گزارش تسنیم|حل بحران افغانستان از دریچه آسیای مرکزی

گزارش تسنیم|حل بحران افغانستان از دریچه آسیای مرکزی

در حالی که ایالات متحده و شرکایش بر رویکردهای نظامی در بحران افغانستان متمرکز شده‌اند، کشورهای آسیای مرکزی رویکردهای مبتنی بر ابزارهای غیرخشن همچون تلاش‌های میانجی‌گرانه، توسعه سرمایه‌گذاری و ساخت و ساز و آموزش جوانان افغانستانی را در پیش گرفته‌اند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از ژئوپولیتیکال مانیتور، عمده ادبیات علمی جهان از تهاجم بین‌المللی با رهبری آمریکا به افغانستان در سال 2001 متمرکز بر نقش قدرت‌های جهانی در این کشور بوده است، اما این موضوع هم بسیار حائز اهمیت است که منافع کشورهای آسیای مرکزی در افغانستان هم شناخته شود.

نگاه‌ کشورهای آسیای مرکزی به افغانستان همچون آستانه‌ یا تاشکند از دولت‌هایی با فاصله زیاد از این کشور نیست، بلکه به چشم همسایه‌ای است که پیوندهای قدرتمند فرهنگی، جغرافیایی (افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان مرز مشترک دارد) و سیاسی با این منطقه دارد.
روابط آسیای مرکزی و افغانستان موضوع پیچیده‌ای است و خوشبختانه تحلیل‌های منتشر شده در این باره طی سال‌های اخیر، موضوع مذکور را با جزئیات بیشتری مد نظر قرار می‌دهد. لذا، برای رعایت اختصار تنها به تحولات اخیر اشاره می‌کنیم.

به طور کلی تمام کشورهای آسیای مرکزی اخیراً ابتکار عمل‌هایی را برای کمک به تحولات افغانستان مد نظر قرار داده‌اند. از جمله آن‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

قزاقستان
آستانه بسیار علاقه‌مند آن است تا جوانان افغانستانی را آموزش داده و با بازگشت آن‌ها به کشورشان، باعث توسعه افغانستان شوند. به گزارش آستانه تایمز، «از سال 2010 قزاقستان یک برنامه‌ آموزشی 50 میلیون دلاری را برای شهروندان افغانستان به اجرا در آورده است. در این برنامه 1000 شهروند افغانی (همگی از جوانان) طی سال‌های 2010 تا 2021 در قزاقستان دوره‌های آموزشی را می‌گذرانند».

در ماه جولای سال جاری، 53 دانشجوی افغانستانی از یک دانشگاه در قزاقستان فارغ‌التحصیل شدند که در میان آن‌ها جراح، متخصص زنان و زایمان و متخصص اطفال وجود داشت. آستانه همچنین به صورت مجزا نیز طرفین درگیری در افغانستان را به فرایند صلح دعوت کرده است.

قرقیزستان
شمار قابل توجهی از قرقیزها در افغانستان، به‌ویژه در گذرگاه کوهستانی واخان، زندگی می‌کنند. اخیراً نیز دیدارهایی میان دو دولت پیرامون حفاظت از آن‌ها صورت گرفته است. علاوه بر این افغانستان و قرقیزستان دو کشور از 4 کشوری هستند که در پروژه مشترک انرژی آسیای مرکزی و جنوبی که به کاسا-1000 شناخته می‌شود، مشارکت دارند.

تاجیکستان
در اواسط ماه ژوئن تاجیکستان متعهد به افزایش صادرات برق به افغانستان شد. به گزارش آذرنیوز «در سال 2017 تاجیکستان 1.4 میلیارد کیلو وات ساعت از برق افغانستان را تامین کرده است. در سال جاری در نظر دارد تا این میزان را به 1.5 میلیارد کیلو وات ساعت ارتقاء دهد».

تاجیکستان هم بخشی از پروژه کاسا-1000 است. علاوه بر این، به عنوان نشانه‌ای از تمایل کابل برای توسعه بیشتر روابط با همسایه شمالی، دولت افغانستان 4 نفر از حامیان ژنرال عبدالحلیم نظرزاده را به دولت دوشنبه استرداد کرده است.

ترکمنستان
دو کشور بخشی از پروژه خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان- هندوستان (تاپی) هستند که کریدوری برای توسعه صادرات عشق‌آباد فراهم می‌آورد. سه کشور نخست طرح فوق نیز عضو طرح انتقال انرژی دیگری به نام «تاپ» هستند که «500 کیلووات برق ترکمنستان را از مسیر افغانستان به پاکستان منتقل می‌کند» و نهایتاً، در دسامبر 2017 نیز تفاهم‌نامه همکاری در حوزه توسعه زیرساخت‌های ریلی میان دو کشور برای کمک به حضور کالاهای افغانستان در بازارهای جدید به امضا رسیده است.

ازبکستان
تاشکند در تلاش است تا میان دولت افغانستان و طالبان میانجی‌گری کند. در دسامبر 2017، اشرف غنی، رئیس‌جمهوری افغانستان سفری به تاشکند داشت؛ چند ماه بعد در ماه مارس نیز ازبکستان کنفرانس صلحی با موضوع افغانستان برگزار کرد (که طالبان در آن حضور نداشت) و در ماه ژوئن نیز بار دیگر آمادگی خود را برای میانجی‌گری میان طالبان و دولت اعلام کرد.

علاوه بر این، به‌نظر می‌رسد تاشکند خود را در زمینه توسعه افغانستان نیز متعهد می‌بیند؛ در اوایل ماه جولای ازبکستان متعهد شد تا «مبلغ 500 میلیون دلار در حوزه ساخت و ساز خطوط ریلی از مزارشریف تا استان هرات» فراهم آورد. در نهایت نیز گفت‌و‌گوهایی میان دو کشور برای ایجاد منطقه آزاد تجاری مشترک برای ارتقاء تعاملات تجاری و توسعه صورت گرفته است (مبادلات تجاری دوجانبه در سال 2017 به 350 میلیون دلار رسید).

این به البته به معنای آن نیست که تاکنون موفقیتی حاصل نشده است. تحصیل پزشکان افغانستانی در قزاقستان در بلندمدت بازتولید خواهد شد و پروژه‌های مربوط به انرژی میان دیگر کشورها نیز برای افغانستان توسعه، شغل و درآمد را به ارمغان خواهد آورد؛ البته با فرض این که کابل به مساله فساد در افغانستان، به‌ویژه در حوزه سوخت و انرژی، رسیدگی کند.
در حالی که ایالات متحده و شرکایش بر رویکردهای نظامی در بحران افغانستان متمرکز شده‌اند، کشورهای آسیای مرکزی رویکردهای مبتنی بر ابزارهای غیرخشن را در پیش گرفته‌اند (همچون تلاش‌های میانجی‌گرانه، توسعه سرمایه‌گذاری و ساخت و ساز و آموزش جوانان افغانی). اما پرسش مهم همچنان موجود است: مادامی که گروه‌های مسلح در افغانستان حملات بیشتری را در مناطق مرزی آسیای مرکزی با افغانستان صورت می‌دهند، این استراتژی چقدر دوام می‌آورد؟

بخش عمده‌ای از منافع مشترک کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان به ثبات و رفاه مربوط می‌شود. از‌ این رو، دولت‌های منطقه هرگز خواهان بازگشت طالبان به قدرت نیستند، چرا که این موضوع می‌تواند منجر به ترویج رادیکالیسم در منطقه شود. احتمال نگران‌کننده دیگر هم این است که طالبان کنترلش را بر چندین استان دیگر باز یابد.

برای شروع بحث، ابتدا باید وضعیت‌ متفاوت تهدید طالبان یا داعش در منطقه را مورد بررسی قرار داد. به‌ عنوان مثال در گزارش سال 2014 AAN ادعا شده که ارتباط تهدیدات افغانستان با جمهوری‌های شوروی سابق (در آسیای مرکزی) معمولاً با اغراق و بزرگنمایی مطرح شده‌اند. در آسیای مرکزی بازیگران اصلی عرصه قاچاق مواد مخدر کارکنان دولت، افسران امنیتی و چهره‌های مافیایی هستند. این در حالی است که شورشیان در این منطقه عمدتاً تمایل دارند تا بیشتر در فضای بومی آسیای مرکزی باشند، تا اینکه از افغانستان به این منطقه بیایند.

این اظهار نظر بحث‌برانگیز با تحلیل‌های اخیر همچون «نگاه نگران آسیای مرکزی به مرزهای افغانستان» که در رادیو آزادی منتشر شد و یا تحلیل دویچه وله تحت عنوان «چرا آسیای مرکزی به طرز فزاینده‌ای نگران افغانستان است؟» در تضاد است.

حتی فراتر از آن، اتفاقات اخیر که نشان می‌دهد نیروهای طالبان عملیات خطرناکی را در نزدیکی مرزهای آسیای مرکزی صورت می‌دهند. به‌عنوان مثال، در ژوئن 2018 حمله طالبان منجر به کشته شدن 16 تن از سربازان در استان تخار، در نزدیکی مرزهای تاجیکستان شد. علاوه بر این، اخیراً نیز 4 توریست دوچرخه‌سوار خارجی در مناطق جنوبی تاجیکستان به قتل رسیدند که داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفته است.

لذا، افراط‌گرایان تروریستی که فعالیت آن‌ها در افغانستان است به مرزهای آسیای مرکزی نزدیک‌تر شده‌اند.

آسیای مرکزی نیز پیش از این تجربه چنین وضعیتی را طی سال‌های پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ داخلی تاجیکستان (1997- 1992) و درگیری‌های تاشکند با «جنبش اسلامی ازبکستان»، دیده است. علاوه بر این جنگجویان بازمانده جنبش اسلامی ازبکستان نیز طی این سال‌ها وفاداری خود را به طالبان ابراز داشته‌ و شمار دیگری از ازبک‌ها نیز به شاخه خراسان داعش پیوسته‌اند.

بنابراین، منافع امنیت ملی کشورهای آسیای مرکزی نه‌تنها در کمک به افغانستان برای غلبه بر طالبان و دیگر جنبش‌های آشوبگر در این کشور است، بلکه ارتقاء روند توسعه و رفاه افغانستان به‌ منظور پیشگیری از ظهور مجدد این گروه‌ها نیز در زمره منافع کشورهای آسیای مرکزی قرار دارد.
پروژه‌هایی همچون کاسا-1000، تاپی و تاپ نمونه‌های خوبی از تامین مهم‌ترین نیاز افغانستان یعنی انرژی، توسط کشورهای آسیای مرکزی است.

از سوی دیگر، این موضوع نیز قابل بحث است که آسیای مرکزی به چه میزان می‌تواند از بازار افغانستان بهره‌مند شود؛ مادامی که بازارهای چین، اروپا و روسیه مطلوب‌تر و سودآورتر هستند.

افغانستان همچنین می‌تواند کریدوری برای محصولات ازبکستان، تاجیکستان و حتی ترکمنستان به سوی پاکستان و هندوستان باشد، اما این امر علاوه بر نگرانی‌های مربوط به امنیت پایدار، به میزان زیادی به توسعه زیرساخت‌های ترانزیتی افغانستان یعنی جاده‌ها و خطوط ریلی بستگی دارد.
علاوه بر این، منافع دیگر کشورهای آسیای مرکزی از صلح در افغانستان در قالب حفاظت از اقلیت‌های قومی آن‌ها در این کشور بروز و ظهور می‌یابد؛ گروه‌هایی که می‌توانند بازیگران بانفوذی نیز در عرصه سیاسی افغانستان باشند.

به‌عنوان مثال اخیراً پایگاه دیپلمات طی تحلیلی گفته بود که «اگر تاشکند بتواند نقش بیشتری در کشاندن اعضای طالبان پای میز مذاکره ایفا کند، وضعیت ازبکستان به‌عنوان یک میانجی‌گر منطقه‌ای به میزان زیادی ارتقاء می‌یابد». آستانه نیز تلاش‌هایی برای شکل‌گیری گفت‌وگوها صورت داده، اما به نظر می‌رسد که مناقشه افغانستان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. چرا که منافع بازیگران مختلفی در آن تلاقی دارد و به نظر نمی‌رسد که در کوتاه‌مدت بتوان شاهد به ثمر نشستن هیچ فرایند صلحی بود.

فرجام سخن

در مقایسه با رویکردهای از پایین‌ به بالا یا بالا به پایین، ایده‌ها و ابتکار عمل‌های کشورهای آسیای مرکزی در قبال افغانستان همه با فقدان همکاری و هماهنگی میان این کشورها در چگونگی رسیدگی به امور همسایه‌ جنوبی‌شان مواجه است. فقدان یک طرح منطقه‌ای (همچون فرایند صلح استانبول) و نبود هیچ تمایلی میان دولت‌های منطقه برای همکاری در این زمینه (همچون انزواگرایی تاریخی ترکمنستان) دو زمینه اصلی برای تحلیل شرایط فعلی است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران