آیت‌الله کاشانی در این واقعه از سوی افراد گروه‌های مختلف مورد بررسی و اذعان قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، در این باره، نیاز چندانی به اثبات واقعیت‌ها نیست؛ اما من در پاسخ به سئوال شما به این نکته بسنده می‌کنم که یک تشریفات کاملا قانونی برای کنار رفتن مصدق و آمدن قوم، چیده شده بود. اگر رژیم می‌توانست از گردنه و معبر نخست‌وزیر شدن قوام، به‌سلامت عبور کند، به حداکثر موفقیت رسیده و تمامی دستاورد‌های نهضت ملی نفت، یکسره به باد رفته بود، زیرا به‌رغم شعار‌های قوام در روز‌های آغاز صدارتش مبنی بر منطقی کردن روند ملی شدن نفت، کمتر کسی می‌توانست سخن او را جدی بگیرد، زیرا اساساً به ملی شدن نفت اعتقاد نداشت. در این مقطع، مصدق بدون آنکه کوچک‌ترین اطلاعی به هم‌پیمانان خود و مخصوصاً مرحوم آیت الله کاشانی که مهم‌ترین عنصر برای به میدان آوردن مردم و حمایت از او بود، بدهد، به خانه رفته و میدان را خالی کرده بود.

قوام در همان یکی دو روز اول نخست‌وزیری خود می‌دانست که خطرناک‌ترین و مهم‌ترین مخالف او، آیت‌الله کاشانی است و این نکته، از اعلامیه‌ای که با آن الفاظ شداد و غلاظ منتشر کرد و البته خودش هم آن را ننوشته و بنا بر قولی مورخ‌الدوله سپهر برایش نوشته بود، کاملا مشخص است. او در آن اعلامیه اظهار کرده بود که دیانت باید از سیاست جدا شود، اما در مقابل، آیت‌الله کاشانی با نهایت شجاعت، مردم مستعد و خشمگین را بسیج کردند و در اعلامیه و نیز مصاحبه تاریخی 29 تیر به صراحت گفتند که اگر قوام تا 48 ساعت دیگر کنار نرود، من شخصا کفن می‌پوشم و پیشاپیش مردم حرکت و قوام را ازاله خواهم کرد. در نامه‌ای هم که برای علاء نوشتند، گفتند: «به‌رغم تطمیع‌هائی که شده‌ام مبنی بر اینکه در صورت عدم مخالفت با نخست‌وزیری قوام، انتخاب شش وزیر را به اختیار من خواهند ذاشت؛ اگر مصدق برنگردد، من حملات خودم را مستقیما متوجه دربار خواهم کرد». اینک این پرسش مطرح است که اگر اعتراضات مردمی به آن سطحی نمی‌رسید که قوام استعفا بدهد و رژیم، می‌توانست قوام را نگه دارد؛ آیت‌الله کاشانی چه سرنوشتی پیدا می‌کردند. تفکر درباره این نکات بسیار اساسی، به اعتقاد من تصویر روشنی از نقش آیت‌الله کاشانی در واقعه سی‌تیر به دست خواهد داد.

خاطره شخص شما از واقعه سی‌تیر چیست؟

آن روز من چند بار حوالی مجلس رفتم و شاهد درگیری‌ها بودم. البته مقابل مجلس تا سرچشمه، اوج درگیری‌ها بود، ولی خیابان اکباتان را هم دیدم. بسیاری از رفتار‌هایی را که در انقلاب سال 57 در جریان تظاهرات پیش می‌آمد، من آن روز در آنجا مشاهده کردم؛ مثل دست‌هایی که در خون شهدا شسته و روی دیوار‌ها به عنوان علامت جنایت رژیم نقش می‌شدند و یا بر سر دست بلندکردن شهدای آن روز. یادم هست جوان هفده هیجده‌ساله‌ای که با نهایت حرارت مشغول شعار دادن بود، ناگهان تیر خورد و به شهادت رسید. این صحنه روی من تاثیر زیادی گذاشت. او بدون اینکه نفعی برایش متصور باشد و فقط روی احساس دینی و ملی به صحنه آمده بود و این‌طور فداکاری کرد.

آیا شما در روز سی‌تیر، اخبار و جریانات بیرون را برای آیت‌الله کاشانی می‌بردید؟

آن روز ایشان در منزل مرحوم حسن گرامی، داماد همشیره‌مان به‌سر می‌بردند و طبعا از افراد مختلفی خبر می‌گرفتند و با کمال آرامش گوش می‌دادند. من هم اخبار را به ایشان می‌دادم. یکی از ویژگی‌های بارز آیت‌الله کاشانی این بود که در بحران‌ها، آرامش خود را بسیار حفظ می‌کردند. این روحیه را من قبلا هم در ایشان دیده بودم. در دوران رزم‌آرا، در مقابل مجلس درگیری روی داد و پلیس با تمام امکاناتش از جمله نیرو‌های سوار بر اسب به مردم حمله کرد. من با شور و هیجان زیادی به منزل برگشتم و دیدم ایشان دارند با دوستانشان صحبت می‌کنند. جریان را نقل کردم. ایشان از من پرسیدند که چند نفر کشته و زخمی شده‌اند و وقتی جواب دادم، با کمال خونسردی حرفشان را با دیگران ادامه دادند. این اعتماد به نفس و تسلط برخود، در ایشان بسیار مشهود بود. زمانی که استعفای قوام اعلام شد و قوای دولتی شکست خوردند، نیرو‌های نظامی در شهر نبودند و توسط مردم تارومار شده بودند و خود مردم در سرچشمه و نقاط مهم شهر، تامین امنیت را به عهده گرفته بودند.

پذیرش ریاست مجلس شورای ملی توسط آیت‌الله کاشانی، پس از سال‌ها هنوز محل تحلیل‌ها و اظهارنظر‌های گاه متناقضی است. شما قطعاً در جریان این پذیرش هستید. از این رویداد چه خاطراتی دارید؟

مقدمتاً باید بگویم واقعه سی‌تیر شوک زیادی به مجلس وارد کرد، چون این همان مجلسی بود که چند روز پیش به نخست‌وزیری قوام رای مثبت داده بود و این سئوال پیش می‌آمد که این‌ها چگونه نمایندگانی هستند که رای‌شان این گونه با اعتراض مردم مواجه شده است. دکتر سید حسن امامی، امام جمعه تهران و رئیس مجلس که گرایشاتی هم به دربار داشت، با توجه به شکست سختی که دربار خورده بود، دیگر نمی‌توانست در آن شرایط به کار ادامه بدهد و کارش را رها کرد و به خارج کشور رفت، لذا برای به دست گرفتن ریاست مجلس، بین دو نفر رقابت پیش آمد. این دو نفرشایگان و معظمی بودند که البته هیچ‌کدام در میان نمایندگان مجلس، جایگاه و نفوذ لازم برای احراز این سمت را نداشتند. نمایندگان تهران جلسه‌ای را تشکیل دادند و خواستند راه‌حلی پیدا کنند که برای همه قابل پذیرش باشد و محل اختلاف نباشد. ما همراه آقا در ده نارون در لشکرک بودیم که چند نفر به نمایندگی از طرف نمایندگان تهران آمدند تا با آقا صحبت کنند. آن‌ها گفتند که در مجلس اختلاف پیش آمده و بیم آن می‌رود که دستاورد‌های سی‌تیر از دست بروند و خون شهدای آن روز پایمال شود، تنها کسی که مورد اقبال همه اعضای مجلس هست، شما هستید. مرحوم آقا در ابتدا از این سخن هیچ استقبالی نکردند، ولی آن‌ها پافشاری می‌کردند که: «اگر شما بپذیرید، کسی مخالفت نمی‌کند و فضا آرام می‌شود.» وقتی اصرار آن‌ها زیاد شد، آقا که به استخاره اعتقاد زیادی داشتند، به مرحوم شیخ محمود حلبی فرمودند، «آشیخ! قرآنی را بردار و برای ما استخاره کن تا ببینیم تکلیف چیست؟» ایشان قرآن را برداشت و سوره یوسف و آیه معروف: «انی رایت احد عشر کوکبا...» آمد. آقای حلبی گفت‌: «اولا سوره یوسف، سوره مبارکی است. احد عشر هم که کنایه از نمایندگان یازده‌گانه تهران است!» ایشان به هر حال برداشت جالبی از آیه کرد و گفت: «استخاره نتیجه‌اش این است که پذیرش این امر، مبارک و صواب است.» بر اساس اصرار نمایندگان و استخاره، آیت‌الله کاشانی ریاست مجلس را فقط برای این که اتحاد نمایندگان بعد از قیام سی‌تیر حفظ شود و دستاورد‌های این قیام از بین نرود، پذیرفتند. البته می‌دانید که ایشان هیچ‌وقت به عنوان رئیس در مجلس حضور پیدا نکردند، قبل و بعد از آن هم نمی‌رفتند. دو نفر نواب رئیس بودند که البته با اشاره مثبت ایشان انتخاب شده بودند. آقای رضوی و آقای ذوالفقاری که به نیابت ایشان مجلس را اداره می‌کردند، در فواصل زمانی معین می‌آمدند و به ایشان گزارش می‌دادند. ایشان به عنوان کسی که ملجاء و پناهگاه مردم بودند، مخارج زیادی داشتند، ولی از بابت نمایندگی و ریاست مجلس، هیچ وقت حقوق نگرفتند. بعد از مدتی به ایشان اطلاع دادند که حقوق شما روی هم انباشت شده و مرحوم پدر دستور دادند این پول به عنوان کمک به یکی از بیمارستان‌های تهران داده شود.

درباره آغاز اختلافات آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق تا به حال مطالب گوناگونی گفته شده است. شما در این مورد چه ناگفته‌هایی دارید؟

خوشبختانه امروز با انتشار اسناد و مدارک و نیز خاطرات کسانی که به‌نوعی در این مسائل دخالت داشتند، ابعاد مسئله تا حدی روشن شده است. در ابتدای بحث می‌خواهم در باره همین لفظ اختلاف، نکته‌ای را متذکر شوم. در طول دهه گذشته، عده‌ای به‌کرات گفته‌اند که عده‌ای سعی داشته‌اند بین آن دو، نقار و اختلاف ایجاد کنند، در حالی که این گونه نیست. واقعیت این بود که مرحوم کاشانی تا زمانی که دکتر مصدق بر صراط قانون و دوری از زیاده‌خواهی، مشی می‌کرد، از او حمایت می‌کردند، ولی وقتی احساس کردند که دیگر بر این روش نیست، حمایتشان را قطع کردند و این هم منطق کاملا روشنی دارد. آنچه که به عنوان اختلاف از آن یاد می‌شود، ریشه‌های زیادی دارد و از روز‌های بعد از سی‌تیر که دولت در مجازات عاملین کشتار سی‌تیر اهمال کرد و حتی به بعضی از آنها، پست و مقام داد، شروع شد، ولی اوج آن، مخالفت آیت‌الله کاشانی با دادن اختیارات شش ماهه و یکساله از طرف مجلس به دولت بود! اعطای این اختیارات به مفهوم نفی تفکیک قوا و مشروطیت در کشور و برخلاف اصول مسلم قانون اساسی بود و یک قانون‌شکنی مطلق و آشکار به شمار می‌رفت. من یادم هست در آن ایام که ایشان به شکلی کاملا شفاف، به مخالفت با دادن اختیارات یکساله به مصدق برخاسته بودند، وقتی در میان مردم و جامعه حضور پیدا می‌کردم، می‌دیدم که علیه آیت‌الله کاشانی به‌شدت شایعه‌سازی و شانتاژ می‌شود. مصدق در همان ایام گفته بود که مخالفین این لایحه را لجن‌مال خواهد کرد! یک روز در دو طرف کرسی در منزل نشسته بودیم و من به ایشان گفتم: «آقاجان! من در میان مردم هستم و می‌بینم که چطور دارند علیه شما جوسازی و تبلیغات می‌کنند. به مصلحت شما نیست که با این لایحه مخالفت کنید.» ایشان در جواب من جمله‌ای را گفتند که هنوز آویزه گوش من است. ایشان گفتند: «بابا! آدم باید کاری را کند که در آخر، پیش خدا و وجدان خودش روسفید باشد، ولو به هر قیمتی که تمام شود. من در طول این سال‌ها همواره دم از مراعات قانون و حقوق مردم زده‌ام. حال که به این شکل فاحش قانون تفکیک قوا و مشروطیت نقض می‌شود، اگر ساکت باشم، مردم و نسل‌های آینده حق دارند مرا مورد مؤاخذه قرار دهند...».

مرحوم پدر با آنکه برای این مخالفت، هزینه سنگینی پرداختند و ترور شخصیت شدند، هرگز از این مخالفتشان پشیمان نشدند و حتی بر دفاع از تصمیم خود راسخ‌تر هم شدند. به اعتقاد من، مرحوم پدر کاملا پیش‌بینی می‌کردند که با مخالفت با لایحه تفویض اختیارات به مصدق، کاملا منزوی خواهند شد، ولی این مسئله، ذره‌ای برایشان اهمیت نداشت. روزی در سال‌های پایانی حیات پدر، همراه ایشان برای اقامه نماز به مسجد پامنار می‌رفتم. وقتی زیر بغلشان را گرفتم که بتوانند از پله‌های مسجد پائین بروند، گفتند: «باباجان! ریاست و انزوای این دنیا، هر دو توهم و سرابند و هیچ ارزشی ندارند. یک روز در همین مسجد و در همین جا، جمعیت برای بوسیدن دست من چنان فشار می‌آورد که نزدیک بود دنده‌های من خرد شود. امروز بر اثر تبلیغات سوء، حتی به ما سلام هم نمی‌کنند. هیچ کدامشان واقعی نیستند و ارزش اعتنا ندارند.» یادم هست آن زمانی که ترور شخصیت ایشان در سطح مطبوعات و جامعه به‌شدت اوج گرفته بود، بار‌ها از ایشان شنیدم که می‌فرمودند: «من خاک کف کفش جدم امیرالمؤمنین (ع) هم نمی‌شوم. او را هفتاد سال بالای منابر، لعن کردند، ما که دیگر جای خود داریم».

سئوالی که پیوسته مطرح است این نکته است که چگونه فردی را که آیت‌الله کاشانی به عنوان رجلی خادم و شریف توصیف می‌کردند، پس از مدت نه چندان زیادی، متهم به خیانت به نهضت نفت و زمینه‌ساز کودتا شد؟ آیا ایشان این همکار و هم‌پیمان سیاسی خود را نمی‌شناختند و بعد در جریان مبارزات، به ماهیت او پی بردند؟

البته من حرف شما را تا حدودی تایید می‌کنم. تنها کسی که از همکاران و همرزمان آیت‌الله کاشانی و دارای سابقه طولانی آشنایی با ایشان نبود و بعد‌ها در آستانه آغاز نهضت به ایشان معرفی شد، دکتر مصدق بود. البته این را هم باید گفت که آیت‌الله کاشانی به‌جز مصدق، درباره هیچ یک از همگامان سیاسی خود تغییر دیدگاه نداشتند و تا آخر عمر به خدوم و وطن‌دوست بودن آن‌ها اعتقاد داشتند، البته در بعضی از مقاطع، نسبت به بعضی از رفتار‌های آن‌ها انتقاد داشتند، اما به هیچ وجه آن‌ها را خائن قلمداد نمی‌کردند. مصدق در درون قدرتی که به سال 29 ختم شد، دخالت جدی در سیاست نداشت و با اقامت در احمدآباد، خودش را بازنشسته سیاسی می‌دانست. بعد‌ها افرادی نظیر حائری‌زاده، بقائی و دکتر مکی که جبهه ملی را تشکیل دادند، دکتر مصدق را به عنوان عنصر مناسب مستعدی برای پیشبرد مبارزات به آیت‌الله کاشانی معرفی کردند و ایشان هم در راستای همان هدف، حمایت گسترده و همه جانبه‌ای را از او انجام دادند و تا سرحد امکان هم با او مدارا کردند. آیت‌الله کاشانی حقیقتاً گاهی اوقات به دلیل برخی از رفتار‌ها و موضع‌گیری‌های دکتر مصدق از سوی مردم، علی‌الخصوص متدینین، تحت فشار قرار می‌گرفتند، ولی به‌خاطر همان هدف بزرگ، یعنی دفع استعمار انگلیس، از این حمایت، دست برنداشتند. مخالفین مصدق در مجلس بودند که به‌محض اینکه اعتراض می‌کردند، آقا با اعلام یک تظاهرات یا میتینگ، آن‌ها را سرجای خودشان می‌نشاندند. به هر حال، نهضت ملی فرجام پر غصه‌ای پیدا کرد که لازم است تحلیل‌گران منصف و بی‌غرض به بررسی آن بپردازند. شما می‌بینید که با گذشت نیم قرن از رویداد‌های مهم در سراسر دنیا، اسناد و واقعیت‌های مرتبط با آن منتشر می‌شوند و در دسترس عموم قرار می‌گیرند، اما متاسفانه اسرار زیادی از نهضت ملی هنوز در پرده غفلت باقی مانده‌اند.

منبع: جوان آنلاین

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
گوشتیران
triboon