گزارش تسنیم | تثبیت حضور چین در قاره سیاه در سایه کاهش نفوذ غرب
چینیها در افق جدید توسعه اقتصادی خود به دنبال گسترش روابط اقتصادی با دیگر مناطق جهان نیز برآمدهاند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، یکی از موضوعات مهم روابط بین الملل در دوران معاصر، خیزش چین و توانمندیهای این کشور آسیایی است. چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور از جمله کشورهایی است که در دهه های اخیر، تغییرات وسیعی به خود دیده است. این تغییرات از اواخر دهه 1970 میلادی و در چارچوب اصلاحات و سیاست درهای باز اقتصادی آغاز شد و شامل حوزه های اقتصادی، سیاسی و نظامی است.
بررسیهای کارشناسانه نشان میدهد که چین پس از آغاز اصلاحات بنیادین اقتصادی از سال 1979 رشد همه جانبه ای را به مرور تجربه کرده است. اصلاحات اقتصادی در چین در قالب سهمحور عمده که به موازات هم و در یک فرآیند اجرا میشدند، به وقوع پیوسته است. این محورهای سهگانه شامل «خصوصیسازی»، «اصلاح نظام بانکی» و «اصلاح چارچوب حقوقی و قوانین تجاری» بودند. در نتیجه این اصلاحات، میانگین رشد اقتصادی سالانه این کشور در سه دهه پس از اصلاحات اقتصادی به بیش از 2 برابر میانگین رشد اقتصادی در دهه پایانی اجرای برنامه متمرکز اقتصادی افزایش یافته است. همچنین درآمد سرانه شهروندان چینی در این بازه زمانی از حدود 250 دلار در سال 1980 به بیش از 5600 دلار در سال 2010 افزایش یافته است.
سیاست خارجی چین
اما اصلاحات اقتصادی تنها عامل توسعه اقتصادی افسارگسیخته جمهوری خلق چین نبود، بلکه دولتمردان این کشور سیاست خارجی را هم برای تقویت جایگاه این کشور در عرصه نظام بین المللی به خدمت گرفتند.
نگاهی کلی به سیاست خارجی چین نشان میدهد که سیاست خارجی این کشور از سال 1949 تا به امروز تغییر و تحولات زیادی داشته است. وجود گرایشهای ایدئولوژیک در سیاست خارجی این کشور در آغاز انقلاب، اتخاذ سیاست انزواگرایی در دهههای 1950 و 1960، تحول در سیاست خارجی از انفعالی در اواخر دهۀ 1960 به رویکرد فعال در دهۀ 1970، در پیشگیری سیاست خارجی تعاملی و کمرنگ شدن نمادهای ایدئولوژیک در آن در اواخر دهۀ 1980 از جمله این تغییرات بوده است. اما از ابتدای قرن بیست و یکم سیاستمداران چینی در راستای توسعه نفوذ چین در مناطق مختلف جهان سیاست خارجی بدون تنش و مسالمتآمیز را به عنوان اصل اساسی در رویکرد سیاست خارجی خود قرار دادهاند.
چین به مدد همین دیپلماسی توانسته نفوذ اقتصادی خود را در مناطق مختلف جهان توسعه دهد. روابط اقتصادی گسترده با پاکستان مانند پروژه عظیم جاده ابریشم و بندر گوادر، روابط اقتصادی با افغانستان از جمله سرمایه گذاری گسترده در صنایع معدنی و راه و ساختمان، تقویت حضور اقتصادی در کشورهای آسیای مرکزی به ویژه سرمایه گذاری در حوزه انرژی در ترکمنستان و قزاقستان، همکاریهای اقتصادی گسترده با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، همکاری اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین در زمینه سرمایه گذاری، تجارت و تامین مالی، روابط اقتصادی قوی با ایران به ویژه در حوزه میادین نفت و گاز همگی نشان دهنده عمق نفوذ اقتصادی چین در مناطق مختلف جهان است.
اما این پایان کار نیست. چینیها در افق جدید توسعه اقتصادی خود به دنبال گسترش روابط اقتصادی با دیگر مناطق جهان نیز برآمدهاند.
نگاه ویژه چین به قاره آفریقا
دولتمردان چینی طی یک دهه اخیر تلاش زیادی برای برقراری روابط گسترده با کشورهای آفریقایی داشتهاند به گونهای که میتوان قاره آفریقا را هدف جدید رویکرد توسعه اقتصادی پکن قلمداد کرد.
چین از سال 2000 رفته رفته روابط اقتصادی خود را با کشورهای آفریقایی تقویت کرده است. امضای توافقنامه میان هوجین تائو رئیس جمهور سابق چین با 48 کشور آفریقایی در سال 2006 نقطه عطفی در روابط چین با قاره سیاه بود. پس از امضای این توافقنامه؛ برگزاری نشستهای سالانه میان چین و کشورهای آفریقایی نشان دهنده علاقه وافر دو طرفه به توسعه این روابط بود.
این مساله حتی موجبات نگرانی کشورهای اروپایی که زمانی قاره آفریقا مستعمره آنها بود را نیز فراهم کرد. تا آنجا که وزارت خارجه فرانسه طی گزارشی هشدارگونه در همان زمان اعلام کرد، مراودات چین و آفریقا پس از سال 2000 میلادی پنجبرابر شده و مجموع مبادلات دو طرف تا پایان 2006 میلادی به 50 میلیارد دلار رسیده است.
شی جین پینگ رئیس جمهور چین که از سال 2012 قدرت را در حزب کمونیست در اختیار گرفت سیاست تقویت روابط اقتصادی با قاره آفریقا را جدیتر از قبل ادامه داد و با سفر به زیمبابوه در سال 2015 و با شرکت در نشست مشترک چین و آفریقا در ژوهانسبورگ بر عزم پکن برای مشارکت با کشورهای آفریقایی تاکید کرد.
اما شی جین پینگ در کنار توسعه روابط اقتصادی با آفریقا نیم نگاهی نیز به تقویت دیپلماسی نرم چین و همچنین تقویت حضور نظامی این کشور در قاره آفریقا داشت.
در همین راستا، در سال 2014 یک فرستاده ویژه رئیس جمهور چین قرارداد اولیه برای احداث اولین پایگاه نظامی این کشور آفریقا را امضا کرد.
این پایگاه نظامی که در جیبوتی احداث شده و در سال 2017 افتتاح شد به عنوان بخشی از راهبرد پکن برای کنار گذاشتن استراتژی سنتی دفاع از مرزهای خود و حضور فعالتر در فرامرزها تلقی میشود.
سفر شی جین پینگ به قاره آفریقا که از روز شنبه آغاز شده است تازهترین تحرک چین برای تقویت روابط اقتصادی و نظامی چین با آفریقا است. رئیس جمهور چین ابتدا به سنگال و سپس به روآندا و آفریقای جنوبی میرود. یکی از مهمترین اهداف سفر جین پینگ به آفریقا تلاش برای پیشبرد پروژه جاده ابریشم موسوم به یک جاده-یک کمربند است. طرح احیاء جاده ابریشم برای نخستین بار توسط شی جین پینگ، در سال 2013 مطرح شد. جاده ابریشم نوین که خود چینیها آن را برنامه قرن نامیدهاند، مجموعهای از پروژههای زیرساختی، انرژی، تجارت، حمل و نقل و فناوری اطلاعات است که چین و آسیای شرقی را به آسیای مرکزی، اروپا و آفریقا وصل میکند و میتوان گفت مرکز ثقل روابط اقتصادی چین با جهان پیرامونی است. بر اساس طرح چینیها و اعلام سیاست دولت جمهوری خلق چین در خصوص فعال سازی جاده ابریشم، این طرح در دو مسیر زمینی و دریایی، 65 کشور را در آسیا، اروپا و آفریقا در بر میگیرد.
علاوه بر این، رئیس جمهور چین در این سفر در راستای اهداف ارتش بزرگ این کشور به دنبال تقویت ابعاد نظامی چین و گسترش حضور نظامی در قاره آفریقا است. اگر چین تا سال 2000 سیاست خارجی مسالمت آمیز را در خدمت رشد اقتصادی خود به کار گرفته بود اکنون تلاش میکند قدرت نظامی و دیپلماسی نرم خود را نیز در کنار سیاست خارجی به خدمت موتور توسعه اقتصادی این کشور درآورد.
برخی تحلیلگران معتقدند که افزایش توان نظامی چین از یک سو و افول قدرت نظامی آمریکا و اتحادیه اروپا از سوی دیگر و همچین کاهش نفوذ غربیها در قاره آفریقا غرب از دلایل اصلی افزایش حوزه نفوذ پکن در کشورهای آفریقایی است.
منافع چین در آفریقا
در درجه نخست، چین در آفریقا به دنبال منابع طبیعی خصوصا نفت و گاز است. به دلیل رشد اقتصادی چین، تخمین زده شده است که تا سال 2020، چین بیش از ایالات متحده نیازمند واردات نفت است. چین برای حفظ ذخایر آینده، در بخشهای نفت و گاز کشورهای سودان، آنگولا و نیجریه سرمایه گذاری کرده است.
دوم اینکه، آفریقا یک بازار بزرگ برای کالاهای صادراتی چین است. علاوه بر آن پکن میتواند با سرمایه گذاری اقتصادی در قاره آفریقا از نیروی کار ارزان در این کشورها در راستای توسعه اقتصادی خود بهره ببرد.
سوم اینکه چین به دنبال مشروعیت سیاسی و تقویت جایگاه بین المللی خود رقابت با دیگر قدرتهای بزرگ نظیر آمریکا است. دولت چین بر این باور است که تقویت روابط چین و آفریقا به افزایش تاثیر بین المللی این کشور کمک شایانی خواهد کرد. در نهایت اینکه چین با تثبیت حضور نظامی خود در فرامرزها به برقراری امنیت منطقهای در جهت توسعه توان اقتصادی خود مسلط خواهد شد.
نگاه آفریقا به چین
هرچقدر که در آفریقا به آمریکا و اروپا به واسطه سابقه اسعماری آنها نگاه منفی وجود دارد به همان اندازه نگاهها به چین مثبت است. مساله این است که روابط غرب با آفریقا در سده گذشته همواره بر مبنای استثمار و نیاز اروپاییها به منابع آفریقا بوده است بیآنکه به مسائلی چون رشد آفریقا و نیازهای این قاره توجه شود.
در مقابل مقامات آفریقایی نگاه مثبتی به نقش چین در قاره خود دارند. بسیاری از رهبران آفریقایی باور دارند که چین انگیزههای بیشتری نسبت به کشورهای غربی برای همکاری دارد. آن ها کمک های چین به زیرساخت های کشور خود را تحسین کرده و بر پیشرفت های قابل مشاهده مربوط به فعالیت های اقتصادی و اشتغال زایی برای کارگران محلی، پیشرفت های ملموس جاده ها، خطوط ریلی، پل ها و سایر شبکه های حمل و نقل و همه چیزهایی که به نفع شهروندان عادی است تاکید می کنند.
نتیجه گیری
سفر شی جین پینگ به قاره آفریقا را میتوان گامی بلند از سوی این کشور برای تثبیت حضور نظامی و اقتصادی پکن در قاره آفریقا تلقی کرد. اگر چه باید گفت که آمریکا و اروپا نیز تلاش میکنند به جهت اهمیت استراتژیک آفریقا، نفوذ سنتی خود را در این قاره حفظ کنند، اما به دلیل تجربه استعماری کشورهای آفریقایی و سیاستهای عاری از تنش چین، رقابت با پکن بسیار دشوار است. اکنون میتوان چین را یک بازیگر مهم در قاره آفریقا قلمداد کرد، قارهای که دیگر هرگز حیاط خلوت غرب نخواهد بود.
انتهای پیام/