همه‌چیز درباره ماجرای حلب-۱/ آمریکا چه نقشی ایفا می‌کند؟

همه‌چیز درباره ماجرای حلب-1/ آمریکا چه نقشی ایفا می‌کند؟

تحولات شمال سوریه پس از برقراری آتش بس در جنوب لبنان بار دیگر آتش جنگ داخلی در این کشور را با حمایت مستقیم رژیم اسرائیل، آمریکا و ترکیه روشن کرده است.

گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، علیرضا مجیدی - شاید اگر 5 روز قبل کسی از چنین وضعیتی در حلب سخن می‌گفت، او را «کاملاً بیگانه با مسئله» می‌پنداشتند. اما چگونه و چرا همه چیز به شکل ناگهانی بر هم خورد؟ بی‌تردید این رویداد را نباید بدون توجه به زمینه‌ها و پشت پرده‌های آن تحلیل کرد؛‌ زیرا «خرق عادت» بوده و حسب روندهای جاری نمی‌توانست رخ دهد.

برای درک بهتر، کافی است در نظر داشته باشیم از اواخر سال 2015 به این سو، هیچ‌گاه گروه‌های سلفی و تکفیری حاضر در ادلب، عملیاتی را کلید نزدند؛ مگر آن‌که نهایتاً مجبور به عقب‌نشینی بیش‌تر شدند. نهایتاً نیز از 56 ماه قبل به آتش‌بس تن داده و به طور کلی از فضای عملیات‌های بزرگ فاصله گرفته بودند. اما این بار، ظرف سه روز نزدیک به 300 کیلومتر مربع را اشغال و مهم‌تر از همه این‌که بخش‌هایی از شهر «حلب» (پایتخت اقتصادی سوریه در سال‌های پیش از جنگ) را بدون درگیری قابل توجه و معنادار تصرف کردند! این تفاوت را باید چگونه تحلیل کرد؟

در واکاوی علل این تفاوت یا دوگانگی، باید سطوح نظامی، امنیتی و سیاسی را از یکدیگر تفکیک کرد. در سطح سیاسی و دیپلماتیک، مشخصا دو مسأله «رایزنی آنکارا و مسکو بر سر حلب» و «نقش تشویقی و پشتیبانی آمریکا برای تجاوز تحریر الشام به حلب» را باید مورد توجه قرار داد. در این یادداشت، به صورت خاص مسأله دوم یعنی «نقش تشویقی و پشتیبانی آمریکا برای تجاوز تحریر الشام به حلب» را تشریح می‌کنیم.

 

نخستین کانال‌های ارتباطی مؤثر میان تحریر الشام و واشنگتن

فروردین 1400 (آوریل 2021) برای نخستین بار «ابومحمد الجولانی» رهبر گروه تروریستی «هیئت تحریر الشام» به صورت رسمی با آمریکایی‌ها گفتگو کرد. «مارتین اسمیت» خبرنگار مشهور آمریکایی به ادلب آمد و در مخفیگاه رهبر تحریر الشام با الجولانی مصاحبه کرد تا این مصاحبه در برنامه «فرانت‌لاین» شبکه پی‌بی‌اس منتشر شود.

تنها دو ماه بعد، منابع خبری مختلف از دیدار وی با «جاناتان پاول»، نماینده سازمان جاسوسی انگلیس و فرستاده سابق لندن به لیبی نیز در ادلب با الجولانی دیدار کرد. پس از آن، این کانال‌ها فعال شد و دست کم در 5 نوبت دیگر نیز نمایندگان آمریکا و کشورهای اروپایی به ادلب آمدند تا با الجولانی دیدار کنند.

اما این تمام ماجرا نبود. به وضوح طرف غربی می‌خواست تروریست‌های تحریر الشام را محک بزند و تصویر واقعی‌تری از آنان را تداعی کند. در مقابل الجولانی هم تلاش می‌کرد طرف غربی را قانع کند که متحدی بهتر از وی در فضای واقعی سوریه پیدا نخواهند کرد و باید از او به عنوان یک نیروی اپوزیسیون - که دارای اقلیم حکمرانی است - حمایت کنند.

 

پیشنهاد آمریکا برای حمله به حلب؛ بخشی از طرح کلان آمریکا برای تقسیم سوریه به دو بخش

این وضعیت ادامه داشت تا در مارس 2023، ایالات متحده پیشنهاد کند هیئت تحریر الشام از ادلب به سمت حلب یورش ببرد. آن‌ها در این زمینه حاضر بودند امتیازات بیش‌تری به تحریر الشام بدهند و حتی زمینه را برای خارج کردن نام آن‌ها از لیست گروه‌های تروریستی فراهم کنند! طبق برآوردهای آمریکایی‌ها، تحریر الشام تنها گروهی بود که امکان داشت به سمت حلب حرکت کند تا گروه‌های مقاومت و ارتش سوریه را تحت فشار قرار دهد. به عبارت دیگر، «قوات سوریا الدیمقراطیه» (قسد) هیچ انگیزه‌ای برای این کار نداشت و از طرف دیگر آن را به زیان خودش می‌دید؛‌ زیرا نمی‌خواست وارد خصومت میدانی جدی با نظام سوریه شود. از طرف دیگر گروه‌های مسلح معارض در «جیش الوطنی» نیز تابع سلسله مراتب فرماندهی ارتش ترکیه هستند و آنکارا ظاهراً به توافقات خود با روسیه پایبند بود و نمی‌شد دستور عملیات را به صورت رسمی صادر کند. در نتیجه تنها گزینه باقیمانده، هیئت تحریر الشام بود و مقامات واشنگتن وارد گفتگو با رهبر تحریر الشام شدند. به همین جهت نیز مشوق‌هایی برای حکمران ادلب در نظر گرفتند تا او به این کار مبادرت ورزد.

در آن زمان، طرح کلان ایالات متحده این بود که قسد و معارضه را به هم‌پیمانی با یکدیگر بکشاند و از سوی دیگر طی دو عملیات مهم، بتواند بخش‌های مهمی را از سیطره ارتش سوریه خارج سازد. این دو عملیات مهم مشخصاً حمله گروه‌های معارض به «حلب» و تجاوز اشغالگران آمریکایی به «البوکمال» و تلاش برای اتصال میان «التنف» با «شرق فرات» بود. حتی برخی از آمریکایی‌های خوشبین ابراز امیدواری می‌کردند که در ادامه سه استان جنوبی سویدا، درعا و قنیطره نیز به معارضه بپیوندند تا نیمی از مساحت سوریه در سیطره ارتش سوریه و نیم دیگر در سیطره معارضین باشد.

با این حال، پروژه مذکور شکست خورد. ترکیه در هیچ شرایطی زیر بار این ایده نمی‌رفت و خطر قسد را بیش‌تر از حکومت مرکزی سوریه می‌دانست. از طرف دیگر رویکردهای تمامیت‌خواهانه رهبران کرد قسد، خشم عشائر عرب را در استان دیرالزور برانگیخته بود و همین موضوع باعث اعتراض برخی از عشائر حلب در شرق فرات شد.

در چنین وضعیتی، پروژه ایالات متحده به شکست کشیده شد؛ اما کانال ارتباطی خوبی میان تحریر الشام و واشنگتن ایجاد شد. الجولانی، آمریکا را یک ابرقدرت می‌دانست که در مبارزه با بشار اسد ثابت‌قدم است. در نتیجه تصور می‌کرد با جلب حمایت آمریکا، اولاً وابستگی تحریر الشام به حمایت‌های آنکارا کاهش می‌یابد و از استقلال نظر نسبی بیش‌تری در مقابل ترکیه برخوردار خواهد بود؛ ثانیاً از طریق آمریکا می‌تواند وزن و قدرت خود را در سوریه افزایش دهد. در مقابل ایالات متحده نیز مشاهده کرد که الجولانی تنها گزینه قابل اعتنا و نیمه‌مستقل در میان معارضین سوری است و در مورد بقیه باید ابتداب با اردوغان به توافق برسند.

 

تلاش آمریکا برای اقناع تحریر الشام طی سه ماهه اخیر

بعد از ماجرای «مجدل الشمس» و اراده جدی رژیم صهیونیستی برای زدن ضربات بزرگ و بی‌سابقه به مقاومت، یکی از طرح‌هایی که در دستور کار قرار گرفت فعالسازی جبهه سوریه بود. در این زمینه نیز چند سناریو در دستور کار قرار داشت که یکی از آن‌ها حمله تروریست‌های «هیئت تحریر الشام» به شهر حلب بود.

مهم‌ترین مزیت این طرح، عدم دخالت مستقیم ایالات متحده و عدم درگیر شدن رژیم صهیونیستی در این پرونده بود. به این ترتیب، رژیم صهیونیستی می‌توانست بر روی برنامه‌های بعدی خود تمرکز کند و همزمان معارضین سوری به شهر حلب حمله کرده و به مقاومت ضربه بزنند. در این زمینه باید دقت می‌شد تا نقش‌آفرینی غیرمستقیم ایالات متحده نیز به شکلی باشد که ردی از آن باقی نماند؛ زیرا بخش مهمی از بدنه معارضه و خصوصاً بدنه گروه‌های تکفیری دارای جهت‌گیری تند علیه ایالات متحده هستند.

در همین راستا، واشنگتن از کانال‌های ارتباطی قبلی خود استفاده و از گروه‌های معارض سوری خواست تا خود را برای حمله به حلب آماده کنند. در این زمینه به طور خاص «هیئت تحریر الشام» بهترین و معتبرترین گزینه بود و باید امکانات کافی و پشتیبانی اطلاعاتی و سیاسی صورت می‌گرفت. از طرف دیگر، تجربه مارس 2023 باعث شد تا این بار ایالات متحده به معذوریت‌ها و حساسیت‌های ترکیه توجه کند و اطمینان دهد که این عملیات، قرار نیست بخشی از طرح بزرگ‌تری با عنوان «همپیمانی میان معارضه و قسد» باشد و صرفاً قرار است معارضین با تصرف حلب، از قدرت و وزن بیش‌تری برخوردار شوند.

با این حال، یکی از حساسیت‌های جدی ترکیه مسأله «همکاری بی‌واسطه گروه‌های معارض با ایالات متحده» بود. ترکیه سال‌های سرمایه‌گذاری کرد تا بتواند گروه‌های معارض را به مهره‌های منطقه‌ای خود بدل سازد و حالا خروج آنان از دایره «نیابتی» بودن و ارتباط مستقلشان با ایالات متحده نامطلوب ارزیابی می‌شد. در آن زمان ترکیه، صرفاً با تشکیل اتاق عملیات مشترک (موسوم به «فتح المبین») موافقت کرد؛ اما با اجرای این عملیات مخالف بود.

نکته جالب این‌جاست که در این مقطع، بخشی از گروه‌های مسلح ذیل «جیش الوطنی» به اتاق عملیات فتح المبین پیوستند و همین موضوع خشم ترکیه را برانگیخت؛ تا جایی که گروه بزرگی مانند «جبهه شامیه» تحت فشار ترکیه شاهد انشعابات و تضعیف رهبری بود.

 

آتش‌بس در لبنان و آغاز عملیات تروریست‌ها در ادلب

بعد از ناامیدی اردوغان نسبت به دیدار با بشار اسد، ایالات متحده فشارهای بیش‌تری به گروه‌های مسلح وارد کرد و همزمان رایزنی جدی‌تر با آنکارا را در دستور کار قرار داد. نتیجه این بود که نهایتاً تحریر الشام رأساً با گروه‌های مسلح حاضر در استان ادلب (احرار الشام، فیلق الشام و...) اتاق عملیات فتح المبین را فعال کرده و عملیات گسترده حمله به حلب را کلید زدند.

از نظر زمانی نیز ایالات متحده پیام داد که بهترین زمان برای حمله به حلب، مقارن با اعلام آتش‌بس در لبنان است. رژیم صهیونیستی در آخرین روزهای پیش از آتش‌بس، کلیه مسیرهای ارتباطی میان سوریه و لبنان را منهدم کرد. هدف از این کار، مانع‌تراشی در مسیر ارتباطی میان سوریه و لبنان بود تا رزمندگان مقاومت و خصوصاً حزب‌الله لبنان، به سهولت و سرعت نتوانند از لبنان به شمال سوریه بازگردند.

 

و اما ترکیه...

در مورد ترکیه باید این نکته را مد نظر داشت که آن ها قلبا از سیطره معارضه بر حلب استقبال می کنند. آن ها در مذاکرات خود با آنکارا، حاضر بودند در ازای بازگشت معارضه به حلب، امتیازات گسترده ای در سوریه و خارج از سوریه به مسکو بدهند. به باور آن ها، سیطره معارضه بر حلب می تواند موقعیت معارضه را در شمال تثبیت کرده و سرمایه ها را به این منطقه بکشاند. به موازات آن بخش مهمی از آوارگان سوری حاضر در ترکیه نیز به موطن خود باز می گردند. ضمن این که در معادلات خارجی نیز وزن معارضه بالا می رود و - با توجه به نفوذ بالای ترکیه در میان معارضه - آنکارا می تواند از این موضوع بهره برداری کند.

در این عملیات نیز ترکیه در پشت صحنه سیاسی و امنیتی از اشغال حلب حمایت می کند؛ زیرا از طرفی آن را در راستای منافع خودش می بیند و از طرف دیگر نمی خواهد گروه های معارضه از مدار وی خارج شوند و لذا - در شعاع استقلال عملشان - همراهی نسبی داشته باشد. ضمن این که باید توجه داشت در صورت اشغال کامل حلب، مسأله نظام حکمرانی حلب نیز مطرح می شود و ترکیه می خواهد در آن جا نیز - به صورت غیرمستقیم - نقش آفرین باشد. همچنانکه در ابتدا اشاره شد، درباره نقش ترکیه در مطلب دیگری به تفصیل سخن خواهیم گفت.

 

 

جمع‌بندی

با توجه به توضیحات فوق، روشن است که ایده اشغال حلب، اساساً یک پروژه آمریکایی بود تا در سطح کلان منطقه، فشار بیش‌تری به مقاومت وارد کند. ممکن است عمده پیاده‌نظام گروه‌های تروریستی در جریان پشت صحنه ماجرا نباشند و با تصور خام «جهاد» به حلب یورش برده باشند؛ اما در واقع آنان جزئی از طرح کلان ایالات متحده برای حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی و تضعیف مقاومت بودند. این نکته واقعا درس‌آموز است که عده‌ای با تصور جهاد و آرزوی شهادت در راه خدا، در عمل نه‌تنها مبارزه نمی‌کنند، بلکه از پشت به مبارزین و مقاومین خنجر بزنند.

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران