گزارش تسنیم|نگاهی به برنامه آمریکایی ۱+۵ در آسیای مرکزی
ترکیب ۱+۵ آمریکایی در آسیای مرکزی اگرچه به عنوان آلترناتیوی برای چین و روسیه مطرح میشود، اما از هیچ کدام از ابزارهای مورد نیاز برای رقابت با مسکو و پکن برخوردار نیست.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از یوریژیان ریویو، ترکیب C5+1 (5 کشور آسیای مرکزی بعلاوه ایالات متحده آمریکا) پلتفورمی برای همکاری بین 5 کشور آسیای مرکزی و ایالات متحده آمریکا است که میتواند نیروی محرکه جدیدی پس از دیدارهای سطوح عالیرتبه یک سال اخیر باشد. با این حال، چگونگی پیشرفت این ابتکار آمریکایی تا حدود زیادی به میزان مشارکت و منافع طرفین، بهویژه واشنگتن بستگی دارد.
وضعیت امروز 1+5
نخستین نشست مشترک ترکیب C5+1 نوامبر سال 2015 در سمرقند برگزار شد و دومین نشست نیز در آگوست 2016 در واشنگتن. آخرین دیدار اعضای این چارچوب منطقهای نیز سپتامبر 2017 در نیویورک بود. بنا بر گزارش وبسایت وزارت امور خارجه آمریکا، در این دیدار رکس تیلرسون، وزیر امورخارجه ایالات متحده و وزرای خارجه 5 کشور آسیای مرکزی پیرامون توسعه همکاریها در چارچوب این ترکیب بحث و گفتوگو کردند. علاوه بر این، روشهای ارتقاء روند توسعه اقتصادی افغانستان در یک چارچوب منطقهای، دیگر موضوع مورد بحث این 6 کشور در نشست مذکور بود.
وزارت امور خارجه آمریکا به 5 پروژهای که C5+1 بر آنها متمرکز شده است، اینچنین اشاره میکند: مبارزه با تروریسم تحت حمایت موسسه صلح ایالات متحده؛ کمک به توسعه بخش خصوصی در بازارهای داخلی کشورهای آسیای مرکزی؛ کاهش سطح آلودگیها و راهحلهای پیشرفته دیگر در حوزه انرژی؛ و آنالیز تهدیدات زیستمحیطی تحت حمایت آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده آمریکا.
جدای از نشست سال 2017 گروه C5+1، دیگر ابتکار قابل توجه در این راستا دیدار دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده با نورسلطان نظربایف، رئیسجمهور قزاقستان در ژانویه 2018 و شوکت میرضیایف، رئیسجمهور ازبکستان در ماه مه همین سال بود.
اتحاد یا تفرق آسیای مرکزی؟
یکی از کارشناسان آسیای مرکزی در خصوص آینده این ایده بسیار صریح اینطور مینویسد: C5+1 تنها زمانی موثر خواهد بود که خود ایالات متحده در مسائل مربوط به آن درگیر شود؛ در غیر اینصورت اتفاق خاصی نخواهد افتاد. واقعیت آن است که کشورهای آسیای مرکزی اگرچه بیانیههایی را پیرامون ضرورت همگرایی منطقهای و همکاری منتشر کردهاند (در کنفرانس ماه مارس در آستانه که با حضور مقامات عالیرتبه کشورها برگزار شد)، اما هنوز منافع اندکی برای ادامه کار در چارچوب یک بلوک واحد دارند. حتی فراتر از آن، بدون حمایت و سرمایهگذاری ایالات متحده، پروژههای مذکور به دلیل فقدان منافع با شکست مواجه خواهند شد.
در اینجا باید به این نکته در قبال دو قدرت این منطقه نیز اشاره کرد. قزاقستان طی این سالها به نقش برجستهای در قبال شرکای فرامنطقهای دست یافته است، در حالیکه میرضیایف در ازبکستان همچنان مشغول خروج از انزوای بینالمللی نظامی است که اسلام کریماف به وی تحویل داد. تنها استثنا در این میان ترکمنستان است، که قربانقلی بردیمحمداف همچنان پیرو سیاست خارجی انزواگرایانه رئیسجمهوری پیشین این کشور، صفرمراد نیازوف است و البته برای تداوم قدرت خود این سیاست را در پی گرفته است. لذا فقدان همبستگی منطقهای نباید تداوم انزواگرایی تفسیر شود.
بهرغم برخی پیشرفتهای اخیر، هیچ قطعیتی در مورد به نتیجه رسیدن تجربیات همگرایانه در حوزهها و مقیاسهای بزرگتر و مهمتر وجود ندارد.
یکی از کارشناسان مسائل آسیای مرکزی که نگاه خوشبینانهای به این موضوع دارد، به مرزهای باز شده میان قزاقستان و ازبکستان اشاره میکند. همچنین ایده دیگری توسط یکی از سناتورهای قزاق برای صدور ویزای واحد آسیای مرکزی به منظور تقویت توریسم منطقهای و جذب گردشگران فرامنطقهای پیشنهاد شده است.
در این راستا، شکلگیری ویزای واحد نمونهای از همگرایی بیشتر میان کشورهای آسیای مرکزی خواهد بود و میتواند حتی به شکلگیری اتحادیه آسیای مرکزی نیز منجر شود. از سوی دیگر، تحلیلگران دیگری اینگونه بحث را مطرح میکنند که C5+1 و دیگر چارچوبهای منطقهای تنها فرصتی برای گرفتن عکس یادگاری و تحسین متقابل است. نیتهای صادقانهای برای شکلدهی به یک سیاست خارجی مشترک وجود ندارد.
چارچوب C5+1 در مقابل چین و روسیه
چارچوب C5+1 ابزار اصلی واشنگتن برای نزدیک شدن به آسیای مرکزی به مثابه یک منطقه است. ابزار دیگر نیز شورای «موافقتنامه چارچوب سرمایهگذاری و تجارت آسیای مرکزی و ایالات متحده (TIFA)» است. در نشست ماه مه این شورا، دونالد ترامپ پیشنهاد میزبانی نشستهای شورای مذکور را به میرضیایف داده است.
یکی از تحلیلگران آمریکایی در این باره میگوید: اگر این رویکرد جواب بدهد، TIFA میتواند راه خوبی برای توسعه مبادلات تجاری میان ایالات متحده و آسیای مرکزی باشد. البته میزان این روابط تجاری هیچگاه به حجم و ارزش مبادلات چین و روسیه با این کشورها نخواهد رسید؛ اما به هرحال افزایش خواهد یافت. در نهایت رویکردهای دوجانبه نیز در این راستا بسیار حائز اهمیت خواهد بود که نمونههایی از آن را در دیدار ترامپ با نظربایف و میرضیایف دیدیم. اما این دیدارها نیز برای قوامبخشی به مناسباتی قوی، بسیار کم و نامنظم میباشند.
البته باید به این موضوع هم توجه داشت که همچنان هیچ معاونتی در وزارت امور خارجه آمریکا برای مسائل آسیای مرکزی و جنوبی وجود ندارد. اقدامات فعلی توسط معاونت اصلی این وزارتخانه، آلیس جی.ولز که عمده سفرهای اخیرش به هند، پاکستان و سریلانکا بوده است، میباشد.
از سوی دیگر مسکو و پکن چارچوبهای متعددی برای حفظ روابط مستحکم دیپلماتیک و سیاسی با منطقه از طریق آنها دارند. بدون در نظر گرفتن پروژه عظیم کمربند و جاده چین، در این راستا میتوان به مواردی چون اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EEU)، سازمان همکاری شانگهای (SCO)، سازمان پیمان امنیت دستهجمعی (CSTO) و سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) اشاره کرد.
علاوه بر این، هر دو کشور ابزارهای قدرتمندی در روابط دوجانبه خود با این کشورها در اختیار دارند. بهعنوان مثال بندر محصور در خشکی چین در قزاقستان و یا قرارداد آستانه برای خرید هلیکوپترهای تهاجمی می-35 سری ام از مسکو، علاوه بر جنگندههای سوخوی-30 سری اسام در این زمینه قابل ذکر است.
فراتر از این حتی وی اشاره میکند که رهبران آسیای مرکزی بسیار بیشتر از همتایانشان در خارج از منطقه با رهبران روسیه و چین دیدار میکنند. به عبارت دیگر، دو دیدار اخیر روسای جمهور ازبکستان و قزاقستان با دونالد ترامپ قابل توجه نیست.
یک منبع آگاه از واشنگتن در این زمینه میافزاید: آمریکا اگر میخواهد با مسکو و پکن در آسیای مرکزی اقدام به موازنه کند، میبایست ابتکارات دیپلماتیک خود در قبال کشورهای این منطقه را افزایش دهد. ما باید به آنها نشان بدهیم که در کنارشان هستیم. بدون شک، چین و روسیه به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص و مرزهای مشترکی که با این کشورها دارند، خود را در یک منطقه میانگارند. این امر به ارتباطات و ترانزیت در روابط با این کشورها کمک میکند و عامل جغرافیا را بسیار موثر میسازد. به بیان دیگر، آسیای مرکزی خارج نزدیک آنهاست، درحالی که واشنگتن فاصله بسیار زیادی از این کشورها دارد و از همین رو، این منطقه از اولویت بالایی در سیاست خارجی آمریکا برخوردار نیست.
نگاه پایانی
نگاههای مختلفی طی سالهای اخیر از سیاست خارجی جاهطلبانه ایالات متحده در قبال آسیای مرکزی حمایت کردهاند. به عنوان مثال میتوان به نگاشته جوشا واکر در سال 2016 در مجله «دیپلمات» یا دیدگاه سال 2017 آریل کوهن در مجله «نشنال اینترست» اشاره کرد. این دو دیدگاه فکتهای مشابهی را بیان میکنند از جمله: نقش روسیه و چین، امکان مبادلات تجاری زیاد با ایالات متحده، ابتکار C5+1، و توسعهی آسیای مرکزی به صورت کلی. علاوه بر این هر دو نویسنده هشدار دادهاند که «دریچه فرصتها»ی واشنگتن در آسیای مرکزی برای همیشه باز نخواهد بود (واکر)؛ لذا، ایالات متحده نمیتواند تنها بنشیند و تحولات را نظارهگر باشد (کوهن).
آسیای مرکزی منطقهای با چند حوزه پویا است که شامل سطح همکاری (یا فقدان آن) در میان دولتهای منطقهای و نقش بازیگران فرامنطقهای میشود. ابزار معمول سیاست خارجی آمریکا نزدیکی به این کشورها به لحاظ جغرافیایی از طریق چارچوب C5+1 است، که در حال حاضر در وضعیتی غیرمشخص به نظر میرسد که در آن گاهی اوقات صرفاً چند کشور دور هم جمع میشوند. مکانیزم جدیای برای اتحاد با دولتها و به چالش کشیدن مسکو و پکن در آن دیده نمیشود.
انتهای پیام/